امام هادی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

امام هادی(ع)، امام دهم شیعیان و فرزند امام‌ جواد(ع) و سمانه در نیمه ذی‌الحجه ۲۱۲ق و یا در ۲۱۴ق، در اطراف مدینه به دنیا آمد و در سوم رجب یا ۲۶ جمادی‌الاخر سال ۲۵۴ق به شهادت رسید.

جایگاه امام هادی(ع) چنان بود که نه تنها دوستان بلکه کارگزاران دولت بنی‌عباس نیز در برابر ایشان فروتن بودند، تا آنجاکه متوکل عباسی نیز به‌ظاهر به هنگام آوردن امام(ع) به سامرا سفارش کرد که با ایشان(ع) با احترام کامل رفتار شود.

در روزگار امام هادی(ع) پرسش‌ها و شبهه‌های اعتقادی بسیار بود؛ از این‌رو تبیین و تفسیر مبانی اعتقادی به‌ویژه توحید از برنامه‌های ایشان بود. و به تعبیر امام‌ خمینی، امام هادی(ع) علم و قدرت و احاطه خداوند را به همه عوالم و نسبت به همه موجودات یکسان می‌دانست. همچنین حضرت به معضلات فکری و شبهه‌های اعتقادی پاسخ می‌داد و ضمن رساله مفصلی بر اصالت قرآن تأکید و قرآن را معیار سنجش روایات صحیح از ناصحیح اعلام کرد.

از امام هادی(ع) زیارت‌های گوناگونی ازجمله زیارت جامعه نقل شده است. امام‌ خمینی به زیارت جامعه بسیار اهمیت داده و آن را زیارتی معتبر دانسته و از میان متون زیارتی، آن را بیش از دیگر متون می‌خواند.

در نگاه امام‌ خمینی، امام هادی(ع) رسالت مبارزه با ظلم و برپایی عدالت را بر دوش داشت و با طاغوت‌‌های زمان خود مماشات نمی‌کرد و پیروان ایشان نیز وظیفه داشتند موضع خود در برابر حاکمان ستمکار را روشن سازند و اجازه نداشتند در تشکیلات آنان وارد شوند و تنها در صورت امکان کمک به مظلوم می‌توانستند کارگزاری حاکمان زمان خود را بپذیرند[۱].

معرفی

امام ابوالحسن علی‌ بن‌ محمد(ع) ملقب به نقی، امین، طیب، ناصح، مرتضی، متوکل فقیه عسکری، هادی،[۲] بنا به مشهور در نیمه ذی‌الحجه ۲۱۲ق[۳] و به نقلی در سال ۲۱۴ق،[۴] در روستای صریا از توابع مدینه، به دنیا آمد. پدر ایشان ابوجعفر محمد بن‌ علی الجواد و مادر ایشان سمانه (مغربیه)[۵] یا سوسن[۶] نام داشت. امام هادی(ع) مادر خود را از زنان اهل بهشت و مؤید از سوی خداوند و بانویی که حقوق امامان معصوم(ع) را می‌شناسد، شمرده است.[۷] امام هادی(ع) چون نواده امام‌ رضا(ع) بود، مشهور به ابن‌الرضا شده بود.[۸] حضرت شش سال و پنج ماه با پدر خود زندگی کرد[۹] و دوران امامت آن حضرت ۳۳ سال و هفت ماه[۱۰] یا ۳۳ سال و نه ماه[۱۱] بود[۱۲].

جایگاه و ویژگی‌ها

امام هادی(ع) همانند دیگر امامان معصوم(ع) دارای مقامات و کمالات معنوی بسیار بود؛ ازجمله ایشان در شمار ذریه و اهل بیت پیامبر(ص) و دارای مقام عصمت است. ایشان از سوی خداوند و به نص پیامبر اکرم(ص) به امامت رسیده است.[۱۳] امام‌ جواد(ع)، امام هادی(ع) را امام پس از خود و جانشین پیامبر(ص) به مردم معرفی کرد.[۱۴] در امامت ایشان تردیدی به وجود نیامد، به جز عده اندکی از شیعیان که برای مدتی کوتاه به امامت برادر ایشان موسی‌ بن‌ محمد معروف به موسی مبرقع گرویدند و سپس بازگشتند.[۱۵] بزرگان شیعه پس از جستجو دربارهٔ امام زمان خود[۱۶]امامت ایشان را پذیرفتند.[۱۷] جایگاه آن حضرت چنان بود که نه تنها دوستان بلکه کارگزاران دولت بنی‌عباس نیز در برابر ایشان فروتن بودند، به گونه‌ای که در وقت عبور آن حضرت برای احترام از مرکب‌های خود فرود می‌آمدند،[۱۸] تا آنجاکه متوکل عباسی نیز به‌ظاهر به هنگام آوردن امام(ع) به سامرا سفارش کرد که با ایشان(ع) با احترام کامل رفتار شود و مأموران از آن حضرت اطاعت کنند.[۱۹] علاقه و گرایش مردم مدینه به امام هادی(ع)،[۲۰] به گونه‌ای بود که هنگام خروج اجباری ایشان از مدینه به سامرا به وسیله یحیی‌ بن‌ هرثمه، مردم آشکارا و با صدای بلند گریه کردند[۲۱]؛ چنان‌که حضرت در طول مدت حضور خود در سامرا مورد احترام همگان بود و هر روز بر عظمت و محبوبیت ایشان افزوده می‌شد[۲۲].

بسیاری از عالمان شیعه و اهل سنت از کرامت و بزرگواری و صفات برجسته امام هادی(ع)،[۲۳] ازجمله عبادت و وارستگی، خشیت از خداوند، [۲۴] گذشت و بزرگواری،[۲۵] بخشندگی،[۲۶]زهد و پارسایی،[۲۷] هیبت، جلالت، صداقت لهجه، خوش‌خلقی،[۲۸] خدمتگزاری به مردم،[۲۹] فضل و دانش ایشان[۳۰] یاد کرده‌اند. آن حضرت دلسوز امت اسلامی بود و از کار مردم گره‌گشایی می‌کرد[۳۱].

امام‌ خمینی، همه ائمه ازجمله امام هادی(ع) را انسان کامل می‌دانست[۳۲]؛ چنان‌که امام هادی(ع) را هدایتگر مردم و از ابرار و افراد خیراندیش و از ائمه اثنی عشر(ع) و حجت خدا بر زمین و هدایت‌کننده[۳۳] و به استناد روایات،[۳۴] مراد از لیالی عشر در وَالْفَجْرِ[۳۵]وَلَيَالٍ عَشْرٍ[۳۶] را ده نفر از ائمه، امام‌ حسن مجتبی(ع) تا امام حسن عسکری(ع) شمرده است.[۳۷] ایشان با اشاره به مصادیق لیلةالقدر در روایات از زبان استاد خود محمد علی شاه‌آبادی یادآور شده است مراد از لیلةالقدر دوره محمدیه (دوره پیامبر(ص) و دوره امامت) است و این تفسیر یکی از مراتب لیلةالقدر است[۳۸]. ایشان همچنین در اشعار خود از حضرت هادی(ع) به عنوان نقی و دارنده حشمت یاد کرده است[۳۹] و در گفته‌های تفسیری و فقهی در موارد گوناگون ازجمله برای حرمت قمار،[۴۰] بیع ما لایملک[۴۱] و اموال متعلق به منصب امامت و حکومت،[۴۲] به احادیث ایشان استناد کرده و مستحب دانسته است نام ایشان به عنوان ائمه مسلمانان یاد شود.[۴۳] ایشان برابر برخی روایات، روز چهارشنبه را متعلق به امام هادی(ع) دانسته و بایسته شمرده است در تعقیب نماز صبح برای درامان‌ماندن از شیطان و نفس اماره به این امام توسل و در قبول عبادات ناقص، به آن ذات مقدس شفاعت جسته شود[۴۴].[۴۵]

دوره امامت

امام هادی(ع) پس از شهادت پدر در سال ۲۲۰ق به امامت رسید.[۴۶] پیروان اهل بیت(ع)، افزون بر مدینه و کوفه در مناطق مختلفی مانند همدان[۴۷] کاشان، نیشابور[۴۸] قم و آبه (آوه)،[۴۹] اصفهان،[۵۰] قزوین،[۵۱] بصره و مصر[۵۲] پراکنده بودند. حضور امام هادی(ع) در سامرا موجب شد که گروه قابل توجهی از پیروان اهل بیت(ع) در این شهر نوبنیاد که به دست معتصم عباسی بنا شده بود، ساکن شوند و از حضور ایشان استفاده کنند.[۵۳] شیعیانِ نزدیک از راه دیدار حضوری و افراد دور از راه نامه‌نگاری مسائل و وظایف دینی خود را می‌پرسیدند[۵۴] و امام هادی(ع) به میزانی که شرایط اجازه می‌داد، علوم دین و توحید را برای مردم تشریح می‌کرد[۵۵].

در روزگار امام هادی(ع) پرسش‌ها و شبهه‌ها دربارهٔ اصول عقاید بسیار بود[۵۶]؛ از این‌رو تبیین و تفسیر مبانی اعتقادی به‌ویژه توحید [۵۷] از برنامه‌های ایشان بود. حضرت به مردم آموخت که خداوند در همه جا حاضر است و احاطه خداوند در آسمان دنیا و عرش یکسان است[۵۸] و به تعبیر امام‌ خمینی، امام هادی(ع) علم و قدرت و احاطه خداوند را به همه عوالم و نسبت به همه موجودات یکسان می‌دانست.[۵۹] همچنین حضرت به معضلات فکری و شبهه‌های اعتقادی پاسخ می‌داد. موضوع اصالت قرآن و نیز موضوع چیستی کلام خدا، معروف به مسئله خلق قرآن که از دوره مأمون و معتصم عباسی آغاز شده بود، در دوره امام هادی(ع) نیز مورد گفتگو بود.[۶۰] حضرت ضمن رساله مفصلی بر اصالت قرآن تأکید و قرآن کریم را معیار سنجش روایات صحیح از ناصحیح اعلام کرد.[۶۱] درباره تفسیر قرآن به‌ویژه تفسیر درست آیات متشابه و تصویر درست از پیامبران خدا در قرآن[۶۲] نیز روایات متعددی از حضرت در دست است[۶۳].

مسئله جبر و تفویض از دیگر مسائل مورد گفتگو میان متکلمان فرقه‌های اسلامی بود و امام هادی(ع) رساله‌ای راهگشا درباره مسائل جبر و تفویض به موالیان خود نوشت و با رد نظریه جبر و تفویض و اثبات نظریه عدل و امر بین الامرین آنان را از تحیر و سرگردانی فکری نجات داد.[۶۴] موضوع امامت و آشناکردن مردم با جایگاه اهل بیت(ع) و بیان حوزه اختیارات و وظایف امام معصوم(ع)،[۶۵] به‌ویژه بیان فضایل علی(ع) از فعالیت‌های امام هادی(ع) بود.[۶۶] ایشان همچنین بیان موضوع غیبت امام زمان(ع) و آماده‌کردن مردم برای عصر غیبت و نجات آنان از تحیر را در برنامه داشت[۶۷].

جریان غالیان[۶۸] از معضلات فکری آن روز بود.[۶۹] امام هادی(ع) مواضع توحیدی خود را در برابر غالیان روشن ساخت و به‌صراحت انتساب غالیان به شیعه را رد کرد و در نامه‌های گوناگون، این گروه را منحرف خواند و آشکارا از آنان بیزاری جست و از شیعیان خواست از دوستی آنان فاصله بگیرند و کاری کنند که آنان در نگاه مردم خوار شوند.[۷۰] همچنین حضرت(ع) توانست عده‌ای از افراد منحرف (از امامت ائمه اثنی عشر) چون واقفیه را هدایت کند.[۷۱] ایشان با جریان منحرف صوفیه نیز به‌شدت برخورد کرد و صوفیان (ظاهری) را همکاران شیطان خواند که با کارهای ریاکارانه در صدد فریب مردم‌اند[۷۲]. بخشی از فرصت‌های امام هادی(ع) نیز به بیان اخلاق و بیان ارزش‌ها و نیز بیان احکام شرعی مورد نیاز جامعه اسلامی گذشت.[۷۳]

نیروسازی و تربیت افراد زبده از دیگر کارهای امام‌ دهم(ع) بود. ایشان شاگردان برجسته‌ای چون عبدالعظیم حسنی(ع)،[۷۴] احمد بن‌ حمزه، صالح‌ بن‌ محمد همدانی، خیران خادم،[۷۵] ایوب‌ بن‌ نوح، علی‌ بن‌ جعفر همانی و ابو علی‌ بن‌ راشد را تربیت کرد.[۷۶] شیخ طوسی[۷۷] و دیگران[۷۸] راویان از آن حضرت را بیش از ۱۸۰ تن شمرده‌اند. امام‌ خمینی در کتاب‌های فقهی خود به روایات برخی از اصحاب امام هادی(ع) ازجمله محمد بن‌ علی بن‌ عیسی،[۷۹] حسین‌ بن‌ سعید اهوازی،[۸۰] علی‌ بن‌ محمد قاسانی،[۸۱] احمد بن‌ حاتم ماهویه و برادرش،[۸۲] احمد بن‌ محمد بن‌ خالد برقی،[۸۳] فضل‌ بن‌ شاذان نیشابوری،[۸۴] حسن‌ بن‌ راشد،[۸۵] ابراهیم‌ بن‌ عنبسه[۸۶] و محمد بن‌ عیسی،[۸۷] استناد کرده است.

امام هادی(ع) مانند پدر بزرگوار خود برای ارتباط با شیعیان و پاسخ به مشکلات فکری و ارتباط‌های اجتماعی و اقتصادی و گردآوری و توزیع واجبات مالی مانند خمس، وکیلانی را انتخاب کرده بود[۸۸] و هر یک از وکلا وظیفه داشتند در محدوده جغرافیایی ویژه با وظایف خاص فعالیت کنند،[۸۹] تا مردم برای شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام‌ عصر(ع) آمادگی داشته باشند[۹۰]. مجموعه‌ای از احادیث گوناگون اعتقادی، اخلاقی و دربارهٔ احکام و دعا از امام هادی(ع) در دست است.[۹۱] رساله مقنعه مشتمل بر گوشه‌ای از احکام دین و حلال و حرام از دیگر مواریث علمی ایشان بوده است[۹۲].[۹۳]

زیارت جامعه کبیره

از امام هادی(ع) زیارت‌های گوناگونی ازجمله زیارت غدیریه، دو زیارتنامه برای مرقد امیرالمؤمنین(ع)[۹۴] و زیارت جامعه که از مشهورترینِ آنهاست، نقل شده است. زیارت جامعه که به «جامعه کبیره» معروف شده است، در معرفی جایگاه امامان معصوم(ع) است.[۹۵] این زیارت از جهت سند، فصاحت و بلاغت از منزلت بیشتری نسبت به دیگر زیارت‌ها برخوردار است.[۹۶] در این زیارت جامع و همه‌جانبه، امام هادی(ع) با تأکید بر توحید و وحدت راه همه انبیا(ع)، جایگاه ائمه(ع) را که انسان‌های محل برکت خدا و معدن رحمت خدا هستند، به مردم معرفی کرده و از صفات و ویژگی‌های آنان چون تسلیم در برابر اوامر خدا، خردمندی و کمال، مَثَل اعلای انسانیت، افراد موحد، عصمت و دوری از گناه و خطا سخن گفته است و نیز برخی از رفتار عملی ائمه(ع) چون نصیحت و خیرخواهی امت اسلامی، اقامه نماز و روزه، حفظ شریعت از تحریف و ایثار و بردباری در برابر ناملایمات را برشمرده است؛ همچنین لزوم آمادگی دایم زائر برای کمک به دولت ائمه(ع) و تبری و مبارزه با دشمنان آنان را به زیارت‌کننده یادآور شده است[۹۷].

امام‌ خمینی به زیارت جامعه بسیار اهمیت داده و آن را زیارتی مبارک[۹۸] و معتبر[۹۹] دانسته است. ایشان از میان متون زیارتی، آن را بیش از دیگر متون می‌خواند و در تمام آستان‌های مقدس ائمه(ع) مقید به خواندن آن بود.[۱۰۰] ازجمله در سفر به سامرا، در سرداب مقدس امام زمان(ع) آن را خواند[۱۰۱] و در دوره اقامت در نجف نیز در وقت تشرف به حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع)، همیشه آن را می‌خواند.[۱۰۲] ایشان در گفته‌ها و نوشته‌های خود با استناد به زیارت جامعه به تبیین اصول عقاید و معارف مربوط به توحید و جایگاه ائمه اطهار(ع) پرداخته است[۱۰۳] و نیز به پرسش‌ها و شبهه‌های وارد به آن پاسخ داده است. ازجمله در پاسخ وهابیان که جمله «من آراد الله بدء بکم» در این زیارت را شرک شمرده‌اند، این جمله را چنین تفسیر کرده است که اگر کسی بخواهد خدا را بشناسد یا اطاعت خدا را بکند، باید تعلیمات دینی را از ائمه(ع) فرا گیرد و بدون دستورهای خدایی نباید به عبادت بپردازد و چیزی را از پیش خود اختراع کند.[۱۰۴] ایشان یادآورشده است امام هادی(ع) در این زیارت جایگاه اهل بیت(ع) را به مردم شناسانده و به مردم یاد داده که ائمه(ع) انسان‌های کامل‌اند و رجوع به انسان کامل رجوع به خداست و برابر آیات قرآن و احادیث، انسان کامل فانی مطلق و باقی به بقاءاللَّه است و از خودْ تعین و انّیت و انانیتی ندارد و انسان کامل از اسما حسنی و اسم اعظم خداوند است.[۱۰۵] از سوی دیگر، ایشان با توجه به فرازهایی از زیارت جامعه معتقد است همه امامان معصوم(ع) اهل سیاست بودند و از آنان با عنوان «ساسة العباد»، یعنی بندگان سیاست‌مدار خدا یاد کرده[۱۰۶] و به استناد آن اطاعت مردم از دستورهای حکومتی و ولاییِ آنان را ضروری و واجب دانسته است[۱۰۷].[۱۰۸]

شرایط سیاسی

امام هادی(ع) با شش تن از خلفای عباسی،[۱۰۹] معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز[۱۱۰] معاصر بود. معتصم و واثق بیش از خلفای گذشته علویان را تحمل می‌کردند[۱۱۱] و شیعیان نیز در آن دوره از آزادی‌هایی برخوردار بودند.[۱۱۲] منتصر عباسی نیز در دوره کوتاه حکومتش (۲۴۷–۲۴۸) به علویان نظر مثبت داشت[۱۱۳]؛ ولی متوکل عباسی (۲۳۲–۲۴۷ق) با حمایت از اهل حدیث به سرکوب معتزله و شیعه پرداخت.[۱۱۴] وی کینه شدیدی دربارهٔ آل علی(ع) داشت و خفقان شدیدی علیه شیعیان اعمال کرد[۱۱۵] و حتی قبر حضرت سیدالشهدا(ع) را ویران ساخت.[۱۱۶] عمربن‌فرج حاکم مدینه و مکه مردم را از معاشرت با علویان منع کرد و اگر کسی کمکی به شیعیان می‌رسانید، به‌سختی عقوبت می‌شد و وضع مالی شیعیان و علویان در این دوران بسیار دشوار بود[۱۱۷].

آغاز امامت امام هادی(ع) در مدینه بود. حکومت عباسی از موقعیت ایشان در میان مردم بر خود احساس خطر می‌کرد و گاه و بی‌گاه برای حضرت مزاحمت‌هایی ایجاد می‌کرد. عباسیان حضرت را تحت نظر داشتند و گاه آن حضرت را حبس می‌کردند و دسترسی به ایشان دشوار می‌شد.[۱۱۸] در سال ۲۳۳ق متوکل عباسی به یکی از فرماندهان نظامی خود به نام یحیی‌ بن‌ هرثمه دستور داد که در مدینهخانه امام هادی(ع) را بازرسی و ایشان را از مدینه به سامرا منتقل کند. وقتی مردم مطلع شدند، جمع شدند و صدا به گریه بلند کردند، تا جایی که ابن‌هرثمه برای خاموش‌ کردن مردم سوگند یاد کرد که به ایشان آسیبی نخواهد رسید.[۱۱۹] به نقل شیخ مفید پس از ورود امام(ع) به سامرا، متوکل دستور داد ایشان را یک روز در «خان صعالیک» (محل فرود کاروان‌ها، مسافرخانه) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای سکونت آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند. متوکل به‌رغم احترام ظاهری به امام هادی(ع) بارها ایشان را به دربار خود احضار و متهم به گردآوری سلاح علیه خود کرد[۱۲۰] و حتی ایشان را زندانی کرد.[۱۲۱] صقربن‌ابی‌دلف برای دیدار امام(ع) به سامرا رفته بود؛ اما وقتی با حاجب و زندانبان خلیفه روبه‌رو شد، ترسید و از مقصود خود سخنی نگفت؛ ولی حاجب که خود معتقد به امامت امام(ع) بود، او را به دیدار ایشان فرستاد. صقر از وضعیت امام(ع) که بر حصیری نشسته و پهلوی ایشان قبری حفر شده بود، گریان شد. امام(ع) او را دلداری داد و یادآور شد فعلاً آسیبی به او نخواهد رسید[۱۲۲].

در دوره متوکل یاران امام هادی(ع) نیز در معرض حبس و گاه شکنجه قرار می‌گرفتند[۱۲۳]؛ ازجمله برخی از وکلای ایشان در بغداد به زندان افتادند[۱۲۴] و برخی زیر شکنجه کشته شدند.[۱۲۵] اموال شیعیان مصادره می‌شد و جان آنان در خطر بود. قیام‌های علویان علیه خلافت عباسیان نیز بر دامنه فشار حکومت علیه شیعیان می‌افزود.[۱۲۶] با همه این شرایط امام هادی(ع) در سامرا از فعالیت‌های تبلیغی و سیاسی دور نبود و به تعبیری حوزه نفوذ امام هادی(ع) در جامعه اسلامی بیش از دوره امام‌صادق(ع) بود؛ چنان‌که دشمن نیز در مقابله با نفوذ امام هادی(ع) درمانده بود.[۱۲۷] شیعیان ایران، عراق، یمن و مصر هرچند با سختی ارتباط پیاپی و خوبی با حضرت داشتند[۱۲۸] و گاه برای زیارت ایشان به سامرا می‌رفتند و واجبات مالی خود به‌ویژه خمس را که امام(ع) آن را حق‌الامامه می‌دانست، به ایشان می‌رساندند.[۱۲۹] برخی هواداران امام هادی(ع) که در مناصب دولتی حضور داشتند، پنهانی با حضرت در ارتباط بودند.[۱۳۰] وکلای ایشان علاوه بر جمع‌آوری خمس و فرستادن آن برای ایشان، در تبیین مسائل کلامی و فقهی و در معرفی امامت امام‌بعدی و آمادگی ورود شیعه به عصر غیبت تلاش می‌کردند[۱۳۱].

امام‌ خمینی به استناد روایات[۱۳۲] یادآور شده است علی‌بن‌راشد از وکلای امام هادی(ع)، از ایشان دربارهٔ اموالی که مردم نزد وی آورده و مدعی‌اند که متعلق به امام است، پرسیده است که حضرت(ع) پاسخ داده، اموالی که متعلق به منصب امامت و ولایت است، متعلق به امام است؛ ولی اموال شخصی ایشان، برابر قرآن و سنت میان وارثان تقسیم می‌شود.[۱۳۳] در نگاه امام‌ خمینی آن حضرت، رسالت مبارزه با ظلم و برپایی عدالت را بر دوش داشت و با طاغوت‌های زمان خود مماشات نمی‌کرد و نیز پیروان وی وظیفه داشتند موضع خود در برابر حاکمان ستمکار را روشن سازند. ایشان به استناد روایات[۱۳۴] یادآور شده است امام هادی(ع) به افراد اجازه نمی‌داد که به ستمکار کمک کنند و در تشکیلات آنان وارد شوند و شیعیان تنها در صورت امکان کمک به مظلوم می‌توانستند کارگزاری حاکمان زمان خود را بپذیرند.[۱۳۵] ایشان حبس، شکنجه، تبعید و مسموم‌شدن‌های ائمه(ع) (به دست حاکمان اموی و عباسی) را در جهت مبارزات سیاسی شیعیان علیه ستم دانسته است[۱۳۶].

امام هادی(ع) در سوم رجب[۱۳۷] یا ۲۶ جمادی‌الاخر سال ۲۵۴ق در چهل‌سالگی در خلافت معتز عباسی[۱۳۸] یا معتمد عباسی[۱۳۹] به شهادت رسید و در خانه خود در سامرا به خاک سپرده شد.[۱۴۰] ایشان افزون بر امام‌حسن عسکری(ع) سه پسر به نام حسین، محمد و جعفر و دو دختر به نام عایشه و علیّه داشت.[۱۴۱] امام‌ خمینی در سفر تبعید به عراق در سال ۱۳۴۴ به همراه گروهی از روحانیان برای زیارت امام هادی(ع) و امام‌عسکری(ع) به سامّرا رفت[۱۴۲] و به گزارشی چند روز در سامرا ماند و در حرم عسکریین(ع) نماز جماعت برگزار کرد[۱۴۳].[۱۴۴]

منابع

پانویس

  1. رضوی، سید عباس، مقاله «علی بن محمد»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۴۳–۴۵۰.
  2. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۴۰۱؛ ابن‌صباغ، الفصول المهمة، ۲/۱۰۶۴.
  3. کلینی، کافی، ۱/۴۹۷.
  4. اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۰۰؛ اربلی، کشف الغمة، ۳/۱۶۶.
  5. کلینی، کافی، ۱/۴۹۸؛ مفید، الارشاد، ۲/۲۹۷؛ اربلی، کشف الغمة، ۳/۱۶۶ و ۱۶۸.
  6. نوبختی، فرق الشیعه، ۹۳.
  7. مسعودی، اثبات الوصیه، ۲۲۸.
  8. کلینی، کافی، ۱/۵۰۲؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۲۳۷.
  9. اربلی، کشف الغمة، ۳/۱۶۸.
  10. نوبختی، فرق الشیعه، ۹۳.
  11. اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۰۰.
  12. رضوی، سید عباس، مقاله «علی بن محمد»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۴۳–۴۵۰.
  13. کلینی، کافی، ۱/۵۲۹.
  14. کلینی، کافی، ۱/۳۲۳–۳۲۵؛ مفید، الارشاد، ۲/۲۹۸–۲۹۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۱۱۸–۱۱۹.
  15. نوبختی، فرق الشیعه، ۹۱–۹۲.
  16. اربلی، کشف الغمة، ۳/۱۶۹–۱۷۱.
  17. اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۹۹–۱۰۰؛ مفید، الفصول المختاره، ۳۱۷.
  18. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۴۰۷.
  19. اربلی، کشف الغمة، ۳/۱۷۵–۱۷۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۱۴۲.
  20. مسعودی، اثبات الوصیه، ۲۳۳.
  21. مسعودی، مروج الذهب، ۴/۸۴–۸۵.
  22. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۴۳۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۱۹۷.
  23. شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ۳۷–۴۱.
  24. ابن‌کثیر، البدایة و النهایه، ۱۱/۱۵.
  25. مسعودی، اثبات الوصیه، ۲۳۳.
  26. کلینی، کافی، ۱/۴۹۸–۴۹۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۱۲۹؛ شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ۵۵–۵۸.
  27. شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ۵۵–۵۸.
  28. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۴۰۱.
  29. کلینی، کافی، ۱/۴۹۸–۴۹۹ و ۵۰۲.
  30. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴۰۵–۴۰۶.
  31. اربلی، کشف الغمة، ۳/۱۶۶–۱۶۸.
  32. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۳.
  33. امام‌ خمینی، تعلیقه عروه، ۲۲۴.
  34. بحرانی، البرهان، ۵/۶۵۰.
  35. «سوگند به سپیده‌دم،» سوره فجر، آیه ۱.
  36. «و به شب‌های دهگانه،» سوره فجر، آیه ۲.
  37. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۰.
  38. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۰.
  39. امام‌ خمینی، دیوان امام، ۲۷۶.
  40. امام‌ خمینی، مکاسب، ۲/۱۲.
  41. امام‌ خمینی، البیع، ۲/۵۲۶.
  42. امام‌ خمینی، البیع، ۲/۶۶۰.
  43. امام‌ خمینی، توضیح المسائل، ۹۸.
  44. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۳۷۹.
  45. رضوی، سید عباس، مقاله «علی بن محمد»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۴۳–۴۵۰.
  46. مسعودی، اثبات الوصیه، ۲۳۰.
  47. حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(ع)، ۱۳۸.
  48. عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۳۵۲ و ۳۶۳.
  49. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۲۶۰.
  50. عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۳۵۲.
  51. عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۱۵۷.
  52. کلینی، کافی، ۱/۵۱۳؛ حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(ع)، ۱۳۷.
  53. آل قاسم، تاریخ الحوزات العلمیه، ۴/۱۱–۱۷.
  54. امام‌ خمینی، البیع، ۴/۲۹۴؛ امام‌ خمینی، الطهاره، ۱/۲۶۶؛ امام‌ خمینی، مکاسب، ۲/۱۲.
  55. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱.
  56. شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ۱۳۴.
  57. عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۸۴–۸۵.
  58. کلینی، کافی، ۱/۱۲۶.
  59. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱.
  60. خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۸۴–۸۵.
  61. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۴۶۰–۴۶۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ۲/۲۲۵–۲۲۶.
  62. مجلسی، بحارالانوار، ۱۰/۳۸۶–۳۸۸.
  63. عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۱۶۷–۱۷۰.
  64. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۴۵۸–۴۶۰.
  65. عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۹۸–۱۰۳؛ شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ۳۳۲.
  66. مجلسی، بحارالانوار، ۹۷/۳۵۹–۳۶۸.
  67. کلینی، کافی، ۱/۳۲۸–۳۴۱؛ دریایی، امام هادی و نهضت علویان، ۲۶۶–۲۶۹.
  68. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲/۸۰۵؛ عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۱۵۰–۱۵۸.
  69. نوبختی، فرق الشیعه، ۹۴.
  70. طوسی، الغیبه، ۳۵۲–۳۵۳؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲/۸۰۶–۸۱۰.
  71. دریایی، امام هادی و نهضت علویان، ۲۴۹–۲۵۰.
  72. قمی، سفینة البحار، ۵/۱۹۹.
  73. عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۲۲۶–۲۹۵.
  74. عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۳۴۵.
  75. مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۲۱۶.
  76. عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۳۱۵، ۳۲۶ و ۳۴۹.
  77. طوسی، رجال، ۳۸۳–۳۹۶.
  78. عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۳۰۹–۳۷۸.
  79. امام‌ خمینی، التعادل و الترجیح، ۱۳۰.
  80. امام‌ خمینی، التعادل و الترجیح، ۱۵۸.
  81. امام‌ خمینی، تنقیح الاصول، ۴/۶۴–۶۵.
  82. امام‌ خمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۰۰.
  83. امام‌ خمینی، بدائع الدرر، ۲۷.
  84. امام‌ خمینی، بدائع الدرر، ۱۱۶.
  85. امام‌ خمینی، البیع، ۳/۱۵۴.
  86. امام‌ خمینی، مکاسب، ۲/۱۲.
  87. امام‌ خمینی، مکاسب، ۲/۱۷۶.
  88. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲/۷۹۹–۸۰۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۱۷۷ و ۱۸۵.
  89. مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۲۲۴.
  90. نجفی‌نژاد، امام هادی(ع) و زمینه‌سازی برای عصر غیبت، ۱۳–۱۴.
  91. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۴۵۸.
  92. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۴۲۴.
  93. رضوی، سید عباس، مقاله «علی بن محمد»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۴۳–۴۵۰.
  94. شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ۲۰۷–۲۲۰، ۲۴۳ و ۳۴۴.
  95. صدوق، من لایحضر، ۲/۶۰۹–۶۱۰.
  96. مجلسی، بحارالانوار، ۹۹/۱۴۴.
  97. صدوق، من لایحضر، ۲/۶۰۹–۶۱۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ۹۹/۱۲۷–۱۳۴.
  98. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۳۶۰.
  99. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۴۱.
  100. فهری، ترجمه شرح دعاء السحر، ۲۱.
  101. قدیری، خاطرات، ۱/۱۱۷.
  102. رحیمیان، در سایه آفتاب، ۳۷؛ رودباری، خاطرات، ۱/۷۵.
  103. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۶۳۵؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۱۲.
  104. امام‌ خمینی، کشف اسرار، ۶۹.
  105. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳.
  106. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۴۱، ۲۸۶–۲۸۷ و ۸/۱۲.
  107. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۲۸۷؛ بدائع الدرر، ۱۰۷.
  108. رضوی، سید عباس، مقاله «علی بن محمد»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۴۳–۴۵۰.
  109. طبرسی، إعلام الوری، ۲/۱۰۹.
  110. مسعودی، اثبات الوصیه، ۲۴۲؛ ابن‌صباغ، الفصول المهمة، ۲/۱۰۷۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۲۱۳–۲۱۴.
  111. حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(ع)، ۸۱.
  112. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۷/۳۱ و ۵۶.
  113. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۷/۵۵–۵۶؛ خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۱۱–۱۱۲.
  114. خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۰۸–۱۰۹؛ حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(ع)، ۸۲.
  115. اصفهانی، مقاتل لطالبیین، ۴۷۸؛ خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۰۹.
  116. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۹/۱۸۵؛ اصفهانی، مقاتل لطالبیین، ۴۷۸–۴۷۹؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۷/۵۵.
  117. اصفهانی، مقاتل لطالبیین، ۴۷۹.
  118. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۴۰۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۱۴۸.
  119. مفید، الارشاد، ۲/۲۹۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۱۴۲؛ ادیب، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ۲۵۷.
  120. مفید، الارشاد، ۲/۳۰۳ و ۳۱۱؛ سبط‌ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۳۲۲؛ ابن‌صباغ، الفصول المهمة، ۲/۱۰۷۰.
  121. مجلسی، بحارالانوار، ۵۶/۲۰.
  122. مجلسی، بحارالانوار، ۵۶/۲۰.
  123. کلینی، کافی، ۱/۵۰۰–۵۰۱؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲/۸۶۵–۸۶۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۱۷۴.
  124. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲/۸۶۵–۸۶۶.
  125. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲/۸۶۳؛ طوسی، الغیبه، ۳۵۱.
  126. اصفهانی، مقاتل لطالبیین، ۴۸۰؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۷/۱۶۵.
  127. خامنه‌ای، انسان ۲۵۰ ساله، ۳۸۸–۳۸۹.
  128. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۵۱۳.
  129. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۲/۵۱۴ و ۸۰۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۱۸۵.
  130. عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۳۸–۳۹.
  131. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۵۱۳.
  132. صدوق، من لایحضر، ۲/۴۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۹/۵۳۷.
  133. امام‌ خمینی، البیع، ۲/۶۶۰.
  134. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۷/۱۹۰.
  135. امام‌ خمینی، مکاسب، ۲/۱۷۶.
  136. امام‌ خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۸.
  137. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۴۰۱.
  138. اربلی، کشف الغمة، ۳/۱۶۷ و ۱۷۷؛ عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۵۷.
  139. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۴/۴۰۱؛ عطاردی، مسند الامام‌الهادی، ۵۶.
  140. مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۲۰۳؛ امین، فی رحاب ائمة اهل البیت(ع)، ۵/۱۷۳.
  141. مجلسی، بحارالانوار، ۵۰/۲۰۳؛ دخیل، ائمتنا، ۲/۲۰۹.
  142. عمید زنجانی، مصاحبه، ۱۰۰؛ روحانی، نهضت امام‌ خمینی، ۲/۱۶۲؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌ خمینی، ۵/۴۸۵.
  143. اختری، خاطرات، ۱/۲۶.
  144. رضوی، سید عباس، مقاله «علی بن محمد»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۴۳–۴۵۰.