چه کنیم که وجود امام مهدی را در زندگی خود حس کنیم؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
چه کنیم که وجود امام مهدی را در زندگی خود حس کنیم؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

چه کنیم که وجود امام مهدی (ع) را در زندگی خود حس کنیم؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

محمد تقی مصباح یزدی

آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب «آفتاب ولایت» در این‌باره گفته است:

  1. «تقویت رابطه عارفانه: هرقدر معرفت ما به اولیای خدا بیش‌تر شود، اثر طبیعی‌اش این است که رابطه ولایت هم قوی‌تر و بیش‌تر خواهد شد. معرفت امام زمان (ع) از معرفت خدا جدا نیست. به هر میزان که معرفتمان به حضرت بیش‌تر باشد و ارتباط آن جناب را با خدا بیش‌تر بشناسیم، معرفت ما به خدا افزون‌تر خواهد شد. امامان (ع) کسانی هستند که در دلشان چیزی جز آن چه خدا می‌خواهد، ظهور نمی‌کند: "ْ قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا"[۱]؛ قلب پیامبر اکرم (ص) و حضرت زهرا (س) و امامان (ع) تجلی گاه خواست و اراده خدا است. در مرتبه اول، این چهارده نور پاک و در مرتبه بعد، سایر اولیای خدا طوری هستند که فقط چیزی را که خدا می‌خواهد، در دل آن‌ها پیدا می‌شود. هنگامی که ایشان به چیزی میل پیدا می‌کنند، خدا خواسته است که این میل را داشته باشند؛ چرا که قلوب ایشان، تجلی گاه اراده و مشیت خدا است. با توجه به این حقایق است که ولایت پذیری اهل‌ بیت (ع) توجیه می‌یابد که چرا باید ایشان را دوست بداریم و از ایشان پیروی کنیم؟ پاسخش این است که محبت اهل‌ بیت (ع) و تبعیت از ایشان، همان محبت و اطاعت خدا است. اگر خدا را نیز دوست می‌داریم، باید ایشان را دوست بداریم و اگر از خدا اطاعت می‌کنیم، باید از ایشان هم اطاعت کنیم: "مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‏ "؛ هر که از شما اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است. این بدان دلیل است که معصومان (ع) چیزی جز سخن خدا ندارند. برای خودشان شأنی جدا از عبودیت الله قائل نیستند. هیچ استقلالی از خودشان ندارند. اگر تعبیر فنای فی الله تعبیر درستی باشد، بالاترین و برترین مصداقش ایشان هستند.
  2. اظهار محبت خالصانه: رابطه ولایی ما با مولایمان فقط با شناخت برقرار نمی‌شود؛ بلکه خداوند، ساختمان روحی انسان را به گونه‌ای آفریده است که با فکر و عمل ساخته و پرداخته می‌شود. مسأله ولایت فقط با اندیشیدن و تصمیم گرفتن حل نمی‌شود: الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ. به همان اندازه که ایمان واقعی باشد، در عمل تأثیر می‌گذارد و وقتی عمل تحقق یافت، ایمان تقویت می‌شود. بین ایمان و عمل، رابطه متقابل برقرار است. اگر می‌خواهید ایمانتان تقویت شود، حتماً باید بیندیشید تا معرفتتان بیش‌تر شود. هم رابطه امام زمان (ع) را با خدا بیش‌تر بشناسید و هم این رابطه را به صحنه عمل بیاورید. شب میلاد امام زمان (ع) به حضرت اظهار محبت کنید. به دوستان امام عصر (ع) هدیه بدهید. چه سنت خوبی گذاشته‌اند که در این ایام، به هرکس که نامش مهدی است، احترام می‌کنند و به او هدیه و جایزه می‌دهند. ما همه گوشت و پوستمان با نام مهدی (ع) روییده و بزرگ شده است. زندگیمان در پرتو نام اهل بیت (ع) شکل گرفته است و پیش می‌رود. همه چیز ما مال آن‌ها است. گاهی اشخاصی را به جهت این که اصطلاحات فقه و اصول یا فلسفه و کلام ما را بلد نیستند، جاهل و عوام می‌شمریم؛ اما میان همین‌ها گاهی افرادی پیدا می‌شوند که مرتبه ایمانشان چنان آن‌ها را بالا برده است که اگر سال‌ها با تمام سرعت نیز بتازیم، به گرد راهشان هم نمی‌رسیم. رابطه ولایت فقط با درس خواندن درست نمی‌شود. درس را باید خواند؛ چرا که واجب، و کوتاهی کردن در آن حرام است؛ اما همه‌اش با اینجا خواندن درست نمی‌شود. بکوشیم با اهل بیت (ع) رابطه عملی پیدا کنیم. برای محبت اهل بیت (ع) انفاق کنیم؛ هر چقدر که بر ایمان میسر است؛ برای مثال اگر صد تومان پول داری، امشب بگو می‌خواهم این صد تومان را به عشق امام زمانم به دوستان فقیر او بدهم. به کسی هم نگو. کسی هم نفهمد. بگو اگر خدا به سبب این، مرا به جهنم هم ببرد، به عشق و محبت مولایم این کار را می‌کنم. اثر این، از هزار سال عبادت برای تو بیش‌تر است. برای این که در آن عبادت‌ها امید ثواب وجود دارد. تو بگو این کار را به عشق امام زمان (ع) انجام می‌دهم؛ چه ثواب داشته باشد و چه عقاب. گاهی میان افراد عادی، این گونه آدم‌های عاشق پیدا می‌شوند. آن وقت آن‌ها خیلی بر ما تقدم دارند. بکوشید مقداری روحیه مروت و عاشقی هم پیدا کنید. یاد گرفتن اصطلاحات همه چیز نیست. نکته مهمی که ممکن است برای بسیاری از ما مورد غفلت باشد، این است که بسیاری از ما دعا و توسل داریم؛ گریه و عزاداری داریم؛ مجالس سرور هم برقرار می‌کنیم[۲]؛ اما آیا نیتمان در این اعمال، خالصانه برای خدا است؟ خالص کردن نیت‌ها قدری همت و زحمت می‌خواهد. بکوشیم این خلوص را کسب کنیم. ارزش کار کوچکی که خلوص داشته باشد، از هزاران کاری که آرایه و پیرایه داشته باشد، بیش‌تر و بالاتر است. در حدیث قدسی آمده است: "ُ أَنَا خَيْرُ شَرِيكٍ وَ مَنْ أَشْرَكَ مَعِي شَرِيكاً فِي عَمَلِهِ فَهُوَ لِشَرِيكِي دُونِي لِأَنِّي لَا أَقْبَلُ إِلَّا مَا خَلَصَ لِي‏"[۳]؛ خداوند دوست دارد که همه کارهایمان خالصانه برای او باشد. امام زمان (ع) نیز که قلبش خاستگاه اراده و مشیت خدا است، دوست دارد فقط او را دوست بدارید. زخارف دنیا ارزش آن را ندارد که مؤمن بدان دل ببندد. ارزش قلب مؤمن بسیار والاتر از این است که جایگاه پول، اتومبیل، و خانه دیگر مظاهر دنیایی قرار گیرد[۴]. آن جا که جایگاه پول شده، بانک است، نه دل مؤمن؛ آن جا که جایگاه اتومبیل شده، گاراژ است، نه قلب مؤمن[۵]؛ قلب مؤمن، عرش خداوند رحمان است. قلب بنده مؤمن، بارگاه و تجلی گاه کبریا است: " لَمْ يَسَعْنِي سَمَائِي وَ لَا أَرْضِي وَ وَسِعَنِي قَلْبُ عَبْدِي الْمُؤْمِنِ"[۶].
  3. برقراری رابطه عاشقانه: بکوشیم با سید و آقایمان رابطه‌ای عاشقانه برقرار، و آن را تقویت کنیم و بدانیم که این ارتباط، امری حقیقی است. اگر صد سال پیش‌تر به ما می‌گفتند: انسان از این جا که نشسته است می‌تواند با آن طرف کره زمین ارتباط برقرار کند و با آشنایانش حرف بزند و صورت ایشان را ببیند، باور نمی‌کردیم. بشر در آن زمان نمی‌دانست که با امواج الکترومغناطیس یا با تصویرهای تلویزیونی یا ارتباط‌های تلفنی می‌شود ارتباط برقرار کرد؛ اما این امواج در همان زمان نیز موجود بوده‌اند. در قلمرو مسائل روحی و معنوی روابطی وجود دارد که من و شما نمی‌دانیم. همان طور که در این عالم، قوه جاذبه‌ای وجود دارد که اثر می‌کند و ما نمی‌فهمیم. در گستره دل ما نیز چنین رابطه‌ای برقرار است و واقعیت دارد. روح آدمی می‌تواند با روح والای معصومان (ع) ارتباط یابد. این رابطه خیلی مهم‌تر از رابطه برقرار کردن با شخصی است که در امریکا یا در مریخ زندگی می‌کند؛ اما چقدر مهم است که انسان بتواند از همین جا که نشسته است، با امام زمان (ع) ارتباط یابد؛ با کسی که همچون اجداد پاکش (ع) به ساحت قدس الهی متصل است؛ همان گونه که امیرمؤمنان علی (ع) محو و فانی در ذات خدا بود: "فَإِنَّهُ مَمْسُوسٌ فِي ذَاتِ اللَّهِ تَعَالَى‏"[۷]. بعضی‌ها گمان می‌کنند چنین رابطه‌ای، یک ارتباط شاعرانه است. مسأله از این‌ها خیلی بالاتر است. برای برقراری این ارتباط، شما نیاز ندارید با شبکه رایانه‌ای ارتباط داشته باشید. کلیدش دست خود شما است. همین که توجه پیدا کنید، کلید دل را زده اید و ارتباط برقرار می‌شود. حالا آیا می‌ارزد که این ارتباط را داشته باشید یا نه؟! امروز ولی الله الاعظم، حضرت صاحب الامر (ع)، امام و مولای همه ما است. شما هرجا و در هر حالی که باشید می‌توانید این رابطه را برقرار کنید. آیا می‌ارزد یا نمی‌ارزد؟! ببینید چه گنجی در اختیار ما است و آن را نشناخته ایم و قدرش را نمی‌دانیم. ببینید چه ستمی می‌کنند کسانی که می‌خواهند این معرفت‌ها را از ما بگیرند و هستی را در روابط محض این جهانی محصور کنند. انبیا و اولیا چه خون دلی خوردند تا این معارف را در دل‌های مؤمنان تقویت کرده، کاشتند، و آبیاری کردند و به ثمر رساندند؛ اما بعضی با یک سخنرانی، با یک القای شبهه، با یک مقاله می‌خواهند همه این معارف را بر باد دهند. آیا جنایتی بالاتر از این می‌شود؟! این جنایت بالاتر است یا قتل نفس؟! خون هزاران انبیا و اولیای خدا ریخته شد تا این ایمان‌ها در دل مردم پدید آمد. این ایمان‌ها ارزشش از خون بیش‌تر است. آن خون‌ها ریخته شد تا این ایمان‌ها پدید بیاید. آن وقت این معرفت‌ها و ایمان‌ها را با یک سخنرانی ساده و با یک شبهه معرفت شناسانه بگیرند و بدزدند. باید در زمینه‌های گوناگون بکوشیم تا بتوانیم در برابر این امواج گمراهی مقاومت کنیم. اول باید ایمان خودمان را حفظ کنیم و بعد دست دیگران را بگیریم و از گمراهی‌ها برهانیم. کلید این را هم به ما داده‌اند. گنج‌هایی در اختیار ما است که باید بکوشیم و از آن‌ها بهره بگیریم. عزیزان من! عبادت‌های عاشقانه را فراموش نکنید. اگر هنوز عاشقانه عبادت کردن را یاد نگرفته ایم، یاد بگیریم. گاهی انسان نماز شب می‌خواند تا روزی‌اش فراوان شود. چنین عبادتی خیلی نازل، و چنین همتی خیلی پست است؛ گرچه در مقایسه با کسی که نماز شب نمی‌خواند، خیلی خوب است. گاهی انسان از یاد معشوقش، به خواب نمی‌رود. چگونه ممکن است آدمی کسی را دوست داشته باشد و به یادش نباشد. عبادتی ارزش والا می‌یابد که از روی عشق و محبت پروردگار صورت پذیرد. امام علی (ع) می‌فرماید: "ِ مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ"[۸]. من تو را نپرستم، چه کنم؟! حضرت در جای دیگر می‌فرماید:"وَ لَكِنِّي أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ "[۹]؛ عبادت عاشقانه می‌تواند انسان را خیلی سریع بالا ببرد. ادعای عبادت عاشقانه آسان، اما عملش مشکل است. برای پیشرفت در این مسیر، باید دست کم در هر شبانه روز، یک عمل عبادی خالصانه را تمرین کنیم بدین صورت که نیت کنیم اگر خداوند در ازای این عبادت، هیچ مزدی هم به من ندهد، این عبادت را انجام می‌دهم؛ چون او دوست دارد، و اگر همت کسی بالاتر باشد، می‌گوید: اگر خدا بخواهد به سبب این عبادت مرا به جهنم نیز ببرد، آن را انجام می‌دهم؛ چون می‌دانم او انجام این عمل را دوست دارد؛ البته هرگز چنین نیست؛ زیرا خداوند به هر چیزی که دوست بدارد، پاداش می‌دهد. از عرصه محبت پروردگار، طمع‌ها چنان باید بیرون برود که فقط دوستی و محبت خداوند حاکم باشد. بکوشیم بر یک کار عبادی کوچک، همچون خواندن دو رکعت نافله یا قرائت یک صفحه قرآن، به طور روزانه مداومت کنیم یا در جهت تطهیر عواطف و پاک کردن عشق و محبت از ناخالصی‌ها، مولایمان صاحب الزمان (ع) را (هر چند روزی چند لحظه) خالصانه یاد کنیم یا دعای عهد حضرت را با همین نیت بخوانیم یا توسلی خالصانه به حضرت داشته باشیم و خطاب به مولایمان بگوییم: در ازای این توسل چیزی از شما نمی‌خواهم؛ بلکه چون شما را دوست دارم، می‌خواهم به یاد شما باشم. چنین عبادتی بر صد سال عبادتی که با نیت‌های دیگر انجام بگیرد، برتری دارد و انسان را بیش‌تر بالا می‌برد. اگر کارهای خالصانه در زندگانی کسی مداومت یابد، توفیق او بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود تا جایی که محبت خالصانه، تمام زندگی او را فرا می‌گیرد و به جایی می‌رسد که می‌گوید: إِنَّ صَلاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۱۰]. در مناجات شعبانیه از خداوند چنین می‌خواهیم: "إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ "[۱۱]؛" وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفاً "[۱۲]. تقدیم جار و مجرور، مفید حصر است "فَأَكُونَ لَكَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفاً "؛ یعنی تا فقط تو را بشناسم و از غیر تو روی بگردانم. این مناجات‌ها را به ما آموخته‌اند تا بخوانیم و بفهمیم و به دنبالش برویم. بکوشیم چنین رابطه خالصانه و عاشقانه‌ای را بین خود و خدا و اولیای خدا برقرار کنیم. چنین امری شدنی است؛ اما همت می‌خواهد»[۱۳].

پاسخ‌های دیگر

۱. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛
پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، در کتاب «مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها» در این‌باره گفته‌اند:

«پرسش بسیار مهمی است و خوشا به حال کسی که چنین دغدغه‌ای دارد و آرزوی او این است که امام زمان را در زندگی حس کند و پیوسته خود را در محضر او بداند. روشن است که اگر آدمی به چنین نعمت بزرگی دست یابد، معنای واقعی زندگی را خواهد چشید و هویت حقیقی خود را خواهد یافت. اما برای رسیدن به این نقطه نورانی باید کارهایی را انجام داد:

  • لازم است آگاهی و شناخت ما از حضرت مهدی (ع) که امام و حجت خدا ست، عمیق‌تر گردد. بسیاری گمان می‌کنند که غیبت حضرت به معنای نبودن ایشان در این عالم است، حال آنکه غیبت او به معنای نهان‌زیستی اوست، وگرنه او در همین زمین ما زندگی می‌کند. اگر امام را آن‌گونه که باید بشناسیم، خواهیم دانست که او به زمان و مکان محدود نیست، بلکه به اذن الهی، زمان‌ها و مکان‌ها در اختیار اوست؛ پس شرق و غرب عالم پیوسته تحت تصرف او و زیر نظر مبارک آن حضرت است. اگر او را واسطه فیض خدا و سبب همه نعمت‌های الهی بدانیم، درمی‌یابیم که نه تنها ما و خاندان ما که همه عالم به برکت وجود او زنده‌اند و روزی می‌خورند. پس حضور حضرتش در کنار هر نعمت کوچک و بزرگ مادی و معنوی و در دفع هر بلای فردی و اجتماعی قابل لمس و مشاهده خواهد بود.

اگر او را باب خدا و یگانه راه نجات بدانیم، در هر مشکل مادی و معنوی و فردی و اجتماعی، او را واسطه درگاه حضرت حق قرار می‌دهیم و بدین‌گونه، پیوسته زیر خیمه لطف او قرار می‌گیریم و وجود پرجودش را با همه وجود لمس می‌کنیم. از این دست معرفت‌ها و آگاهی‌ها بسیار است که درک حضور حضرت او را نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند تا ما را کنار او و در چشم‌انداز نگاه پرمهر او می‌نشاند؛

  • باید تلاش کرد که یاد و نام او پیوسته در زندگی ما جریان یابد. هم در خانه، کارخانه، دانشگاه، ورزشگاه، خیابان و هر نقطه و در هر حالی که هستیم، با یاد او و حال و هوای او به سر بریم و آن معرفت که پیش از این گفته شد، می‌تواند ما را به این حال نیکو برساند؛ محافل خود را با یاد او شروع کنیم و به پایان برسانیم. برای سلامت حضرتش پیوسته صدقه دهیم، به نیابت از او اعمال نیک به جا آوریم، در شب و روز با او تجدید عهد کنیم و به ساحت مقدسش درود و سلام بفرستیم و هر روز، ساعتی با او نجوا کنیم و به مکان‌های منتسب به او مثل جمکران رغبت نشان دهیم و...؛
  • ظهور او را در صدر نیازهای خود بدانیم؛ همه آرزوهای خود را در آمدن او ببینیم و فراق او برای ما از هر غصه دیگری بزرگ‌تر و جدی‌تر باشد. مبادا به غیبت و ندیدنش خو بگیریم و به دوری از حکومت عدالت‌ گسترش عادت کنیم یا ظهور او را دور بشماریم، بلکه پیوسته بیندیشیم و بر این باور باشیم که همین روز که در آن هستیم، می‌تواند روز ظهور باشد و هیچ‌چیز نمی‌تواند مانع ظهور اراده الهی شود.
در این صورت، وظیفه مهم ما این است که خود را برای ظهورش آماده سازیم و کاری کنیم که ظهورش نزدیک‌تر شود و چنان باشیم که حضرتش برای ما اهمیت قائل شود و بکوشیم که در توفان نامردی‌های نامردان و بی‌مهری نامهربانان، مایه روشنی چشم او باشیم و در این مسیر، دیگران را هم دعوت کنیم و پیوسته بکوشیم که فرد دیگری به یاران و همراهان او بیفزاییم. ... و هرچه از این دست کارها و اندیشه‌ها، بیشتر داشته باشیم، وجود او را در زندگی خود بیشتر حس خواهیم کرد و البته لطف او کارسازتر از همه این راه‌ها و رفتارهاست»[۱۴].

پانویس

  1. در دل‌های ما فقط خواست خدا شکل می‌گیرد؛ پس هر آن چه را که او بخواهد، ما می‌خواهیم؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۵۰، باب ۱۸، ح ۳۵.
  2. ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۲۱۷.
  3. من بهترین شریکم. هرکس در کاری که انجام می‌دهد، شریکی برای من قرار دهد، سهم خودم را به آن شریک وا می‌گذارم؛ برای این که من هیچ عملی را قبول نمی‌کنم، مگر آن که خالصانه برای من باشد؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۳۰۴، ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۲۱۷.
  4. آن دل که به یاد تو نباشد، دل نیست قلبی که به عشقت نتپد، جز گل نیست. (حضرت امام خمینی، دیوان، ص ۹۹)
  5. پاره‌ای گوشت نام دل کردی دل تـحـقیـق را بـهـل کـردی آن چه دل نام کرده‌ای به مجاز رو به پیش سگان کوی انداز آن بود دل که وقت پیچاپیچ جز خدا اندر او نیـابی هیـچ. (سنایی غزنوی، گزیده حدیقة الحقیقه، ص ۱۵۱)
  6. نه آسمانم و نه زمینم هیچ یک گنجایش مرا ندارد و فقط قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۸، ص ۳۹، باب ۴، ح ۶۱.
  7. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۳۱۲، باب ۸۸، ح ۵.
  8. تو را از روی ترس از آتش و برای بهشت نمی‌پرستم؛ بلکه تو را می‌پرستم؛ چون پرستیدنی هستی و فقط تو سزاوار پرستشی؛ بحار الانوار، ج ۴۱، ص ۱۴، باب ۱۰۱، ح ۴.
  9. تو را بندگی می‌کنم؛ چون دوست داشتنی هستی؛ بحار الانوار، ج ۷۰، ص ۱۷، باب ۴۳، ح ۹.
  10. نماز و تمام عبادت‌های من و زندگی و مرگم، همه برای خداوند، پروردگار جهانیان است؛ سوره انعام، ۱۶۲.
  11. خدایا! چنان کن که از همه چیز و همه کس جز تو ببرم.
  12. خدایا! مرا به نور مقام عزتت که بهجت و نشاطش از هر لذت دیگر بالاتر است، ملحق کن تا آن که فقط شناسای تو باشم و از غیر تو روی گردانم؛ قسمت‌هایی از مناجات شریف شعبانیه که از مناجات‌های همیشگی اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بوده است. (ر.ک: شیخ عباس قمی کلیات مفاتیح الجنان، اعمال مشترکه ماه رمضان)
  13. مصباح یزدی، محمد تقی، آفتاب ولایت، ص۱۰۶ - ۱۱۲.
  14. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۱۰۰.