پاره تن پیامبر خاتم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از پاره تن پیامبر)

مقدمه

با توجه به احادیث و روایاتی که از پیامبر اسلام (ص) نقل شده، ایشان در دو مورد از اصطلاح «پاره تن من» استفاده کردند:

نخست: حضرت فاطمه زهرا (س)

مورد اول در مورد دختر بزرگوارشان حضرت فاطمه (س) می‌باشد که فرمودند: فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزار داده و هر که مرا آزار دهد، خدا را آزرده است.

رسول خدا (ص) به دختر گرامی‌اش، فاطمه زهرا (س) بسیار علاقه و محبت داشت. این علاقه فراتر از محبت پدر به فرزند بود. محبت حضرت رسول با احترام و اکرام به وجود آن حضرت همراه بود. فاطمه (س)، در دامان نبوت، پرورش و در پناه امامت رشد یافت و از هر گونه ناپاکی و پلیدی به دور بود. احمد بن حنبل در مسند خود به نقل از مسور از رسول خدا (ص) می‌نویسد: «فاطمه، پاره تن من است؛ هر که او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده و هر که او را شاد کند، مرا شاد کرده است...»[۱].[۲]

دوم: حضرت امام رضا (ع)

مورد دوم که در مفاتیح الجنان به آن اشاره شده در باب فضیلت زیارت امام رضا (ع) می‌باشد که به جهت تکریم و مقام عظمای این امام (ع)، پیامبر (ص) فرمودند: «زود باشد که پاره‌ای از تن من در زمین خراسان مدفون گردد و هیچ مؤمنی زیارت نکند او را مگر این که خداوند بهشت را بر او واجب نماید و بدنش را بر آتش جهنم حرام گرداند»[۳].

مردی خراسانی، خدمت امام رضا (ع) رسید و عرض کرد: «یا بن رسول الله (ص)! رسول خدا (ص) را در خواب دیدم که می‌فرمودند: چگونه است حال شما، هرگاه در سرزمین شما مدفون گردد پاره تن من. امام رضا (ع) فرمودند: «من هستم آن کس که در سرزمین شما مدفون می‌گردم و منم پاره تن رسول خدا (ص)»[۴].

و در حدیث دیگر فرمودند: «پاره تن من در خراسان مدفون خواهد شد، هر غمناکی که او را زیارت کند، البته حق تعالی غمش را زایل گرداند و هر گناهکاری که او را زیارت نماید، البته خداوند گناهانش را بیامرزد»[۵]. این حدیث مبارک و معتبر، در یکی از کتیبه‌های ایوان طلای صحن انقلاب اسلامی (کهنه) به خط نستعلیق نوشته شده است[۶].[۷]

منابع

پانویس

  1. «فَاطِمَةُ بَضْعَةُ مِنِّي يَغْضَبُنِي مَا يَغْضَبُهَا وَ يَبْسُطُنِي مَا يَبْسُطُهَا...» مسند احمد، ج۵، ص۴۲۳، ح۱۸۴۲۸؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۷۲، ح۴۷۴۷، کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۰۸، ح۳۴۲۲۳؛ ینابیع الموده، ص۳۷۱.
  2. رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم، ص۴۴.
  3. تحفة الزائر، ج۱.
  4. عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۶۳۲.
  5. مفاتیح الجنان، ص۷۵۰.
  6. تاریخ آستان قدس رضوی، ج۱، ص۲۰۷ و ۲۰۸.
  7. محمدی، حسین، رضانامه، ص۱۷۱.