چرا حضرت فاطمه بتول نامیده شده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
چرا حضرت فاطمه بتول نامیده شده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فاطمه زهرا
مدخل اصلیحضرت فاطمه

چرا حضرت فاطمه بتول نامیده شده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فاطمه زهرا است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فاطمه زهرا مراجعه شود.

پاسخ به این پرسش

سید حسین اسحاقی

آقای دکتر سید حسین اسحاقی در کتاب «فرهنگنامه فاطمی ج۱» در این باره گفته است:

«از احمد بن یحیی در مورد بتول بودن فاطمه (س) پرسش کردند، گفت: به دلیل بریدن حضرت از دنیا و اتصالش به خداوند باشکوه و جلال بتول نامیده شده است... و همچنین گفته شده است که بتول یعنی جدا آفرینی یعنی جدا بودن هر شیء از دیگری به نحوی که نیکویی و زیبایی‌اش را از دیگری کسب نکرده باشد بلکه حُسنش از ذاتی خودش باشد. ابن الاعرابی گوید: مبتّله یعنی زنی که دارای آفرینشی نیکو باشد که زیبایی هیچ عضوی از او از زیبایی عضو دیگر کمتر نباشد. مثلاً دارای چشمانی زیبا و بینی‌ای زشت نباشد، بلکه مبتّله کسی است که در هر عضوی از اعضایش زیبایی داشته باشد[۱].

ابن اثیر هم می‌گوید: زنی را بتول خوانند که از مردان بریده باشد و شهوتی از آنان به دل نداشته باشد. از این رو، مادر عیسی مسیح را بتول خوانند؛ اما فاطمه (س) را بتول خوانند چون از زنان زمان خود و زنان امت به سبب عفاف، فضل، دین و حسب برتری دارد و با آنها وجه اشتراکی ندارد. همچنین گفته شده است که او را بتول خوانند زیرا از خلق بریده و به حق پیوسته است[۲].

طُریحی هم می‌گوید: فاطمه زهرا (س)، دخت رسول خدا را بتول خوانند زیرا گفته شده از دیگران بریده و به حق پیوسته و از زنان زمانش به سبب فضل و از زنان امت پدرش محمد (ص)، به سبب فضل و حسب و دین منقطع وجدا است. رسول الله می‌فرماید: «إِنَّ فَاطِمَةَ (س) لَيْسَتْ كَأَحَدٍ مِنْكُنَّ إِنَّهَا لَا تَرَى دَماً فِي حَيْضٍ وَ لَا نِفَاسٍ كَالْحُورِيَّةِ»[۳].

پیامبر خدا (ص) فرمودند: «سمّيت فاطمة بتولا، لأنّها تبتّلت و تقطّعت عمّا هو معتاد العورات في كلّ شهر؛ و لأنّها ترجع كلّ ليلة بكرا، و سمّيت مريم بتولا لأنّها ولدت عيسى بكرا»[۴].

باز هم از رسول الله روایت شده است: «و إنمّا سمّيت فاطمة البتول لأنّها تبتّلت من الحيض و النفاس‌...»[۵]. امیرمؤمنان، علی (ع) می‌فرماید: پیامبر خدا فرمودند: بتول چه کسی است؟ عرض کردم: ای رسول خدا! ما از شما شنیدیم که فرمودید: مریم و فاطمه بتولند. پیامبر خدا فرمود: بتول کسی را گویند که هیچ‌گاه خون ندیده باشد؛ یعنی حیض نبیند؛ زیرا حیض بر دختران انبیا امری مکروه و ناخوشایند است[۶]. 

امام صادق (ع) فرمودند: «حَرَّمَ اللَّهُ النِّسَاءَ عَلَى عَلِيٍّ (ع) مَا دَامَتْ فَاطِمَةُ (س) حَيَّةً قَالَ لِأَنَّهَا طَاهِرَةٌ لَا تَحِيضُ‌»[۷]. فاطمه (س) از ارزش‌های مادی و زرق و برق دنیوی دل بریده و به معنویت و کمال دل بسته و شیفته و شیدای حق و عدالت بود و از نظر عفاف و پاکی و آراستگی به فضیلت‌های اخلاقی و ارزش‌های انسانی در فراز بود و از نظر کمال و دین‌باوری و شرافت از همه زنان عصرها و نسل‌ها ممتاز بود. همچنین از عادات و عوارض زنان وارسته بود. از امام باقر (ع) رسیده است: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ الطَّاهِرَةَ لِطَهَارَتِهَا مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ طَهَارَتِهَا مِنْ كُلِّ رَفَثٍ...»[۸]»[۹]

پانویس

  1. لسان العرب، محمد بن مکرم المعروف به ابن منظور، ماده بَتَل.
  2. النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، مجدالدین ابی السعادات المبارک بن محمد الجزری ابن الاثیر، ماده «بَتَل».
  3. «فاطمه (س) چون یکی از شما نیست؛ زیرا نه حیض می‌بیند و نه نفاس، بلکه فاطمه (س) بسان حوریه است» الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، شیخ عبدالحسین امینی نجفی، ج۳، ص۲۱۱؛ من لا یحضره الفقیه، محمد بن علی ابن بابویه، ج۱، ص۸۹.
  4. «فاطمه (س) را بتول نامیدند؛ زیرا که از عادت ماهانه زنان بریده شده بود و هماره بکر بود و همچنین مریم (س) را بتول خوانند چون عیسی را در حالی که بکر بود زایید» إحقاق الحق و إزهاق الباطل، سید نورالله حسینی مرعشی تستری، ج۱۰، ص۲۵.
  5. «فاطمه (س) بدین سبب بتول نامیده شده که از حیض و نفاس و... پاک و به دور است»؛ ینابیع المودة، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ص۲۶۰.
  6. معانی الأخبار، شیخ صدوق، ص۶۴.
  7. «خداوند تا زمانی که فاطمه (س) در قید حیات بود، زنان دیگر را بر علی (ع) حرام نموده بود؛ زیرا فاطمه (س) طاهره‌ای بود که عادت زنانگی نداشت»؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۶.
  8. «همانا فاطمه (س) دخت محمد (ص) طاهره نامیده شد چراکه از هر ناپاکی و آلودگی برکنار بود»؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۱۹.
  9. اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۹۱.