یحیی حرانی
مقدمه
نام او در منابع کهن دیده نمیشود. ولی به گفته مؤلّف روضة الشهداء، یحیی حرّانی[۱]، ساکن حّران[۲] و یهودی بود[۳]. چون کاروان اسیران کربلا در مسیر کوفه به شام به این مکان رسید، یحیی که در قلعهای، بالای کوه میزیست برای تماشای آنان و سرهای بریده شهیدان به آنجا آمد، سر مبارک سید الشهدا (ع) را دید که لبهایش میجنبید. وقتی نزدیک رفت و گوش فرا داشت چنین شنید:﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾[۴]
با شنیدن این آیه شگفتزده شد و پرسید: این سر از کیست؟ پدر و مادرش چه نام دارند؟ پاسخ دادند: پدر او علی (ع) و مادرش فاطمه دختر رسول خدا (ص) است. یحیی گفت: اگر دین او بر حقّ نبود این کرامت از او ظاهر نمیشد. آنگاه با گفتن شهادتین مسلمان شد و عمامهاش را پاره پاره کرد و برای پوشش بانوان به آنان داد. جامه خز خود را نیز همراه هزار درهم خدمت امام سجاد (ع) فرستاد. نگهبانان به ضرب و شتم او پرداخته و گفتند: چرا از کسانی که مورد خشم خلیفه قرار گرفتهاند حمایت میکنی؟ از اینجا دور شو و گرنه تو را خواهیم کشت! یحیی که عشق اهل بیت سراسر وجودش را فرا گرفته بود به خادمان خود فرمان داد شمشیر بیاورند و تکبیر گویان بر نگهبانان حمله کرد. پنج تن از آنان را به هلاکت رساند و سرانجام خود به فیض شهادت نایل گشت. به گفته ملاّ حسین واعظ کاشفی مقبره او که به آن «تربت یحیی شهید» میگویند در دروازه حّران معروف و محلّ استجابت دعاست [۵]. از وضع کنونی این مقبره اطلاعی در دست نیست.[۶]
منابع
- جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا
پانویس
- ↑ خزائی. (تاریخ زندگانی امام حسین (ع)، عمادزاده، ج۲، ص۲۶۰.)
- ↑ نام حران در اصل، هاران، پدر حضرت لوط (ع) بوده و سپس به حران تبدیل گشته است. نیز، حران نخستین شهری بود که پس از بابل ساخته شد. (الانساب، سمعانی، ج۲، ص۱۹۵)
- ↑ برخی نیز او را صابئی دانستهاند. (الامام الحسین (ع) و اصحابه، ص۴۰۷)
- ↑ «آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
- ↑ روضة الشهداء، ص۳۶۷، کتابفروشی اسلامیة؛ نیز ر. ک (ناسخ التواریخ، ج۳، ص۱۱۵؛ الامام الحسین و اصحابه، ص۴۰۷.)
- ↑ جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص:۳۹۶-۳۹۷.