تعیین جانشین
مقدمه
یکی از مسائل بسیار مهم و در عین حال روشنی که مسلمانان بر سر آن اختلاف کردهاند، مسئله جانشینی رسول خدا (ص) و رهبری پس از ایشان است. از آن جهت روشن و بدیهی است که به لحاظ سیره عملی و نظری رسول خدا (ص)، تردیدی باقی نمیشود که مسئله جانشینی، هرگز نمیتوانسته مورد غفلت پیامبر اکرم (ص) واقع شود. بررسی حوادث و جریانات منتهی به رحلت رسول خدا (ص) تردیدی برای ما باقی نمیگذارد که پیامبر اسلام (ص) پیش از وفات، از نزدیک بودن زمان رحلت خود آگاه بوده و به همین جهت در حجةالوداع به این موضوع تصریح فرموده است. بنابراین حتی اگر عوامل ارتباط غیبی را نیز در این مسئله در نظر نگیریم، به علت تصریحات خود حضرت، مطمئن میشویم وفات ایشان برای آن حضرت ناگهانی و غافلگیرکننده نبود؛ یعنی فرصت کافی وجود داشت تا ایشان در مورد آینده رهبری مسلمانان، تمهیداتی بیندیشد. در این ایام، به طور طبیعی تنها دو گزینه پیش روی حضرت قابل تصور بوده است.[۱]
اتخاذ موضع سلبی و منفی
گزینه نخست آن است که ادعا کنیم رسول اکرم (ص) در مورد آینده رهبری مسلمانان، موضع منفی اتخاذ کرده است. به تعبیر دیگر مدعی شویم ایشان نظری در مورد وضعیت آینده مسلمانان و حاکم اسلامی نداشته و چگونگی آن را به اوضاع و احوال آینده وانهادهاند. این ادعایی است که اهلسنت به آن تمسک جستهاند. ادعایی بدون دلیل که شواهد و مدارک متقن خلاف آن را به اثبات رساندهاند، زیرا این ادعا، نه به لحاظ منطقی و عقلانی قابل اثبات است و نه سیره عملی رسول خدا آن را تأیید میکند. مهمترین رسالت رسول خدا (ص) هدایت انسانها و ریشهکن ساختن مظاهر و نمادهای دوران جاهلیت بود. این هدف دراز مدتی است که انتظار تحقق آن در دوران کوتاه رسالت (۲۳ سال) دور از انتظار است. آیا میتوان استمرار این هدف مقدس و عظیم را پس از رحلت رسول خدا (ص) و خالی ماندن جامعه از سرپرست صالح و مورد تأیید خداوند انتظار داشت؟ در همان ایام منتهی به رحلت رسول خدا (ص) خطرهای ریز و درشتی جامعه اسلامی و مسلمانان را تهدید میکرد. مسلمانان به آن حد از کمال و رشد نرسیده بودند که به تنهایی و بدون سرپرست بتوانند با آن خطرها مبارزه کنند. هنوز تناقضها و اصطکاکهای فراوانی در جامعه اسلامی به چشم میخورد. گروهها و جریانهایی وجود داشتند که به خاطر مصالحی به اسلام تظاهر میکردند. آنان چهره نفاق و تزویر خویش را پشت نقاب اسلام پنهان کرده و در زمان حیات نبی اکرم (ص) پیوسته با اسلام و مسلمانان دشمنی میکردند. در میان صفوف مسلمانان کم نبودند افرادی که از سر ناچاری، ترس یا مصلحت اسلام آورده بودند و همواره مترصد فرصتی بودند تا از اسلام انتقام بگیرند. در کنار خطرهای داخلی، خطرهای خارجی مثل قدرتها و کشورهای دور و نزدیک به قلمرو اسلامی، مسلمانان را تهدید میکرد. اینها خطرهایی بودند که هرگز نمیتوانست از چشم رسول خدا (ص) پنهان مانده باشد. آیا میتوان پنداشت در حالی که این خطرها از چشم خلفای اول و دوم پنهان نمانده، مورد غفلت رسول خدا (ص) واقع شده باشد؟![۲].
به راستی اگر پیامبر اکرم (ص) احساس خطر نمیکرد، چرا پس از آن همه تأکید و قراین پیشین، در واپسین لحظات عمر شریفش قلم و کاغذ طلب کرد تا چیزی بنویسد که امت پس از ایشان گمراه عمر نشوند؟[۳] آیا این سخن پیامبر دلیل بر این نیست که آن حضرت به خطرهای آینده میاندیشید و میخواست مردم از وصی و جانشین وی اطاعت کنند؟[۴]
تعیین وصی و جانشین
با توجه به مردود بودن گزینه نخست، تنها گزینه معقول که شواهد و دلایل فراوانی نیز آن را به اثبات میرساند، آن است که این واقعیت را بپذیریم که رسول خدا (ص) به فرمان الهی شخصی را به عنوان وصی و جانشین خود برگزید که همچون خود او، در آن شرایط بسیار حساس و سرنوشتساز به تأییدات الهی متکی بوده و از توانمندی و شایستگی لازم برای پذیرش این مسئولیت مهم برخوردار بود، زیرا این، تنها راهی بود که سلامت آینده جامعه اسلامی و جلوگیری از خطر تحریف آن را تضمین میکرد. افزون بر این، شواهد و نمونههای فراوانی در سیره سیاسی - اجتماعی رسول خدا (ص) به چشم میخورد که ثابت میکند آن حضرت از ابتدای بعثت در اندیشه تعیین وصی و جانشین صالح و مورد تأیید الهی بوده و در مقاطع گوناگون آن را به مسلمانان شناسانده است و در مواردی کلام خداوند نیز مؤید آن بوده است:
- در نخستین زمان علنی شدن دعوت و به دنبال نزول آیه ۲۱۴ سوره شعرا ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾ از خویشاوندان نزدیک دعوت به عمل آورد و به امر خلافت خود تصریح کرد[۵].
- در سالهای آخر توقف پیامبر (ص) در مکه و به هنگام دعوت از سران قبایل به اسلام در موسم حج، رؤسای قبیله بنیعامر بن صعصعه اعلام کردند دعوت به اسلام را پذیرفتهاند، ولی مشروط به اینکه پس از پیامبر (ص) در امر خلافت سهیم باشند. پیامبر (ص) با این شرط مخالفت کرد و فرمود: این امر مربوط به خداست[۶].
- پیامبر (ص) در جریان عقد اخوت و در جنگ تبوک خطاب به علی (ع) فرمود: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَيْرَ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۷].
- به هنگام نزول آیه مباهله، علی (ع)، جان پیامبر (ص) معرفی شده است: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۸]. مصداق ﴿أَنْفُسَنَا﴾ در این آیه، جز علی (ع) شخصی دیگری نیست[۹]. امام رضا (ع) نیز در پاسخ مأمون، به همین نکته استدلال میکند[۱۰].
- به موجب آیه تطهیر که در مورد امام علی (ع)، امام حسن و امام حسین (ع) و حضرت فاطمه (س) نازل شده، علی (ع) مصداق اهلبیت (ع) معرفی شده است[۱۱].
- آیه ولایت که در آن ولی و سرپرست مسلمانان را فقط خدا و رسول و کسانی که ایمان آورده، نماز به پا داشته و در حال رکوع زکات میدهند معرفی نموده است، در مورد امام علی (ع) نازل شد[۱۲].
- اقدام پیامبر (ص) در حجةالوداع و در مکان غدیر خم که علی (ع) را در برابر انبوه مسلمانان، مهاجران و انصار به امامت و رهبری منصوب کرد[۱۳].
- در حدیث سفینه که پیامبر، اهلبیت (ع) خود را به عنوان عاملی برای نجات امت از غرقاب حوادث و طوفانهای سیاسی معرفی کرده است[۱۴].
- حدیث ثقلین که پیامبر در روزهای آخر عمر خود با حالت تب و بیماری به مسجد آمد و پس از ایراد خطبهای، بار دیگر بر حدیث ثقلین تأکید ورزید: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۱۵].[۱۶]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۸۲.
- ↑ ابوبکر به دلیل احساس همین خطرها و با تمسک به این استدلال که ممکن است امت و جامعه اسلامی در باب جانشینی به تفرقه بیفتند، عمر را جانشین خود ساخت و عمر نیز شش نفر را تعیین کرد که خلافت را میان خود به مصالحه گذارند. احساس خطر آنان در این زمینه آنچنان بود که پیش از دفن رسول خدا (ص) در سقیفه بنیساعده تکلیف خلافت را یکسره کردند و آن قدر در این موضوع عجله کردند که ابوبکر شخصاً از شتابی که از پذیرش خلافت انجام داد، پوزش خواست و عمر نیز در باب بیعت با ابوبکر گفت بیعت با او اشتباهی بود که خداوند ما را از شر آن محفوظ داشت (ر. ک: ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۳، ص۲۰۰؛ عزالدین بن هبةالله ابن ابیالحدید معتزلی، شرح نهجالبلاغه، ج۶، ص۴۲).
- ↑ این حدیث را حتی منابع اهلسنت نیز آوردهاند (ر. ک: ابنحنبل، ابوعبدالله احمد بن محمد الشیبانی، مسند، ج۱، ص۳۵۵؛ ابوالحسین مسلم بن حجاج القشیری، صحیح مسلم و....)
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۸۳.
- ↑ پیامبر اکرم (ص) در این جلسه به حاضران علی (ع) را که در آن ایام نوجوان بود نشان داد فرمود: «هذا أخي و وصيّي و خليفتي فيكم...» او برادر و وصی و خلیفه من در میان شماست.
- ↑ ابومحمد عبدالملک ابنهشام، سیرةالنبی، ج۲، ص۶۶.
- ↑ این حدیث به حدیث منزلت موسوم است و در بسیاری از کتب اهلسنت و شیعه ذکر شده است: ابنحنبل، ابوعبدالله احمد بن محمد الشیبانی، مسند، ج۱، ص۱۱۱؛ ابیمحمد جعفر بن محمد جریر طبری، جامعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۸؛ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة، ص۱۰۵؛ محمدابراهیم آبتی، تاریخ زندگانی پیامبر اسلام، ص۱۶۲؛ ابوالحسن احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۰۶ و....
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ این مطلب حتی در منابع اهلسنت نیز به آن اعتراف شده است: ابنحنبل، ابوعبدالله احمد بن محمد الشیبانی، مسند، ج۱، ص۱۸۵ و ابیمحمد جعفر بن محمد جریر طبری، جامعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۹۲؛ امینالاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ذیل آیه ۶۱ سوره آل عمران.
- ↑ علاءالدین بن حسام هندی، کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۷.
- ↑ ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ سوره احزاب، آیه ۳۳. (ر. ک: مسند ابیداوود، ج۸، ص۲۷۴؛ ابیمحمد جعفر بن محمد جربر طبری، جامعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۲۲، ص۵؛ ابوبکر احمد بن الحسین بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۱۴۹).
- ↑ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵. (ر. ک: نورالله حسینی مرعشی تستری، احقاقالحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۳۹۹).
- ↑ الغدیر در این باره به کتب فراوانی از اهلسنت به عنوان منبع این واقعه اشاره کرده است: ابوالحسن احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۰۷-۱۱۲؛ ابنحنبل، ابوعبدالله احمد بن محمد الشیبانی، مسند، ج۴، ص۲۸۱ و....
- ↑ «أَلَا إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»؛ آگاه باشید مثل خاندان من مانند مثل کشتی نوح است هرکس به آن توسل جوید نجات مییابد و هر کس از آن تخلف ورزد غرق میشود. این حدیث در مصادر شیعی و سنی مشهور است (ر. ک: مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۱).
- ↑ همانا من دو چیز گرانبها در میان شما میگذارم. کتاب خدا و عترتم و اهلبیتم. تا زمانی که به این دو تمسک بجویید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو از هم جدا نمیشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند (ر. ک: مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۴۸؛ علی بن محمد بن احمد ماکلی مکی ابنصباغ؛ الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، ص۴۰؛ سنن ترمزی، ج۲، ص۲۰۸؛ ابوالحسین مسلم بن حجاج القشیری، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۲؛ ابوالحسن احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۱۱).
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۸۴.