سریه زید بن حارثه قرده در تاریخ اسلامی
مقدمه
- این سریه در جمادی الآخر سوم هجری[۱] روی داد. این، نخستین سریهای بود که زید بن حارثه به فرماندهی آن منصوب شد[۲].
- قریش که کار اصلیاش تجارت بود، پس از جنگ بدر، از ترس حملههای رسول خدا (ص) و مسلمانان به کاروانهای تجاری، قصد آن را داشت که از راه تجاری شام به تجارت بپردازد. صفوان بن امیه میگفت: "محمد و اصحاب او راه بازرگانی ما را بستهاند و ما نمیدانیم با مسلمانان چه کنیم؛ چرا که آنان از راه تجاری، کناره نمیگیرند. علاوه بر آن، اهل مناطق ساحلی هم با آنان همپیمان شدهاند و ما نمیدانیم از کدام مسیر به تجارت بپردازیم. اگر قرار باشد ما در مکه اقامت کرده، سرمایههای خود را در اینجا مصرف کنیم، در این صورت درآمدی نداریم؛ پس ناچاریم سرمایه خود را در راه بازرگانی به کار بیندازیم و تابستانها راه تجارت شام و زمستانها هم مسیر تجاری حبشه را پیش بگیریم"[۳][۴].
پیشنهاد اسود بن مطلب
- اسود بن مطلب که سخنان صفوان بن امیه را شنید، از او خواست تا از راه تجاری عراق به تجارت خود ادامه دهد؛ اما صفوان بن امیه در پاسخش گفت که به راه تجاری عراق آگاه نیست. اسود بن مطلب گفت: "من تو را با بهترین راهنما آشنا میکنم؛ راهنمایی که چشمش را میبندد و به خواست خدا راه میپیماید".
- صفوان بن امیه پرسید: "او کیست؟". اسود بن مطلب گفت: "فرات بن حیان عجلی"[۵] که راههای آن مناطق را پیموده و بر آنها تسلط و آگاهی دارد". صفوان نیز از اسود بن مطلب خواست تا آن راهنما را نزد او بیاورد. هنگامی که فرات بن حیان عجلی نزد صفوان بن امیه آمد، صفوان گفت: "میخواهم برای تجارت به شام بروم؛ اما محمد، راه تجارت ما به شام را بسته است و ما نیز ناچاریم برای به شام از منطقه تو عبور کنیم. اکنون تصمیم دارم از راه عراق به تجارت خود ادامه دهم".
- فرات بن حیان عجلی گفت: "من تو را از راه عراق به شام میبرم. بدان که هیچ یک از یاران محمد (ص) تا کنون از آن مسیر عبور نکردهاند؛ چون سرزمینی خشک و بیآب است". صفوان خواسته خود را همین مطلب بیان کرد و گفت: "چون اکنون زمستان است، نیاز زیادی به آب ندارند"[۶][۷].
حرکت کاروان قریش
- صفوان بن امیه آماده حرکت شد. "ابوزمعه" نیز همراه او سیصد مثقال طلا و مقدار زیادی شمش نقره فرستاد و مردانی از قریش را با وی همراه کرد که تمامی آنان کالای تجاری داشتند. عبدالله بن أبیربیعه و حویطب بن عبدالعزی با گروهی از مردان قریش هم با او حرکت کردند. صفوان بن امیه با اموال زیادی که شامل شمشها و ظرفهای نقره بود و معادل سیهزار درهم میشد، به راه افتاد و به سوی منطقه ذات عرق [۸] حرکت کرد. ابوسفیان بن حرب نیز با اموال زیادی به آنان پیوست[۹][۱۰].
اعزام سپاه
- در این میان، نعیم بن مسعود اشجعی که تا آن زمان مشرک بود، به مدینه آمد و به خانه کنانه بن ابیالحقیق (قبیله بنینضیر)، رفت و با وی مشغول آشامیدن شراب شدند. سلیط بن نعمان بن اسلم که مسلمان بود، هم نزد بنینضیر میآمد و از شراب آنان میخورد (در آن زمان، شراب تحریم نشده بود). در این اثناء، نعیم بن مسعود، موضوع خروج صفوان بن امیه را همراه کاروان و اموال آنان گفت. سلیط بن نعمان که این سخن را شنید، خود را به پیامبر (ص) رساند و خبر خروج کاروان تجاری قریش را گزارش داد[۱۱]. پیغمبر (ص) نیز پس از شنیدن این خبر، زید بن حارثه را همراه صد سوار به سوی کاروان اعزام فرمود. علت وقوع این سریه، مقابله با مصادره اموال مسلمانان در مکه و در تنگنا قرار دادن مشرکان مکه از راه اقتصادی بود که تا آن زمان، تمامی تلاش خود را در راه نابودی آیین اسلام به کار گرفته بودند[۱۲].
تصرف کاروان
- مسلمانان حرکت کردند و کاروان مشرکان مکه را در "قردة" [۱۳] گرفتند. بزرگان قریش همگی رو به فرار نهادند و فقط یک یا دو تن از آنان اسیر شدند[۱۴].
- زید بن حارثه و یارانش کاروان را به حضور پیامبر (ص) آوردند. رسول خدا (ص)خمس اموال -که معادل بیست هزار درهم بود- را برداشت و بقیه را بین افراد سپاه تقسیم کرد[۱۵]. فرات بن حیان نیز که به اسارت درآمده بود، اسلام آورد و آزاد شد[۱۶][۱۷].
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۷.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۲.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۸. در کتب دیگری به اجمالی به ترس قریش به تجارت کردن از مسیر شام اشاره شده است. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۰.
- ↑ اکبری، هادی، سریه زید بن حارثه قرده، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۵۰.
- ↑ منابعی که ذکر خواهد شد اشاره دارند که راهنمای قریش در این سفر «فرات بن حیان العجلی» بوده است؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۲.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸.
- ↑ اکبری، هادی، سریه زید بن حارثه قرده، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۵۱.
- ↑ (مکان میقات مردم عراق و حدِّ فاصل نجد و تهامه)؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۰۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۲.
- ↑ اکبری، هادی، سریه زید بن حارثه قرده، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۵۱-۴۵۲.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۱۷۱.
- ↑ اکبری، هادی، سریه زید بن حارثه قرده، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۵۲.
- ↑ (مکانی در سرزمین نجد)؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۳۲۲.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۸؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۱۷۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۷؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۳.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۹۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۹۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۱۷۱.
- ↑ اکبری، هادی، سریه زید بن حارثه قرده، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۵۲-۴۵۳.