نیایش سی و هفتم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

این نیایش حضرت سجاد (ع) است در اعتراف به کوتاهی کردن در شکرگزاری به درگاه خداوند. خداوند از روی مهرش نعمت‌های بی‌شماری به ما عنایت فرموده است: ﴿وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ[۱].

وقتی ما از کسی نعمت یا هدیه‌ای را دریافت می‌کنیم، اولین احساس ما احساس مهر نسبت به اوست؛ لذا بلافاصله ندائی از درون به ما می‌گوید از وی تشکر کن تا شایستگی خود را نشان داده باشی. در این صورت زمینه را برای دریافت نعمت‌های بیشتر آماده کرده‌ای. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ[۲].

سعدی دیباچه گلستان را با این جملات آغاز کرده است: "منّت خدای را عزّ و جلّ که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت؛ هر نفسی که فرو می‌رود مُمِدّ حیات است و چون بر می‌آید مفرّح ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

پیشوای عزیز ما امام زین العابدین (ع) این‌گونه در برابر نعمت‌های بی‌شمار به کوتاهی‌های خود اعتراف می‌کند: «اللَّهُمَّ إِنَّ أَحَداً لَا يَبْلُغُ مِنْ شُكْرِكَ غَايَةً إِلَّا حَصَلَ‏ عَلَيْهِ‏ مِنْ‏ إِحْسَانِكَ‏ مَا يُلْزِمُهُ‏ شُكْراً...»؛ «بارخدایا، هیچ‌کس سپاس نعمتت را چنان که باید به جا نیاورده که نعمت دیگرش ارزانی داری و شکری دیگرش واجب گردانی.

بارخدایا، بنده تو، هرچه در طاعت تو کوشد به جایی نرسد و از طاعت تو، آن‌سان که در خور فضل توست، قاصر آید. بارخدایا شکرگزارترین بندگان تو از سپاس تو عاجزند و عبادت‌کننده‌ترین عابدان تو در عبادت خویش قاصر. هیچ‌کس مستحق آن نیست که تواش بیامرزی و آمرزش تو به پاس شایستگی او باشد، و هیچ‌کس مستحق آن نیست که تو از او خشنود باشی و به حق سزاوار این خشنودی تو بود. پس هرکه را آمرزیده‌ای از انعام توست و از هرکه خشنود گشته‌ای از فضل و احسان تو».

امام (ع)، آن‌گاه به پاداشی که خداوند به شاکران می‌دهد اشاره می‌کند: «بارخدایا، تویی که در برابر اندک سپاسی جزای فراوان دهی و در برابر اندک طاعتی ثواب بسیار، چنان‌که گویی شکرگزاری بندگانت -با آنکه در برابر آن بر ایشان ثوابی مقرر داشته‌ای و اجری عظیم داده‌ای- چیزی است که آنان را در برابر تو یارای سر بر تافتن از آن بوده است که پاداششان می‌دهی. یا آنکه خود سبب آن نبوده‌ای که اکنون جزایشان می‌دهی! نه چنین است - ای خداوند من- که زمام کار بندگان تو به دست تو بوده پیش از آنکه توان عبادتشان باشد و ثواب ایشان را مهیا کرده‌ای، پیش از آنکه به اطاعتت روی آرند؛ زیرا شیوه تو بخشندگی است و خوی تو نیکوکاری است و راه و آیین تو بخشایندگی».

سپس امام لطف و کرم خدا را این‌گونه آشکار می‌سازد: «خداوندا، منزهی تو. وه که چه آشکار است نشان کرم تو در معامله با آنکه اطاعتت کند یا معصیت ورزد! فرمانبردار را پاداش نیکو می‌دهی و حال آنکه تو خود توان فرمانبرداری‌اش داده‌ای و کیفر گناهان را با آنکه در مؤاخذتش قدرت دادی به تأخیر می‌افکنی. هر دو را چیزی عنایت می‌کنی که نه سزاوار آن بوده‌اند و اعمالشان را احسانی که در حقشان روا می‌داری قاصر است».

از کلام حضرت می‌آموزیم که اگر کار خوبی کردیم توان و توفیقش از خداست، با این حال خدا به ما پاداش نیکو و بیش از استحقاق عطا می‌کند و اگر گناهی انجام دهیم باز هم خدا به ما لطف می‌کند. چرا که در کیفر ما عجله نمی‌کند و عقوبتش عادلانه است. در پایان به عفو بخشش خدا دل بسته و عرض می‌کند: «بارخدایا، اگر کیفر گناهان را به تأخیر افکنده‌ای و در خشم و انتقام و عقاب درنگ کرده‌ای چشم‌پوشی توست از حق تو، و خشنودی توست، بی‌آنکه چنین خشنودی بر تو لازم باشد... بارخدایا، تو فراتر از آن هستی که جز به سبب دادگری، از تو بیمناک شوند. از جور تو بر کسی که عصیان می‌کند حیفی نیست (تو بر کسی که معصیت کند ستم روا نمی‌داری) و کسی که به راه رضای تو می‌رود از آن بیم ندارد که در پاداش او غفلت ورزی. پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و آنچه مرا آرزوست بر من ارزانی دار و بر هدایت من بیفزای تا توفیق عملم نصیب گردد»[۳].[۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
  2. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید بی‌گمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  3. صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۷۵؛ قرآن حکیم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی؛ گلستان سعدی.
  4. بهشتی، سید جواد، مقاله «نیایش سی و هفتم»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۴۸۹.