مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری در رجال و تراجم
مقدمه
مسلم بن حجاج نیشابوری متوفای سال ۲۶۱. وی در حلقه درس بخاری حاضر میشده و از شاگردان اوست. هنگامی که بخاری از نیشابور اخراج شد، مسلم نیز به تبع استادش و به جرم فساد در عقیده از شهر اخراج گردید[۱]. بنابراین مسلم نیز در عصر خود نزد عالمان بزرگ سنی مطرود و مردود بوده است. همچنین برخی از علمای اهل سنت به کتاب مسلم خدشه وارد کردهاند. گرچه برخی دیگر کتاب مسلم را بر کتاب بخاری مقدم دانستهاند و برای صحیح مسلم مقاماتی ذکر کردهاند. حافظ ابوعلی نیشابوری ـ که از محدثین بزرگ سنی است ـ در مورد کتاب مسلم میگوید: ما تحت أدیم السماء کتاب أصح من کتاب مسلم[۲]؛ در زیر آسمان کتابی صحیحتر از کتاب مسلم نیست.
به اعتقاد بزرگان مغاربه و ابن حزم اندلسی نیز کتاب مسلم بر کتاب بخاری مقدم است[۳]. شاید علت تجلیل از مسلم نیز مشابه دلایل تجلیل از بخاری باشد. ابن تیمیه میگوید: فإن العلماء المعروفین بالروایة الذین کانوا فی زمن هذا الحسن بن علی العسکری لیست لهم عنه روایة مشهورة فی کتب أهل العلم وشیوخ أهل الکتب الستة: البخاری، و...[۴]؛ پس همانا از علمای معروف به روایت که در زمان حسن بن علی عسکری بودند و در کتابهای اهل علم و شیوخ صاحب کتابهای شش گانه یعنی بخاری و... روایت مشهوری از امام عسکری(ع) نقل شده است.
ابن تیمیه این سخن را در مقام کاستن از شأن ائمه اهل بیت(ع) گفته است، در حالی که عدم نقل حدیث از آن بزرگواران موجب قدح مسلم و بیانگر عدم توفیق اوست. علاوه بر این که در صورت حمل به صحت میتوان گفت، حضرت امام هادی و امام حسن عسکری(ع) در پادگان نظامی و تحت نظر بودند و هیچ کس حتی شیعیان اهل بیت(ع) نیز نمیتوانستند به آسانی با امامان خود ارتباط برقرار کنند. پس طبیعی است که دیگران نیز ارتباطی با آن بزرگواران نداشتهاند تا حدیثی از ایشان نقل کنند.
صرف نظر از این توجیهات، چنان که پیشتر گفتیم مسلم نزد علمای عصر خویش اعتباری نداشته است، پس آن چه در دورههای بعدی باعث بزرگنمایی از شخصیت وی شده است، عدم اقبال او به اهل بیت پیامبر(ع) است. دربارۀ احادیث و رجال کتاب مسلم بحثهای فراوانی وجود دارد. از بین احادیث باطلی که در صحیح مسلم وجود دارد به ذکر یک نمونه اکتفا میکنیم.
به منظور فضیلتسازی برای ابوسفیان و معاویه حدیثی جعل شده و مسلم این حدیث ساختگی را در صحیح خود آورده است[۵]. براساس این حدیث پس از فتح مکه و اظهار اسلام از سوی ابوسفیان وی به مدینه آمد و به پیغمبر اکرم(ص) سه پیشنهاد ارائه کرد و هر سه پیشنهاد از ناحیه رسول خدا(ص) پذیرفته شد. در صحیح مسلم به نقل از ابوسفیان مینویسد که گفت: یا نبی الله، ثلاث أعطنیهن، قال: نعم، قال: عندی أحسن العرب وأجمله ام حبیبة بنت أبی سفیان ازوجکها، قال: نعم، قال: ومعاویه تجعله کاتبا بین یدیک، قال: نعم، قال: وتؤمرنی حتی اقاتل الکفار کما کنت اقاتل المسلمین[۶]؛ ای پیامبر خدا سه چیز به من عطا کن پیامبر فرمود: بله ابو سفیان گفت: دخترم «ام حبیبه» در میان عرب بهترین و زیباترین زن است او را به همسری بپذیرید [پیامبر] فرمود: بله [ابو سفیان] گفت: معاویه را از کاتبان و منشیان خود قرار دهید و فرماندهی لشکری را به من واگذار کنید تا چنان که بر ضد اسلام لشکرکشی کردم در خدمت اسلام نیز لشکرکشی کنم و پیامبر پذیرفت].
این حدیث به منظور القاء این نکته جعل شده که ابوسفیان نزد رسول الله(ص) منزلتی داشته است. همچنین در فضیلتسازی برای معاویه نیز خواستهاند او را از کاتبان وحی معرفی کنند.
اما حتی اگر بپذیریم معاویه از کاتبان رسول خدا(ص) بوده است، وی از کاتبان نامهها بوده است نه کاتب قرآن.
توضیح اینکه کاتبان پیامبر اکرم(ص) دو دسته بودهاند: یک دسته از کاتبان، وحی را مینوشتند. امیرالمؤمنین(ع) در رأس این کاتبان قرار داشتند. دستۀ دیگر قراردادهای تجاری، اسناد و نامههای پیامبر اکرم(ص) برای سلاطین را مینوشتند. معاویه بر اساس برخی نقلها جزء این دسته بوده است و این قول را ابن ابی الحدید به محققین نسبت میدهد[۷]. پس معاویه از کاتبان وحی نبوده.
و نیز روشن است که صرف کتابت وحی شرف و امتیاز نیست و حتی یکی از کاتبان وحی به نام عبدالله بن سعد بن أبی سرح اساسا مرتد شد، و به نقل فخر رازی و زمخشری آیه ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا﴾[۸] در مورد وی نازل شده است[۹].
اشکالی که بر حدیث مذکور گرفتهاند: این است که ابوسفیان هرگز فرمانده لشکر اسلام نبوده. مهمتر این که این حدیث هر چند در صحیح مسلم آمده اما از نظر سند مردود است: حافظ ابن حزم اندلسی و حافظ ابن الجوزی و حافظ ابن القیم - که از دوستداران بنی امیه و مخالفان سرسخت شیعه میباشند - به همراه جمعی دیگر از عالمان سنی معتقدند که حدیث مذکور دروغ است[۱۰].
بنابراین، مسلم نیز شخصیت موجهی نزد عالمان متقدم ندارد، و کتاب او نزد محققین علمای متأخر خالی از وضع و دروغ نیست[۱۱].
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۱۲۶، ح۹۱۳؛ وفیات الاعیان، ج۵، ص۱۹۴، ح۷۱۷.
- ↑ مقدمۀ فتح الباری، ص۱۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۵۵.
- ↑ ر.ک: تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۱۲۶؛ ارشاد الساری، ج۱، ص۳۸؛ المنهاج شرح صحیح مسلم، ج۱، ص۱۴؛ تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۱۱۴، ح۲۲۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۲، ص۵۶۶.
- ↑ منهاج السنة، ج۴، ص۴۰.
- ↑ برای اطلاع از ساختگی بودن این حدیث طبق نظر بزرگان علمای سنی، ر.ک: شرح منهاج الکرامة، ج۲، ص۱۶۴.
- ↑ ر.ک: صحیح مسلم، ج۷، ص۱۷۱ حدیث ۶۵۶۵.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۳۸.
- ↑ «و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.
- ↑ ر.ک: تفسیر کبیر، ج۱۳، ص۸۴، کشاف، ج۲، ص۴۵-۴۶.
- ↑ ر.ک: المنهاج شرح صحیح مسلم، ج۱۶، ص۶۳، جامع الاصول، ج۹، ص۱۰۶، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۱۳۷.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۸۴.