رابطه انتظار با گرفتاریها
مقدمه
- معمولاً انسانها در گرفتاریهای سختتر توجه بیشتری به خدای خود دارند و به همین دلیل "انتظار فرج" در ایشان شدیدتر میشود. هر چه گرفتاری دشوارتر و شدیدتر باشد، امید به رحمت خدا و دستگیری او در انسان بیشتر است و اتکا و توجه به اسباب و وسائط، کمتر و ضعیفتر میگردد. پس شدت و قوت انتظار فرج، بستگی مستقیم به شدت گرفتاری انسان دارد. یک بیماری سخت و صعب العلاج بیشتر از یک بیماری معمولی انسان را گرفتار میکند و در نتیجه، حال انتظار فرج در اولی بیش از حالت دوم است.
نکته دیگر این که: گرفتاری در انسان یک حالت روحی و معنوی است که میتواند منشأ مادی داشته باشد یا نداشته باشد یک بیماری خاص ممکن است از جهت شدت گرفتاری تأثیرات متفاوتی بر افراد مختلف داشته باشد، یکی را بیشتر و دیگری را کمتر گرفتار کند. این بستگی دارد به این که شخص از لحاظ روحی در مقابل آن بیماری چه عکسالعملی نشان دهد. لذا نوع بیماری تنها عاملی نیست که شدت گرفتاری را معین میکند و عامل مهمتر، تأثیر روحی شخص از آن بیماری است. پس به طور کلی میزان گرفتاری انسان را تعلقات روحی و عاطفی او در یک مورد خاص تعیین میکند. هر چه این تعلقات عمیقتر و شدیدتر باشد، گرفتاری سختتر و شدیدتر خواهد بود.
بهترین مثال برای این مسئله وقتی است که فرزند کوچک انسان ریض میشود. در این حالت، هر چند که پدر یا مادر خودشان مریض نشدهاند، ولی در بسیاری موارد گرفتاری ایشان در بیماری فرزندشان بیش از زماین است که خود آنها بیمار میشوند. مادر که عاطفه و محبتش به فرزند معمولاً بیش از پدر میباشد، بیماری خودش را بسیار راحتتر تحمل میکند تا بیماری فرزندش را. در این مورد هر چه فرزند کوچکتر باشد، این تعلق عاطفی قویتر است و گرفتاری مادر نیز وقتی که کودکش رنجور میشود، طاقتفرساتر و سختتر است. مادر حقیقتاً آرزو میکند که ای کاش خود او به جای فرزندش بیمار شده بود و به واقع در بیماری فرزند، خودش هم بیمار میشود. علت این امر تعلق روحی شدیدی است که مادر نسبت به کودک خویش دارد و در آن جا که این اندازه وابستگی روحی وجود ندارد، چنن نیست. لذا همین مادر وقتی که فرزند شخصی دیگر را به همان بیماری مبتلا میبیند، چنان گرفتار نمیشود و اگر بشنود یک کودکی به آن مرض گرفتار شده است، قدری از لحاظ روحی متأثر میشود ولی خیلی زود این تألم روحی از بین میرود و آن مسئله زندگی عادی او را به هم نمیزند و فکرش را مشغول نمیسازد. در حالی که همین مادر نسبت به بیماری فرند خودش هرگز چنین نیست و آسایش و راحتی او در آن هنگام از بین میرود و تا وقتی کودکش بهبود نیافته، از فکر ناراحتیاش بیرون نمیرود. این مسئله، مخصوص اطرافیان انسان که رابطه نسبی نزدیک با او دارند، نمیباشد، بلکه نزدیکی عاطفی و روحی مهم است. چه بسا کسی از لحاظ ارتباط نسبی، رابطه نزدیکی با انسان نداشته باشد، ولی چون وابستگی شدید روحی با او دارد، در سختیها و گرفتاریهای او، ناراحت و گرفتار میشود[۱].
گرفتاری غیبت
با این مقدمه میتوانیم به سراغ مقصود اصلی خود برویم، در بحث "انتظار فرج امام عصر (ع)" مهمترین عامل این است که ببینیم غیبت آن حضرت چقدر انسان را گرفتار کرده است. اگر دوری از امام (ع) کسی را گرفتار کرده باشد، انتظار فرج برای او معنا دار میشود و هر چقدر این گرفتاری شدیدتر باشد، انتظار فرج شدیدتری خواهد داشت. هر کس به تناسب ارتباط معرفتی و روحی خود با امام زمانش، میتواند میزان گرفتاریاش در غیبت ایشان را بسنجد. ممکن است کسانی باشند که از غیبت امام خود، هیچ گونه احساس گرفتاری نکند و اصلاً برایشان مسئله آن قدر مهم نباشد که ذرهای فکرشان را مشغول سازد و آنها را به فکر چاره این درد بیندازد! آیا برای این گونه افراد، انتظار فرج امام عصر (ع) مطرح میشود؟! همین افراد، اگر یک اسکناس هزار تومانی از جیب لباس یا کیف دستی آنها بدزدند، چه بسا ناراحت و نگران میشوند و فکرشان مشغول میشود که چه کار کنند، از چه کسی کمک بگیرند، دزد را چگونه پیدا کنند و... این نگرانی و دل مشغولیس حداقل دقایقی طول میکشد، ولی آیا تاکنون دوری از امام زمان (ع) به همان اندازه آنها را گرفتار و مشغول کرده است؟! آیا برای چند لحظه فکر کردهاند که چه کاری از دست ایشان برای رفع این گرفتاری بر میآید؟! هر چیزی که برای انسان اهمیت بیشتری داشته باشد، گرفتاری نسبت به آن برایش سختتر است و فکر و قلب انسان را بیشتر به خودش مشغول میسازد. تحمل بعضی گرفتاریها، چنان برای انسان مشکل میشود که خواب و آسایش را از او میگیرد و عیش و نوش زندگانی را برایش تلخ میسازد. شاید هر کس در زندگی خود کمابیش این مسئله را چشیده باشد و درگیری با آن را این گونه تجربه نموده باشد. ولی جای این سؤال وجود دارد که: درد دوری از امام (ع) چند درصد شیعیان را چنین گرفتار ساخته است؟ چند نفر هستند که در این مصیبت، راحتی و آسایش خویش را – هر چند موقت و محدود – از دست دادهاند؟ برای کدا یک از ما اتفاق افتاده که حتی برای چند دقیقه از درد فراق حضرت (ع) نتوانسته باشیم به خواب برویم؟ البته این را نمیتوان از همه انتظار داشت، ولی آیا هر یک از ما تاکنون فکر کردهایم که چرا اماممان غایب شدهاند و چرا این مصیبت تاکنون بیش از ۱۱۷۰ سال طول کشیده است؟ به راستی این موضوع چقدر ما را به خود مشغول ساخته است؟ اگر متوجه شویم که خدای ناکرده به بیماری سرطان گرفتار شده ایم، ناگهان همه غمها و غصههای عالم بر دلمان مینشیند و به فکر فرو میرویم که برای خلاصی از این درد چه باید بکنیم. ولی از وقتی شنیدهایم که امام زمان ما (ع) به امر خدا و خواست او از ما دور شده و غیبت کردهاند، چقدر غصه خورده ایم؟ چقدر اندیشیدهایم که این بلا از کجا به سرمان آمد و راه نجات و خلاصی از آن چیست؟ فرمایش امام باقر (ع) را شنیدهایم که فرمودند: «"إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ"»[۲]. هر وقت خدای تبارک و تعالی بر خلق خود غضب فرماید، ما (امامان) را از کنار ایشان دور میسازد.
معنای این سخن آن است که دوری از امام (ع) نتیجه غضب و ناخشنودی خداوند از مردم است. اگر چنین است، باید بیندیشیم که چرا به چنین تنبیهی گرفتار آمدهایم و برای رفع آن چه کاری از دست ما ساخته است[۳].
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ بنیهاشمی، سید محمد، انتظار فرج، ص ۴۹-۵۳.
- ↑ اصول کافی، کتاب الحجة، باب فی الغیبة، ح ۳۱.
- ↑ بنیهاشمی، سید محمد، انتظار فرج، ص ۴۹-۵۳.