حارث بن سوید اوسی انصاری در قرآن
مقدمه
وی از مردان اوسی تیره بنی عمرو بن عوف بود.[۱] پدرش سوید بن صامت از شعرا و بزرگان بنی عمرو بود که پس از بعثت پیامبر (ص) در جریان سفر حج یا عمره خود از سوی آن حضرت به اسلام فرا خوانده شد. گرچه سوید پاسخی به دعوت پیامبر (ص) نداد، برخی از اوسیان او را مسلمان میدانستند،[۲] از اینرو صحابهنگاران نیز از سوید در کتابهای خود یاد کردهاند.[۳] سوید پس از بازگشت به مدینه در درگیری میان اوس و خزرج به دست مجذر بن زیاد بلوی، از حلفای خزرج، کشته شد. بسیاری از مورخان این درگیری را پیش از نبرد بعاث و کشته شدن سوید را محرّکی برای جنگ معروف بعاث میدانند که میان اوس و خزرج اتفاق افتاد.[۴] این در حالی است که ابن حزم مرگ سوید را در نبرد بعاث دانسته است.[۵]
با هجرت پیامبر (ص) به مدینه مجذّر بن زیاد و نیز فرزندان سوید، و از جمله حارث، اسلام آوردند. کینه حارث نسبت به مجذر باعث شد که وی به انتقام خون پدرش، مجذّر را در نبرد احد (سال سوم) در فرصتی مناسب بکشد.[۶] برخلاف مشهور، ابنسلام و ابنکلبی مرگ مجذّر را به دست جُلاس بن سوید دانستهاند.[۷] مورخان از این پس در گزارش زندگی حارث تا زمان مرگ او بسیار اختلاف نظر دارند؛ برخی از آنان بر این باورند که پیامبر (ص) پس از غزوه احد و حمراءالاسد که به دنبال احد رخ داد، با گزارش جبرئیل از نقش حارث در قتل مجذّر آگاهی یافت، از این رو بیدرنگ به سوی منطقه قبا حرکت کرد که مسکن تیره بنیعمرو بن عوف بود. حارث به همراه مردان بنی عمرو به دیدار پیامبر (ص) آمد. آن حضرت نیز حارث را به سبب کشتن مجذّر بازخواست کرد. حارث که از کرده خود پشیمان بود این عمل را نتیجه وسوسه شیطان دانست و بر ایمان خود به پیامبر (ص) پافشاری کرد؛ امّا آن حضرت به قصاص خون مجذّر دستور قتل حارث را داد و بدین شکل حارث به دست عویم بن ساعده از بنی عمرو بن عوف کشته شد.[۸] در برابر این گزارش برخی از تاریخنگاران آوردهاند که حارث پس از کشتن مجذّر به مکه گریخت و مرتد شد؛ ولی چون از عمل خود پشیمان شد با فرستادن نامهای برای قبیله خود و به نقلی با وساطت برادر خود جلاس به مدینه بازگشت و از ارتداد خود توبه کرد. ابوعُمَر و برخی مورخان، زمان بازگشت حارث را به مدینه پس از فتح مکه (در سال هشتم هجری) میدانند.[۹] پس از قبول توبه حارث، پیامبر (ص) با اِخبار جبرئیل از اقدام حارث در نبرد احد آگاهی یافت و او را قصاص کرد.
اقدام حارث در نبرد احد و سپس ارتداد او موجب شد که برخی او را در زمره منافقان بدانند.[۱۰] مفسران با استناد به روایات ابن عباس، سدّی و مجاهد بازگشت حارث را از مکه به زمان نزول آیات ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ أُوْلَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللَّه غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾[۱۱] مربوط دانسته، این آیات را در شأن وی میدانند. خداوند در این آیات پذیرش هر دینی جز اسلام را موجب زیان شمرد و افرادی را که از ایمان و شهادت خود نسبت به حقانیت دعوت پیامبر (ص) بازگشتند سزاوار لعن جاودانه و عذاب الهی دانست و در این میان کسانی را که از عمل خود توبه کنند و درستکار باشند از لعن و عذاب استثنا کرد. زمانی که حارث از نزول این آیات باخبر شد در نامهای به مردان قبیله خود از آنان خواست تا از پیامبر (ص) درباره قبول توبه او بپرسند و چون به قبول توبهاش از سوی خدا و پیامبر (ص) امیدوار شد به مدینه بازگشت و توبه کرد[۱۲] برخی از روایات، نزول این آیات را پس از آن میدانند که در پی پشیمانی او نزدیکانش برای سؤال از قبول توبهاش نزد پیامبر (ص) رفتند.[۱۳] سدّی آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ﴾[۱۴] را نیز درباره حارث بن سوید میداند. در این آیه تأکید شده کافرانی که مردم را از راه خدا باز میدارند و در کفر خود میمیرند بخشوده نخواهند شد، ضمن آنکه سُدّی تصریح کرده که حارث پس از ارتداد خود توبه کرد و به سوی پیامبر (ص) بازگشت[۱۵].[۱۶]
منابع
پانویس
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۸۸؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۶۱۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۷؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۲۶ ـ ۴۲۷؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۲۳۶.
- ↑ الاستیعاب، ج ۲، ص ۲۳۵؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۵۹۵؛ الاصابه، ج ۳، ص ۲۴۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۲۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۵؛ الاستیعاب، ج ۲، ص ۲۳۵ - ۲۳۶.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص ۳۳۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۲۶ ـ ۳۲۷؛ الطبقات، ج ۳، ص ۴۱۷؛ تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۲۲۸.
- ↑ الاصابه، ج ۱، ص ۶۷۱.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۰۴ - ۳۰۵؛ المنتظم، ج ۳، ص ۱۷۷ ـ ۱۷۸؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۳۸.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۶۳؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۵۴۸؛ الاصابه، ج ۵، ص ۵۷۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۵؛ جمهرهانساب العرب، ص ۳۳۷ ـ ۳۳۸؛ تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۲۲۸.
- ↑ «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهانها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمیکند. کیفر آنان لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست. در آن جاودانند و نه از عذابشان کاسته میشود و نه به آنان مهلت خواهند داد. مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۸۵-۸۹.
- ↑ جامع البیان، ج ۳، ص ۴۶۰ ـ ۴۶۱؛ تفسیر عبدالرزاق، ج ۱، ص ۱۲۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۸۳ ـ ۸۴.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص ۵۱۹؛ جامع البیان، ج ۳، ص ۴۶۰؛ معانی القرآن، ج ۱، ص ۴۳۳.
- ↑ «بیگمان خداوند آنان را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند سپس در کفر مردند هرگز نمیآمرزد» سوره محمد، آیه ۳۴.
- ↑ زادالمسیر، ج ۷، ص ۴۱۲.
- ↑ زیرکی، مهدی، رفعتنژاد، محمد تقی، مقاله «حارث بن سوید اوسی انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.