رد هدیه حاکم جائر
مقدمه
سید رضی در نهج البلاغه سخنی از حضرت علی (ع) نقل کرده[۱] که ابن ابیالحدید در توضیح آن مینویسد: حارث بن حبیش گوید: سعید بن عاص که از طرف عثمان حاکم کوفه بود، هدایایی به مدینه فرستاد و با من هدیهای برای علی (ع) فرستاد و در نامهای به حضرت نوشت: «من برای هیچکس بیشتر از آنچه برای شما فرستادهام نفرستادم، جز برای امیرالمؤمنین»؛ یعنی شما را بر دیگران به جز خلیفه، در مقدار ارسال هدایا مقدم داشتهام.
حضرت علی (ع) در پاسخ به احسانِ سعید بن عاص فرمود: «بهدرستی که بنیامیه اندکاندک ارث محمد (ص) را به ما میرسانند. به خدا سوگند اگر باقی بمانم، آنان را (از غارت بیتالمال) دور خواهم کرد، مانند دور کردن خاک از گوشت توسط قصاب با تکاندادن آن»[۲].
به نقل دیگری، این هدیه را همراه ابنابیعایشه، غلام خود، برای علی (ع) فرستاد و حضرت فرمود: «به خدا سوگند، همیشه جوانی از جوانان بنیامیه برای ما از آنچه خداوند به رسولش داده، به مقدار نیاز پیرزنی میفرستد. به خدا سوگند اگر باقی بمانم، چنان آن را تکان دهم، مانند تکاندادن قصاب گوشتی را که به خاک آلوده شده است»[۳]. در این گزارش تاریخی و سخن حضرت چند نکته قابل توجه است:
- کلمه «لَيُفَوِّقُونَنِي» از «فواق» گرفته شده که نکته زیبایی در آن نهفته است. «فواق» را به معنای دادن شیر به بچهشتر بعد دوشیدن آن میدانند که شیر برگردد[۴] تا بیشتر از شیر شتر یا گاو استفاده کنند. وقتی که گاو و شتر را میدوشند، گاهی حیوان شیرش را بالا میکشد. میگویند بچهاش را زیر پستانش قرار دهید تا به خاطر بچه، شیرش بازگردد. این شیردادن به بچه شتر را «فواق» میگفتند. بچه حیوان اندکی که شیر میخورد و حیوان آمادۀ دادن شیر میشود، بچه حیوان گرفته میشود و شیر وی را در ظرف میدوشند. این تعبیر حضرت کنایه است از اینکه این مال اندکی که به ما میدهید، برای خوردن بقیه بیتالمال است. سید رضی و دیگران آن را به معنای مال اندک دانستهاند[۵].
- حضرت بیتالمال را حق پیامبر (ص) و ارث او دانسته است که بهطور طبیعی اقوامش به آن سزاوارتر هستند.
- حضرت آنچه را حاکم کوفه فرستاده، بسیار اندک میداند که به مقدار نیاز بیوگان است، نه مردانی که دارای فرزند و عیال هستند.
- سخن پایانی حضرت به این معناست که اگر روزی به قدرت برسم دست شما را از بیتالمال مسلمین کوتاه میکنم.
- این سخن نشان میدهد که حضرت سهم خود و خانوادهاش را از بیتالمال بیش از این میدانسته است که سعید بن عاص فرستاده است.
- اگر سعید این هدیه را برای حضرت در سفر آخرش از کوفه به مدینه در سال ۳۴[۶] فرستاده باشد - که بعد از آن دیگر کوفیان اجازه بازگشت وی را به شهر خود ندادند - هدفش جلب اعتماد کوفیان مخالف خود هم بوده است[۷].
منابع
پانویس
- ↑ «إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَيُفَوِّقُونَنِي تُرَاثَ مُحَمَّدِ (ص) تَفْوِيقاً وَ اللَّهِ لَئِنْ بَقِيتُ لَهُمْ لَأَنْفُضَنَّهُمْ نَفْضَ اللَّحَّامِ الْوِذَامَ التَّرِبَةَ»؛ نهج البلاغه، ص۱۰۴، خ۷۷.
- ↑ ابنأبیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۷۴؛ ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج۱۲، ص۳۶۸؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۱، ص۱۱۴.
- ↑ «وَ اللَّهِ لَا يَزَالُ غُلَامٌ مِنْ غِلْمَانِ بَنِي أُمَيَّةَ يَبْعَثُ إِلَيْنَا مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ بِمِثْلِ قُوتِ الْأَرْمَلَةِ، وَ اللَّهِ لَئِنْ بَقِيتُ لَأَنْفُضَنَّهَا كَمَا يَنْفُضُ الْقَصَّابُ التِّرَابَ»؛ ابنأبیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۷۵؛ ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، ج۱۲، ص۳۶۸.
- ↑ فُوَاقُ الناقَةِ: رُجُوعُ اللَّبَنِ في ضَرْعِها بَعْدَ حَلَبِها؛ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۵، ۲۲۴.
- ↑ ابناثیر جزری (مبارک)، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج۳، ص۴۸۰.
- ↑ ابوجعفرمحمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۴، ص۳۳۳؛ ابنعبدالبر، الإستیعاب، ج۲، ص۶۲۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۸۳.