ضرورت اعتقاد به افزایش علم معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت


مقدمه

در خصوص لزوم اعتقاد به ازدیاد علم امام تاکنون هیچ نصّی بر واجب بودن یا نبودن آن نیافتیم، اما شواهدی وجود دارد که ممکن است وجوب اعتقاد به آن را در ذهن تقویت کند. برخی از آنها به اختصار عبارت‌اند از:

  1. انکار خداوند در علمش: بر اساس این گزارش، امام جواد (ع) فرمودند: «مَنْ‏ جَحَدَ ذَلِكَ‏ فَقَدْ رَدَّ عَلَى‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَهُ لِأَنَّهُ لَا يَقُومُ الْأَنْبِيَاءُ وَ الرُّسُلُ وَ الْمُحَدَّثُونَ إِلَّا أَنْ تَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةٌ بِمَا يَأْتِيهِمْ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ مَعَ الْحُجَّةِ الَّتِي يَأْتِيهِمْ بِهَا جَبْرَئِيلُ (ع)...»[۷].
  2. کمال عذاب آخرت: «...ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): فَضْلُ‏ إِيمَانِ‏ الْمُؤْمِنِ‏ بِجُمْلَةِ» ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ[۸] «وَ بِتَفْسِيرِهَا عَلى‏ مَنْ لَيْسَ مِثْلَهُ فِي الْإِيمَانِ بِهَا كَفَضْلِ الْإِنْسَانِ عَلَى الْبَهَائِمِ، وَ إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- لَيَدْفَعُ بِالْمُؤْمِنِينَ بِهَا عَنِ الْجَاحِدِينَ لَهَا فِي الدُّنْيَا- لِكَمَالِ عَذَابِ الْآخِرَةِ لِمَنْ عَلِمَ أَنَّهُ لَا يَتُوبُ مِنْهُمْ...»[۹]. سپس حضرت امام جواد (ع) فرمودند: برتری ایمان کسی که به همه ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ[۱۰] و تفسیرش ایمان دارد، نسبت به کسی که در ایمان به آن مانند او نیست، مانند برتری انسان بر چهارپایان است و بی‌شک خداوند در دنیا به واسطه ایمان آوردندگان به آن، از منکران به آن دفع می‌کند؛ زیرا از میان آنان، کمال عذاب آخرت برای کسی است که خداوند علم دارد که او توبه نمی‌کند.
  3. خروج از زمره اهل بیت (ع): «...قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): مَنْ‏ أَنْكَرَهُ‏ فَلَيْسَ‏ مِنَّا...»[۱۱].
  4. منکر و کاذب: «...وَ لَكِنْ مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِمَا فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مُنْكِرٌ وَ مَنْ آمَنَ بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ مِمَّنْ‏ عَلَى‏ غَيْرِ رَأْيِنَا فَإِنَّهُ لَا يَسَعُهُ فِي الصِّدْقِ إِلَّا أَنْ يَقُولَ إِنَّهَا لَنَا وَ مَنْ لَمْ يَقُلْ فَإِنَّهُ كَاذِبٌ...»[۱۲].
  5. کافر: «أَمَّا إِذَا قَامَتْ‏ عَلَيْهِ‏ الْحُجَّةُ من مِمَّنْ‏ يَثِقُ بِهِ فِي عِلْمِنَا فَلَمْ يَثِقْ بِهِ فَهُوَ كَافِرٌ...»[۱۳]. ... امام صادق (ع) در ادامه حدیثی فرمودند: (کسی که به آن‌چه در شب قدر برای ائمه اطهار (ع) می‌آید، با همان تفصیلی که گفته شده است، باورمند نباشد، اگر از طریق مورد اطمینان برای شخص اثبات گردد و حجت برای او تمام شود، اما بدان معتقد نگردد، کافر است....

وقتی “معلّی بن خنیس” از امام (ع) سؤال می‌کند که تقدیرات در شب قدر بر چه کسی نازل می‌شود، امام پس از پاسخ، نسبت حماقت، ضعف یا عجز به او می‌دهند[۱۴].

نتیجه این پنج حکم آن‌که، شکی نیست که هر یک از این احکام، سبب حرمت موضوع آن است. پس انکار این باور، حرام، و باورمندی به آن، واجب است. در ارزیابی شواهد باید گفت که از بین سه شاهد پیش گفته، دو شاهد نخست، دلیل متقنی بر وجوب اعتقاد به افزایش علم امام نیست و استدلال در آنها تمام نمی‌باشد که نیازی به بیان ندارد.

اما شاهد سوم؛ مستند این شاهد سه روایت است. دلالت حکمی این احادیث بر وجوب به اثبات رسید و بحثی در آن نیست؛ ولی باید دید آیا موضوع وجوب در این احادیث، اعتقاد به افزایش علم امام است؟

در مباحث گذشته اشاره شد که بسته ارسالی خداوند در شب قدر برای امام، از سنخ علم است[۱۵]. حال وقتی به مستندات این شاهد مراجعه می‌کنیم، در می‌یابیم که در این شب، علومی برای امام ارسال می‌شود و در نتیجه، افزایش علم ایشان تحقق می‌یابد[۱۶]. اما صَرف‌نظر از باور افزایش علم، باورمندی به خود نزول ملائکه بر امام در این شب، و اساساً وجود شب قدر در هرسال، یا قضای تقدیرات در آن، همگی می‌توانند موضوع حکم در این احادیث باشند. این موارد می‌توانند باورمندی‌هایی باشند که وجوب اعتقاد، به آنها تعلق گرفته باشد. آن‌چه مهم است این است که بدانیم حکم وجوب به طور اختصاصی به باور افزایش علم، تعلق گرفته است یا نه؟ یا در کمترین حالت، به جملگی این باورمندی‌ها، از جمله افزایش علم، تعلق گرفته است یا نه؟

در هیچ یک از مستندات یادشده، به صراحت گفته نشده که باورمندی به افزایش علم امام در شب قدر واجب است. آن‌چه بیان شده، آن است که ضرورت دارد، همگان به یک مجموعه متشکل از باورهای راجع به شب قدر، باورمند باشند که این مجموعه اجمالاً عبارت است از باورمندی به

  1. وجود شب قدر در هر سال؛
  2. قضای تقدیرات در آن؛
  3. نزول ملائکه بر امام در این شب؛
  4. افزایش علم امام، و دریافت تقدیرات الهی.

اگرچه در این احادیث حکم وجوب روی این مجموعه رفته است، اما می‌توان گفت، اینکه “امام در این شب تقدیرات خداوند را دریافت می‌کند و علم او افزایش پیدا می‌کند”، مورد تأکید بیشتری قرار گرفته است. بنابراین شاید بتوان در پاسخ به پرسش پیشین گفت، وجوب در این احادیث روی اعتقاد به افزایش علم امام نیز رفته است. در نتیجه باورمندی به آن واجب است.

البته باید این جهت را نیز در نظر گرفت: شخصی که به افزایش علم امام اعتقاد پیدا نکرده، آیا در ظرف اجتماع شرایط تکلیف بوده و از روی علم و عمد معتقد نشده یا از روی جهل اعتقاد پیدا نکرده است؟ اگر از روی جهل بوده، آیا جاهل قاصر است یا مقصر؟

در صحیحه عمر بن یزید، امام صادق (ع) فرموده‌اند: «عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَ رَأَيْتَ مَنْ لَمْ يُقِرَّ بِمَا يأتكم يَأْتِيكُمْ‏ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ كَمَا ذُكِرَ وَ لَمْ يَجْحَدْهُ قَالَ أَمَّا إِذَا قَامَتْ‏ عَلَيْهِ‏ الْحُجَّةُ من مِمَّنْ‏ يَثِقُ بِهِ فِي عِلْمِنَا فَلَمْ يَثِقْ بِهِ فَهُوَ كَافِرٌ وَ أَمَّا مَنْ لَا يَسْمَعُ ذَلِكَ فَهُوَ فِي عُذْرٍ حَتَّى يَسْمَعَ...»[۱۷].

عمر بن یزید می‌گوید: به امام صادق (ع) عرضه داشتم: بفرمایید حکم کسی که به آن‌چه در شب قدر برای شما می‌آید، با همان تفصیلی که گفته شده است، باورمند نباشد، و از طرفی آن را انکار نمی‌کند، چیست؟

امام در پاسخ به این پرسش تفصیل داده‌اند و فرموده‌اند: اگر از طریق مورد اطمینان برای مکلف، مقامات و مناصب امام در شب قدر همراه با جزئیات، اثبات گردد و حجت برای او تمام شود، اما بدان معتقد نگردد، هرچند آنها را انکار هم نکند، کافر است؛ و اما اگر شرایط تکلیف جمع نباشد، و این اعتقاد را نشنیده، معذور می‌باشد.

در نتیجه بنا بر احادیث لیلة القدر، بر کسی که شرایط تکلیف در او جمع باشد، اعتقاد به افزایش علم امام واجب است[۱۸]

پرسش مستقیم

اعتقاد به ازدیاد علم امام چه ضرورتی دارد؟ (پرسش)

منابع

پانویس

  1. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  2. «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ حَرِيشٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّ لَنَا فِي لَيَالِي الْجُمُعَةِ لَشَأْناً مِنَ الشَّأْنِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيُّ شَأْنٍ قَالَ تُؤْذَنُ لِلْمَلَائِكَةِ وَ النَّبِيِّينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ الْمَوْتَى وَ أَرْوَاحِ‏ الْأَوْصِيَاءِ وَ الْوَصِيِّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ يُعْرَجُ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ فَيَطُوفُونَ بَعَرْشِ رَبِّهَا أُسْبُوعاً وَ هُمْ يَقُولُونَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ الرُّوحِ حَتَّى إِذَا فَرَغُوا صَلَّوْا خَلْفَ كُلِّ قَائِمَةٍ لَهُ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ يَنْصَرِفُونَ فَتَنْصَرِفُ الْمَلَائِكَةُ بِمَا وَضَعَ اللَّهُ فِيهَا مِنَ الِاجْتِهَادِ شَدِيداً عظامهم إِعْظَامُهُمْ‏ لِمَا رَأَوْا وَ قَدْ زِيدَ فِي اجْتِهَادِهِمْ وَ خَوْفِهِمْ مِثْلَهُ وَ يَنْصَرِفُ النَّبِيُّونَ وَ الْأَوْصِيَاءُ وَ أَرْوَاحُ الْأَحْيَاءِ شَدِيداً حُبُّهُمْ‏ وَ قَدْ فَرِحُوا أَشَدَّ الْفَرَحِ لِأَنْفُسِهِمْ وَ يُصْبِحُ الْوَصِيُّ وَ الْأَوْصِيَاءُ قَدْ أُلْهِمُوا إِلْهَاماً مِنَ الْعِلْمِ عِلْماً جَمّاً مِثْلَ جَمِّ الْغَفِيرِ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَشَدَّ سُرُوراً مِنْهُمْ اكْتُمْ فَوَ اللَّهِ لَهَذَا أَعَزُّ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ كَذَا وَ كَذَا عِنْدَكَ حِصَنَةً قَالَ يَا مَحْبُورُ وَ اللَّهِ مَا يُلْهَمُ الْإِقْرَارُ بِمَا تَرَى إِلَّا الصَّالِحُونَ قُلْتُ وَ اللَّهِ مَا عِنْدِي كَثِيرُ صَلَاحٍ قَالَ لَا تَكْذِبْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ سَمَّاكَ صَالِحاً حَيْثُ يَقُولُ»﴿فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ «يَعْنِي الَّذِينَ آمَنُوا بِنَا وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ وَ جَمِيعِ حُجَجِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ الْأَبْرَارِ السَّلَامُ» صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۱، ح۲.
  3. ر. ک: بحث استدلال به واسطه احادیث صریح، صفحه ۱۲۲ همین نوشتار.
  4. در بحث گونه‌شناسی ادله حدیثی بر ازدیاد علم امام، تعداد احادیث این موضوع، به بیش از سیصد حدیث توسعه یافت.
  5. انصاری، مرتضی، فرائد الأصول، ج۲، ص۱۰۱، ۱۵۰، ۴۰۵؛ آخوند خراسانی، محمد کاظم، کفایة الأصول، ص۳۴۹.
  6. ر. ک: صفحه ۸۸ تا ۸۹ همین نوشتار.
  7. «... اگر کسی هبوط تفسیر امور یک سال در شب قدر را انکار کند، خداوند را در علمش رد کرده است؛ زیرا انبیا، رسولان و محدثان استوار نمی‌مانند مگر آن‌که به واسطه آنچه در شب قدر برای آنان می‌آید، حجتی داشته باشند، همراه با آن حجتی که جبرئیل (ع) برای آنان می‌آورد..».. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۰، ح۷.
  8. «ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم» سوره قدر، آیه ۱.
  9. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۱، انتهای حدیث ۷.
  10. «ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم» سوره قدر، آیه ۱.
  11. «در ادامه حدیثی، امام جواد (ع) فرمودند:... کسی که آن را انکار کند از ما نیست..».. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۲، ح۸.
  12. «ولی کسی که به آن‌چه در شب قدر واقع می‌شود، ایمان نیاورد، منکِر است و کسی که ایمان به شب قدر آورده، ولی نه بنا بر نظر ما چنین شخصی در درستی وسعت ندارد و از عذاب رها نمی‌شود مگر آن‌که معتقد شود، شب قدر از آن ما است. اما چنان‌چه معتقد نشود، کاذب است». کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۳، ح۹.
  13. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۲۲۴، ح۱۵.
  14. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۲۲۱، ح۷، ۸ و ص۲۲۲، ح۱۰.
  15. ر. ک: صفحه ۸۸ و ۸۹ همین نوشتار.
  16. صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۲۲۱، ح۷، ۸ و ص۲۲۲، ح۱۰؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۵۰، ح۷ -۹.
  17. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۲۲۴، ح۱۵.
  18. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۲۱.