شهوات در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

امور بازدارنده از شهوات

عقل

  • که حجت درونی و پیامبر باطنی و ودیعه الهی در انسان است. عقل نه تنها انسان را از انجام ناشایست‌ها باز می‌‌دارد، که او را از گرایش به محرّمات نیز منع می‌‌نماید. از همین روست که در آیات بسیاری از قرآن کریم، به گونه‌های متفاوت به پیروی از عقل دعوت شده است: أَفَلَا یَتَفَکّرونَ، أَفَلَا يَعْقِلُونَ[۱]، أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ[۲] و...
  • از همین روست که خداوند، به کسانی که سر از تبعیّت عقل نپیچیده‌اند، بشارت به جنّت داده است: فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ[۳].
  • و باز از دوزخیان حکایت فرموده که تنها چون سَر در پای عقل ننهاده‌اند، روی در جهنّم گذارده‌اند: وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ[۴][۵].

علم

نفس لوّامه

  • این نفس، در این میان از نقشی برجسته برخوردار است؛ تا آنجا که قرآن کریم به آن قسم یاد نموده است: لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ * وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ[۹].
  • و باز از همین روست که در این آیه، آن را در کنار قیامت - با تمامی اهمّیّت و عظمت آن! - یاد نموده است[۱۰].

ترتبیت و تهذیب نفس

  • این عامل نیز، از اهمّیّتی فراوان برخوردار است؛ از همین روست که قرآن کریم به گونه‌های مختلف از آن یاد کرده است؛
  • گاه صریحاً به آن امر نموده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا[۱۱].
  • و گاه مضرّات ترک آن را بیان کرده است: قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ[۱۲][۱۳].

قانون اجتماعی

  • منظور از قانون اجتماعی، قانونی است که جامعه را بگونه عام - در هر دو صورت دینی و غیر دینی آن- از فروافتادن در امور ناشایست باز می‌‌دارد. اسلام در این زمینه سیره مردم را امضا نموده، و قانون‌های اجتماعی را پذیرا شده است. فراتر از این، می‌‌توان از متن وحی الهی استفاده نمود که قانونگذاری‌های اجتماعی، خود در شمار وظائف پیامبران بوده است: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ[۱۴][۱۵].

نظارت عمومی

  • منظور از این نظارت، همان اصل "امر به معروف و نهی از منکر" است؛ که به شدیدترین وجه در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است. در قرآن کریم می‌‌خوانیم: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[۱۶].
  • فراتر از این، اسلام نه تنها به این مطلب به گونه جدّی اشاره نموده، که تشکیل حوزه‌های علمیّه- برای تبیین نظری این امر - و نیز تشکیل شورائی برای برعهده گرفتن عملی این مسأله را نیز، خواستار شده است.

این بحث سخت دراز دامن است، از این‌رو پس از این به تفصیل به آن خواهیم پرداخت[۱۷].

ایمان عقلی

  • ایمان عقلی، عبارت از مجموعه معارفی است که عقل انسانی به آن یقین پیدا می‌‌کند. معارف مربوط به مبدأ، معاد، نبوّت، امامت و... در این شمار است. قرآن کریم به این مجموعه، عنوان عامّ "اسلام" را اطلاق فرموده است: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ[۱۸]. پر واضح است که ایمان‌های عموم مردم، از همین نوع می‌‌باشد.
  • این گونه از ایمان نیز، بدون تردید آدمی را از مخالفت اوامر الهی باز می‌‌دارد. وحی الهی به روشنی در این زمنیه دلالت می‌‌نماید، که حتّی گمان به وجود معاد – و نه یقین به آن - انسان را از فروافتادن در دامن منهیّات باز می‌‌دارد: وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ * أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظِيمٍ[۱۹].
  • از همین روست که بیشتر آنان که گه گاه در دادگاهها به مجازات می‌‌رسند، و نیز آنان که در زندانها روز را به شب و شب را به روز می‌‌رسانند، در شمار کسانی هستند که اعتقادی به مبدء و معاد آفرینش ندارند[۲۰].

منابع

پانویس

  1. «پس آیا نمی‌اندیشند؟» سوره یس، آیه ۶۸.
  2. «آیا به قرآن نیک نمی‌اندیشند» سوره نساء، آیه ۸۲.
  3. «پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
  4. «و می‌گویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز می‌بودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.
  5. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۷۷-۲۷۸.
  6. «خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان (وی) میان آنها فرود می‌آید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و اینکه دانش خداوند فراگیر همه چیز است» سوره طلاق، آیه ۱۲.
  7. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  8. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۷۸-۲۷۹.
  9. «نه، سوگند به روز رستخیز * نه، و سوگند به روان سرزنشگر» سوره قیامه، آیه ۱-۲.
  10. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۷۹.
  11. «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست» سوره تحریم، آیه ۶.
  12. «بگو: بی‌گمان زیانکاران آنانند که در روز رستخیز به خود و خانواده خویش زیان رسانده‌اند، آگاه باشید که این همان زیان آشکار است» سوره زمر، آیه ۱۵.
  13. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۷۹-۲۸۰.
  14. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌» سوره حدید، آیه ۲۵.
  15. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۸۰.
  16. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند» سوره توبه، آیه ۷۱.
  17. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۸۰.
  18. «تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
  19. «وای بر کم‌فروشان! * آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند * و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند * آیا آنان نمی‌دانند که برانگیخته خواهند شد * در روزی بزرگ» سوره مطففین، آیه ۱-۵.
  20. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۲۸۱.