بحث:بدر در قرآن
مقدمه
در سوره آل عمران آیه ۱۱۹ به این ترتیب از بدر ذکری به میان آمده است ﴿وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ﴾[۱] در دو آیه بعدی مذکور است که به پیغمبر و یارانش فرشتگانی در این غزوه مدد کردند.
در سوره انفال که به زعم اکثر مفسرین برای تقسیم غنائم جنگی بدر نازل شده، قسمتی از وقایع این غزوه مذکور است.
بدر نام غزوهای است که در ماه رمضان سال دوم هجرت روز جمعه یا دوشنبه هفدهم یا نوزدهم میان یاران ابوسفیان و اصحاب پیغمبر اتفاق افتاده و غلبه با یاران پیغمبر بوده است. این غزوه در تقویت روحیه مسلمانان اهمیتی بسزا داشته و شالوده پیشرفت اسلام و ارعاب قریش و قبایل دیگر عرب به وسیله این غزوه محکم گردیده است.
سبب نامگذاری این غزوه به «بدر» محل وقوع آن است چه بدر موضعی است از حجاز که در جنوب شرقی «بدرالجار» به فاصله ۶۱ میل بنا به گفته بکری یا یک شب راه به موجب نقل یاقوت و در شمال غربی مدینه به فاصله ۲۸ میل به گفته بکری و ۸ برید و دو میل به گفته مسعودی واقع است این محل دارای شبه برجی از خشت است و مسجد جامعی به نام مسجد غمامه در آن بوده است.
میگویند این مسجد در محلی بنا شده که ابر برفراز سر پیغمبرسایه میافکنده و وی را از حرارت آفتاب مصون میداشته است.
شمال و مشرق این ناحیه کوهستانی است و از کوههای مشرق آن چند جوی آب روان است بعضی هم معتقدند که این ناحیه نام خود را از نهری که در این محل جاری بوده گرفته و گفتهاند آن رشته آب به «بدربن یخلد» تعلق داشته است. در جنوب بدر تپههای سنگی است و قبر سیزده تن از شهدای بدر در آن محل واقع است مشرق بدر تپههای ریگ روان پوشانیده است. «ابن بطوطه» بدر را به صورت قریهای دیده دارای درختان خرمای بسیار و آب روان، وی مسجد بدر را به نام مسجد «مبرک ناقة رسول الله» نامیده است.
واقعۀ جنگ بدر بدین قرار اتفاق افتاده: پیغمبر شنید که ابوسفیان با عده بسیار از اشراف قریش بار تجارت بستهاند و قصد شام دارند. پیغمبر یاران خود را به جنگ با ابوسفیان دعوت کرد و عدهای را برای شرکت در این جنگ برگزید یاران پیغمبر سیصد و بیست یا سیصد و سیزده تن بودند که فقط دو مرد سوار در میان ایشان بود و هفتاد شتر بیشتر نداشتند و بر اشتران چند پشته سوار شدند اما قریشیان قریب هزارتن بودند که صد سوار داشتند و هفتصد شتر با ایشان بود.
ابوسفیان چون از قصد پیغمبر آگاه شد «عمرو بن ضمضم» را به مکه فرستاد و همه اشراف قریش را برای کاروان فرا خواند همه جز ابولهب به شرکت در این جنگ شتافتند اما چون به بدر رسیدند، راه دیگر گرفتند و کاروان ایشان از تعرض نجات یافت. ابوسفیان از قریش خواست که به مکه باز گردند و در مقام جنگ و ستیز برنیایند. ابو جهل پیشنهاد او را نپذیرفت و گفت ما باید سه شبانه روز در بدر بمانیم و باده بنوشیم و کام دل برگیریم تا بر همه عرب قدرت و نیروی ما مسلم گردد. از اینرو قریش به سوی بدر بازگشتند. از جانب دیگر پیغمبر و یارانش زودتر به بدر رسیدند و آب را متصرف شدند و حوضی جهت ذخیره آب تعبیه کردند. در طرف دیگر بدر که از مدینه دورتر بود، اردو زدند.
شبی که در فردای آن میبایست جنگ شروع گردد باران بارید و چون محلی که قریش برای اردوی خویش اختیار کرده بودند رسی بود بر اثر باران عبور و مرور برای قریش دشوار گردید. به هر حال در این جنگ لوا به دست «مصعب بن عمیر» و رایت لشکر با علی بن ابیطالب(ع) بود و امارت لشکر را «فیض بن ابی صعصعه» درعهده داشت. پیغمبر با ابوبکر در کلبهای از شاخ و برگ که برای حفظ آن حضرت ترتیب داده بودند مسکن گزیدند.
پس از جنگهای تن به تن فرمان حمله عمومی از طرف پیغمبر صادر گردید. بسیاری از قریش کشته شدند و بسیاری اسیر گردیدند و از این جنگ غنائم فراوانی به دست مسلمین افتاد و مسلمانان برای جنگهای آینده تقویت شدند و فتح وغلبهای که در این غزوه نصیب پیغمبر گردیده در سوره انفال از آیه ۴۳ تا ۴۷ منعکس است.
پیغمبر اکرم با اسیران، مهربانی فرمود و به فرمان خدا از عدهای سر بها گرفت و آنان را آزاد ساخت و چند تن از آنان را که نوشتن خط میدانستند از پرداخت فدیه معاف فرمود و بنا شد که به جای سر بها هر کدام به ده تن از صحابه نوشتن خط بیاموزند.
آیه ۱۷ از سوره انفال ﴿لَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى﴾[۲] اشاره به فتح و پیروزی است که در جنگ بدر نصیب یاران پیغمبر شده است و آیه مذکور را یکی از مدارک جبر به شمار آوردهاند.[۳]
پانویس
- ↑ «و بیگمان خداوند در «بدر» شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد پس، از خداوند پروا کنید، باشد که سپاس گزارید» سوره آل عمران، آیه ۱۲۳.
- ↑ «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص249-253.