وسایل و ابزار شخصی پیامبر
مقدمه
برنامهای که خداوند متعال برای کمال روح و تعالی جسم انسان تنظیم کرده، بیشک، بهترین و نافعترین برنامهها برای سعادت انسانهاست. این برنامهها در آداب، رسوم و منش زندگانی پیامبران بزرگ خدا و اوصیای الهی به خوبی تجلی یافته است که کاملترین این راه و روشها را میتوان در زندگی رسول خدا (ص) جست؛ خداوند نیز در آیه بیست و یکم سوره احزاب، راه و روش آن حضرت (ص) را در زندگی بهترین الگو و برترین سرمشق برای مؤمنان معرفی کرده است. بدین علت، گردآوری مطالبی درباره چگونگی زندگانی آن حضرت (ص) از لابه لای کتاب ها، اخبار، تاریخ و سیره، و نگارش آن بسیار ضروری به نظر میرسد[۱].
منزل و حجرههای همسران پیامبر (ص)
پیامبر اکرم (ص) با اینکه رئیس جامعه اسلامی بود و تمامی امکانات و منابع مالی را در اختیار داشت؛ اما بسیار ساده زندگی میکردند. نمونه بارز این سادگی، منزلی بود که آن حضرت و همسران ایشان در آن سکونت داشتند. این منزل، بسیار ساده و در سادگی، مثالزدنی بود. واقدی از عبدالله بن زید هذلی در این باره چنین نقل میکند: "من منزل همسران رسول خدا (ص) را هنگامی دیدم که عمرو بن عبدالعزیز فرمان ویران کردن آنها را صادر کرده بود. دیوار حیاطها از خشت خام بود و هر حیاط، حجرههایی از چوب و شاخ خرما داشت و میان آنها را گل اندود کرده بودند؛ آنها را شمردم که نه حجره بود و در فاصله خانه عایشه و در مسجد که به باب النبی (ص) معروف است و تا محل خانه اسماء دختر حسن بن عبدالله قرار داشت"[۲]. بر در این حجرهها، پردههای مویین سیاه آویزان بود و بالای این حجرهها نیز سفرههای چرمی یا چادرهای مویین قرار داشت[۳][۴].
وسایل خانه
- تختخواب:قریش دوست داشتند که بر روی تخت بخوابند؛ به این دلیل، پس از هجرت و آمدن به مدینه، ابوایوب انصاری، تختی از چوب ساج و لیف خرما برای آن حضرت تهیه کرد[۵]. بعدها که آن حضرت به منزل خودش در مدینه رفتند، تختی داشتند که رویهاش از حصیر بود[۶].
- زیرانداز : آن حضرت زیراندازی از پوست داشت که از لیف خرما پرشده بود[۷]؛ اما بیشتر اوقات عبایشان، زیرانداز بسترشان بود که آن را دولا و بر آن استراحت میفرمودند[۸].
- روانداز: آن حضرت رواندازی داشت که با گیاه خوشبو و رنگین "ورس" یا زعفران رنگ شده بود و نوبت هر یک از زنان که میشد، آن حضرت، آن روانداز را به خانه او میفرستاد و بانوان آن حضرت (ص) این روانداز را مرطوب میکردند تا بویش پخش شود[۹].
- بالش : بالش ایشان هم چرمی انباشته از لیف خرما بود[۱۰].
- فرش :رسول اکرم (ص) حصیری داشت که روزها بر آن مینشست و شبها برآن نماز میخواند[۱۱]. گلیمی هم داشت که سجاده نمازش بود[۱۲].
- ظرفهای منزل: آن حضرت، کاسهای چوبی و کاسهای شیشهای داشت[۱۳]. این کاسه بلورین، هدیه مقوقس، شاه اسکندریه بود که با نقره تزیین شده بود[۱۴]. رسول خدا (ص) کاسهای به نام "ریان"[۱۵] و کاسهای بسیار بزرگ به نام "ریّ"[۱۶] و دو ظرف به نامهای "منبعه"[۱۷] و "مضبّب"[۱۸] و کاسهای برنجی داشت که آن حضرت به علت شدت حرارت، در آن "حنا" و "وسمه" میریخت و به سر میمالید[۱۹]. علاوه بر اینها ظرفی از سفال نیز در منزل بود که آن حضرت با آن وضو میگرفت و از آن آب مینوشید. اطفال انصار نیز به منزل حضرت (ص) میآمدند خود و بدون هیچ منعی از آب آن مینوشیدند و برای تبرک، از آب به سر و روی خود میمالیدند [۲۰].
- ابریق: آفتابهای از روی نیز در منزل آن حضرت بود[۲۱][۲۲].
لوازم شخصی
- مسواک:رسول خدا (ص) چوبهای مسواکتر و خشکی داشت که هر گاه از خواب بر میخاست؛ چه روز و چه شب؛ پیش از وضو از آنها استفاده میکرد[۲۳].
- شانه :آن حضرت شانهای از عاج داشت[۲۴].
- آیینه : رسول خدا (ص) آینه خود را "المدله" نام نهاده بود[۲۵].
- سرمهدان : پیغمبر اکرم (ص) در هر شب، هنگام خواب، سرمهدان را بر میداشت و به چشمان خویش سرمه میکشید[۲۶].
- شیشه روغن : حضرت به موهای خودش روغن میمالید[۲۷].
- جعبه : این جعبه، هدیه نجاشی به آن حضرت بود و کافوز نام داشت[۲۸] و رسول اکرم (ص) شانه عاج، سرمهدان، قیچی و مسواکش را در آن قرار میداد[۲۹].
- عصا:پیامبر (ص) چندین عصا داشت؛ عصایی به نام "العرجون"[۳۰] و نیز عصایی به نام "ممشوق"[۳۱] و عصای سرخمیده کوچک دیگری نیز داشت که طولش نیم متر یا کمی بیشتر بود. ایشان، پیاده و سواره، آن را با خود داشت و چون بر شتر سوار میشد، به شتر آویزان میکرد و گاه با آن چیزی از زمین بلند میکرد[۳۲].
- چادر : چادر آن حضرت "الکن" نام داشت که به معنای سرپناه است[۳۳].
- انگشتر : درباره انگشترهای آن حضرت مطالب فراوانی نقل شده است؛ از امام ششم (ع) نقل شده است: "آن حضرت، انگشتری زرین در دست داشت که آن را به کنار نهاده، انگشتری سیمین برای خود تهیه کرد"[۳۴]. همچنین رسول خدا (ص) انگشتری از نقره داشت که نگین آن نیز نقره بود[۳۵]. گاه آن حضرت، انگشتری آهنی با روکش نقره به دست میکرد[۳۶]. همچنین گفتهاند، پیامبر (ص) انگشتری از نقره با نگینی حبشی داشت و نقش آن "محمد رسول الله" بود[۳۷]. آن حضرت، انگشتر دیگری نیز داشت که به دستش بود و نقش آن "محمد رسول الله" بود. این انگشتر بعدها به دست ابوبکر و پس از او به عمر و پس از او هم به دست عثمان افتاد. این انگشتر نُه سال در دست عثمان بود، تا اینکه در زمان حفر چاه "أریس" در چاه افتاد و گم شد[۳۸]. از امام صادق (ع) نیز نقل شده است که آن حضرت دو انگشتر داشت که نقش یکی « لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» و نقش، دیگری « صَدَقَ اللَّهُ» بود[۳۹].
- مُهر حضرت: قریش به آن حضرت گفته بودند که عجم، نامههای بدون مهر را نمیپذیرد؛ به همین دلیل آن حضرت از انگشتر سیمین خود، مهری ساختند که بر آن عبارت « مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ» در سه سطر و هر کلمهای در یک سطر نقش بسته بود[۴۰][۴۱].
سلاحهای حضرت
- شمشیر : سیرهنویسان برای رسول خدا (ص) شمشیرهای متعددی برشمردهاند که نامهای آنها چنین نقل شده است:
- ماثور: ایشان این شمشیر را از پدر بزرگوارشان به ارث بردند[۴۲]؛
- عضب؛ این شمشیر، هدیه سعد بن عباده به آن حضرت در جنگ بدر بود[۴۳]؛
- قضیب[۴۴]؛
- عون[۴۵]؛
- الرسوب؛ یعنی در گذرنده از هر مانع. این شمشیر و نیز شمشیر مُخَذَّم[۴۶] را علی (ع) از بتخانه طی در فلس غنیمت گرفت و به حضرت اعطا کرد[۴۷].
- المخذم (بسیار بران) [۴۸]؛
- صمصامه[۴۹]؛
- ذوالفقار؛ ذوالفقار، مشهورترین شمشیر رسول خدا (ص) است که در جنگ بدر از منه بن حجاج به غنیمت گرفته شد[۵۰]. زنجیرها[۵۱]، قبضه فلز انتهایی نیام و حلقههای میانی این شمشیر - که حمایل از آن رد میشد. از نقره بود[۵۲]. رسول خدا (ص) سه شمشیر دیگر نیز به نامهای قلعی (منطقهای که شمشیرش معروف بود، بتار (بنیاد برانداز) و حتف (مرگ) داشت؛ این شمشیرها از غنایم بنی قینقاع بود که به پیامبر (ص) رسید[۵۳].
- نیزه: آن حضرت پنج نیزه داشت:
- کمان: برای ایشان شش تا هشت کمان به نامهای زیر نقل کردهاند:
- زوراء؛
- روحاء؛
- صفراء؛ کمانی زردرنگی که از چوب نبع ساخته شده بود؛
- شوحط؛ این کمان از چوب شوحط ساخته شده، به بیضاء معروف بود؛ آن حضرت این کمان را همراه روحاء و صفراء از بنی قینقاع به غنیمت گرفت[۵۵]؛
- کتوم؛ این کمان به علت صدای تیری که از چلهاش بیرون میرفت، چنین نامیده شد[۵۶]. این کمان در غزوه احد شکست[۵۷].
- کلاهخود : کلاه خود ایشان "أسعد" نام داشت[۵۸] و آن حضرت علاوه بر آن، دو کلاه خود دیگر نیز به نامهای الموشح و ذوالسبوغ داشت[۵۹].
- سپر: حضرت یکی، از سپرهای حضرت، الفتق[۶۰] و دیگری الزقوق[۶۱] نام داشت. گفتهاند که آن حضرت، سپر سفیدی به نام الموجز[۶۲] نیز داشت. آن حضرت، سپر دیگری داشت که عکس عقاب یا سر قوچ بر آن بود و رسول خدا (ص) آن را چندان دوست نداشت و به خواست خداوند، مدتی بعد، عکس آن یکباره محو شد[۶۳].
- زره: پیامبر اکرم (ص) هفت زره به نامهای زیر داشت:
- ذات الفضول؛ این زره، مسی بود[۶۴] و به علت طول آن به این نام معروف شد[۶۵]. این زره و زره سعدیه از آنِ عکین قینقاعی بود که در جنگ با یهودیان بنیقینقاع، به غنیمت گرفته شد[۶۶]. این زره، سه حلقه نقرهای داشت: حلقهای بین دو دستش و دو حلقه دیگر در پشت سرش[۶۷] و آن پس از رحلت رسول خدا (ص) به دست امام علی (ع) رسید[۶۸]. در وصف آن چنین گفته شده است: "زره پیامبر (ص) زرهای یمنی، بسیار ظریف و دارای دو دامنه بود. اگر آن را میبستند، به زمین نمیرسید و اگر هر دو دامن را میگشودند، تا زمین میرسید"[۶۹].
- سعدیه[۷۰]؛ از غنایم بنیقینقاع است و گفتهاند که زره داوود نبی (ص) در زمان قتل جالوت بود[۷۱]؛
- فضّه[۷۲]؛ این زره هم از غنایم به دست آمده از بنیقینقاع بود؛
- ذات الوشاح[۷۳]؛
- ذات الحواشی[۷۴]؛
- خرنق[۷۵]؛
- بتراء؛ به علت کوتاهی اش به آن بتراء میگفتند[۷۶]. گفتهاند، فاضله نیز نام زره دیگر آن حضرت بوده است[۷۷].
- سلاحهای دیگر : همچنین رسول اکرم (ص) حربهای به نام "السغاء"[۷۸] و نیز نیزه کوتاهی داشتند که زبیر از حبشه با خود آورده بود و آن حضرت، ایام عید، آن را همراه خود به مصلی میبرد[۷۹][۸۰].
پرچمها
- بیشتر پرچمهای پیامبر خدا (ص) سفید بود؛ اما پرچمهایی به رنگ زرد و سیاه نیز در لشکر آن حضرت دیده میشد[۸۱]. « لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» نوشته پرچم بود[۸۲]، اما مهمترین پرچم حضرت، پرچمی به رنگ سیاه و مربعی شکل از جنس مخمل بود که "عقاب " نام داشت[۸۳][۸۴].
لواء
مرکبها
- اسب: اسبانی را برای حضرت برشمردهاند که ایشان طبق رسم عرب بر هر یک از آنها نامی نهاده بودند:
- سکب؛ اولین اسبی بود که خاتمالانبیا در مدینه خرید[۸۷]. نام آن، ضرس بود که آن حضرت نامش را به سبک (نجیب و تندرو) تغییر داد[۸۸]. پیشانی و دست و پای این اسب سقید بود و حضرت با آن در جنگ احد شرکت کرد[۸۹]؛
- المرتجز؛ اسبی سفید که به علت شیوایی شیههاش بدین نام معروف بود[۹۰]؛
- لحیف یا لخیف؛ هدیه ربیعة بن ابیالبراء کلابی به آن حضرت بود[۹۱]؛
- لزاز؛ هدیه مقوقس به آن حضرت بود[۹۲] و رسول خدا (ص) در جنگها بیشتر بر این اسب سوار میشد[۹۳]؛
- ظرب؛ هدیه فروة بن عمر جذامی از عمان به آن حضرت بود[۹۴]؛
- سبحه[۹۵]؛
- وردی[۹۶]
- یعسوب[۹۷].
- قاطر : خاتم انبیاء (ص) سه استر سواری داشت:
- دلدل؛ استری سیاه و سفید که هدیه مقوقس به آن حضرت بود[۹۸]. پس از رحلت حضرت، این استر به علی (ع) رسید و مرکب علی (ع) در جنگ نهروان بود[۹۹].
- شهباء[۱۰۰]؛ رسول خدا (ص) سوار بر این استر در جنگ خیبر [۱۰۱] و به نقلی در جنگ حنین حضور یافت[۱۰۲]؛
- فضه (بیضاء)؛ استری بود که فروة بن عمر برای رسول خدا (ص) فرستاده بود[۱۰۳].
- شتر : رسول اکرم (ص) سه شتر داشت:
- الاغ : خاتم انبیاء (ص) مسافرت با دراز گوش را بسیار دوست میداشت و آن حضرت دو الاغ به نام "عفیر" و "یعفور" داشت[۱۰۸]. عفیر را مقوقش به نام دلدل به ایشان پیشکش کرده بود[۱۰۹] و "یعفور" نیز هدیه نجاشی یا فروة بن عمر جذامی به ایشان بود[۱۱۰].
- حیوانات شیری: رسول خدا (ص) بیست شتر شیرده داشت[۱۱۱] که یک بار در منطقه "غابه" هدف غارت راهزنان قرار گرفت[۱۱۲]. نه شتر، از آنِ همسران آن حضرت و "شقراء" خاص پیامبر (ص) بود که آن را برای حضرت، میدوشیدند[۱۱۳]. این شتران حناء، سمراء، عریس، بغوم، یسیره و دباء (ریاء) نام داشتند که اهل خانه از شیرشان استفاده میکردند[۱۱۴].
- گوسفندان: آن حضرت هفت گوسفند (یا بز) به نامهای: عجوزه، زمزم، سقیاء، برکه، ورسه، اطلال و اطراف داشت که امایمن آنها را به چراگاه میبرد و برمیگرداند[۱۱۵][۱۱۶].
موالیان و غلامان
- زید بن حارثه، اسامة بن زید، ثوبان، ابورافع، صالح، سفینه، ابو مویهبه، انسه (انجشه و ابا مسروح) ابو کبشه، مدعم، فضاله]]، ابوضمیره، ریاح، ابوبکره[۱۱۷]، کرکره[۱۱۸]، هشام و ابوهند از بندگان ایشان بودند[۱۱۹] و آن حضرت سه کنیز به نامهای سلمی، خضره و رضوی نیز داشت که آنها نیز آزاد شدند[۱۲۰][۱۲۱].
منابع
پانویس
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۶۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۸۷؛ نورالدین سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۲، ص ۵۳ و صالحی شامی، سیل الهدی و الرشاد، ج ۳، ص ۳۴۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۸۷ و وفاء الوفاء، ص ۵۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۶۴.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف،، ج ۱،، ص ۵۲۵؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۷، ص ۱۰۹ و ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی (ص)، ج۳، ص۲۷۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ص۳۶۰-۳۶۱ و ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج۱، ص۳۳۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۶۱، شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۵۰۳ و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۶، ص۲۰۸.
- ↑ ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۸۸ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۸۸.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، سنن النبی، ص ۱۴۱؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۳۰۳ و امتاع الأسماع، ج ۷، ص ۱۰.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۴۶۰؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۲۰۸ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۶۲ و امتاع الاسماع، ص۱۱۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۴۶۰؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۲۰۸ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۷.
- ↑ نجم الدین محمود راوندی، شرف النبی ص ۳۶۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۷۶ و تاریخ الاسلام، ص۵۰۹.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۱، ص۵۱۵ و عیون الاثر، ج۲، ص۳۸۷.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۸ و همو، الامالی، ص۷۱.
- ↑ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص۱۸۴ و الامالی، ص۷۱. شیخ صدوق در کتاب دیگرش، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۸ از این ظرف با نام السعه یاد کرده است.
- ↑ تاریخ الاسلام، ص۵۱۵ و شرف المصطفی، ص۲۷۸.
- ↑ شرف النبی، ص۳۶۱-۳۶۲.
- ↑ شرف النبی، ص۳۶۱-۳۶۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۷۶؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۸۷ و تاریخ الاسلام، ص ۵۱۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۶۴-۶۶۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۷۵؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۱۲۱ و ابن اشعث سجستانی، سنن ابن داوود، ج۱، ص۲۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۷۵؛ امتاع الاسماع، ج۷، ص ۷۵ و سبل الهدی و الرشاد، ج۷، ص۳۴۵.
- ↑ امتاع الاسماع، ص ۸۶ و عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف، ج ۵، ص ۲۴۷.
- ↑ امتاع الاسماع، ص۹۱؛ الطبقات الکبری، ص ۳۷۶ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۷.
- ↑ شرف المصطفی، ج۳، ص۳۳۳ و ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۵، ص۲۴۷.
- ↑ انساب الاشراف، ص۵۲۳؛ تاریخ الاسلام، ص۵۱۴ و شرف المصطفی، ص۲۹۰.
- ↑ سنن النبی، ص ۱۳۲؛ تاریخ الاسلام، ص ۵۱۶ و السیرة الحلبیه، ص ۳۵۲.
- ↑ تاریخ الاسلام، ص ۵۱۵؛ امتاع الأسماع، ص ۱۷۴ و عیون الاثر، ص ۳۸۷.
- ↑ شرف النبی، ص ۳۶۲: السیرة الحلبیة، ص ۳۶۷ و شرف المصطفی، ص ۲۸۵.
- ↑ البدایه و النهایه، ص ۹؛ من لا یحضره الفقیه، ص ۱۷۸ و عیون الاثر، ص ۳۸۷.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ص ۱۷۸؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۸۷ و تاریخ الاسلام، ص ۵۱۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۶۷.
- ↑ بخاری، صحیح، ج ۷، ص ۵۲ و نسائی، سنن، ج ۸، ص ۱۷۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۶۷ و تاریخ الاسلام، ص ۵۰۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۲۶؛ تاریخ الاسلام، ص ۵۰۵ و الشمائل المحمدیه، ص ۷۰.
- ↑ تاریخ الاسلام، ص ۵۰۶؛ صحیح بخاری، ص ۵۳؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۸۲ و الطبقات الکبری، ص ۳۶۶.
- ↑ شیخ صدوق، الخصال، ص ۶۱ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۱۰۱.
- ↑ صحیح بخاری، ص۶۸؛ الطبقات الکبری، ص ۳۶۸ و محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۸۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۶۶-۶۶۸.
- ↑ امتاع الاسماع، ص ۱۳۴؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۳۶۳ و تاریخ الاسلام، ۵۱۱.
- ↑ امتاع الأسماع، ص ۱۳۴ و انساب الاشراف، ص ۵۲۱.
- ↑ امتاع الأسماع، ص ۱۳۴؛ تاریخ الطبری، ص ۱۷۷ و شرف المصطفی، ص ۲۸۱.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ص ۱۷۸ و امالی صدوق، ص ۷۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۷۷.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۷؛ و انساب الاشراف، ص ۵۲۲.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۷؛ و انساب الاشراف، ص ۵۲۲ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۳۱۶.
- ↑ سبل الهدی والرشاد، ص ۳۶۴: السیرة الحلبیه، ص ۴۶۱ و عیون الاثر، ص ۳۸۶.
- ↑ انساب الاشراف، ص ۵۲۱؛ امتاع الأسماع، ص ۱۳۴ - ۱۳۵؛ الطبقات الکبری، ص ۳۷۷ و تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۷۷؛ سبل الهدی و الرشاد، ص ۳۶۳ و تاریخ الاسلام، ص ۵۱۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۷۸؛ انساب الاشراف، ص ۵۲۱ و سبل الهدی و الرشاد، ص ۳۶۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۷۷؛ انساب الاشراف، ص ۵۲۲ و تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۷.
- ↑ امتاع الأسماع، ص ۱۵۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۷۹؛ انساب الاشراف، ص ۵۲۲ و تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۷.
- ↑ امتاع الاسماع، ص ۱۴۹؛ انساب الاشراف، ص ۵۲۳ و تاریخ مدینه دمشق، ص ۲۱۸.
- ↑ انساب الاشراف، ص ۵۲۳؛ تاریخ مدینه دمشق، ص ۲۱۸ و شرف المصطفی، ص ۲۸۴.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ص ۱۷۹ و امالی صدوق، ص ۷۲.
- ↑ عیون الاثر، ص ۳۸۷. ضمن اینکه بلاذری از آن با عنوان ذوالسبوب (انساب الاشراف، ص ۵۳۳) و مقریزی از آن با عنوان ذو الشوع یاد کردهاند. (امتاع الأسماع، ص ۱۵۲ و سبل الهدی و الرشاد، ص ۳۶۹).
- ↑ امتاع الاسماع، ص ۱۵۳؛ سبل الهدی و الرشاد، ص ۳۷۰ و شیخ حسین دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج ۲، ص ۱۸۹.
- ↑ انساب الاشراف، ص ۵۲۳؛ امتاع الأسماع، ص ۱۵۳ و تاریخ الاسلام، ص ۵۱۴.
- ↑ البدایه و النهایه، ص ۹.
- ↑ تاریخ الطبری، ص ۱۷۸؛ سبل الهدی والرشاد، ص ۳۷۰ و تاریخ الاسلام، ص ۵۱۴.
- ↑ البدایة والنهایه، ص ۹؛ تاریخ الخمیس، ص ۱۸۹ و شرف المصطفی، ص ۳۱۸.
- ↑ امتاع الأسماع، ص ۱۴۳ و تاریخ الاسلام، ص ۵۱۳.
- ↑ امتاع الأسماع، ص ۱۴۳ و تاریخ الاسلام، ص ۵۱۳.
- ↑ تاریخ الاسلام، ص ۵۱۴؛ من لا یحضره الفقیه، ص ۱۷۹ و امالی صدوق، ص ۷۲.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ص ۱۷۹ و امالی صدوق، ص ۷۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۷۸؛ تاریخ مدینه دمشق، ص ۲۲۲ و شرف المصطفی، ص ۲۸۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۷۸؛ انساب الاشراف، ص ۵۲۳ و تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۷.
- ↑ امتاع الأسماع، ص ۱۴۸؛ السیرة الحلبیه، ص ۴۶۱ و احمد بن محمد قسطلانی، المواهب اللدینه، ج ۱، ص ۵۶۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۷۸؛ انساب الاشراف، ص ۵۲۳ و تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۷.
- ↑ امتاع الأسماع، ص ۱۴۲؛ تاریخ الاسلام، ص ۵۱۳ و السیرة النبویه، ص ۴۶۱.
- ↑ امتاع الأسماع، ص ۱۴۲؛ تاریخ الاسلام، ص ۵۱۳ و السیرة النبویه، ص ۴۶۱.
- ↑ السیرة الحلبیه، ص ۴۶۲؛ امتاع الاسماع، ص ۱۴۲ و المواهب اللدینه، ص ۵۶۳.
- ↑ تاریخ الاسلام، ص۵۱۳؛ امتاع الاسماع، ص ۱۴۸ و السیرة الحلبیه، ص ۴۶۲.
- ↑ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج ۵، ص ۲۵.
- ↑ البدایه و النهایه، ص ۹.
- ↑ انساب الاشراف، ص ۵۲۳ - ۵۲۴ و امتاع الأسماع، ص ۱۵۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۶۸-۶۷۱.
- ↑ امتاع الأسماع، ص ۱۶۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ص ۲۲۳ - ۲۲۴ و سبل الهدی و الرشاد، ص ۳۷۱ - ۳۷۲.
- ↑ تاریخ الاسلام، ص ۵۱۵؛ عیون الاثر، ص۳۸۷ و شرف المصطفی، ص۲۸۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۵۲ - ۴۵۸؛ تاریخ مدینه دمشق، ص ۲۲۵ و امتاع الأسماع، ص ۱۶۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۷۲.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ص ۱۷۹ و امالی صدوق، ص ۷۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۷۲.
- ↑ انساب الاشراف، ص ۵۰۹؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۳ و تاریخ مدینه دمشق، ص ۲۲۹.
- ↑ انساب الاشراف، ص ۵۰۹؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۸۰؛ تاریخ مدینه دمشق، ص ۲۳۰ و شرف المصطفی، ص۲۹۴.
- ↑ امتاع الأسماع، ص ۱۹۴؛ تاریخ الاسلام، ص۵۱۸ و الکامل، ص۳۱۴.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۳، ص ۱۷۳؛ انساب الاشراف، ص ۵۱۰ و تاریخ الاسلام، ص ۵۱۷.
- ↑ همان.
- ↑ شرف النبی، ص ۳۵۷ و عمادالدین یحیی عامری، بهجة المحافل و بغیة الأماثل، ج ۲، ص ۱۶۴.
- ↑ تاریخ الطبری، ص ۱۷۳ - ۱۷۴؛ انساب الاشراف، ص ۵۱۰ و تاریخ الاسلام، ص ۵۱۷.
- ↑ امتاع الأسماع، ص ۱۹۱؛ تاریخ الاسلام، ص ۵۱۸ و شرف المصطفی، ص ۳۰۰.
- ↑ امتاع الاسماع، ص ۱۹۲؛ البدء والتاریخ، ص ۲۴ و تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۴.
- ↑ الکامل، ج ۲، ص ۳۱۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۴ و تاریخ مدینه دمشق، ص ۲۲۹.
- ↑ الطبقات، الکبری، ص۳۸۱ و تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۴.
- ↑ امتاع الأسماع، ص ۲۲۱.
- ↑ الکامل، ص۸؛ امتاع الأسماع، ص ۲۲۱؛ انساب الاشراف، ص ۵۰۸ و احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۸.
- ↑ انساب الاشراف، ص ۵۰۸ و امتاع الاسماع، ج ۶، ص ۳۷۴.
- ↑ ابن حبان، صحیح، ج ۱۴، ص ۴۱۵ و مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۵، ص ۱۶۹.
- ↑ البدایه و النهایه، ص ۹؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۴ و انساب الاشراف، ص ۵۱۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۸۲؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۵ و انساب الاشراف، ص ۵۱۲.
- ↑ انساب الاشراف، ص۵۱۲؛ تاریخ الطبری، ج، ۳، ص ۱۷۵ و البدء و التاریخ، ص۲۵.
- ↑ البدء و التاریخ، ص۲۵؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۷۵ و انساب الاشراف، ص۵۱۲.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ص۱۷۹ و امالی صدوق، ص۷۲.
- ↑ انساب الاشراف، ص ۵۱۱؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۴ و الکامل، ص۳۱۵.
- ↑ انساب الاشراف، ص ۵۱۱؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۴ و امتاع الاسماع، ج۷، ص۲۲۵.
- ↑ انساب الاشراف، ص ۵۱۱؛ سبل الهدی و الرشاد، ص۴۰۶ و السیرة الحلبییه، ص۲۲۱.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۷۵؛ تاریخ السلام، ص۵۱۲ و الکامل، ص۳۱۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ص۳۸۴ و الکامل، ص۳۱۵.
- ↑ امتاع الاسماع، ج۷، ص۲۴۲ و انساب الاشراف، ص۵۱۳.
- ↑ تاریخ الطبری، ص۱۷۵؛ الطبقات الکبری، ص ۳۸۴ و الکامل، ص ۳۱۵.
- ↑ انساب الاشراف، ص ۵۱۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۷۶؛ الکامل، ص ۳۱۵ و الطبقات الکبری، ص ۳۸۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۷۴.
- ↑ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۶۹ - ۱۷۲؛ الطبقات الکبری، ص ۳۸۵ - ۳۸۷ و انساب الاشراف، ص ۴۶۷ - ۴۸۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ص ۳۸۶ و انساب الاشراف، ص ۴۸۴.
- ↑ انساب الاشراف، ص ۴۸۵.
- ↑ همان و الطبقات الکبری، ص ۳۸۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۷۵.