شبهه در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

اگرچه به صورت عام، منظور از شبهه، هر سؤالی است که به قصد منحرف کردن افراد از باور درست خود مطرح می‌گردد، ولی در اصطلاح دینی، به هر اشکال، پرسش یا ابهامی گفته می‌شود که در برداشت‌ها، تحلیل‌ها، تصمیمات و رفتارهای مرتبط با سعادت فرد یا جامعه سبب ایجاد خطا و اشتباه در شناخت حق از باطل گردد؛ به عبارت دیگر، «شبهه» خود را شبیه به حق می‌نمایاند و راه شناخت حق از باطل را مشکل و افراد را دچار شک و تردید می‌کند.

نخستین شبهه در خلقت، توسط ابلیس مطرح شد که در باب خلقت آدم گفت: «آدم را از خاک بیافریدی و من را از نار و نار را بر خاک مزیت است و در شأن من نیست که بر آدم سجده کنم»[۱].

این واژه در علم اصول فقه، تردید بین امور محلله و محرمه و تردید بین خطا و تواب است و بالجمله، اموری که امتیاز آنها ممکن نباشد و به آنچه از راه اشتباه انجام شده است «مشتبه» گویند[۲]. ابن عربی معتقد است، شبهه یعنی چیزی شبیه محرمات که مطابق نص صریح کتاب، سنت و اجماع، تحریم شده است[۳].[۴]

معنای اصطلاحی شبهه

شبهه در اصطلاح متکلمان اسلامی به معنای ایراد، اشکال، ایجاد تردید، به اشتباه انداختن و مسلم نبودن است[۵]. شبهه را از آن رو شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد. امیرالمؤمنین(ع) در این باره می‌فرمایند: «وَ إِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِأَنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ‌»[۶]؛ «شبهه را شبهه نامیدند؛ زیرا شبیه حق است». در حقیقت، شبهه‌افکنان سخنان‌شان را به صورت حق جلوه می‌دهند تا واقعیت برای مردم پوشیده و مشتبه شود و آنها از تشخیص حق و باطل بازمانند. آن حضرت در حدیثی دیگر، هدف از القای شبهه را فتنه‌انگیزی و گمراه کردن مردم می‌دانند و می‌فرمایند: «احْذَرُوا الشُّبْهَةَ فَإِنَّهَا وُضِعَتْ لِلْفِتْنَةِ»[۷]؛ «از شبهه بپرهیزید؛ زیرا به قصد فتنه ساخته شده است».

شبهه همواره با دلیل مطرح می‌شود؛ چنان که وقتی ابلیس در باب خلقت آدم شبهه وارد کرد، دلیلش این بود که «آدم را از خاک آفریدی و من را از نار و نار بر خاک مزیت دارد و در شأن من نیست که به آدم سجده کنم»[۸]. البته دلیلی که شبهه کننده می‌آورد، حقیقتاً دلیل نیست؛ چنان که شیخ طوسی می‌گوید: «شبهه یعنی آنچه به صورت دلیل تصور می‌شود؛ در حالی که چنین نیست»[۹]. سید مرتضی نیز شبهه را دلیلی می‌داند که مرکب از دو یا یک مقدمه فاسد است؛ در حالی که گمان می‌رود هر دو مقدمه، صحیح هستند[۱۰].

با توجه به این مطالب، می‌توان شبهه را این‌گونه تعریف کرد: «هر پیام باطل شبه استدلالی که به دلیل مشابهتش با حقیقت باعث گمراهی انسان می‌شود». واضح است که در تعریف اصطلاحی شبهه، همان معنای لغوی مثل، مانند و ابهام نهفته است.

از مفاهیمی که با واژه شبهه در پاره‌ای موارد هم‌پوشانی دارد، سؤال است. سؤال عبارت است از طلب شناختن یا چیزی که انسان را به معرفت و شناخت می‌رساند[۱۱]. البته همیشه سؤال کننده به دنبال کشف حقیقت نیست؛ بلکه گاه حقیقت را می‌داند؛ اما با انگیزه گمراه کردن و به چالش کشاندن مخاطب، به طرح سؤال می‌پردازد؛ بنابراین، برخی سؤالات، شبهه هستند. از طرف دیگر، برخی شبهات نیز سؤال هستند؛ اما بعضی دیگر در قالب سؤال مطرح نمی‌شوند؛ بلکه جنبه نظریه‌پردازی دارند؛ اگرچه در همه موارد هدف فرد، تردیدافکنی و به اشتباه انداختن مخاطب است؛ بنابراین می‌توان رابطه منطقی بین سؤال و شبهه را عموم و خصوص من وجه دانست؛ زیرا بعضی شبهات، سؤال‌اند و برخی سؤالات، شبهه؛ اما بعضی سؤالات شبهه نیستند و برخی شبهات هم سؤال نیستند[۱۲].

منابع

پانویس

  1. ر.ک: سید جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۰۳۶-۱۰۳۷.
  2. سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج۳، ص۸۴۳.
  3. محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۲، ص۱۵۶.
  4. ابوالحسنی، نفیسه، خاتمیت در قرآن، ص ۲۹.
  5. خاتمی، فرهنگ علم کلام، ص۱۳۶؛ سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۰۳۷.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۳۸.
  7. حرانی، تحف العقول، ص۱۵۵.
  8. خاتمی، فرهنگ علم کلام، ص۱۳۶.
  9. طوسی، الرسائل العشر، ص۸۵.
  10. شریف مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۷۳.
  11. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۳۷.
  12. فلاح یخدانی، زکیه، بررسی شبهات فیصل نور پیرامون عصمت امام، ص۱۵.