بحث:وصایت در کلام اسلامی
مقدمه
- "وصایت" در لغت، سفارش کردن است[۱]. این واژه اصطلاحی کلامی و فقهی است. در اصطلاح فقه به معنای ولایت دادن به غیر برای اخراج یا استیفای حق میت و سرپرستی طفل و دیوانه از وارثان میت است[۲]. در اصطلاح علم کلام، تعیین جانشین برای پیامبران و امامان (ع) است. اینکه انسان، کسی را برای حفظ آنچه از خویش بر جای میگذارد، به وصایت تعیین کند، مقبول عقل و فطرت انسانی است و همه شریعتها و دینها آن را پسندیدهاند. شریعت اسلام نیز برای وصایت حدود و قوانینی مشخص برنهاده است[۳]. پیامبران الهی (ع) در امتهای پیشین نیز هنگام غیبت یا برای روزگار پس از خویش، وصی برمیگزیدهاند[۴].
- وصایت از سنتهای رایج همه پیامبران (ع) بوده است. آنان از این گذر میخواستهاند آیین و شریعت خویش را ماندگار سازند و رسالت خود را دوام بخشند. آدم، شیث را به وصایت گمارد و نوح، سام را و ابراهیم، اسحاق را و موسی، هارون را و عیسی، شمعون را و سرانجام، پیامبر اسلام (ص) علی (ع) و یازده فرزند معصوم او را به وصایت برنهاد. حقیقت وصایت همان ولایت- یعنی سرپرستی و زعامت امور دینی و دنیوی- است و پیامبر اسلام (ص) بر آن بسیار ارج مینهاد و بارها، با پایفشاری تمام، از اهمیت آن سخن گفت[۵].
- سیره و سخن رسول خدا (ص) نشان میدهد که وصایت و ولایت حضرت علی (ع) و یازده فرزندش، همسنگ نبوت و قرآن و بلکه روح نبوت است. احادیث در این باره بسیارند و به روشنی و صراحت از اهمیت وصایت و ولایت علی بن ابیطالب (ع) سخن میگویند[۶]. در اینکه تعیین جانشین پیامبر اسلام (ص) و امام (ع) بر عهده کیست، فِرَق اسلامی با یکدیگر اختلاف دارند. شیعیان بر آناند که تنها خداوند است که او را بدین منصب میگمارد؛ همان گونه که پیامبران (ع) را نیز خداوند به پیامبری میگمارد. دیگر فرقهها معتقدند که تعیین جانشین پیامبر از وظایف امت است[۷][۸].
پانویس
- ↑ لسان العرب، ۱۵/ ۳۹۴.
- ↑ معجم فقه الجواهر، ۶/ ۲۵۶.
- ↑ ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴾؛ سوره بقره، آیه ۱۸۰ و ۱۸۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 455.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 456.
- ↑ ر.ک: غایة المرام، ۶۲۲- ۶۱۸؛ حلیة الاولیاء، ۱/ ۶۶؛ امامشناسی، ۲/ ۲۰۱؛ بحارالانوار، ۹/ ۳۲۵؛ ۲۲/ ۱۴۹؛ ۲۴/ ۴۶۳؛ ۳۸/ ۵۳۶ و ۲۶۳.
- ↑ الصراط المستقیم، ۶۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 456.