سیره فرهنگی معصومان درباره پرسش کردن چه بوده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
سیره فرهنگی معصومان درباره پرسش کردن چه بوده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره فرهنگی معصومان
مدخل اصلیپرسشگری
تعداد پاسخ۱ پاسخ

سیره فرهنگی معصومان درباره پرسش کردن چه بوده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره فرهنگی معصومان است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره فرهنگی معصومان مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی اکبر ذاکری

حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ذاکری در کتاب «سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه» در این‌باره گفته‌ است:

«در روایات بر پرسش تأکید فراوان شده است، چه پرسش در مسائل دینی باشد و چه در مسائل دیگر مانند پزشکی و.... به چند نمونه اشاره می‌کنیم: شخصی مجروح شده بود؛ در همان حال دچار جنابت شد. به وی گفته شد غسل کن. او غسل کرد و بر اثر آن درگذشت. وقتی پیامبر (ص) متوجه شدند، ناراحت شدند و فرمودند: او را کشتند، خداوند آنان را بکشد. دوای نادانی پرسش است؛ چرا سؤال نکردید؟[۱] در نقلی دیگر فرمودند: «إِنَّ شِفَاءَ الْعِیِّ السُّؤَالُ[۲]: «شفای سرگردانی و درماندگی پرسش است». در خبری مفصل امام باقر (ع) در سخنی در باب اهمیت پرسش می‌فرماید: «أَلَا إِنَّ مَفَاتِيحَ الْعِلْمِ السُّؤَالُ»: «آگاه باشید که کلیدهای دانش پرسش است» و در ادامه در باب اهمیت پرسش این شعر را می‌خواند: «شِفَاءُ الْعَمَى طُولُ السُّؤَالِ وَ إِنَّمَا *** تَمَامُ الْعَمَى طُولُ السُّكُوتِ عَلَى الْجَهْلِ»[۳]. بنابراین پرسش باعث هدایت و رسیدن به حق و حقیقت می‌شود و چراغ راهنمایی است که انسان را از سقوط باز می‌دارد.

امام رضا (ع)[۴] و امام صادق (ع)[۵] از رسول خدا (ص) نقل می‌کنند که فرمود: «دانش گنجینه‌هایی است که پرسش کلیدهای آن است؛ پس خدایتان رحمت کناد، بپرسید که با آن، چهار تن اجر و سود می‌برند: پرسنده، گوینده، گوش فرادهنده و دوستدار آنان»[۶]. در توضیح این حدیث به سه نکته اشاره می‌کنیم:

  1. سید رضی در تشبیه دانش به گنجینه در شرح این حدیث نبوی می‌نویسد: علم در سینه علما به گنجینه‌های نامشخص و دربسته تشبیه شده است که قفل آن با کلید پرسش باز می‌شود و افراد پرسشگر می‌توانند از آن برداشت نمایند[۷]. امیرالمؤمنین (ع) هم به همین معنا نظر دارند آنجا که می‌فرمایند: قلب‌ها دارای قفل هستند که کلیدشان پرسش است[۸].
  2. از نام بردن از چهار تن در بهره مندی از پرسش و دریافت اجر معنوی، استفاده می‌شود که پرسش کردن بسیاری از اوقات در میان جمع اتفاق می‌افتد که افزون بر پرسشگر و پاسخ‌دهنده، شنونده نیز بهره‌مند می‌شود که از وی به «مستمع» تعبیر شده است.
  3. گاهی ممکن است کسانی در جمع باشند که توان دریافت موضوع علمی و پرسش را نداشته باشند؛ اما چون اهل علم و دانشمندان و مذاکره علمی را دوست دارند، برای آنان نیز اجر در نظر گرفته می‌شود. ممکن است همین‌ها زمینه و وسایل این پرسش و پاسخ را فراهم کرده باشند یا بدون توجه به معنای آن، اصل آن را برای دیگران روایت کنند؛ البته این اجر وقتی است که فرد به صورت مستقیم در جلسه شرکت کرده باشد؛ زیرا ممکن است این خبر به دیگران منتقل شود و شنونده آن نیز از موضوع بهره‌مند گردد.

پیامبر (ص) می‌فرمود: وقتی عملی را انجام دادم که قبلاً انجام نداده بودم، از علت آن بپرسید تا توضیح دهم[۹]. پرسش آن قدر مهم و در خور توجه است که امیرالمؤمنین (ع) بارها فریاد می‌زد: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»[۱۰]؛ ایشان همچنین می‌فرمود: از هرچه غیر عرش از من بپرسید[۱۱]. مردی کوفی از امام باقر (ع) از این سخن امیر مؤمنان (ع) می‌پرسد که می‌فرمود: «سَلُونِي عَمَّا شِئْتُمْ فَلَا تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِهِ»[۱۲]. این سخن نشان می‌دهد سخن حضرت علی (ع) در میان مردم کوفه در زمان امام باقر (ع) هنوز مطرح بوده است. از اصحاب پیامبر (ص) تنها علی (ع) جسارت اظهار چنین سخنی را داشت که از من بپرسید[۱۳]. شارحان کافی مواردی از پاسخ‌های حضرت را نقل کرده‌اند[۱۴] و موارد زیادی از پاسخ‌های ایشان وجود دارد. در یک مورد صعصعة بن صوحان سؤال می‌کند[۱۵] و در موردی دیگر اشعث بن قیس[۱۶]، در مورد سوم سعد بن ابی وقاص[۱۷] و در موردی دیگر کسی پرسشی ندارد که علی (ع) از امام حسن (ع) می‌خواهد برای مردم سخن بگوید[۱۸]. در موردی دیگر ابن کواء یکی از سران خوارج پرسش‌هایی می‌پرسد و حضرت به او پاسخ می‌دهد که بخشی‌هایی از آن سؤالات باقی مانده است[۱۹]. به نظر می‌رسد شجاعت ابن کواء در پرسش و دریافت پاسخ‌های قانع‌کننده از حضرت باعث شد از همراهی با خوارج در جنگ نهروان خودداری نماید[۲۰].

امیر مؤمنان (ع) در کوفه جلسه‌ای برای قراء تشکیل داد[۲۱] و در جمع آنان فرمود: سَلُونِی: از من بپرسید. شریح قاضی روی دو پای خود نشست و از حضرت سؤال کرد. حضرت هم از وی تجلیل کرد[۲۲]. این نمونه نشان می‌دهد علی (ع) برای افراد مختلف جلسات مستقل پرسش و پاسخ تشکیل می‌داده تا مشکلات علمی آنان را حل کند. ویژگی امامان شیعه این بود که شیعیان با طرح پرسش به امامت آنان پی می‌بردند؛ زیرا به فرموده امیر مؤمنان (ع) کلیدهای خزائن دانش نزد اهل بیت است[۲۳][۲۴]

منبع‌شناسی جامع سیره فرهنگی معصومان

پانویس

  1. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۶۸: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): قَتَلُوهُ قَتَلَهُمُ اللَّهُ. إِنَّمَا كَانَ دَوَاءُ الْعِيِّ السُّؤَالَ».
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۶۸؛ شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۱، ص۱۰۷؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۶۸؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۱۸۴. در دو کتاب اخیر روایت از امام صادق (ع) است.
  3. «شفای نابینایی (در مسیر حق) پرسش زیاد است و کوری کامل وقتی است که شخص با نادانی سکوت را ادامه دهد»علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الأثر، ص۲۵۰.
  4. داود بن سلیمان غازی، مسند الرضا (ع)، ص۱۶۴؛ همو، صحیفة الإمام الرضا (ع)، ص۴۲؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۸.
  5. شیخ صدوق، الخصال، ص۲۴۵: «الْعِلْمُ خَزَائِنُ وَ مَفَاتِيحُهُ السُّؤَالُ فَاسْأَلُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَإِنَّهُ تُؤْجَرُ أَرْبَعَةٌ: السَّائِلُ وَ الْمُتَكَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ».
  6. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۱؛ محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ج۲، ص۱۰۷؛ زید بن علی، مسند زید بن علی، ص۴۵؛ علی متقی هندی، کنز العمال، ج۱۰، ص۱۳۳.
  7. سید رضی، المجازات النبویه، ص۲۰۹.
  8. عبدالواحد آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۰: «الْقُلُوبُ أَقْفَالٌ وَ مَفَاتِحُهَا السُّؤَالُ».
  9. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۵۳.
  10. «قبل از آنکه مرا از دست بدهید، از من بپرسید»سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۹۴۲؛ ابوجعفر محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات؛ ص۲۶۷ و ۲۹۷؛ ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۷۴؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص۱۳۳؛ نهج البلاغه، ص۲۸۰؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص۵۸: «كَانَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) كَثِيراً مَا يَقُولُ: سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي».
  11. محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج۲، ص۵۴: «سَلُونِي عَمَّا دُونَ الْعَرْشِ».
  12. «از آنچه می‌خواهید بپرسید؛ پس از چیزی از من نمی‌پرسید جز اینکه شما را از آن خبر می‌دهم»محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۹۹.
  13. محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۳۰۸.
  14. محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۳۰۸؛ محمد بن یعقوب کلینی، شرح الکافی، ج۶، ص۴۰۰.
  15. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۵۲۵.
  16. شیخ صدوق، الأمالی، ص۳۴۳.
  17. شیخ صدوق، الأمالی، ص۱۳۳؛ ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۷۴.
  18. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۵۲۵.
  19. ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (۲ج)، ج۱، ص۱۷۸.
  20. احمد بن یحیی بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۶۲؛ همو، جمل من أنساب الاشراف، ج۳، ص۱۳۶: و اعتزل ابن الكواء فلم يقاتل عليا.
  21. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۳، ص۳۲.
  22. ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات (۱ج)، ص۱۰۶.
  23. احمد بن محمد برقی، المحاسن، ص۱۹۹: «وَ عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَفَاتِيحُ الْعِلْمِ وَ أَبْوَابُ الحِكْمَةِ وَ ضِيَاءُ الْأَمْرِ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ».
  24. ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۸۳.