دینشناسی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
«اسلام یک دین معنوی است»[۱] و اساس آن بر ارتباط با خداوند و قرار گرفتن در جاذبه لطف الهی استوار شده است. انسان فطرتاً خداجوست و اسلام به این گرایش فطری پاسخ میدهد، که با نیازهای گوناگون بشر هماهنگی کامل دارد. در تعالیم اسلام خداگرایی در تعارض با نیازهای جسمانی و لذتها و بهره از نعمتهای مادی نیست. همچنین معنویت اسلامی انسان را وادار نمیکند که در برابر حقوق سیاسی خود سکوت و عزلت پیشه کند و در برابر متعرضان از در تسلیم و دوستی در آید. «اسلام، پیامآور امنیت و صلح و سلامت است»[۲]. در اسلام صلح و آرامش درونی بر اساس ارتباط و پیوند با خدا تعریف و تأمین میشود و دامنه آن به همه ابعاد زندگی گسترش مییابد. «از محیط درونی قلبی انسان بگیرید تا محیط جامعه، محیط خانواده، محیط کسب و کار، محیط زندگی جمعی، تا محیط بینالمللی»[۳].
آرامش و صلح از یک سو بستر مناسب برای بالندگی و شکوفایی معنوی و از سوی دیگر ثمره رشد معنوی است. بنابراین از دیدگاه اسلام صلح و آرامش هم ارزش ابزاری دارد و هم ارزش غایی. انسان با سکون و ایمان و آرامش میتواند سلوک خوبی به سوی خدا داشته باشد و از دستاوردهای این سلوک رسیدن به درجات بالاتر ایمان و آرامش و نفس مطمئنه خواهد بود.
نقش و جایگاه سازنده آرامش و صلح در تعالی انسانی به حدی است که دشمنان آرامش و صلح در حقیقت دشمنان تعالی و شکوفایی انسانی هستند و اسلام حذف این موانع را به طور اکید سفارش میکند. «آنچه که در اسلام به عنوان هدف دشمنی معرفی شده است، دقیقاً عبارت است از آن نقاطی که با این خطوط اصلی زندگی بشر در معارضه هستند. کسانی که با عدالت مخالفاند، کسانی که با صلح و امنیت و آرامش مخالفاند، کسانی که با صفا و روح مصفا و متعالی انسانی مخالفاند، اینها نقطه مقابل دعوت پیغمبرند»[۴].
اسلام ناب و حقیقی اسلامی است که «به فکر طبقات مستضعف و محروم است، نه اسلامی که در خدمت قدرتمندان و اغنیاست». «در دنیا کسان دیگری هستند که ادعای اسلام میکنند؛ اما اسلام آنها اسلام محمد نیست؛ اسلام ابوجهل و ابولهب است؛ اسلام آمریکاست. کسانی هستند که ادعای اسلام و اسم اسلام را وسیلهای برای چاپیدن و سوء استفاده و تحمیق بیشتر قرار دادهاند. آن اسلام، اسلامی است که به نفع سرمایهداران و زراندوزان و صاحبان میلیاردها دلار در بانکهای خارجی است»[۵].
معنویت اسلام روی یک خط تعادل است و در حقیقت راه میانه و مستقیمی را فرا روی انسان میگشاید، به طوری که نه با طمع قدرت و ثروت آرامش و معنویت را کنار بگذارد و نه با بهانه صلح و آرامش و معنویت از میدان زندگی کنار رود. حفظ این تعادل در گرو حاکمیت و قدرت است و بدون تحقق نقش حاکمیتی اسلام در زندگی بشر، هیچگاه به زندگی معنوی مورد نظر اسلام نخواهیم رسید.
دنیا که بخش کوچکی از جهان آفرینش است، سراسر آیات و نعمات الهی است که انسان معنوی به قصد سیر در آیات و تجربه نعمات به دنیا رو میآورد و این روی آوری عین روی آوری به خدا، معنویت و ابدیت است. «همه این مواهبی که خدای متعال در عرصه گیتی آفریده است، مجموعه چیزهایی هستند که دنیا را تشکیل میدهند.... یک دسته از روایات اینهاست: «الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَةِ»، «مَتْجَرُ عِبَادِ اللَّهِ»؛ از این قبیل تعبیرات وجود دارد که اینها همه، نگاه مثبت به دنیا را نشان میدهد»[۶].
نگاه مثبت به دنیا برای کسانی امکان دارد که بر اساس معنویت با دنیا ارتباط برقرار میکنند و دنیا برای آنان هدف نیست، بلکه وسیلهای برای شکوفایی معنوی است. معیار تشخیص دنیانگری مبتنی بر معنویت راستین، تعبد و تسلیم در برابر خداوند است که با دو شاخص سنجیده میشود. نخست این که در بهرهبری از نعمات دنیوی حدود شرعی و خواست خداوند زیر پاگذاشته نمیشود و دوم اینکه در هنگامی که دنیا با دین و شریعت در تعارض قرار گیرد، آمادگی دست کشیدن از دنیا و نعمتها و کامیابیهای آن وجود دارد. در این صورت ارتباطی که بسترساز شکوفایی معنوی است، با دنیا ایجاد شده است[۷].
شاخصهای دنیانگری ضد معنوی این است که شخص هوسهای خود را توجیه میکند و اگر این هوسها در تعارض با تعالیم دینی و خواست خدا و حتی وجدان اخلاقی قرار گیرد، انگیزه و آمادگی برای دست کشیدن از دنیا وجود ندارد، بلکه به جای پرهیزکاری باب توجیه هوسها و دست کشیدن از هنجارهای دینی و اخلاقی را میگشاید. معنویتهای ستم پذیرانه معمولاً این نوع نگرش به دنیا را به نام معنویت معرفی میکنند. از نگاه آنها دنیا همهاش معنوی و باید از آن بهره برد و برای این بهره بری تنها معیار لذت و شادی است و راهنمایی غیر از ندای درون و خواستهای نفسانی وجود ندارد. از این منظر هوسها و نفسانیات مقدس تلقی میشوند و لذت و خوشی فراتر از لذتهای دنیوی تصور نمیشود.
وقتی معیار زندگی و معنویت لذت و شادمانی باشد، در این صورت نمیتوان مطمئن بود که توانگران به ناتوانان تعرض نمیکنند و چه بسا که زندگی از ستم و فساد و تبعیض پر شود. اما «در اندیشه الهی اسلام افراد بشر، برادران و خواهران یکدیگر و همه بندگان خدایند.»..[۸]. «انسانها – چه سیاه و چه سفید و چه دارای خونهای مختلف و نژادهای گوناگون و وضعیت اجتماعی مختلف - با یکدیگر خویشاوندند»[۹]. به این ترتیب حیات طیبه هم بعد معنوی زندگی را سامان میدهد و هم بعد مادی را و از سوی دیگر هم در ساحت حیات فردی پاک و سازنده است و هم در ساحت حیات اجتماعی ستم و فساد و تبعیض را برطرف میکند[۱۰].
برای دستیابی به حیات طیبه انسان به تنهایی نمیتواند پیش رود و کشمکشهای درونی او از یک سو و فعالیت گروهی که روحیه استکباری دارند و نقش سلطهگری را ایفا میکنند، موجب میشود که حیات بشری از معیارهای حیات طیبه فاصله گیرد و شکوفایی معنویاش به خطر بیافتد. بنابراین حضور پیامبران که پرچمدار ولایتاند و راه مبارزه با هوسهای درونی و ایستادگی در برابر سلطهگران خارجی را به مردم میآموزند ضرورت دارد. البته در صورتی که مردم پذیرای تربیت و هدایت پیامبران و اولیای خدا باشند، حیات طیبه تحقق پیدا خواهد کرد[۱۱].
در دنیای امروز انقلاب اسلامی ایران گام بلندی بود برای گذر از حیات دنیوی محض و رسیدن به حیات طیبه «امام راه رسیدن به حیات طیبه را به ما آموخت و اساس تعالیم او این بود که «دنیا را وسیلهای در دست انسان برای رسیدن به کمال» میدانست[۱۲].[۱۳]
منابع
پانویس
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۱۰/۱۳۷۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۴/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۴/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۹/۴/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲/۱/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۰/۶/۱۳۸۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۰/۳/۱۳۷۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۳۱/۶/۱۳۶۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۹/۹/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۴/۴/۱۳۸۹ و ۲۲/۷/۱۳۷۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۲۸/۱۰/۱۳۷۷.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات، ۱۴/۳/۱۳۸۴.
- ↑ مظاهریسیف، حمید رضا، مقاله «نظام معنویت اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۳۷۵.