دلیل عقلی بر وجوب نصب امام از سوی خداوند چیست؟ (پرسش)
دلیل عقلی بر وجوب نصب امام از سوی خداوند چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل اصلی | ضرورت عقلی نصب امام |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
دلیل عقلی بر وجوب نصب امام از سوی خداوند چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث امامت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقایان محمد تقی فیاضبخش و آقای دکتر فرید محسنی در کتاب «ولایت و امامت از منظر عقل و نقل» در اینباره گفتهاند:
«خداوند، خالق و پروردگار (ربّ) انسان است. ربوبیّت خداوند اقتضا میکند که او انسان را به کمال نهایی خود هدایت نماید؛ تا هدف از خلقت او برآورده گردد و آفرینش انسان عبث و بیهوده نباشد؛ زیرا صدور فعل عبث از خداوند حکیم قبیح است. در نتیجه، بنابر قاعده لطف، فراهم کردن اسباب هدایت انسان بر خداوند واجب است.
همچنین میدانیم که انسان موجودی اجتماعی است و جامعه بر شکلگیری شخصیّت و رشد یا ضلالت او تأثیرگذار است. براین اساس، جامعه دینی، بستری برای رشد معنوی او است که مانع از گمراهی انسان میگردد. از اینرو، جامعة توحیدی، بستر هدایت توحیدی انسان است.
بنا بر دو مقدّمه گذشته و بر اساس قاعده لطف مقرِّب، بر خداوند حکیم واجب است که زمینه شکلگیری جامعه سالم و توحیدی را فراهم نماید؛ تا افراد بتوانند در چنین جامعهای، از سر اختیار، به عبادت بپردازند و در مسیر کمال خود، به سعادت ابدی برسند؛ تا بدین ترتیب هدف از خلقت آنان تأمین گردد.
از سوی دیگر، لازمه تحقّق جامعه توحیدی و قوام آن، وجود حاکمی عادل است که اهداف الهی را محقّق سازد و موانع عبادت و بندگی انسانها را در جامعه برطرف نماید.
نخستین شروط لازم برای حاکم الهی، بهرهمندی وی از عدالت و علم و عصمت است؛ تا بتواند به بهترین نحو، بستر رشد و تعالی آدمیان را فراهم کند. مصداق عینی چنین شخصیتهایی در تاریخ بشر، انبیاء الهی (ع) و جانشینان ارجمند آنان - یعنی ائمه اطهار (ع) - بودهاند.
نتیجه آنکه، بنا بر قاعده لطف و ضرورت تشکیل جامعه دینی، به منظور فراهم شدن زمینه هدایت انسانها، نصب امام (به عنوان حاکم الهی) بر خداوند واجب است.
شکل این برهان با بیان منطقی، به صورت ترکیب دو قیاس اقترانی به شرح زیراست:
قیاس اول: جامعه توحیدی، بستر هدایت انسان است (صغری)؛
بنا بر قاعده لطف، فراهم کردن اسباب هدایت انسان در همه زمانها، بر خداوند واجب است (کبری)؛
فراهم کردن همیشگی اسباب تشکیل جامعه توحیدی بر خداوند واجب است (نتیجه).
قیاس دوم: جامعه توحیدی نیازمند انتصاب حاکمی الهی است (صغری)؛
زمینه تشکیل جامعه توحیدی -بنا برلطف مقرّب- همواره بر خداوند واجب است (کبری)؛
انتصاب حاکم الهی، برای تشکیل حکومت دینی، همیشه بر خداوند واجب است (نتیجه)(...) این انتخاب نمیتواند به روشی غیر از طرق زیر باشد:
- انتخاب مردم و مراجعه به رأی اکثریت؛
- اجماع امّت؛
- فرمان الهی و از طریق نصّ نبی (ص).
بدیهی است که انتخاب مردم نمیتواند کامل و دقیق باشد. چنان که امروزه نیز شاهدیم، اربابان زوروزر، با قدرت احزاب سیاسی و جنجالآفرینی غولهای رسانهای و سایر امکاناتی که در اختیار دارند، افکارعمومی را به سود خود جهت میدهند. از سوی دیگر، انتخاب امام، با تعیین رهبران اجتماعی تفاوت اساسی دارد؛ بدین ترتیب که امام مانند نبی، باید با عالم غیب مرتبط باشد و به تبیین دین و قرآن بپردازد و در نتیجه، باید راسخ در هر دو و آگاه به حقیقت قرآن و کتاب مکنون باشد. در نتیجه، او میباید دارای صفاتی مثل رسول خدا (ص) در علم لدنّی و عصمت الهی و آگاهی از ملکوت عالم و غیب و شهادت باشد و درک چنین اموری از توان بشر عادّی خارج است و جز با انتخاب پروردگار، از هیچ طریق دیگری نمیتوان امام را شناخت. با این توضیحات مشخص میشود که اجماع امّت نیز راه چاره نیست؛ مگر آنکه در میان آنها امام معصومی وجود داشته باشد تا انتخاب او علامتی بر انتخاب الهی باشد.
بیان برهانی مطلب بالا را میتوان به صورت قیاسی اقترانی به این ترتیب تشکیل داد:
اولاً، علم وعصمت امام امری باطنی است و تشخیص آن برای مردم عادّی غیرممکن است. در نتیجه، امر به مردم برای انتخاب امام، تکلیف به امر ما لایُطاق است (صغری).
ثانیاً، تکلیف به ما لایطاق از سوی پروردگار قبیح است (کبری).
نتیجه آنکه: واگذاری تعیین امام معصوم به مردم قبیح است و چون امرالهی به فعل قبیح محال است، پس واگذاری تعیین جانشین رسول خدا (ص) به مردم از سوی پروردگارمحال است.
بدین ترتیب میتوان گفت: منصب امامت (مانند نبوّت) انتصابی است[۱] و علامت شناخت امام، ضمن تصریح پیامبر (ص) و امام قبلی، اظهار معجزه است. همچنین علم و عصمت امام، در رده نبی و از طرف پروردگار (یعنی لدنّی) است؛ چنانکه خداوند در قرآن از ایشان به راسخین در علم یاد میکند. مسلماً یقین امام و علم او باید مورد تضمین خداوند باشد؛ چنانکه فرمود: ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾[۲]»[۳]
پرسشهای وابسته
پانویس
- ↑ چنین نصبی از جانب خداوند است و پیامبر (ص) ابلاغکننده این نصب الهی است: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۳-۳۱.