احمد بن موسی بن جعفر اشعری قمی در تراجم و رجال
احمد بن ابیزاهر
احمد بن أبی زاهر[۱] هشت بار در اسناد روایات تفسیر کنز الدقائق[۲] و به نقل از کتاب الکافی روایت شده است؛ مانند:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَخِيهِ أَحْمَدَ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) قَالَ: وَ قَدْ وَرِثْنَا نَحْنُ هَذَا الْقُرْآنَ الَّذِي فِيهِ مَا تُسَيَّرُ بِهِ الْجِبَالُ- وَ تُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدَانُ وَ تُحْيَا بِهِ الْمَوْتَى وَ نَحْنُ نَعْرِفُ الْمَاءَ تَحْتَ الْهَوَاءِ... ثُمَّ قَالَ ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا﴾[۳] فَنَحْنُ الَّذِينَ اصْطَفَانَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَوْرَثَنَا هَذَا الَّذِي فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ»[۴][۵]
شرح حال راوی
مراد از راوی، احمد بن موسی، ابوجعفر اشعری قمی است که معروف به احمد بن أبی زاهر[۶] است. وی از راویان امامی است که نامش در کتب رجالی مذکور و در اسناد روایات گاه با عنوان احمد بن موسی[۷] و گاه با عنوان احمد بن ابیزاهر نقل روایت کرده است.
احمد بن أبی زاهر در میان عالمان و محدثان قم، وجاهت و مکانت بالایی دارد و علاوه بر نقل روایات فراوان، دارای آثار متعدد علمی از جمله: کتاب الجمعة و العیدین، کتاب الجبر و التفویض، کتاب ما یفعل الناس حین یفقدون الامام و... بوده است.
محدثان و راویشناسان بزرگی مانند محمد بن یحیی ابوجعفر قمی، احمد بن ادریس ابوعلی اشعری[۸] (دو استاد معروف شیخ کلینی) و حسین بن عبیدالله غضائری[۹] (استاد شیخ طوسی و نجاشی) از ایشان روایت کردهاند.
نجاشی دربارهاش نوشته است: "أحمد بن أبی زاهر و اسم أبی زاهر موسی أبوجعفر الأشعری القمی، مولی، کان وجهاً بقم، و حدیثه لیس بذلک النقی، وکان محمد بن یحیی العطار أخص أصحابه به و صنف کتباً، منها: البداء، کتاب النوادر، کتاب صفة الرسل والأنبیاء والصالحین، کتاب الزکاة، کتاب أحادیث الشمس و القمر، کتاب الجمعة و العیدین، کتاب الجبر و التفویض، کتاب ما یفعل الناس حین یفقدون الإمام. أجازنا إبن شاذان عن أحمد بن محمد بن یحیی العطار عن أبیه عنه جمیع کتبه..."[۱۰].
شیخ طوسی در الفهرست نوشته است: "أحمد بن أبی زاهر، و اسم أبی زاهر موسی، أبوجعفر الأشعری القمی، مولی، و کان وجهاً بقم، و حدیثه لیس بذاک النقی، و کان محمد بن یحیی العطار أخص أصحابه. و صنف کتاب البدأ، و کتاب النوادر، و کتاب صفة الرسل والأنبیاء و الصالحین، کتاب الزکاة، کتاب أحادیث الشمس و القمر، کتاب الجمعة و العیدین، کتاب الجبر و التفویض. أخبرنا بجمیع کتبه و روایاته إبن أبی جید و الحسین بن عبیدالله"[۱۱].
و در کتاب رجال خود نوشته است: "أحمد بن أبی زاهر موسی أبوجعفر الأشعری، روی عنه محمد بن یحیی العطار"[۱۲][۱۳]
طبق راوی
احمد بن أبی زاهر از هیچ یک از معصومان (ع) بدون واسطه روایت نکرده است؛ از این رو، شیخ طوسی او را در باب "من لم يرو عن واحد من الأئمة (ع)" یاد کرده است [۱۴].
آیة الله بروجردی، احمد بن أبی زاهر را از طبقه هفتم یا هشتم راویان به حساب آورده است[۱۵][۱۶]
استادان و شاگردان راوی
از جمله استادان راوی در اسناد روایات عبارتند از: محمد بن حماد، حسن بن موسی خشاب، علی بن اسماعیل، محمد بن حسین بن ابیخطاب، جعفر بن محمد بن مالک، محمد بن احمد المعروف بغزال مولی حرب بن زیاد بجلی، حسن بن علی بن نعمان، احمد بن عبدوس خلنجی، أبویوسف، ایوب بن نوح، حسن بن علی بن نعمان و یعقوب بن یزید انباری[۱۷].
و از جمله شاگردان وی در اسناد روایات عبارتند از: محمد بن یحیی عطار، احمد بن ادریس و محمد بن حسن صفار[۱۸][۱۹]
جایگاه حدیثی راوی
شیخ طوسی و نجاشی نوشتهاند: "كان وجهاً بقم وحديثه ليس بذلك النقي[۲۰].
علامه حلی وی را در باب دوم کتاب خود که به راویان ضعیف اختصاص دارد، ذکر کرده است [۲۱].
ولی ابن داوود، نام راوی را دو بار ذکر کرده است؛ یک بار در باب اول که به راویان ممدوح و مهمل اختصاص دارد و بار دیگر در باب دوم که به مجروحین و مجهولین اختصاص دارد[۲۲].
علامه مجلسی نوشته است: "وإبن أبی زاهر، ممدوح، وفیه ذم[۲۳].
محقق بحرانی وی را از راویان حسن و طه نجف از راویان ضعیف به حساب آوردهاند [۲۴][۲۵]
تحقیق
علت اختلاف دیدگاهها درباره جایگاه حدیثی راوی، عبارت شیخ طوسی و نجاشی است که در ترجمه وی، از سویی نوشتند: "كان وجهاً بقم" و از سوی دیگر نوشتند: "و حديثه ليس بذلك النقي".
بعضی جانب مدح را ترجیح دادند و او را از راویان ممدوح و حِسان به حساب آوردهاند، مانند: علامه مجلسی و محقق بحرانی؛ بعضی جانب ذم را ترجیح دادند و او را از راویان ضعیف به حساب آوردهاند، مانند: علامه حلی و طه نجف؛ و برخی دیگر به هر دو جهت توجه کردند و نام راوی را در هر دو قسم ذکر کردند، مانند ابن داوود؛ اما مقتضای تحقیق آن است که احمد بن أبی زاهر از راویان ثقه است، به دو دلیل:
اول: به دلیل جمله "كان وجهاً بقم".
این جمله که در عبارت شیخ طوسی و نجاشی بود، به این معناست که وی در میان محدثان قم که در نقل حدیث بسیار سختگیر بودهاند[۲۶]، از وجاهت و اعتبار بالایی برخوردار بوده و مورد اعتماد آنان بوده است[۲۷]؛ زیرا وجه به معنای قدر و منزلت و صاحب اعتبار است.
صاحب مصباح مینویسد: "وجه - بالضم - وجاهة فهو وجيه، إذا كان له حظ و رتبة"[۲۸].
صاحب مجمع البحرین نوشته است: "والوجه والجاه، القدر والمنزلة، وقد وجه الرجل - بالضم - أی: صار وجیهاً ذا جاه وقدر[۲۹].
دوم: محمد بن یحیی، که از استادان معروف و بنام کلینی است و روایات فراوانی از ایشان در کتاب شریف الکافی نقل شده است، از خاصترین شاگردان احمد بن أبی زاهر بوده و تمام کتب وی را روایت کرده است.
و اما جمله "وحديثه ليس بذلك النقي" هیچ دلالتی بر قدح، ذم و یا جرح راوی ندارد؛ زیرا معنایش آن است که احادیث وی، از اعتبار و نقاوت بالایی برخوردار نیست؛ زیرا مشتمل بر احادیث صحیح و سقیم است و یا روایات منکری در آنها دیده میشود و یا این که در نقل روایت هم از راویان ثقه نقل کرده و هم از راویان ضعیف.
ابن غضائری در ترجمه حذیفة بن منصور نوشته است: "حديثه غير نقي يروي الصحيح والسقیم"[۳۰].
کلباسی مینویسد: "والظاهر أن الغرض نفي كمال النقاوة، مثل ليس بذاك الثقة فيفيد الإعتبار في الجملة. والظاهر أن المقصود بالنقاوة هو خلو روايات الراوي عن العيوب[۳۱].
علامه وحید نوشته است: "قولهم:... وليس حديثه بذلك النقي وأمثالها ليست بظاهرة في القدح في العدالة"[۳۲].
شیخ بهایی مینویسد: "ليس بنقي الحديث وأمثال ذلك ففي كونه جرحاً تأمل"[۳۳].
صاحب إکلیل المنهج معتقد است: "قوله: كان وجهاً بقم هذا يساوق التوثيق[۳۴].
ابوعلی حائری مینویسد: "وجاهته بقم من أعلى المدح. وحديثه ليس بذلك النقي أي: ليس في المرتبة القصوى من النقاوه و...[۳۵].
آیة الله خویی مینویسد: "إن قول النجاشي والشيخ أن أحمد بن أبي زاهر كان وجهاً بقم، ظاهر في أنه كان وجهاً من جهة أنه كان محدثاً كما يدل عليه قولهما، وكان محمد بن يحيي العطار أخص أصحابه، وعليه فما ذكراه من أن حديثه ليس بذلك النقي لابد من حمله على أنه توجد في أحاديثه روايات منكرة، وهذا لا ينافي وثاقة الرجل"[۳۶][۳۷]
احمد بن زاهر
احمد بن زاهر در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از کتاب الکافی قرار گرفته است:
«و فی أصول الکافی: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ النَّحْوِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۳۸] ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾[۳۹] وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ﴾[۴۰] قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِيٍّ وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّكُمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ خَيْراً فِي خِلَافِ أَمْرِنَا»[۴۱].
نام راوی در منبع اصلی «احمد بن أبیزاهر» ثبت شده است[۴۲] و همین عنوان صحیح است، به قرینه روایت محمد بن یحیی عطار از وی[۴۳].[۴۴]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: رجال النجاشی، ص۸۸، ش۲۱۵؛ رجال الطوسی، ص۴۱۶، ش۶۰۱۱؛ الفهرست (طوسی)، ص۶۱، ش۷۶؛ الرجال (ابن داوود)، ص۲۲، ش۵۲، ۳۸۷ و ۴۱۷، ش۱۶؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۳، ش۱۱؛ معالم العلماء، ص۱۴، ش۶۷؛ الوجیزة فی الرجال، ص۱۴۴؛ معراج أهل الکمال، ص۱۰۰، ش۳۷؛ نقد الرجال، ج۱، ص۱۰۳، ش۱۸۲؛ جامع الرواة، ج۱، ص۴۰؛ تنقیح المقال، ج۵، ص۲۶۳، ش۷۴۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۸، ش۴۱۱؛ إکلیل المنهج، ص۱۰۱، ش۷۱؛ منتهی المقال، ج۱، ص۲۲۹، ش۱۱۰؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۲۲، ش۱۳۴۷؛ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۱، ص۲۲۴؛ ج۳، ص۱۳۹؛ شعب المقال، ص۲۳۵، ش۲۷؛ سماء المقال، ج۲، ص۲۶۸؛ أعیان الشیعة، ج۳، ص۱۸۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۴۹، ش۶۶۵؛ تهذیب المقال، ج۳، ص۴۱۷، ش۲۱۳؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۳۸۴، ش۲۸۲.
- ↑ ر. ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۶، ص۴۵۴؛ ج۹، ص۵۳۹، ۵۵۲، ۵۶۶ و ۵۸۷؛ ج۱۰، ص۵۶۴؛ و....
- ↑ «سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیدهایم به میراث دادیم» سوره فاطر، آیه ۳۲.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۵۳۹ - ۵۴۰، به نقل از: الکافی، ج۱، ص۲۲۶، ح۷.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص۴۴-۴۵.
- ↑ أبوزاهر، کنیه موسی (پدر احمد) است؛ بدان جهت به احمد بن أبی زاهر مشهور شده است. نمازی نوشته است: اسم أبی زاهر، موسی بن جعفر بن محمد است؛ ر. ک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۴۹، ش۶۶۵؛ در حالی که نجاشی که در نسبشناسی اطلاعات وسیعی دارد، با جمله و إسم أبی زاهر، موسی بسنده کرده است و در جای دیگر هم قرینه و شاهدی برای آن پیدا نشده است.
- ↑ ر. ک: بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۷، ح۱۲، ۴۰، ح۱۱، ۴۵، ح۷، ۶۱، ح۳؛ و....
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۲۶، ج۷؛ کامل الزیارات، ص۱۸۸، ح۳؛ رجال النجاشی، ص۷۸، ش۱۸۵.
- ↑ الفهرست (طوسی)، ص۶۱ - ۶۲، ش۷۶.
- ↑ رجال النجاشی، ص۸۸، ش۲۱۵.
- ↑ الفهرست (طوسی)، ص۶۱ - ۶۲، ش۷۶.
- ↑ رجال الطوسی، ص۴۱۶، ش۶۰۱۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص۴۵-۴۷.
- ↑ رجال الطوسی، ص۴۱۶، ش۶۰۱۱.
- ↑ الموسوعة الرجالیة (طبقات رجال الکافی)، ص۳۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص۴۷.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۶، ص۴۵۴؛ ج۹، ص۵۶۶؛ ج۱۳، ص۱۶۷؛ کامل الزیارات، ص۱۸۸، ح۳؛ الکافی، ج۱، ص۲۵۴، ح۲؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۶۸، ج۷، ص۱۵۵، ح۱۴، ص۲۱۰، ح۱۰، ص۳۸۹، ح۵ - ۶، ص۳۹۴، ح۸ و ص۴۲۶، ح۱۶.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۶، ص۴۵۴؛ کامل الزیارات، ص۲۵۰، ح۱۰؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۲۶، ح۱۶.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص۴۷-۴۸.
- ↑ رجال النجاشی، ص۸۸، ش۲۱۵؛ الفهرست، ص۶۱، ش۷۶.
- ↑ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۳، ش۱۱.
- ↑ الرجال (إبن داوود)، ص۲۲، ش۵۲، ۳۸۷ و ۴۱۷، ش۱۶.
- ↑ الوجیزة فی الرجال، ص۱۴۴.
- ↑ معراج أهل الکمال، ص۱۰۰، ش۳۷؛ إتقان المقال، ص۳۵۶.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص۴۸.
- ↑ مانند: احمد بن محمد بن خالد... طعن علیه القمیون؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۴، ش۷، محمد بن أحمد الجامورانی... أبوعبدالله الرازی ضعفه القمیون؛ همان، ص۲۵۶، ش۵۹.
- ↑ علامه شوشتری آن را به معنای وجاهت دنیوی گرفته که بعید به نظر میرسد: إن المراد بالوجاهة فی النجاشی الوجاهة الدنیویة؛ ر. ک: قاموس الرجال، ج۱، ص۳۸۴، ش۲۸۲.
- ↑ المصباح المنیر، ج۲، ص۶۴۹، ماده وجه.
- ↑ مجمع البحرین، ج۶، ص۳۶۶.
- ↑ الرجال (إبن غضائری)، ص۵۰، ش۳۰.
- ↑ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۱، ص۲۲۴.
- ↑ تعلیقة علی منهج المقال، ص۲۴ - ۲۵.
- ↑ الحبل المتین، ص۵ - ۶.
- ↑ إکلیل المنهج، ص۱۰۱، ش۷۱.
- ↑ منتهی المقال، ج۱، ص۲۳۰، ش۱۱۰.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۹، ش۴۱۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص۴۸ -۵۱.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۴۸۲، ح۱، به نقل از: الکافی، ج۱، ص۲۶۵، ح۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۶۵، ح۱.
- ↑ ر. ک: رجال النجاشی، ص۸۸، ش۲۱۵.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۲۷۰-۲۷۱.