صالح بن مسرح تمیمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

آشنایی اجمالی

پیشواری خوارج صفریه و معروف به کثرت عبادت و زهد. وی در منطقه موصل و جزیره می‌زیست و مردمان را به جهاد با حکام اموی فرامی‌خواند و شبیب بن یزید نیز به او پیوست و فرمانده سپاه او شد، اما در جنگی با محمد بن مروان حاکم اموی جزیره در نزدیکی موصل کشته شد.[۱].[۲]

مقدمه

صالح بن مسرح تمیمی مردی زاهد و فروتن و اهل عبادت بود. او از اهالی موصل بود و یارانی داشت که به آنها قرآن و فقه و حدیث می‌آموخت. صالح که از ظلم و ستمگری دستگاه خلافت به تنگ آمده بود، روزی به یاران خود گفت: آماده شوید و یاران خود را که در کار انکار باطل و دعوت حق با شما هم‌دل‌اند، خبر کنید تا جمع شوند و بیندیشیم که چه وقت و چگونه قیام را علنی کنیم. در آن اثنا، شبیب نامه‌ای برای صالح بن مسرح فرستاد و دعوت او را برای قیام اجابت کرد و نوشت: اما می‌ترسم که قیام را به تأخیر اندازی؛ تا جایی که مرگ من فرا برسد و با ستمگران جهاد نکرده باشم. صالح به او نوشت: با یارانت پیش ما بیا که برای قیام منتظر تو هستیم. شبیب نیز به همراه یاران خود به طرف صالح حرکت کرد و خود را به او رساند. صالح با ۱۲۰ و به قولی ۱۱۰ نفر از یارانش قیام خود را آغاز کرد. شبِ قیام، صالح یارانش را نصیحت کرد که از خدا بترسید و در کار جنگ شتاب نکنید. قیام شما از آن جهت است که حرمت محرمات خدا شکسته شده است، در زمین عصیان می‌کنند، خون ناروا می‌ریزند و اموال را به ناحق می‌گیرند. نباید کارهایی را برای دیگران عیب می‌دانید خود مرتکب آن شوید. محمد بن مروان که در آن هنگام امیر جزیره بود از قیام او آگاه شد و عدی بن عدی حارثی را با هزار نفر سوی او روانه کرد. این نخستین سپاه بود که برای سرکوبی قیام صالح فرستاده می‌شد. عدی با هزار کس از حران حرکت کرد و رفت تا به دوغان رسید. صالح، شبیب را با یک دسته سوار به پهلوی راست و سوید بن سلیم هندی شیبانی را با یک دسته سوار در پهلوی چپ و خود با یک دسته سوار در قلب ایستاد و به سوی اردوگاه عدی بن عدی حرکت کرد. هنگامی که به آنها نزدیک شد، دیدند عدی به نماز نیمروز ایستاده است و سپاهیانش در هم ریخته‌اند و آرایش ندارند. پس شبیب و سوید به آنها حمله بردند و نبرد نکرده، هزیمت شدند. عدی نیز بر اسب نشست و گریخت و به سوی مروان حرکت کرد. مروان خالد بن جزء سلمی را با ۱۵۰۰ نفر و حارث بن جعونه ربیعی را نیز با ۱۵۰۰ نفر به سوی صالح بن مسرح فرستاد. صالح، شبیب را با گروهی از یاران خویش به مقابله حارث بن جعونه عامری فرستاد و خود به سوی خالد بن جزء سلمی رفت. جنگ سختی درگرفت که تا شب ادامه یافت؛ سپس شب‌هنگام صالح و یارانش حرکت کردند، از جزیره گذشتند و وارد موصل شدند و از آنجا به دسکره رفتند. سپس قصد جلولا و خانقین کرد. وقتی حجاج از حرکت آنها آگاه شد، ۳ هزار نفر از مردم کوفه را به فرماندهی حارث بن عمیره ذی‌المشعار همدانی سوی آنها فرستاد. حارث بن عمیره نیز به دنبال آنها رفت تا به دهکده‌ای به نام مدبج رسید که جزئی از سرزمین موصل بود. در این زمان برای صالح فقط نود نفر مانده بود که شبیب با یک گروه سی نفره بر پهلوی راست، سوید بن سلیم نیز با یک گروه سی نفره بر پهلوی چپ و خود نیز با یک گروه سی نفره در مرکز قرار گرفت. حارث بن عمیر به سختی بر آنها حمله برد. سوید بن سلیم عقب رفت؛ اما صالح بن مسرح پایداری کرد تا کشته شد. صالح بن مسرح در روز سه‌شنبه شانزده یا هفدهم جمادی‌الاول سال ۳۶ هجری کشته شد. هنگامی که شبیب به صالح رسید و دید او کشته شده است به همراه ۷۰ نفر به قلعه‌ای پناه بردند. هنگام شب، شبیب و یارانش به اردوگاه حارث بن عمیره حمله بردند و سپاهیان عمیر کا غافلگیر شده بودند، به سرعت هزیمت شدند و به سمت مدائن گریختند. این سپاه نخستین سپاهی بود که شبیب آن را شکست داد و هزیمت کرد.[۳][۴]

منابع

پانویس