دایگان پیامبر خاتم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

بر پایه گزارش‌های تاریخی، عادت و رسوم بزرگان و اشراف عرب پیش از اسلام چنان بود که فرزندان خود را از شیر خواری به بیابان‌های اطراف مکه می‌فرستادند تا از نظر جسمی سالم بمانند، در هوای آزاد رشد کنند، در گفتار فصیح شوند و از قریحه‌ای سالم بهره برند. رسول خدا (ص) نیز از این سنت نیکوی عرب بهره‌مند شد[۱] و عبدالمطلب، که در پی دایه‌ای بود تا آن حضرت را شیر دهد، حلیمه دختر ذؤیب را یافت[۲] که همراه شوی خویش به مکه آمده بود تا نوزدای را برای شیر دادن نزد خود ببرد[۳]. عبدالمطلب حلیمه را فراخواند و به او تصریح کرد: من جد این کودک و جای پدر او هستم[۴]. اگر خواستی او را شیر دهی، به تو می‌سپارمش و مزد تو را نیز عهده‌دار می‌شوم [۵].

حلیمه، محمد را به صحرا نزد قبیله خود بنی سعد برد[۶]. هنگامی که آمنه محمد را تحویل حلیمه می‌داد، ضمن برشمردن حوادث خارق‌العاده هنگام ولادت رسول خدا (ص) گفت: به من گفته شده است بعد از سه شبانه روز فرزندت در خانه ابوذؤیب شیر خواهد خورد. حلیمه گفت: گنیه شوی من ابوذؤیب است و آمنه از این خبر بسیار مسرور شد[۷].

ابن شاذان قمی[۸] گوید: زنان زیادی از بنی هاشم خواستند محمد را شیر دهند، ولی محمد پستان هیچ یک از آنان را نپذیرفت (مانند حضرت موسی که خداوند درباره او فرمود: ﴿وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ[۹]. عبدالمطلب از پدر حلیمه خواست، دخترش، محمد را شیر دهد. پدر حلیمه گفت: کدام دخترم؟ عبدالمطلب گفت: هر کدام عاقل‌تر و باحیاتر است. پدر حلیمه گفت: حلیمه از نظر عقل، کامل‌تر و از نظر فهم، بهتر است و زبانی فصیح و قلبی مهربان دارد و راست گوست. پدر حلیمه خبر تقاضای عبدالمطلب را برای دایگی محمد به حلیمه رساند. حلیمه بسیار شادمان شد و خود را همراه همسرش به مکه رساند و پیامبر را به صحرا برد. قبیله بنی سعد که تهی دست بودند، به برکت وجود رسول خدا (ص) از نعمت‌های فراوانی برخوردار شدند. حلیمه و شوهرش درباره حضور رسول خدا (ص) و برکات وجود آن حضرت در قبیله بنی سعد، داستان‌هایی را نقل کرده‌اند و حلیمه در این باره گفته است: زمین‌های ما خشک بود، ولی وقتی با محمد به قبیله خود بازگشتیم، گوسفندان ما از صحرا سیر باز می‌گشتند و از آنها شیر می‌دوشیدیم. همه آرزو می‌کردند یتیمی مانند یتیمی که نصیب ما شده است، نصیب آنان شود. خداوند به برکت او فقر و بلا را از ما دور داشت و خیر و برکت را در میان ما جاری ساخت[۱۰] و به این ترتیب، بنی سعد برکت وجود شریف آن حضرت را در مورد خود و اموالشان مشاهده کردند[۱۱]. سرانجام حسادت برخی از خاندان‌ها به وجود رسول خدا (ص) در نزد بنی سعد، موجب شد رسول خدا (ص) به خانواده‌اش بازگردانده شود؛ در حالی که حلیمه به هیچ وجه نمی‌خواست او را از خود جدا سازد. شوهر حلیمه به همسرش گفت: به خدا سوگند حسادت خاندان فلان و فلان به ما، برای بهره‌مندی‌مان از برکات بزرگ خداوند متعال به واسطه وجود محمد است[۱۲].

حلیمه پس از دو سال مراقبت از رسول خدا (ص) او را به خانواده‌اش بازگرداند[۱۳]، اما عبدالمطلب از ترس و بای شایع شده در مکه، او را نزد حلیمه بازگرداند و حلیمه نیز به دلیل برکاتی که از وی دیده بود، با کمال خوشحالی او را پذیرفت. حلیمه درباره بازگرداندن رسول خدا (ص) گوید: بعد از تمام شدن دو سال، با کودک آمنه نزد او آمدیم و چون خیر و برکتی از او دیده بودیم، با آمنه سخن گفتیم و اصرار کردیم یک سال دیگر نزد ما بماند تا از وبای مکه حفظ شود[۱۴]. زیاد شدن شیر در سینه حلیمه سعدیه، سرعت و قوت گرفتن مرکب ضعیف حلیمه، برخورداری از نعمت باران و سرسبز شدن صحرای بنی سعد، و نیز زیاد شدن شیر گوسفندان و شترها، از برکات وجود رسول خدا (ص) در صحرای بنی سعد شمرده ده شده است[۱۵].

رسول خدا (ص) تقریباً مدت چهار سال گذشته از ولادت خود را در خانه حلیمه سعدیه و دور از خویشان خود بود و سال ششم بعد از عام الفیل، حلیمه او را نزد مادرش آمنه آورد[۱۶]. حلیمه در وصف رسول خدا (ص) در مدتی که نزد آنان بوده گوید: محمد به کودکانی که بازی می‌کردند نگاه می‌کرد، اما از آنان دوری می‌نمود[۱۷]. از او هرگز کارهایی که از دیگر کودکان سر می‌زد، ندیدم. او بسیار تمیز بود و عریان بودن بدنش را دوست نداشت. هنگامی که زبان به سخن می‌گشود، سخنان نیکو می‌گفت، صدقه نمی‌خورد و اگر با حیوانی بد رفتاری می‌شد، با دست کشیدن بر آن حیوان، آرامش می‌کرد[۱۸].

حلیمه پیش از رسول خدا (ص) حمزه، ابوسلمه مخزومی و ابوسفیان بن حارث را شیر داد[۱۹]. البته گفته‌اند نخستین زنی که چند روزی رسول خدا (ص) را شیر داد، ثویبه کنیز ابولهب بود[۲۰]، اما برخی از محققان با استناد به اختلافاتی که در محتوای نقل‌های تاریخی وجود دارد، در شیر دادن ثوبیه به رسول خدا (ص) تردید کرده‌اند[۲۱].[۲۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن عساکر، ج۳۳، ص۸۸؛ مقریزی، ج۱، ص۱۲.
  2. ابن هشام، ج۱، ص۱۶۹؛ طبری، ج۲، ص۱۵۸؛ شامی، ج۱، ص۳۸۱.
  3. ابن سعد، ج۱، ص۸۹؛ طبری، ج۲، ص۱۵۸.
  4. مجلسی، ج۱۵، ص۵۷۳.
  5. مجلسی، ج۱۵، ص۳۷۳.
  6. بلاذری، ج۱، ص۱۰۳.
  7. ابن سعد، ج۱، ص۸۹ و ۵۹۰ همچنین ر. ک: السیرة النبویة، ج۱، ص۱۷۱.
  8. ابن شاذان، ص۲۶ و ۲۸
  9. «و پیش از آن، (پستان) دایگان را از او بازداشتیم" سوره قصص، آیه ۱۲.
  10. ابن سعد، ج۱، ص۱۱۱؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ ابویعلی موصلی، ج۱۳، ص۹۳؛ طبرانی، الکبیر، ج۲۴، ص۲۱۴؛ ابن حجر، فتح، ج۶، ص۴۲۶.
  11. یعقوبی، ج۲، ص۱۰.
  12. طبری، ج۲، ص۱۵۹؛ شامی، ج۱، ص۱۳۹.
  13. عموم مورخان سبب برگرداندن محمد را به خاندانش، داستان بر ساخته شق صدر و شکافته شدن سینه او دانسته‌اند. برای نمونه ر. ک: ابن جوزی، المنتظم، ج۲، ص۲۶۱؛ بیهقی، دلائل، ج۲، ص۵.
  14. طبری، ج۲، ص۱۵۹.
  15. ابن سعد، ج۱، ص۱۱۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۱۴؛ ابن شاذان، ص۲۷؛ کراجکی، ص۷۲؛ ابن حجر، فتح، ج۶، ص۶۴۲.
  16. ابن حبیب، محبر، ص۱۰؛ بلاذری، ج۱، ص۱۰۲؛ یعقوبی، ح۲، ص۱۰.
  17. ابن عساکر، ج۳، ص۴۷۴.
  18. ابن شاذان، ص۲۹؛ کراجکی، ص۷۲؛ مجلسی، ج۱۵، ص۳۴۷.
  19. ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۴۹.
  20. ابن سید الناس، ج۱، ص۱۰۷؛ شامی، ج۱، ص۳۸۷، ده دا به برای رسول خدا (ص) شمرده و دهمین آنها را حلیمه دانسته است.
  21. جعفر مرتضی عاملی، ج۲، ص۷۳.
  22. محمدی، رمضان، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۳۲-۳۳.