موسی بن سیار
مقدمه
از خدمتکاران امام رضا (ع) در مدینه بود که به همراه امام (ع) به خراسان آمد. وی میگوید: «در مسافرت به طوس، همراه امام رضا (ع) بودم. وقتی به دیوارهای شهر طوس رسیدیم، شنیدیم صدای شیون بلند است. به دنبال آن رفتیم، که ناگاه به جنازهای برخوردیم؛ دیدم امام رضا (ع) از اسب پیاده شدند و به طرف جنازه رفتند و او را بلند کردند و خود را به آن جنازه چسبانیدند، آن چنان که نوزاد برّه خود را به مادرش میچسباند. آنگاه رو کرد به من و فرمودند: ای موسی بن سیار! هر که جنازه دوستی از دوستان ما را تشییع کند، از گناهان خود بیرون شود آن گونه که از مادر تولد شده بود و گناهی نداشت. وقتی جنازه را نزدیک قبر بر زمین گذاردند، دیدم حضرت به طرف میت رفت و مردم را کنار زد تا این که خود را به جنازه رسانید، پس دست خود را به سینه او نهادند و فرمودند: ای فلان بن فلان! تو را به بهشت بشارت باد، بعد از این ساعت، دیگر وحشت و ترسی برای تو نیست. عرض کردم: فدایت شوم! آیا این میت را میشناسی، در حالی که به خدا سوگند این سرزمین را تا به حال ندیده بودید و به آن سفر نکرده بودید؟ امام (ع) فرمودند: ای موسی! آیا نمیدانی که اعمال شیعیان ما در هر صبح و شام بر ما عرضه میشود؟ پس اگر تقصیری در اعمال آنها دیدیم از خدا میخواهیم که عفو کند و اگر کار خوبی دیدیم از خدا میخواهیم به او پاداش دهد»[۱].[۲]
منابع
پانویس
- ↑ منتهی الامال، ص۸۶۷.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص ۷۴۳.