زاذان فروخ
زاذان فروخ | |
---|---|
نام کامل | زاذان فروخ |
جنسیت | مرد |
از اصحاب | امام علی |
حضور در جنگ | جنگ نهروان |
مقدمه
وی از روستائیان پایین فرات و از موالیان امیرالمؤمنین (ع) و راویان حدیث از آن حضرت بود که سرانجام به دست خوارج نهروان و به جرم عشق به امیرالمؤمنین (ع) به شهادت رسید. وی همان کسی است که شاهد تقسیم تمامی بیت المال به دست امیرالمؤمنین (ع) بود و آن را اینگونه نقل کرده است: هارون بن عنتره از زاذان نقل میکند که گفت: من به همراه قنبر (غلام علی (ع)) نزد حضرت رفتم، قنبر عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین، برخیز من برای شما چیزی اندوختهام. حضرت فرمود: «چه چیزی اندوختهای؟» گفت: با من تشریف بیاورید تا به شما نشان دهم، امام (ع) برخاست و به همراه قنبر به خانه رفت، و قنبر همراه حضرت آمد و در خانه، جوالی که پُر از جامهای زرین و سیمین بود نشان حضرت داد و گفت: ای امیرمؤمنان، چون دیدم شما هیچ چیزی برای خود باقی نمیگذارید و همه را تقسیم میکنید، این اموال را برای شما اندوخته کردم! امام (ع) فرمود: «ای قنبر وای بر تو گویا دوست داشتهای که به خانه من آتش بزرگی بیاوری». سپس شمشیرش را کشید و چندان به آن جوال زد تا تمام جامها به دو نیمه و سه قسمت شکسته شد و سپس مردم را فراخواند و فرمود: «ای مردم، آن را طبق حصه و سهم خود تقسیم کنید»[۱]. بعد برخاست و درب بیت المال را گشود و هر چه در آن یافت میشد، تقسیم نمود، و مقداری سوزن و جوال دوز (سوزن بزرگ) در بیت المال بود، فرمود: «این را هم تقسیم کنید» مردم گفتند: نیاز به اینها نداریم، حضرت لبخندی زد و فرمود: «باید چیزهای بد بیت المال همراه چیزهای خوب آن گرفته شود»[۲]. و بدین ترتیب امیرالمؤمنین (ع) در تقسیم بیت المال حقوق مردم را ادا کرد.[۳]
شهادت زاذان به دست خوارج
ابراهیم بن هلال از محمد بن عبدالله از عبدالله بن وائل تمیمی نقل میکند که گفت: من نزد امیرالمؤمنین (ع) بودم که ناگاه پیکی شتابان وارد شد و نامهای از قرظة بن کعب بن عمرو انصاری که یکی از کارگزاران حضرت بود آورد و در آن پس از سلام و دعا نوشته بود که گروهی (از خوارج) از کوفه به سوی محلی به نام «نفر»[۴] رفته و به دهقانی به نام زاذان فروخ که مسلمان بوده و نماز میگزارده است برخورد کردهاند و از او پرسیدهاند تو مسلمانی یا کافر؟ او گفته است: من مسلمانم، پرسیدهاند نظر تو درباره علی چیست؟ گفته است خیر و نیکی و معتقدم که او امیرمؤمنان و سرور بشر و وصی رسول خداست. به او گفتهاند: ای دشمن خدا، در این صورت تو کافری و گروهی از آنها به او حمله کردهاند و با شمشیر او را قطعه قطعه نمودهاند، و همراه او مردی از اهل ذمه (یهودی) را گرفتهاند و از او پرسیدهاند: تو چه آیینی داری؟ گفته است: من یهودی هستم، آنها او را آزاد کردهاند! قرظة بن کعب در ادامه نامه آورده بود که همان مرد یهودی آزاد شده این خبر را برای من آورد، اینک یا امیرالمؤمنین در مورد این گروه نظر و رأی خود را برای من بنویسید تا به خواست خداوند آن را انجام دهم.
امیرمؤمنان (ع) نامهای برای قرظة بن کعب بن عمرو انصاری نوشت و به دنبال آن نامهای هم برای زیاد بن خصفه نوشت که آن گروه را تعقیب نماید[۵]. آری مردمی که جمود فکری پیدا کنند و شیطان آنها را بفریبد کارشان به جایی میرسد که مسلمان و هم کیش خود را به جرم اعتقاد به وصی رسول خدا (ص) به طور بیرحمانه قطعه قطعه میکنند اما یهودی مخالف اسلام را بیگناه دانسته (اگر چه به نظر ما هم، او بیگناه است) و آزاد مینمایند؛ و زاذان به دست این گروه احمق و جاهل به جرم احترام و اعتقاد به امیرالمؤمنین علی (ع) به شهادت رسید.[۶]
منابع
پانویس
- ↑ «اِقْسِمُوهُ بِالْحِصَصِ»
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۹۹ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۱.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۵۲.
- ↑ نفر، شهرکی در کنار رود ترس است.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۳۱؛ و به شرح حال زیاد بن حصفه در همین اثر مراجعه کنید.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۵۳-۵۵۴.