مساوات در برابر قانون در سیره پیامبر خاتم
مقدمه
از نمونههای بارز مساوات در سیره رسول الله (ص) برابری همگان در اجرای قانون بود. پیامبر (ص) به اجرای این نوع مساوات سخت پایبند بود. در این باره در توصیف آن حضرت آمده است: "همگان در قبال حق، در نظرش یکسان بودند"[۱][۲].
پیامبر اکرم (ص) در اجرای قانون، جز به حق را توجه نمیکرد و اجازه هیچ گونه تخطی از آن را به کسی نمیداد و حفظ آن را از عوامل حفظ سلامت جامعه و حکومت و عدول از آن را مایه تباهی جامعه و هلاکت میدانست؛ به همین سبب، دیگران بهشدت از تبعیض در اجرای قانون منع میکرد و میفرمود: "بنی اسرائیل، تنها به این سبب هلاک شدند که حدود را درباره زیردستان اجرا میکردند و بزرگان را معاف میداشتند"[۳]؛ بنابراین، رسول خاتم (ص) اجازه نمیداد، هیچکس خود را فراتر از قانون بداند و چیزی سبب زیر پاگذاشتن قانون شود[۴].
نقل شده است، روزی زنی از قبیله بنی مخزوم دزدی کرد و قریش درصدد برآمدند که نزد پیامبر (ص) درباره او شفاعت کنند و چون نبی اکرم (ص) را میشناختند، گفتند: "چه کسی جز اسامه که محبوب پیامبر (ص) است، شهامت این کار را دارد؟" سپس اسامه را شفیع قرار دادند و او در این باره با آن حضرت صحبت کرد. پس، پیامبر (ص) سخت خشمناک شد تا جایی که رنگ چهرهاش برافروخته شد و به اسامه فرمود: "آیا درباره حدی از حدود الهی شفاعت میکنی؟"[۵] وی از سخن خویش پشیمان شد و پوزش خواست. پیامبر (ص) به دنبال این قضیه، خطبهای خواند و فرمود: همانا پیشینیان هلاک شدند؛ زیرا اگر فرد بزرگی از ایشان دزدی میکرد. او را رها میکردند و اگر فرد ضعیفی دزدی میکرد، بر وی حد جاری میکردند. سوگند به آنکه جانم در دست اوست! اگر فاطمه، دختر محمد نیز دزدی کرده بود، دست او را میبریدم؛[۶]؛ آن گاه قانون را درباره آن زن بنی مخزوم اجرا کرد[۷].
این پایبندی رسول خدا (ص) به اجرای قانون و مساوات همه افراد در برابر آن، به حدی بود که خود در آخرین روزهای زندگیاش در حالی که به شدت بیمار بود، به مسجد رفت و به جمع حاضر فرمود: ای مردم! من خدایی را که جز او خدایی نیست، در برابر شما میستایم. در میان شما هرکه حقی بر گردن من دارد، اکنون من حاضرم برای ادای آن؛ اگر تازیانهای (به ناحق) بر پشت کسی زدهام، دهد این پشت من؛ بیاید و به جای آن تازیانه بزند و اگر به کسی دشنام دادهام، بیاید و دشنام دهد. زنهار که دشمنی در سرشت و شأن من نیست. بدانید! محبوبترین شما نزد من کسی است که اگر حقی بر گردن من دارد، از من بستاند یا مرا حلال کند تا وقتی با خدا دیدار میکنم، پاک و پاکیزه باشم و چنین میبینم که این درخواست، کافی نیست و لازم است چند بار در میان شما برخیزم و آن را تکرار کنم"[۸][۹].
منابع
پانویس
- ↑ « وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِي الْحَقِّ سَوَاءً»؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۲، ص ۳۵۰؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۹۰؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۶ و شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۱۸.
- ↑ گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۲۰.
- ↑ « إِنَّمَا هَلَكَ بَنُو إِسْرَائِيلَ لِأَنَّهُمْ كَانُوا يُقِيمُونَ الْحُدُودَ عَلَى الْوَضِيعِ دُونَ الشَّرِيفِ»؛ دعائم الاسلام ج ۲، ص ۴۴۲ و مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص ۸.
- ↑ حیدری، گلشاد فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۲۰.
- ↑ البخاری، صحیح، ج ۴، ص ۱۵۰. - ۱۵۱؛ الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۵۲؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه، ج۲، ص۲۳۵-۲۳۶.
- ↑ «إِنَّمَا أَهْلُكَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَنَّهُمْ كَانُوا إِذَا سَرَقَ فِيهِمْ الشَّرِيفُ تَرَكُوهُ وَ إِذَا سَرَقَ فِيهِمْ الضَّعِيفِ أَقَامُوا عَلَيْهِ الْحَدُّ وَ أَنِّي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، لَوْ أَنَّ فاطمه بِنْتُ مُحَمَّدٍ سَرِقَةٍ فَقُطِعَتْ يَدُهَا »؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۱؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۸۸؛ صحیح مسلم، ج ۵، ص ۱۱۴ و مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۶.
- ↑ حیدری، گلشاد فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۲۰-۱۲۱.
- ↑ تاریخ مدینه دمشق، ج۴۸، ص۳۲۴؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج۲، ص۴۲؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۸۹-۱۹۰؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۱۲، ص۲۴۲؛ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲، ج ۱۸، ص ۲۸۰ و مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۲۶.
- ↑ گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۲۱.