تعیین جانشین در معارف و سیره فاطمی
مقدمه
آنگونه که از منابع دینی مانند قرآن و سنّت به دست میآید، مسئله تعیین وصی توسط پیامبران، یک امر مستمر و ثابت بوده است. هر پیامبری به امر خداوند، فردی را برای ساماندهی به امورات دینی و دنیایی مردم برای زمان پس از خود تعیین مینموده است چنانکه در قرآن میفرماید: ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾[۱]. باز میفرماید: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ﴾[۲]. در تفسیر آیه ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ﴾ و ارتباط آن با امر وصایت، از امام رضا(ع) نقل شده است که فرمود: «وَ نَحْنُ أَوْلَادُ الْأَوْصِيَاءِ- وَ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ نَحْنُ الَّذِينَ شَرَعَ اللَّهُ لَنَا دِينَهُ- فَقَالَ فِي كِتَابِهِ: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ﴾[۳] يَا مُحَمَّدُ ﴿وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى﴾، قَدْ عَلِمْنَا وَ بَلَّغْنَا مَا عَلِمْنَا وَ اسْتَوْدَعْنَا عِلْمَهُمْ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعِلْمِ وَ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ كَمَا قَالَ اللَّهُ ﴿وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ﴾ مِنَ الشِّرْكِ مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(ع) ﴿مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ﴾ مِنْ وَلَايَةِ عَلِيٍّ(ع)»[۴]؛
ما (اهل بیت) فرزندان اوصیا و سفارششدگان در کتاب خدا هستیم. ما سزاوارترین مردمان به رسول خدا(ص) میباشیم. ما کسانی هستیم که خداوند دین خود را برای ما تشریع نمود و در کتاب خود فرمود: آیینی را برای شما تشریع کردم که به نوح توصیه کرده بودم و آنچه را به تو ای محمد(ص) وحی فرستادیم و آنچه را به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم، همه آن علوم به ما رسید و ما دانستیم و در ما ودیعه نهاده شد. علم آنها و ما وارثان تمام انبیا و پیامبران اولوالعزم میباشیم، برای این که دین را به پا داریم و دوگانگی در آن ایجاد نکنیم و بر مشرکین (کسانی که در ولایت علی(ع)) شریک قائل هستند، سنگین است که آنچه به سوی آن (ولایت علی(ع)) دعوت میکنید. در برخی منابع تفسیری اهل سنّت، در تفسیر آیه مذکور آمده است: نوح پس از حضرت آدم، اولین رسولی بود که مأموریت یافت تا وصیت کند و پس از آن ابراهیم و موسی و عیسی نیز مأمور به وصیت شدند و این وصیت درباره دین و شریعت بود که باید کسی را به عنوان حافظ آن تعیین مینمودند. پیامبر خاتم(ص) نیز برای حفظ قرآن و شریعت، مأمور بود که وصی خود را تعیین کند[۵]. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد: هیچ پیامبری بدون وصی نبوده است که این از مضمون آیه ﴿وَصَّى بِهِ نُوحًا...﴾ استفاده میشود که یکی از آن موارد، تعیین وصی بوده است[۶]. همچنین درباره مأموریت داشتن پیامبران برای تعیین وصی از ابن عباس در تفسیر آیه ﴿إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ﴾[۷]؛ نقل شده است که مراد از امر در این آیه درباره تعیین وصی است؛ زیرا خداوند هیچ پیامبری را بدون تعیین وصی قرار نداده است. بر این اساس، خداوند به پیامبر خاتم(ص) فرمود: علی را پس از خود به عنوان وصی معرفی کن[۸]. در تبیین همبستگی میان وصایت و نبوت، نمیتوان این مسئله را نادیده انگاشت که وصایت یک نظام مستقل و در عین حال پیوسته به رسالت است که بر اساس آن، وصی وظیفه دارد خط و مسیر رسول را ادامه دهد. از جهت مبنا و جایگاه ارزشی، مشروعیّت وصایت، همانند مشروعیّت رسالت تنها از جانب خداوند است؛ یعنی هیچ نبی و رسولی از جانب خداوند، نیامده؛ مگر اینکه وصی او نیز به امر الهی تعیین شده است.
در این زمینه روایات فراوانی از رسول اکرم(ص) در منابع شیعه و سنی نقل شده است که مسئله تعیین وصی برای تمام پیامبران به عنوان یک قاعده و قانون ثابت و تغییرناپذیر الهی بوده است. همچنانکه حضرت فرمود: «فَإِنَّهُ لَمْ يُبْعَثْ نَبِيٌّ إِلَّا كَانَ لَهُ وَصِيٌّ مِنْ أُمَّتِهِ»[۹]؛ همانا هیچ نبی برگزیده نشد؛ مگر اینکه برای او وصیی از امتش بود. همچنین آن حضرت فرمود: «لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيٌّ وَ وَارِثٌ»[۱۰]؛ برای هر نبی، وصی و وارثی میباشد. وصی و وارث من علی(ع) است. و نیز از آن حضرت نقل شده است: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيّاً»[۱۱]؛ خداوند برای هر نبی، وصیی قرار داده است. در حدیث دیگری از آن حضرت نقل است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ نَبِيّاً وَ اخْتَارَ لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيّاً»[۱۲]؛ خداوند برای هر امتی، نبیی را اختیار کرد و برای هر نبی، وصیی تعیین نمود. از امام صادق(ع) با استناد به جدش رسول خدا(ص) نقل شده است: «مَا قَبَضَ اللَّهُ نَبِيّاً حَتَّى أَمَرَهُ أَنْ يُوصِيَ إِلَى أَفْضَلِ عَشِيرَتِهِ»[۱۳]؛ خداوند هیچ پیامبری را قبض روح نکرد؛ مگر اینکه به او دستور داد تا بهترین فرد از خاندانش را وصی قرار دهد.
بنا به روایات حضرت آدم در هنگام وفات به امر خداوند، فرزند بزرگ خود شیث را وصی قرار داد و میراث نبوت را به او سپرد. پس از آن، شیث، فرزندش انوش را وصی خود قرار داد و انوش نیز فرزندش فینان و فینان مهلائیل را و او نیز فرزندش یرد را و یرد فرزندش اخنوخ را و او فرزندش متوشلخ را به عنوان وصی خود تعیین کرد. درباره حضرت نوح روایت شده است که به دستور خداوند، سام را وصی قرار داد. ابراهیم فرزندش اسماعیل را به وصایت برگزید. اسحاق فرزندش یعقوب را وصی قرار داد. موسی فرزند عمویش یوشع بن نون را به وصایت برگزید. حضرت عیسی شمعون را وصی برگزید و میراث نبوت را به وی تحویل داد[۱۴]. همچنین در اینباره روایات فراوانی نقل شده است که در آخرین روزهای عمر رسول خدا(ص)، جبرئیل امین از جانب خداوند بر آن حضرت وحی آورد که من هیچ نبیی را قبض روح نکردم؛ مگر اینکه به او مأموریت دادم تا وصی خود را برای مردم معرفی نماید و ودایع نبوت را به او بسپارد و تو هم ای آخرین فرستادهام، مأمور هستی تا وصی خود را معرفی کرده و میراث نبوت را به او واگذار کنی[۱۵].
بر این اساس، تعیین وصی یک سنت دیرینه الهی است که از زمان حضرت آدم آغاز شده و پس از آن توسط تمام پیامبران انجام پذیرفته است و اگر کسی ادعا کند که انجام این سنت الهی در دوره یکی از پیامبران الهی مانند پیامبر خاتم(ص) متوقف شده است، نیازمند دلیل است. همچنین در این رابطه امام صادق(ع) با استناد به رسول خدا(ص) میفرماید که آن حضرت فرمود: خداوند هیچ پیامبری را قبض روح نکرد، مگر اینکه به او دستور داد تا به بهترین فرد از خاندانش وصیت کند و به من هم دستور داد وصیت کنم. گفتم: پروردگارا!! به چه کسی وصیت کنم؟ فرمود: ای محمد برای پسر عمویت علی بن ابیطالب وصیت کن؛ زیرا من وصایت او را در کتابهای پیشین ثبت نموده و نوشتم که او وصی تو است و بر وصایت او از تمام مخلوقات و پیامبرانم پیمان گرفتم.[۱۶] سرانجام اینکه مسئله تعیین امیرالمؤمنین(ع) به عنوان وصی توسط رسول خدا(ص) یک امر انکارناپذیر است که این مسئله توسط فاطمه زهرا(س) نیز بارها مورد استناد قرار گرفته است.[۱۷]
منابع
پانویس
- ↑ «و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص٨١٠.
- ↑ تفسیر المنیر، ج٢۵، ص٣٧.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص٣٣۴.
- ↑ «و هنگامی که ما فرمان (پیامبری) را به موسی سپردیم» سوره قصص، آیه ۴۴.
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص٢۶٨.
- ↑ فتح الباری، ج۸، ص١١۴؛ رسائل مرتضی، ج۴، ص۹۳.
- ↑ اختیار المعرفته الرجال، ج۱، ص٣٨۴؛ المعجم الرجال، ج۱۰، ص۲۷؛ تاریخ مدینة الدمشق، ج۴٢، ص۳۹۲؛ مناقب خوارزمی، ص۸۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۳۸، ص۲.
- ↑ مناقب خوارزمی، ص١۴٧.
- ↑ بشارة المصطفی، ص٧۴.
- ↑ جهت تفصیل مطالب رک تاریخ طبری، ج۱، ص١۶۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۶؛ البدایه و النهایه، ج۱، ص١٣۶؛ امالی طوسی، ج۲، ص۵٧؛ المسترشد فی الامامة امیرالمؤمنین(ع)، ابن جریر طبری شیعی، ص۲۸۲.
- ↑ تفسیر صافی، ج۲، ص۵٣؛ غایة المرام، ج۱، ص۳۲۷.
- ↑ «مَا قَبَضَ اللَّهُ نَبِيّاً حَتَّى أَمَرَهُ أَنْ يُوصِيَ إِلَى أَفْضَلِ عَشِيرَتِهِ مِنْ عَصَبَتِهِ، وَ أَمَرَنِي أَنْ أُوصِيَ. فَقُلْتُ: إِلَى مَنْ يَا رَبِّ فَقَالَ: أَوْصِ يَا مُحَمَّدُ إِلَى ابْنِ عَمِّكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَإِنِّي قَدْ أَثْبَتُّهُ فِي الْكُتُبِ السَّالِفَةِ، وَ كَتَبْتُ فِيهَا أَنَّهُ وَصِيُّكَ، وَ عَلَى ذَلِكَ أَخَذْتُ مِيثَاقَ الْخَلَائِقِ وَ مَوَاثِيقَ أَنْبِيَائِي وَ رُسُلِي، أَخَذْتُ مَوَاثِيقَهُمْ لِي بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ لَكَ يَا مُحَمَّدُ بِالنُّبُوَّةِ، وَ لِعَلِيٍّ بِالْوَلَايَةِ»؛ أمالی طوسی، ص١٠۴؛ عماد الدین طبری، بشارة المصطفی(ص)، ص٧۴؛ کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۹.
- ↑ مظفری، محمد حیدر، امامت در بیان حضرت فاطمه، ص ۱۲۰.