سالخ النهار (اسم الهی)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

جداکننده روشنایی روز از تاریکی شب

سالخ اسم فاعل از ریشه «س - ل - خ» و سَلْخ در اصل به معنای کَندن پوست گوسفند است. به معنای از دست رفتن چیزی نیز آمده است[۱]. نهار نیز در لغت به فاصله زمانی میان طلوع سپیده تا غروب خورشید گفته شده و با واژه «یوم» هم‌معناست؛ ولی در عرف به فاصله میان طلوع آفتاب تا غروب آن گفته می‌شود[۲]. «سالخ‌النهار» به معنای جدا کننده روشنایی روز از تاریکی شب، گرچه از اسمای مصرح خدا نیست، می‌توان آن را از کار او انتزاع کرد و به وی نسبت داد، چنان که برخی با توجه به آیه ۳۷ سوره یس[۳] آن را از اسمای الهی دانسته‌اند[۴]. در برخی روایات[۵] و دعاها[۶] نیز از خداوند با عبارت «سالخ النهار من اللیل» یاد شده است.[۷]

چگونگی جداسازی روز از شب

در آیه ۳۷ سوره یس از جداسازی روز از شب به عنوان یکی از نشانه‌های قدرت خداوند سخن رفته است: وَءَايَةٌۭ لَّهُمُ ٱلَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ ٱلنَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ[۸]. شب و روز از آن جهت از نشانه‌های توحیدند که هیچ کس جز خداوند، بر آوردن و بردن آنها توانا نیست[۹]. خداوند برای زمان جدایی روز از شب و برآمدن شب، از استعاره بهره برده[۱۰]، روز را به پوست گوسفند تشبیه کرده که تاریکی شب را در صبحگاهان می‌پوشاند و بردن روز را به کندن پوست[۱۱]، چنان‌که مقابل معنای سلخ، معنای «غشی» (پوشاندن)[۱۲] است که در آیه ۵۴ سوره اعراف[۱۳] آمده است. در این آیه اشاره شده که شب و روز را به وسیله یکدیگر می‌پوشاند[۱۴]. برخی این بیان تشبیهی را بدان دلیل دانسته‌اند که اصل در جهان مادّه، تاریکی است، برخلاف عالم مجردات که اصل آن نور است، از این‌رو روشنایی برای عالم ماده عارضی است نه ذاتی، بنابراین روز (روشنایی) از شب (ظلمت)، جدا می‌گردد نه شب از روز[۱۵]، چنان‌که این امر هنگام پنهان شدن خورشید در زیر افق، برای هر کسی مشهود است.

در تبیین علمی پیدایش شب و روز و توضیح تشبیه یاد شده می‌توان گفت از آنجا که حجم خورشید ۱.۲۵۰.۰۰۰ برابر حجم زمین است[۱۶] و زمین در برابر خورشید قرار گرفته و از آن، روشنایی می‌گیرد، همیشه بیش از نصف زمین روشن و کمتر از نصف آنکه سمت مخالف خورشید است در سایه قرار می‌گیرد[۱۷]. این سایه که در اصطلاح «شب» نامیده می‌شود، به شکل مخروط و مستدیر (کلّه‌قندی) است[۱۸]، در صورتی که اگر کره آفتاب و زمین مساوی بودند، سایه زمین به شکل استوانه بود. قاعده این مخروط، دایره‌ای است که نقطه مشترک میان بخش روشن و بخش تاریک زمین است و نیز سطح مستدیر آنکه از قاعده آغاز می‌شود، اندک اندک از حجمش کاسته شده و در نهایت سر بر افلاک زهره (ممثل، حامل، تدویر)[۱۹] می‌ساید و خورشید که از فاصله متوسط ۱۵۲ میلیون کیلومتر بر زمین نورافشانی می‌کند[۲۰]، از همه اطراف، این سایه مخروطی را در احاطه پرتو خود قرار می‌دهد.

سایه یادشده با حرکت ظاهری و روزانه خورشید از مشرق به مغرب، مانند عقربه لغزان ساعت، دائماً در حال حرکت و تغییر مکان از مشرق به سمت مغرب است: وَٱلَّيْلِ إِذَا يَسْرِ[۲۱] با ادامه این روند، قسمت شرقی زمین نزدیک شعاع‌های مستقیم خورشید قرار می‌گیرد و شعاع‌ها نیز با سطح زمین مُماس می‌شوند و از آن گذشته و با سطح سایه مخروطی نیز مُماس می‌گردند و نخستین شعاع‌ها که در آن زمان به شکل خطّ سفید عمودی در مشرق اُفق دیده می‌شوند «فجر کاذب» یا «ذَنَبُ السّرحان» نام گرفته‌اند و اندکی بعد، آن خط سفید، پهن و عریض شده و به شکل نیم‌دایره، بالای افق قرار می‌گیرد که در این وقت به آن «فجر صادق» گفته می‌شود و اول وقت نماز صبح است[۲۲]. در پایان روز که خورشید با گردش ظاهری خود به سمت مغرب، آرام آرام به زیر افق فرو می‌رود، کم کم تاریکی از جانب مشرق فضا را فرا می‌گیرد و روشنایی (روز) که در حقیقت همان پرتو خورشید است از تاریکی (شب) فرو می‌ریزد. قرآن کریم از این حالت که شبیه جدا شدن پوست از پیکر حیوان است، به «سَلْخ» تعبیر می‌کند، بنابراین «سَلخ» همان حالت فروکش کردن و جدا شدن پرتو روشن آفتاب از سطح مُدوّر سایه مخروطی شب است؛ یعنی سایه مخروطی زمین همانند پیکر حیوان و پرتو روشنایی آفتاب به منزله پوست آن است که هنگام غروب از آن جدا می‌شود[۲۳]. گفتنی است از پدید آمدن شب پس از روز در آیه ۳۷ سوره یس به «سلخ» و در آیه ۱۳ سوره اسراء[۲۴] به «محو» و از پدید آمدن هر یک از شب و روز در پی دیگری به «ایلاج»[۲۵] تعبیر شده است[۲۶]. ایلاج از ماده «و - ل - ج» به معنای داخل کردن چیزی در چیزی است[۲۷]. محو به معنای از بین رفتن اثر چیزی[۲۸] و نیز به معنای از بین بردن آن است[۲۹]، از این رو به گفته برخی[۳۰]، سلخ در آیه ۳۷ سوره یس به معنای اخراج است نه نزع (کندن)؛ زیرا اگر به معنای نزع بود باید با «عَنْ» متعدی می‌شد نه «مِنْ»، و اگر ورود روز پس از شب ایلاج باشد، آمدن شب بلافاصله بعد از روز باید اخراج باشد[۳۱]. ممکن است در برابر، کسی بگوید ایلاج درباره روز و شب هر دو به کار رفته و به معنای ادخال یعنی ادخال روز در شب موقع طلوع و داخل ساختن شب در روز هنگام غروب است؛ ولی سلخ در آیه ۳۷ سوره یس فقط در باره روز به کار رفته و مراد، کندن لباس روز از قامت شب است و راز متعدی شدن سلخ هم در آیه به «مِنْ» ملازم بودن آن با نوعی اخراج است. افزون بر آن، برخی واژه‌شناسان در تفاوت سلخ با اخراج گفته‌اند: «سلخ» جدا کردن ظرف و مانند آن از مظروف و اخراج دور کردن شی‌ء محاط از محیط است،[۳۲] بنابراین «سلخ» در جهت مفهومی مقابل «غشی» است، چنان‌که ایلاج در برابر «اخراج» است.[۳۳]

منابع

پانویس

  1. معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۹۴، «سلخ».
  2. مفردات، ص۸۲۶؛ التحقیق، ج۱۲، ص۲۶۰، «نهر».
  3. وَءَايَةٌۭ لَّهُمُ ٱلَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ ٱلنَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ «و شب برای (پندگیری) آنان نشانه‌ای است که روز را از آن بیرون می‌کشیم پس ناگاه در تاریکی قرار می‌گیرند» سوره یس، آیه ۳۷.
  4. اسماء و صفات الهی، ج۱، ص۶۸۸.
  5. الکافی، ج۴، ص۱۶۱.
  6. مصباح المتهجد، ص۶۲۹.
  7. رضایی چراتی، ناصر، مقاله «سالخ النهار / اسماء و صفات»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص ۳۹.
  8. «و شب برای (پندگیری) آنان نشانه‌ای است که روز را از آن بیرون می‌کشیم پس ناگاه در تاریکی قرار می‌گیرند» سوره یس، آیه ۳۷.
  9. التبیان، ج۶، ص۴۵۴.
  10. الکشاف، ج۴، ص۱۶؛ اسالیب البیان، ص۴۸۰.
  11. التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۲۲۹.
  12. معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۲۵، «غشی»؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۱۲۶، «غشا».
  13. إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِى خَلَقَ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍۢ ثُمَّ ٱسْتَوَىٰ عَلَى ٱلْعَرْشِ يُغْشِى ٱلَّيْلَ ٱلنَّهَارَ يَطْلُبُهُۥ حَثِيثًۭا وَٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتٍۭ بِأَمْرِهِۦٓ أَلَا لَهُ ٱلْخَلْقُ وَٱلْأَمْرُ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلْعَـٰلَمِينَ «به راستی پروردگارتان همان خداوند است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت، شب را بر روز می‌پوشاند -که آن را شتابان می‌جوید- و خورشید و ماه و ستارگان را رام فرمان خویش آفرید؛ آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.
  14. التحریر و التنویر، ج۸، ص۱۲۸.
  15. مجمع البیان، ج۸، ص۲۷۴؛ نمونه، ج۱۸، ص۳۸۰؛ التحقیق، ج۵، ص۱۷۲، «سلخ».
  16. فرهنگ بزرگ گیتاشناسی، ص۱۴۹.
  17. دروس معرفة الوقت والقبله، ص۲۳۷؛ هشت رساله عربی، ص۵۴۹؛ تشریح الافلاک، ص۷۵.
  18. تشریح الافلاک، ص۷۵.
  19. تشریح الافلاک، ص۷۵؛ دروس معرفة الوقت والقبله، ص۲۳۷؛ هشت رساله عربی، ص۵۵۰.
  20. فرهنگ بزرگ گیتاشناسی، ص۱۴۹.
  21. «و به شب چون به پایان آید، (که ما ستمکاران را عذاب خواهیم کرد)» سوره فجر، آیه ۴.
  22. التفهیم، ص۶۷؛ دروس معرفة الوقت والقبله، ص۲۳۸.
  23. التفهیم، ص۶۷-۶۸؛ تشریح الافلاک، ص۷۸؛ دروس معرفة الوقت و القبله، ص۸.
  24. وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا «و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربسته‌ایم و روز رستخیز برای او کارنامه‌ای برمی‌آوریم که آن را برگشوده می‌بیند» سوره اسراء، آیه ۱۳.
  25. ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ «این بدان روست که خداوند از شب می‌کاهد و بر روز می‌افزاید و از روز می‌کاهد و بر شب می‌افزاید و اینکه خداوند شنوایی بیناست» سوره حج، آیه ۶۱.
  26. التفسیر الکاشف، ج۶، ص۳۱۵.
  27. معجم مقاییس اللغه، ج۶، ص۱۴۲؛ الصحاح، ج۱، ص۳۴۷، «ولج».
  28. العین، ج۳، ص۳۱۴،»محو».
  29. مفردات، ص۷۶۲، «محو».
  30. المیزان، ج۱۷، ص۸۹؛ التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۲۲۹.
  31. المیزان، ج۱۷، ص۸۸.
  32. معجم الفروق اللغویه، ص۲۸۲.
  33. رضایی چراتی، ناصر، مقاله «سالخ النهار / اسماء و صفات»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص ۳۹.