جادوگری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از جادوگر)

مقدمه

منظور آن دسته از آیاتی است که کار پیامبران را سحر دانسته و یا پیامبران با سحر مبارزه کرده و آن را نوعی انحراف دینی دانسته است.

قرآن کریم در داستان هاروت و ماروت: وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ[۱] نمونه‌ای از این سوء استفاده و ترویج خرافه را باز گو می‌کند، که چگونه سحر را رواج داده و با جادو میان مرد و همسرش جدایی می‌افکندند. قصه فراعنه مصر را یاد می‌کندکه با بسیج ساحران و ساختن برجی بلند برای یافتن خدای موسی در آسمان، می‌خواهد مانع دعوت موسی شود: وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ[۲] و نمرود را هم در دعوت به بت‌پرستی نمونه‌ای از این شیادی ذکر می‌کند: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۳] از این رو، در شخصیت پیامبر کسی که این معارف را آورده و مبارزه با ترویج سحر، کهانت، جن‌گیری و بهم زدن محیط آرامش خانوادگی از این طریق و دعانویسی که خرافه‌های آن زمان محسوب می‌شده‌اند را در کارنامه خود دارد و دشمنان نیز کار او را سحر معرفی می‌کند و قرآن از این تعبیرها یاد کرده است.

اتهام سحر به پیامبر

بدون تردید شیوه طرح معانی بلند و رسا و استثنایی که نقض عادت عرب شده بود، و آنان را از این تفاوت شگفت زده کرده بود. برخی از اعراب را وادار کرد که بگویند کار پیامبر سحر است و به هنگام سخن گفتن با آنان تأثیر ویژه‌ای بر جای می‌گذاشت و خود می‌دانستند که از روش معمول زبانی نیست و چنین تصویر‌سازی نمی‌کرد و این شیوه از بیان سابقه نداشت.

  1. فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ[۴]
  2. وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ[۵]
  3. لَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ * وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ[۶]
  4. وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ * وَمَا آتَيْنَاهُمْ مِنْ كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِنْ نَذِيرٍ[۷]

نکته: آنچه قرآن از ولید بن عقبه در باره قرآن ذکر می‌کند که پس از پرسش قریش در جواب آنان گفت: فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ[۸]. بیانگر واقعیت این کتاب بود. [۹] از سوی دیگر در قرآن آیاتی وجود دارد که به خوبی عکس‌العمل مخالفان را در برابر استماع آیات نشان می‌دهد. اینکه قرآن را سحر دانسته‌اند که مردم را مسحور خود کرده، یا مطالب آن را دیگران به او تعلیم می‌کنند: وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ[۱۰]. یا اسطوره‌های پیشنیان است: وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا[۱۱] و (اساطیر الاولین) معرفی کرده‌اند، یا گفته‌اند: آنچه پیامبر آورده آن چنان مهم نیست و ما هم اگر بخواهیم توانیم بگوییم: لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا[۱۲] بااینکه نمی‌توانسته‌اند بیاورند، می‌دانسته‌اند که قرآن از سنخ دیگری است، یا تعبیر شده است که با اینکه یقین داشتند، اما عناد به خرج داده و منکر شدند: وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا[۱۳] و یا در هنگام مراسم حج به استقبال قافله‌ها رفتند و آنها را از شنیدن قرآن بر حذر داشتند؛ که از مجموع این نشانه‌ها و گفته‌ها به دست آید که واکنش مخالفان و سحر دانستن آن در برابر یک نوشته معمولی نبوده است و این کتاب امتیازی دارد که باید بیشتر درباره ابعاد آن بررسی کنند. روشن است که این دسته از آیات، در جهت انعکاس دیدگاه مخالفان و پاسخ به مقابله‌هایی بوده که با قرآن و انکار وحیانی بودن آن انجام یافته است و البته تمایز و تسخیرکنندگی آن به خوبی از این آیات آشکار می‌شود و روشن می‌گردد که این کتاب از قدرت تأثیر و جاذبه‌ای برخوردار بوده که منکران وحی از آن تعبیر به سحر می‌کنند و در هراس و ناراحت هستند و چون می‌دانند کار فوق‌العاده‌ای است، می‌گویند که نمی‌تواند یکنفره آن را انجام دهد و باید دیگران به او کمک کنند تا بتواند آن را عرضه کند. در این بخش قرآن با خونسردی، پاسخ می‌دهد که چنین نیست و نه سحر است، نه اسطوره و نسبت دروغ به خدا.

تفاوت اعجاز با سحر

  1. إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ[۱۴]
  2. وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ[۱۵]
  3. ْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ[۱۶]

نکات: در این آیات آمده که مشرکین وحی به پیامبر و کتاب او را سحر دانسته‌اند: إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ[۱۷] اما قرآن به شدت منکرسحر بودن آن می‌شود، هر چند جاذبه و تأثیر آن را منکر نمی‌شود، اما می‌گوید مقوله قرآن با سحر متفاوت است، باید ببینیم چه تفاوتی میان سحر و معجزه وجود دارد. این مسئله شامل پیامبران پیشین می‌شود و در آیات بسیاری مخالفان پیامبران از معجزه آنان به سحر یاد کرده‌اند: وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ[۱۸][۱۹]از کلمات قرآن در تفاوت این دو نکات زیر استفاده می‌شود.

  1. سحر برای کارهای شرآفرین بکار گرفته می‌شود: مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ[۲۰] در حالی که معجزات پیامبران در جهت هدایت و توجه به معنویت است و لذا در کارکرد این دو تفاوت است.
  2. سحر تصرف درطبیعت نیست. در سحر نوعی دمیدن در فکر و ذهن و از خود بی‌خود کردن است. يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى[۲۱]. ، سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ[۲۲].
  3. در سحر: پیچیده وگره کردن و نوعی سرگرمی و تصرف در چشم است: «النفث فی العقد» و تصرف در قوۀ دراکه و بی‌شعور کردن انسان در جهت کارهای غیر هدفمند است. در حالی که معجزۀ قرآن توجه به فطرت و دعوت به تدبر و تفکر و آگاه کردن و رشد عقلانی برای اثبات رسالت و ایمان آوردن مخاطبان است و لذا یکی از کارهای پیامبران ابطال سحر فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لَا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ[۲۳] است، در حالی که کار سَحَرَه، تصرف در چشم و ظاهر است: سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ[۲۴]
  4. سحر را توان ابطال کرد، اما معجزه را نمی‌توان ابطال کرد. یعنی در سحر با کارهایی رشته‌های بافته شده را پنبه کرد. خداوند در داستان موسی و فرعون، نسبت به کار سحره، می‌گوید: فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ * فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۲۵] ناگهان با انداختن عصا، آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعید.
  5. در سحر بر خلاف معجزه با معاونت اصحاب شر و شیاطین است است: هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ[۲۶]. آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسی فرود می‌آیند.
  6. از نظر قرآن فرجام سحر درماندگی و رسوایی است. أَسِحْرٌ هَذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ[۲۷]فقط نوعی تسخیر و تصرف در ظاهر است، اما به مجرد اینکه این فریب و ظاهرسازی رفت، حقیقت آشکار گردد.
  7. سحر قابل تعلیم کسبی است، يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ[۲۸] ولی معجزه قابل تعلیم بشری نیست. نمی‌توان آن روش را به دیگری یاد داد؛ زیرا از علوم حصولی نیست و بدون توجه به زمینه‌ها و شرایط نیست.
  8. ساحر شیاد است و کار سحر شیادی و اهداف مادی دارد و کسب قدرت در پی آوردن آن یکی از اهداف آن است، در حالی که پیامبران برای آقایی کردن و کسب اجر مادی نیستند و اهداف معنوی را دنبال می‌کنند: تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا[۲۹] و بارها قرآن از زبان آنها یاد می‌کند: قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ[۳۰]
  9. سحر کار انسان است و معجزه کار خدا و در باره آوردن کارهای خارق عادت می‌گوید که این کار بدون اذن خدا عملی نیست: وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ[۳۱]

رابطه اعتقاد به جن و نسبت سحر به پیامبر

چون برخی از مخاطبان قرآن به جن بسیار اعتقاد داتند و تصور می‌کردند که جن در کارهای خارق‌العاده به کمک انسان‌ها می‌شتابد، پس باید به این شخص در بیان قرآن کسی مانند جن کمک کند؛ بلکه او چنان در این سخنان فرو رفته که گویی جن زده است. أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ[۳۲] إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ[۳۳]؛ أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ[۳۴]سحر را نیز نوعی کمک گرفتن از جن می‌دانستند.. قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا[۳۵] نکته: آوردن ذکر جن در کنار انسان‌ها برای مبارزه‌طلبی و آوردن مثل قرآن است؛ زیرا در میان اعراب جاهلی عقیده‌ای بوده، که رابطه‌ای میان شعرا و جن برقرار شده است. (جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۶، ص ۷۲۴.) زیرا شعرا، گاهی چنان در بیان اشعار خود شگفتی ایجاد می‌کرده و حاضرین را تحت تأثیر قرار می‌داده و در فصاحت و بلاغت معرکه می‌کرده، که عده‌ای گمان می‌کرده‌اند، این حرکت نمی‌تواند طبیعی و برساخته انسان باشد. لذا به گمان آنان، هر شاعر بزرگی یک جن دارد که او را پشتیبانی می‌کند و قصاید زیبا را به او الهام می‌نماید. (بنت‌الشاطی، اعجاز بیانی قرآن، ترجمه حسین صابری، ص ۶۰، به نقل از ابن بسطام، الذخیره.)[۳۶].

منابع

پانویس

  1. «و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچ‌کس آموزشی نمی‌دادند مگر که می‌گفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را می‌آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می‌افکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمی‌رساندند- چیزی را می‌آموختند که به آنان زیان می‌رسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب می‌دانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهره‌ای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
  2. «و فرعون گفت: ای سرکردگان! من خدایی جز خویشتن برای شما نمی‌شناسم پس ای هامان! برای من آجر بساز و کاخی (بلند) برایم برآور شاید من به خدای موسی آگاهی یابم و من او را از دروغگویان می‌پندارم» سوره قصص، آیه ۳۸.
  3. «آیا در (کار) آن کس ننگریسته‌ای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند، او گفت: من (نیز) زنده می‌دارم و می‌میرانم، ابراهیم گفت: خداو» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
  4. «و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
  5. «و چون معجزه‌ای ببینند روی می‌گردانند و می‌گویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۲.
  6. «اگر بر تو کتابی (نگاشته) بر کاغذی فرو می‌فرستادیم که (همگان) آن را به دست خود لمس می‌کردند، باز کافران می‌گفتند: این جز جادویی آشکار نیست * و گفتند: چرا بر او فرشته‌ای فرو فرستاده نشد؟ و اگر فرشته‌ای می‌فرستادیم کار تمام بود و دیگر مهلت نمی‌یافتند» سوره انعام، آیه ۷-۸.
  7. «و چون آیات روشن ما را برای آنان بخوانند می‌گویند: این جز مردی نیست که می‌خواهد شما را از آنچه پدرانتان می‌پرستیدند باز دارد و گفتند: این جز دروغی برساخته نیست؛ کافران درباره حقّ- هنگامی که نزد ایشان آمد- گفتند: این جز جادویی آشکار نیست * و به آنان کتاب‌هایی نداده بودیم که بیاموزند و پیش از تو برای آنان هیچ بیم‌دهنده‌ای نفرستاده بودیم» سوره سبأ، آیه ۴۳-۴۴.
  8. «و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
  9. طبری، الجامع لتأویل آی القرآن، ج ۱۰، ذیل تفسر مدثر.
  10. «و کافران گفتند: این (قرآن) جز دروغی نیست که (پیامبر) خود بر ساخته است و گروهی دیگر او را در آن یاری رسانده‌اند پس به راستی ستم و دروغی (بزرگ) را (پیش) آوردند» سوره فرقان، آیه ۴.
  11. «و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده می‌شود» سوره فرقان، آیه ۵.
  12. «و چون آیات ما بر آنان خوانده می‌شد می‌گفتند: شنیدیم و اگر می‌خواستیم مانند آن می‌گفتیم؛ این (آیات) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره انفال، آیه ۳۱.
  13. «و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.
  14. «و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
  15. «و چون معجزه‌ای ببینند روی می‌گردانند و می‌گویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۲.
  16. «موسی گفت: آیا درباره حقّ هنگامی که نزد شما آمده است (چنین) می‌گویید؟! آیا این جادوست؟ در حالی که جادوگران رستگار نمی‌گردند» سوره یونس، آیه ۷۷.
  17. «و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
  18. «و چون معجزه‌ای ببینند روی می‌گردانند و می‌گویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۲.
  19. به عنوان نمونه درباره نسبت سحر به پیامبران دیگر ر. ک: فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ «و چون حقّ از سوی ما به آنان رسید گفتند: چرا به او مانند آنچه به موسی داده شد نداده‌اند؟ مگر اینان پیش‌تر آنچه را که به موسی داده شد انکار نکردند؟ گفتند:» سوره قصص، آیه ۴۸، قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى «گفت: ای موسی، آیا نزد ما آمده‌ای که ما را با جادوی خویش از سرزمینمان بیرون برانی؟» سوره طه، آیه ۵۷. يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ «بر آن است که شما را با جادوی خویش از سرزمینتان بیرون براند پس چه نظر می‌دهید؟» سوره شعراء، آیه ۳۵. ،فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ«و چون حقّ از نزد ما به سوی آنان آمد گفتند: بی‌گمان این جادویی آشکار است» سوره یونس، آیه ۷۶. ، وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّكُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ«و اوست که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و اورنگ (فرمانفرمایی) وی بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدام نکوکردار ترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بی‌گمان کافران می‌گویند این جز جادویی آشکار نیست» سوره هود، آیه ۷. ،وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ«و چون آیات روشن ما را برای آنان بخوانند می‌گویند: این جز مردی نیست که می‌خواهد شما را از آنچه پدرانتان می‌پرستیدند باز دارد و گفتند: این جز دروغی برساخته نیست؛ کافران درباره حقّ- هنگامی که نزد ایشان آمد- گفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره سبأ، آیه ۴۳. ، وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ«و چون حقیقت نزدشان آمد گفتند: این جادوست و ما آن را منکریم» سوره زخرف، آیه ۳۰. ،وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ«و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود کافران درباره (آن سخنان) حقّ هنگامی که نزدشان آید می‌گویند: این جادویی آشکار است» سوره احقاف، آیه ۷.
  20. «و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستا» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
  21. «گفت: (خیر) بلکه شما بیفکنید! ناگهان از (اثر) جادوی آنان به نظرش آمد که ریسمان‌ها و چوبه‌دست‌هایشان می‌شتابد» سوره طه، آیه ۶۶.
  22. «گفت: شما بیفکنید! و چون (ریسمان‌های خود را) افکندند مردم را چشم‌بندی کردند و به هراس افکندند و جادویی سترگ (در میان) آوردند» سوره اعراف، آیه ۱۱۶.
  23. «چون افکندند موسی گفت: آنچه آورده‌اید جادوست، بی‌گمان خداوند آن را به زودی تباه خواهد کرد، همانا خداوند کار تبهکاران را به سامان نمی‌آورد» سوره یونس، آیه ۸۱.
  24. «گفت: شما بیفکنید! و چون (ریسمان‌های خود را) افکندند مردم را چشم‌بندی کردند و به هراس افکندند و جادویی سترگ (در میان) آوردند» سوره اعراف، آیه ۱۱۶.
  25. «و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبه‌دستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید * حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام می‌دادند تباه شد» سوره اعراف، آیه ۱۱۷-۱۱۸.
  26. «آیا شما را بیاگاهانم که شیطان‌ها بر که فرود می‌آیند؟» سوره شعراء، آیه ۲۲۱.
  27. «موسی گفت: آیا درباره حقّ هنگامی که نزد شما آمده است (چنین) می‌گویید؟! آیا این جادوست؟ در حالی که جادوگران رستگار نمی‌گردند» سوره یونس، آیه ۷۷.
  28. «و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستا» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
  29. «آنک سرای واپسین! آن را برای کسانی می‌نهیم که بر آنند تا در روی زمین، نه گردنکشی کنند و نه تباهی؛ و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره قصص، آیه ۸۳.
  30. «آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.
  31. «و بی‌گمان پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و به آنان همسران و فرزندانی دادیم و هیچ پیامبری را نسزد که معجزه‌ای بیاورد مگر با اذن خداوند؛ هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد» سوره رعد، آیه ۳۸.
  32. «آیا نیندیشیده‌اند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیست» سوره اعراف، آیه ۱۸۴.
  33. «او جز مردی نیست که جنونی دارد پس چندی بر او انتظار برید» سوره مؤمنون، آیه ۲۵.
  34. «یا می‌گویند که جنونی دارد؛ (نادرست می‌گویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند» سوره مؤمنون، آیه ۷۰.
  35. «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.
  36. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۶۸۷-۶۹۲.