بت‌شکنی امام علی در تاریخ اسلامی

مقدمه

امیر المؤمنین(ع)، همچون ابراهیم خلیل، بت‌شکن بزرگ تاریخ است. طبق نقل منابع، دوبار بت‌شکنی کرده است، یک‌بار پیش از هجرت و در دوران حضور در مکّه در سال‌های آغازین بعثت به‌صورت پنهانی، یک‌بار هم در سال هشتم هجری و هنگام فتح مکّه. دربار نخست، کنار کعبه پا بر دوش حضرت رسول(ص) گذاشت و به بام کعبه رفت و بت بزرگ قریش را که از مس بود و با رشته‌های فلّزی از بام تا زمین محکم بسته شده بود، شکست و به زمین افکند و خورد شد، آنگاه فرود آمد. یک‌بار هم در فتح مکّه که وارد کعبه شد و بت‌ها را که سیصد و شصت بت بودند به زمین ریخت و بت بزرگ را که هبل نام داشت از بام کعبه به زیر افکند و آن را شکست و خود از طرف ناودان پایین پرید[۱].

بت‌شکنی علی(ع) که کعبۀ مقدس و خانۀ توحید را از بت‌ها و مظاهر شرک پاکسازی کرد، در منابع فراوانی از شیعه و سنی آمده است[۲]. این فضیلت بزرگ، در زبان شاعران عرب و عجم نیز مورد توجّه بوده است و پا گذاشتن بر دوش رسول خدا(ص) برای شکستن بت‌های کعبه، از افتخارات و فضیلت‌های منحصر به فرد امیر المؤمنین(ع) است. علاوه بر این مورد، به نقل تواریخ رسول خدا(ص) پس از جنگ حنین، به سمت طائف رفت و چند روز آنجا را محاصره کرد و علی(ع) را همراه گروهی اعزام کرد که هرجا هر بتی دیدند بشکنند. حضرت پس از درگیری مختصری که با بعضی از مشرکین داشت، همراه گروهی که با وی بودند پیش رفتند و بت‌ها را شکسته، نزد رسول خدا(ص) بازگشتند. پیامبر خدا هم بر این فتح عظیم تکبیر گفت و دست علی(ع) را گرفته به کناری رفتند و مدّتی به تنهایی با هم به صحبت نشستند[۳].[۴]

نقل حادثه از زبان امیرالمؤمنین (ع)

امام علی (ع): همان شبی که پیامبر خدا به من فرمان داد که در بسترش بخوابم و از مکه هجرت کرد، مرا با خود، نزد بت‌ها برد و فرمود: "بنشین!". پس من کنار کعبه نشستم. سپس پیامبر خدا از شانه‌های من بالا رفت و فرمود: "برخیز!". من او را بلند کردم و چون ضعفم را در زیر [سنگینی‌] خود دید، فرمود: "بنشین!". من نشستم و او را پایین آوردم.

پیامبر خدا برای من نشست و به من فرمود: "ای علی! تو از شانه‌های من بالا برو" و من هم بالا رفتم. سپس پیامبر خدا مرا بلند کرد و چنان پنداشتم که اگر بخواهم، به آسمان دست می‌یابم.

روی کعبه رفتم و پیامبر خدا کنار رفت تا من، بت بزرگ آنان (قریش) را که از مس بود و با میخ‌های آهنین به سقف کعبه محکم شده بود، بیندازم. پیامبر خدا به من فرمود: "چاره‌ای برایش بیندیش" و من دست به کار شدم و در کارِ آن بودم و پیامبر خدا می‌فرمود: "دوباره! دوباره!". من پیوسته در کار آن بودم تا موفق شدم. پیامبر (ص) فرمود: "آن را در هم بکوب" و من آن را در هم کوبیده، شکستم و پایین آمدم[۵].[۶]

منابع

پانویس

  1. الغدیر، ج ۷ ص۹.
  2. علامۀ امینی در منبع فوق، مدارک آن را آورده است.
  3. ارشاد مفید، ج ۱ ص۱۵۲. در این زمینه ر. ک: دانشنامۀ امام علی، ج ۱۰ ص۲۷۲.
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۲۲.
  5. الإمام علی (ع): «لَما کانَ اللیلَةُ التی أمَرَنی رَسولُ اللهِ (ص) أن أبیتَ عَلی فِراشِهِ وخَرَجَ مِن مَکةَ مُهاجِراً، انطَلَقَ بی رَسولُ اللهِ (ص) إلَی الأَصنامِ فَقالَ: اجلِس، فَجَلَستُ إلی‌ جَنبِ الکعبَةِ، ثُم صَعِدَ رَسولُ اللهِ (ص) عَلی‌ مَنکبی، ثُم قالَ: انهَض، فَنَهَضتُ بِهِ فَلَما رَأی‌ ضَعفی تَحتَهُ قالَ: اجلِس، فَجَلَستُ فَأَنزَلتُهُ عَنی وجَلَسَ لی رَسولُ اللهِ (ص)، ثُم قالَ لی: یا عَلِی، اصعَد عَلی‌ مَنکبی فَصَعِدتُ عَلی‌ مَنکبَیهِ، ثُم نَهَضَ بی رَسولُ اللهِ (ص) وخُیلَ إلَی أ نی لَو شِئتُ نِلتُ السماءَ، وصَعِدتُ إلَی الکعبَةِ وتَنَحی‌ رَسولُ اللهِ (ص) فَأَلقَیتُ صَنَمَهُمُ الأَکبَرَ، وکانَ مِن نُحاسٍ مُوَتداً بِأَوتادٍ مِن حَدیدٍ إلَی الأَرضِ، فَقالَ لی رَسولُ اللهِ (ص): عالِجهُ فَعالَجتُ فَما زِلتُ اعالِجُهُ ویقولُ رَسولُ اللهِ (ص)، آیه إیهِ، فَلَم أزَل اعالِجُهُ حَتی استَمکنتُ مِنهُ فَقالَ: دُقهُ، فَدَقَقتُهُ فَکسرتُهُ ونَزَلتُ»، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۶، ح ۴۲۶۵؛ ابن جوزی در تذکرة الخواص نظیر آن را آورده است. ینابیع الموده قندوزی، ص۲۵۴؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۵، ح ۴۳۱؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۱۵۱ و ۸۴؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰۲؛ ابن جوزی، صفوة الصفوه، ج۱، ص۱۱۹؛ امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۵۸؛ امینی، الغدیر، ج۷، ص۱۰؛ دائرةالمعارف تشیع، ج۶، ص۱۸۹ ـ ۱۸۸.
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۹؛ حکیم، سید منذر، ‌پیشوایان هدایت ج۲، ص۱۲۶؛ معینی، محسن، مقاله «امام علی در نگاه پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۲۷۲.