تحقق عدالت در جامعه بشری چه ضرورتی دارد؟ (پرسش)
تحقق عدالت در جامعه بشری چه ضرورتی دارد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل اصلی | مهدویت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
تحقق عدالت در جامعه بشری چه ضرورتی دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخها و دیدگاههای متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسشهای وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند..
پاسخ نخست
آیتالله سید علی حسینی خامنهای، در کتاب «ما منتظریم» در اینباره گفته است:
«تا آنجایی که ادیان الهی و ادیانی را که رونویسی از ادیان الهیاند، میشناسیم - ولو خودشان هم الهی نباشند، اما پیدا است اصول و قواعد کار را از ادیان الهی گرفتهاند - همه معتقدند که این کاروان در پایان، در آخر راه، به یک منزلگاه مطلوب و دلگشا و دلنشین خواهد رسید. خصوصیت عمده این مقصد هم "عدالت" است؛ عدالت، خواسته عمومی بشریت از اول تا امروز و تا آخر است[۱].
آنچه مسلم است، همه پیغمبران و اولیا برای این آمدند که پرچمِ توحید را در عالم به اهتزاز درآورند و روح توحید را در زندگی انسانها زنده کنند. بدون عدالت، بدون استقرار عدل و انصاف، توحید معنایی ندارد. یکی از نشانهها یا ارکان توحید، نبودن ظلم و نبودن بیعدالتی است. لذا شما میبینید که پیام استقرار عدالت، پیام پیغمبران است. تلاش برای عدالت، کار بزرگ پیغمبران است. انسانهای والا در طول تاریخ در این راه تلاش نمودهاند و بشریت را روزبهروز به سمت فهمیدن این حقیقت که عدالت، سرآمد همه خواستههای انسانی است، نزدیک کردهاند. سلسله انبیا، پاکترین و مقدسترین و نورانیترین انسانهای تمام تاریخ بودهاند[۲].
هدف دومی که پیغمبر، از لحظه اول بهدنبال آن بوده است، عبارت است از ایجاد یک محیط سالم و صحیح برای معیشت انسان و زندگی انسانی. یعنی دنیایی که در آن، ظلم و دریده شدنِ ضعیف بهوسیله قوی نباشد. دنیایی که در آن، ناکامی مطلق برای ضعفا و قانون جنگ نباشد. یعنی همان چیزی که در اصطلاحات قرآن، حدیث، و اصطلاحات دینی، به آن "قسط و عدل" گفته میشود. یعنی بزرگترین آرزوی بشر. بزرگترین آرمان بشر از اول تاریخ انسان (یعنی از آن زمانی که انسانْ تعقلی یافته و فکری به سراغ او آمده، و به زندگی خود، نظم و ترتیبی داده است) تا امروز، آرزوی تحقق عدالت است[۳].
از دیرباز تا امروز، بشریت آرمان عدالت، انصاف و برابری بین انسانها و برچیده شدن بساط زورگویی از سطوح مختلف زندگی مردم را در دل پرورانده است؛ اما این آرمان در کمتر برههای از زمان محقق شده است. انسانها همیشه تشنه آرمانهای انسانیاند و آرمانها در طول زمان یکسان است. دانش پیشرفت میکند و وضعیت زندگی و روابط اجتماعی دچار دگرگونی و تحول میشود؛ اما آرزوهای بزرگ بشر در طول زمان و اوضاع و احوال گوناگون، یکی است. بشر همیشه تشنه صفا و یکرنگی و عدل و انصاف و معنویت و حقیقت و برادری است و از تزویر و دروغ و زورگویی و حقپوشی و ظلم و بیعدالتی بیزار است. این آرمانها هرگاه در بخشی از عالم منادیانی پیدا کرد، زورگویانی پیدا شدند که یا آنها را سرکوب و یا موانعی در راهشان ایجاد کردند. البته این آرمانها چون فطری انسان است، از بین رفتنی نیست و تا امروز از بین نرفته و نخواهد رفت؛ بلکه روزبهروز آگاهی و ظرفیت بشر برای پذیرش و عمل به آنها بیشتر شده است. امروز در دنیا نظامی به وجود آمده است که براساس رهنمودهای قرآنی و هدایت اسلامی، برای بشریت عدالت میخواهد و میطلبد و صریحاً اعلام میکند با ظلم مخالف است و با آن کنار نمیآید. اسلام پرچمی را برافراشت که تمام آرمانهای انسانی در پای این پرچم، قابل برآوردهشدن است[۴].
اسلام ناب، اسلامی است که باید ابوجهلها از آن بترسند. اگر اسلامی بود که ابوجهلها و ابوسفیانها از آن نترسیدند و با آن دشمن نبودند، باید در اسلام بودنش شک کنیم. آن اسلامی هم که طبقات مستضعف و محروم به آن امیدوار نشوند و دل ندهند، اسلام نیست. اسلامی که نتواند آرزوهای خفته و فروکشته قشرهای مظلوم را در سطح دنیا - نه فقط در سطح کشور خودمان - زنده و احیا کند، شک کنید در اینکه این دین، اسلام باشد.
همه بشریت متدین، منتظر مصلح است و همه مسلمین، منتظر مهدی موعودند و خصوصیت مهدی موعود (ع) در نظر مسلمانان این است که: "يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً". عدل و داد، استقرار عدالت در جامعه، از بین بردن ظلم از سطح زمین، خصوصیت مهدی موعود است. اسلامی که در آن، تلاش برای عدالت و مبارزه با ظلم نباشد، چه طور میتواند اسلام باشد و بشریت به سمت آن حرکت کند؟ بشر به سمت آن چیزی حرکت میکند که مظهر آن، وجود مقدس مهدی (ع) باشد و او کسی است که در احادیث متواتر وارد شده که دنیا را از عدل و داد پُر میکند و ظلم را ریشهکن میسازد[۵]. وقتی شما روایات مربوط به امام زمان (ع) و همچنین دعاها و زیارتهای مربوط به ایشان را میخوانید، میبینید که روی چه چیزی تکیه میشود: "وَ أَنتَ الَّذِي تَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً". کلمه "بعد" در یکی دو دعا بیشتر نیست. من یک وقت در نماز جمعه گفتم که "تَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً" را در جایی پیدا نکردم. گفتم: به جز دو جا، در روایات "كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً" آمده است. یکی از آن دوجا زیارت غیرمعتبری است و دیگری که زیارت نسبتاً خوبی است، سند درستی ندارد. "سَلَامُ اللَّهِ الْكَامِلُ التَّامُّ"، آنجا هم "بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً" است. در همه این روایات و دعاها، مسأله آمدن امام زمان (ع) معلل به این شده که آن بزرگوار بیاید و در دنیا قسط و عدل بیاورد. اصلاً مشکل دنیا در این است که قسط و عدل نیست. مشکل دنیا روزبهروز هم زیادتر میشود[۶].
روز ولادت مهدی موعود (ع)، حقیقتاً روز عید همه انسانهای پاک و آزاده عالم است. فقط کسانی در این روز ممکن است احساس شادی و خرسندی نکنند که یا جزو پایههای ظلم، یا جزو پیروان طواغیت و ستمگران عالم باشند، والا کدام انسان آزادهای است که از گسترش عدالت، از برافراشته شدن پرچم دادگری و رفع ظلم در سراسر جهان، خرسند نشود و آن را آرزو نکند. آنچه مسلم است، همه پیغمبران و اولیا برای این آمدند که پرچمِ توحید را در عالم به اهتزاز درآورند و روح توحید را در زندگی انسانها زنده کنند. بدون عدالت، بدون استقرار عدل و انصاف، توحید معنایی ندارد. یکی از نشانهها یا ارکان توحید، نبودن ظلم و نبودن بیعدالتی است. لذا شما میبینید که پیام استقرار عدالت، پیام پیغمبران است. تلاش برای عدالت، کار بزرگ پیغمبران است[۷]»[۸].
پانویس
- ↑ بیانات در دیدار پژوهشگران و کارکنان مؤسسه "دارالحدیث" و پژوهشگاه قرآن و حدیث، ۲۱/۳/۱۳۹۳.
- ↑ بیانات در جشن بزرگ منتظران ظهور همزمان با هفته بسیج و روز ولادت حضرت مهدی (ع)، ۳/۹/۱۳۷۸.
- ↑ بیانات در دیدار کارگزاران نظام، در روز عید مبعث، ۲۹/۹/۱۳۷۴.
- ↑ بیانات در دانشگاه افسری امام علی (ع)، ۳/۹/۱۳۸۰.
- ↑ بیانات در دیدار پاسداران، ۱۰/۱۲/۱۳۶۸.
- ↑ بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، ۹/۱۱/۱۳۶۸.
- ↑ بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان، ۳/۹/۱۳۷۸.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، ما منتظریم، ص۴۰.