مسلم بن عبدالله مجاشعی
مسلم بن عبدالله مجاشعی | |
---|---|
نام کامل | مسلم بن عبدالله مجاشعی |
جنسیت | مرد |
از قبیله | بنیعبدالقیس |
محل زندگی | کوفه |
از اصحاب | امام علی |
حضور در جنگ | جنگ جمل |
مقدمه
مسلم بن عبدالله مشهور به مسلم مجاشعی یا عجلی یا جهنی[۱] از قبیله عبد قیس[۲] کوفه، و از یاران مخلص امیرالمؤمنین (ع) بود، که همراه مادرش ام مسلم در جنگ جمل شرکت کرد و در رکاب آن حضرت به شهادت رسید[۳].
در نقلی آمده که: مسلم اهل مدائن بود اما در مدینه با حذیفه یمانی حاکم مدائن ارتباط برقرار کرد و به مرور نسبت به منافقان (و کسانی که به دروغ خود را جانشین پیامبر (ص) معرفی میکردند) شناخت پیدا کرد و ارادت و ایمانش نسبت به امیرالمؤمنین (ع) افزون شد و از شیعیان و فدائیان آن حضرت گردید[۴].[۵]
مسلم شهید راه قرآن در جنگ جمل
وقتی که سپاه امیرمؤمنان (ع) در بصره در برابر ناکثین قرار گرفتند، امام (ع) به یاران خود فرمود: «تا وقتی که دشمن حمله را آغاز نکرده به سوی آنان حمله نکنید»، اما سپاه جمل به فرمان عایشه، طلحه و زبیر حمله را آغاز کردند و چند تن از یاران امام (ع) را به شهادت رساندند. در این زمان یاران امام (ع) خواستار حمله به دشمن شدند، اما باز هم امام (ع) راضی نشد و با تلاوت آیه دوم سوره بقره امیدوار بود که جنگ به صلح تبدیل شود، لذا فرمود: «چه کسی است که این قرآن را برداشته و این قوم (اصحاب جمل) را به آنچه در آن است فراخواند؟ و در مقابل بهشت برای او خواهد بود».
پسر جوانی به نام مسلم (مجاشعی از قبیله عبد قیس) در حالی که جامه سفید بر تن داشت برخاست و گفت: من حاضرم این مأموریت را انجام دهم: حضرت به او نگریست و فرمود: «ای جوان، اگر این قرآن را مقابل آنها ببری، نخست دست راستت را قطع میکنند، باید آن را به دست چپ بدهی و آن هم قطع میشود، و سپس چندان شمشیر بر تو میزنند تا کشته شوی». جوان گفت: مرا صبر بر این کار نیست و نشست. بار دیگر امام (ع) ندا داد، باز همان جوان پذیرفت، حضرت علی (ع) دوباره آن سخن را تکرار کرد و جوان همان جواب را داد. برای بار سوم، همان جوان (مسلم) از جا برخاست و گفت من این قرآن را میگیریم و آنچه شما گفتی در راه خدا اندک است، پس قرآن را گرفت و راه افتاد و همین که میان آنان رسید، فریاد برآورد: «ای مردم، این کتاب خدا میان ما و شما حکم و داور باشد». مردی بر او ضربهای زد و دست راست او قطع شد. عایشه گفت: با نیزه به او حمله کنید، خدا رویش را سیاه کند! نیروهای وفادار به عایشه با نیزه به او حمله کردند. جوان فوراً قرآن را با دست چپ از روی زمین برداشت و آنان را به پیروی از آن فراخواند، بلافاصله آنها دست چپ او را قطع کردند، مسلم مقاومت به خرج داد و با باقیمانده دستهای قطع شده، قرآن را از روی زمین برداشت و به سینه چسباند و آنها را به اطاعت آن دعوت کرد، ولی اصحاب جمل بدون این که جواب درستی به او بدهند از هر طرف بر مسلم هجوم آوردند و - همان طوری که امام (ع) به او خبر داده بود - او را شهید و با شمشیر بدنش را قطعه قطعه کردند. بدین ترتیب مسلم برای فراخوانی آن مردم برای عمل به قرآن شهید شد و در رکاب مولایش امیرالمؤمنین (ع) جان باخت.
ام ذریح عبدیه در رثای او شعری سرود[۶] و مادرش با مشاهده جنازه او بر بالینش حاضر شد و بر دستهای بریده و بدن پاره پاره او مرثیه خواند. و به نقلی او اولین شهید جنگ جمل میباشد. امیرمؤمنان (ع) با دیدن این ظلم و بیدادگری آشکار، حجت را بر قوم بیمنطق تمام دید و دستور آغاز حمله را صادر کرد[۷].[۸]
جستارهای وابسته
- ام ذریح عبدیه
- بنیعبدالقیس (قبیله)
منابع
پانویس
- ↑ در برخی از کتابهای تاریخ و سیره، تنها نام او را «مسلم» بدون نام پدر و بدون کنیه و لقب ذکر کردهاند و اما در مناقب ابنشهرآشوب، ج۳، ص۱۵۵ او را «مسلم مجاشعی» و در فهرست طبری، ج۱۰ «مسلم بن عبدالله عجلی» و در بخش تراجم کتاب الجمل، ص۵۰۳ او را «مسلم جهنی» ذکر کردهاند.
- ↑ الجمل، ص۳۳۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۱.
- ↑ شاگردان مکتب ائمه (ع)، ج۳، ص۳۶۱.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۹۷.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۹، ص۱۱۱ و با تفاوت تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۱: الجمل، ص۳۳۹؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۱۵۵؛ مناقب خوارزمی، ص۱۸۶.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۹، ص۱۱۱ و با تفاوت تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۱: الجمل، ص۳۳۹؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۱۵۵؛ مناقب خوارزمی، ص۱۸۶.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۹۷-۱۲۹۹.