همت در نهج البلاغه
مقدمه
همت از ویژگیهای انسان است، به معنای اراده و انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدفی والا. انسان تنها موجودی است که در پهنه آفرینش در جستوجوی کمال است و از نقص بیزار. از اینرو در کلام امام ارزش آدمی به اندازه همت اوست[۱]. هر قدر همت آدمی بالاتر باشد، ارزشهای انسانی بیشتری را طلب میکند. امام (ع) در کلامی فرمود: ارزش هر کس چیزی است که نیکویش میگرداند[۲].
امام (ع) از مهمترین همتها به والاترین آنها یاد میکند. آدمی به هر میزان از ارزشهای انسانی فاصله بگیرد، همت خویش را کوتاه کرده و از گوهر وجودی خویش فاصله گرفته است. انسان بلندهمت هدف اصلی آفرینش را در نظر میآورد و روی خود را بر آن مبنا تنظیم میکند. امام (ع) در نکوهش دنیاطلبی یکی از کارگزاران، خطاب به او مینویسد: مرا برای آن نیافریدهاند که چون چارپایان در آغل بسته که همه مقصد و مقصودشان نشخوار علف است، غذاهای لذیذ و دلپذیر به خود مشغولم دارد یا همانند آن حیوان رها گشته باشم که تا چیزی بیابد و شکم از آن پر کند، خاکروبهها را به هم میزند و غافل از آن است که از چه روی فربهاش میسازند. و مرا نیافریدهاند که بیفایدهام واگذارند، یا بیهودهام انگارند، یا گمراهم خواهند و در طریق حیرت سرگردانم پسندند[۳].
بلندی همت موجب سعادت آدمی است و دونهمتی او را به ورطه ضلالت میکشاند. از اینرو امام (ع) در کلامی میفرماید: "آنکه دنیا را وجهه همت خود گرداند، روز قیامت اندوهش بسیار خواهد بود[۴]." در کلامی دیگر همه همت آدمی را شایسته آن میداند که خود را از بدبختی و مهلکه برهاند. بلندهمتی بستر ایجاد فضایل دیگر در وجود آدمی است و او را بهسوی شرافت و کرامت حقیقی نزدیک میگرداند. امام علی (ع) میفرماید: بردباری و تأنی دو برادرند که از "همت عالی" زاده شوند[۵].
بههمین نسبت دونهمتی نیز با کمالات انسانی در تضاد است و مانع تعالی انسان. امام (ع) فرد دونهمت را فاقد قدر و منزلت یاد میکند و انسانها را از همنشینی با او برحذر میدارد. استدلالهای امام آدمی را از کورهراههای تنگ و تاریک بیرون میراند و افقی وسیع را به روی او میگشاید، تا براساس آن، تعلقات خود را از امور پست به امور والا مقدار تعالی بخشد. از اینرو در تعالیم نهج البلاغه خطاب به ابن عباس، که خود از فقها و محدثان نامی بهشمار میآید، آمده است: اما بعد، گاه آدمی را دست یافتن به چیزی که برای او مقدر بوده، شادمان میسازد، و گاه از دست دادن چیزی که دست یافتن به آن برایش مقدر نبوده است، غمگین میکند. پس باید شادمانی تو به چیزی باشد که برای آخرتت به دست آوردهای و اندوهت به چیزی باشد که از آخرتت از دست دادهای. به آنچه از دنیا به دست آوردهای فراوان شادی مکن و بر آنچه از دنیایت از دست میدهی، تأسف مخور و زاری مکن؛ و باید همه هم تو منحصر به کارهای پس از مرگ باشد[۶]. آدمی با علو همت از پستی و فرومایگی رهایی مییابد و به ارزشهای انسانی میرسد[۷].
منابع
پانویس
- ↑ نک: حکمت ۴۴
- ↑ «قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۷۸.
- ↑ «فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا، أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا، تَكْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا يُرَادُ بِهَا، أَوْ أُتْرَكَ سُدًى أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلَالَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِيقَ الْمَتَاهَةِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ «مَن کانَتِ الدُّنیا هَمَّهُ کَثُرَ فى القیامهِ غَمُّه»؛ شرح ابن ابی الحدید ج۲۰،ص۲۱۱
- ↑ «الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ، يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّة»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۵۲.
- ↑ «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْمَرْءَ قَدْ يَسُرُّهُ دَرْكُ مَا لَمْ يَكُنْ لِيَفُوتَهُ، وَ يَسُوؤُهُ فَوْتُ مَا لَمْ يَكُنْ لِيُدْرِكَهُ؛ فَلْيَكُنْ سُرُورُكَ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِكَ وَ لْيَكُنْ أَسَفُكَ عَلَى مَا فَاتَكَ مِنْهَا؛ وَ مَا نِلْتَ مِنْ دُنْيَاكَ فَلَا تُكْثِرْ بِهِ فَرَحاً، وَ مَا فَاتَكَ مِنْهَا فَلَا تَأْسَ عَلَيْهِ جَزَعاً، وَ لْيَكُنْ هَمُّكَ فِيمَا بَعْدَ الْمَوْت»؛ نهج البلاغه، نامه ۲۲ و نیز نامه ۶۶
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 897.