علی اصغر در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = علی اصغر | | موضوع مرتبط = علی اصغر | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = علی اصغر | ||
| مداخل مرتبط = [[علی اصغر در معارف و سیره حسینی]] | | مداخل مرتبط = [[علی اصغر در معارف و سیره حسینی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
برای [[امام حسین]] {{ع}} [[فرزندی]] به نام '''[[علی اصغر]]''' نام برده شده است که در [[روز]] [[عاشورا]] در دامان پدر [[شهید]] شده است و نام مادر او [[رباب]] بوده است. درباره سن این [[کودک]] و چگونگی [[شهادت]] در منابع گوناگون، [[اختلاف]] وجود دارد. | |||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
برخی منابع، از فرزندی برای [[امام حسین]]{{ع}} به نام [[علی اصغر]] یاد کردهاند که در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسید<ref>ر.ک: مطالب السؤول، ص۷۳؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۵۰.</ref>. گفتنی است برخی مصادر نیز نام وی را [[عبدالله]] گزارش کردهاند<ref>ر.ک: الإرشاد، ج۲، ص۱۳۵؛ مجموعة نفیسة، ص۱۱۰ (تاج الموالید).</ref> و بعید نیست علاوه بر [[علی اکبر]]، دو فرزند دیگر [[امام]] (یکی به نام علی اصغر و دیگری به نام عبدالله) در [[عاشورا]] [[شهید]] شده باشند<ref>ر.ک: مطالب السؤول، ص۷۳؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۵۰.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۹۶.</ref> | برخی منابع، از فرزندی برای [[امام حسین]] {{ع}} به نام [[علی اصغر]] یاد کردهاند که در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسید<ref>ر.ک: مطالب السؤول، ص۷۳؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۵۰.</ref>. گفتنی است برخی مصادر نیز نام وی را [[عبدالله]] گزارش کردهاند<ref>ر.ک: الإرشاد، ج۲، ص۱۳۵؛ مجموعة نفیسة، ص۱۱۰ (تاج الموالید).</ref> و بعید نیست علاوه بر [[علی اکبر]]، دو فرزند دیگر [[امام]] (یکی به نام علی اصغر و دیگری به نام عبدالله) در [[عاشورا]] [[شهید]] شده باشند<ref>ر.ک: مطالب السؤول، ص۷۳؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۵۰.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۹۶.</ref> | ||
== [[رباب]]، مادر علی اصغر (همسر امام حسین{{ع}}) == | == [[رباب]]، مادر علی اصغر (همسر امام حسین {{ع}}) == | ||
[[رباب دختر امرئ القیس]] [[همسر امام حسین]]{{ع}} است که دو فرزند از [[امام]]{{ع}} آورد: علی اصغر و [[سکینه]]. | [[رباب دختر امرئ القیس]] [[همسر امام حسین]] {{ع}} است که دو فرزند از [[امام]] {{ع}} آورد: علی اصغر و [[سکینه]]. | ||
رباب [[زن]] بسیار با [[شخصیت]] و بافضیلتی بود و امام حسین{{ع}} بسیار به او علاقهمند بود و [[منزلت]] والایی برای او قائل بود<ref>نفس المهموم، ص۵۳۷.</ref>. او در [[حادثه کربلا]] حضور داشت و [[شاهد]] پرپر شدن شیرخوارهاش در [[روز عاشورا]] بود و در میان [[اسیران]]، به [[کوفه]] و از آنجا به [[شام]] برده شد و با قافله [[کربلا]] در بازگشت به [[مدینه]] همواره در [[غم]] [[اندوه]] حسین{{ع}} مینالید و میگریست. | رباب [[زن]] بسیار با [[شخصیت]] و بافضیلتی بود و امام حسین {{ع}} بسیار به او علاقهمند بود و [[منزلت]] والایی برای او قائل بود<ref>نفس المهموم، ص۵۳۷.</ref>. او در [[حادثه کربلا]] حضور داشت و [[شاهد]] پرپر شدن شیرخوارهاش در [[روز عاشورا]] بود و در میان [[اسیران]]، به [[کوفه]] و از آنجا به [[شام]] برده شد و با قافله [[کربلا]] در بازگشت به [[مدینه]] همواره در [[غم]] [[اندوه]] حسین {{ع}} مینالید و میگریست. | ||
برخی از [[مورخان]] گفتهاند: او پس از شام به مدینه آمد و بسیاری از [[اشراف قریش]] به [[خواستگاری]] او آمدند، اما رباب نپذیرفت و میگفت: هرگز پس از فرزند [[رسول خدا]]{{صل}} همسری فرزند دیگری را نخواهم پذیرفت. وی تا یک سال همچنان میگریست و از زیر [[آسمان]] به زیر سقفی نمیرفت تا از شدت [[گریه]] و اندوه پس از یک سال درگذشت<ref>. منتخب التواریخ، ص۲۹۲.</ref>. | برخی از [[مورخان]] گفتهاند: او پس از شام به مدینه آمد و بسیاری از [[اشراف قریش]] به [[خواستگاری]] او آمدند، اما رباب نپذیرفت و میگفت: هرگز پس از فرزند [[رسول خدا]] {{صل}} همسری فرزند دیگری را نخواهم پذیرفت. وی تا یک سال همچنان میگریست و از زیر [[آسمان]] به زیر سقفی نمیرفت تا از شدت [[گریه]] و اندوه پس از یک سال درگذشت<ref>. منتخب التواریخ، ص۲۹۲.</ref>. | ||
برخی دیگر از مورخان گفتهاند: [[رباب]] پس از مراجعت از شام با [[اذن]] [[امام سجاد]]{{ع}} تا یک سال در کربلا ماند و پس از آن به مدینه رفت و از شدت [[اندوه]] درگذشت<ref>نفس المهموم، ص۴۵۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۲۰۹.</ref> | برخی دیگر از مورخان گفتهاند: [[رباب]] پس از مراجعت از شام با [[اذن]] [[امام سجاد]] {{ع}} تا یک سال در کربلا ماند و پس از آن به مدینه رفت و از شدت [[اندوه]] درگذشت<ref>نفس المهموم، ص۴۵۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص۲۰۹.</ref> | ||
== تحقیق درباره شهادت کودک شیرخوار == | == تحقیق درباره شهادت کودک شیرخوار == | ||
بر پایه برخی از گزارشها، [[امام حسین]]، شش پسر داشته که دو تن از آنان، عبداللّه و [[علی اصغر]]، نام داشتهاند. احتمالاً ـ همان طور که [[ابن طلحه]] گفته ـ، این دو فرزند [[امام]]{{ع}}، هر دو در [[روز عاشورا]]، [[شهید]] شدهاند، با این تفاوت که یکی [[شیرخواره]] بوده است و دیگری، چند ساله. گزارشهایی که کلمه «رَضیع (شیرخواره)» در آنها به کار رفته و یا تصریح میکنند که [[فرزندی]] از امام{{ع}} که در روز عاشورا به [[دنیا]] آمده بود، روی دست پدر، تیر خورد و شهید شد، به شهادتِ یکی از این [[فرزندان]]، اشاره دارد. البته باید توجّه داشت آنچه مکرّر شنیده میشود که آن [[کودک]]، [[شش ماهه]] بوده، [[سند]] معتبری ندارد<ref>منشأ این سخن، احتمالاً نسخه منتشر شده مقتل ضعیف منسوب به ابو مِخنَف باشد که در آن آمده: «از عمر او (علی اصغر) شش ماه گذشته بود». گفتنی است که این سخن، نه تنها در هیچ منبع معتبری نیامده است؛ بلکه در نسخه خطیای از همین کتاب نیز - که در کتاب خانه تخصّصی حدیث (قم / دار الحدیث)، موجود است - این جمله نیامده است البته گزارشی از «یک ساله بودن» وی، در تاریخ بلعمی آمده است.</ref>. امّا گزارشهایی که به [[شهادت]] فرزند سه ساله امام{{ع}} اشاره کردهاند یا تعبیرهای مشابه و نزدیک به آن دارند، مربوط به شهادت فرزند دیگری از ایشان است. به نظر میرسد که از یک سو، تشابه شماری از گزارشهای مربوط به شهادت این دو کودک، و از سوی دیگر، [[اختلاف]] شماری دیگر از آنها و همچنین، اختلاف در نام مادر فرزند خردسال امام{{ع}} که شهید شده<ref>بیشتر منابع، نام مادر این کودک را «رَباب» آوردهاند.</ref>، حاکی از بیدقّتی گزارشگران در گزارش شهادت این دو کودک (و عدم تفکیک آنها از یکدیگر) است. در «[[زیارت ناحیه مقدّسه]]» آمده است: «[[سلام]] بر [[عبداللّه بن الحسین]]، کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده به [[خون]] تیپده که خونش به [[آسمان]]، پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد! [[خدا]] [[لعنت]] کند حَرمَلَه بن کاهِل [[اسدی]] و همراهانش را که به او تیر زدند!»<ref>{{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ، الطِّفْلِ الرَّضِيعِ وَ الْمَرْمِيِّ الصَّرِيعِ، الْمُتَشَحِّطِ دَماً، الْمُصَعَّدِ دَمُهُ فِي السَّمَاءِ، الْمَذْبُوحِ بِالسَّهْمِ فِي حَجْرِ أَبِيهِ، لَعَنَ اللَّهُ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ الْأَسَدِيَّ وَ ذَوِيهِ}} (الإقبال، ج۳، ص۷۳؛ المزار الکبیر، ص۴۸۶، ح۸).</ref>. همچنین در «[[زیارت]] ناحیه دوم» آمده است: «[[سلام]] بر علیِ بزرگ! سلام بر [[شیرخواره]] کوچک!»<ref>{{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَى عَلِيٍ الْكَبِيرِ، السَّلَامُ عَلَى الرَّضِيعِ الصَّغِيرِ}} (المزار الکبیر، ص۴۹۶، ح۹؛ بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۳۱۷، ح۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۷۲-۵۷۷.</ref> | بر پایه برخی از گزارشها، [[امام حسین]]، شش پسر داشته که دو تن از آنان، عبداللّه و [[علی اصغر]]، نام داشتهاند. احتمالاً ـ همان طور که [[ابن طلحه]] گفته ـ، این دو فرزند [[امام]] {{ع}}، هر دو در [[روز عاشورا]]، [[شهید]] شدهاند، با این تفاوت که یکی [[شیرخواره]] بوده است و دیگری، چند ساله. گزارشهایی که کلمه «رَضیع (شیرخواره)» در آنها به کار رفته و یا تصریح میکنند که [[فرزندی]] از امام {{ع}} که در روز عاشورا به [[دنیا]] آمده بود، روی دست پدر، تیر خورد و شهید شد، به شهادتِ یکی از این [[فرزندان]]، اشاره دارد. البته باید توجّه داشت آنچه مکرّر شنیده میشود که آن [[کودک]]، [[شش ماهه]] بوده، [[سند]] معتبری ندارد<ref>منشأ این سخن، احتمالاً نسخه منتشر شده مقتل ضعیف منسوب به ابو مِخنَف باشد که در آن آمده: «از عمر او (علی اصغر) شش ماه گذشته بود». گفتنی است که این سخن، نه تنها در هیچ منبع معتبری نیامده است؛ بلکه در نسخه خطیای از همین کتاب نیز - که در کتاب خانه تخصّصی حدیث (قم / دار الحدیث)، موجود است - این جمله نیامده است البته گزارشی از «یک ساله بودن» وی، در تاریخ بلعمی آمده است.</ref>. امّا گزارشهایی که به [[شهادت]] فرزند سه ساله امام {{ع}} اشاره کردهاند یا تعبیرهای مشابه و نزدیک به آن دارند، مربوط به شهادت فرزند دیگری از ایشان است. به نظر میرسد که از یک سو، تشابه شماری از گزارشهای مربوط به شهادت این دو کودک، و از سوی دیگر، [[اختلاف]] شماری دیگر از آنها و همچنین، اختلاف در نام مادر فرزند خردسال امام {{ع}} که شهید شده<ref>بیشتر منابع، نام مادر این کودک را «رَباب» آوردهاند.</ref>، حاکی از بیدقّتی گزارشگران در گزارش شهادت این دو کودک (و عدم تفکیک آنها از یکدیگر) است. در «[[زیارت ناحیه مقدّسه]]» آمده است: «[[سلام]] بر [[عبداللّه بن الحسین]]، کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده به [[خون]] تیپده که خونش به [[آسمان]]، پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد! [[خدا]] [[لعنت]] کند حَرمَلَه بن کاهِل [[اسدی]] و همراهانش را که به او تیر زدند!»<ref>{{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ، الطِّفْلِ الرَّضِيعِ وَ الْمَرْمِيِّ الصَّرِيعِ، الْمُتَشَحِّطِ دَماً، الْمُصَعَّدِ دَمُهُ فِي السَّمَاءِ، الْمَذْبُوحِ بِالسَّهْمِ فِي حَجْرِ أَبِيهِ، لَعَنَ اللَّهُ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ الْأَسَدِيَّ وَ ذَوِيهِ}} (الإقبال، ج۳، ص۷۳؛ المزار الکبیر، ص۴۸۶، ح۸).</ref>. همچنین در «[[زیارت]] ناحیه دوم» آمده است: «[[سلام]] بر علیِ بزرگ! سلام بر [[شیرخواره]] کوچک!»<ref>{{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَى عَلِيٍ الْكَبِيرِ، السَّلَامُ عَلَى الرَّضِيعِ الصَّغِيرِ}} (المزار الکبیر، ص۴۹۶، ح۹؛ بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۳۱۷، ح۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۷۲-۵۷۷.</ref> | ||
=== تحریفات درباره شهادت علی اصغر === | === تحریفات درباره شهادت علی اصغر === | ||
گفتنی است در شماری از منابع متأخّر، مطالبی در ذکر [[مصائب]] [[علی اصغر]]، گزارش شده است که در منابع قابل استناد، دیده نمیشود؛ مانند آنچه در [[روضة الشهدا]]، در پایان نقل زیر، درباره بیشیر شدن مادر علی اصغر آمده است که: [[امام حسین]]{{ع}}، علی اصغر را روی دست آورده و آواز داد که: ای [[قوم]]! اگر به [[زعم]] شما، من [[گناه]] کردهام، این طفل، باری، هیچ گناهی ندارد. وی را یک جرعه آب دهید که از غایتِ [[تشنگی]]، شیر در پستان مادرش نمانده. یا آنچه در کتاب مَصرَعُ الحسین{{ع}} آمده که: در میان [[لشکر]] [[عمر بن سعد]]، درباره آب دادن به علی اصغر، [[اختلاف]] افتاد. [[ابن سعد]] به حَرمَله گفت: این [[نزاع]] را قطع کن! یا آنچه در سوگ [[نامه]] [[آل محمّد]]{{صل}} آمده است که: [[حرمله]] به مختار گفت: اکنون که مرا میکُشی، بگذار کارهای خودم را بگویم تا قلبت را بسوزانم. ای [[امیر]]! من، سه تیر سه شاخه داشتم که آنها را با زهر، آمیخته کرده بودم. با یکی از آنها، گلوی علی اصغر را در آغوش [[حسین]]، دریدم؛ با دومی، [[قلب]] حسین را نشانه رفتم...، و با سومی، گلوی [[عبداللّه بن حسن]] را. یا آنچه در مُحْرِقُ القلوب آمده است که: علی اصغر، بعد از تیر خوردن، به روی پدر نگریست و تبسّمی کرد و سپس به [[شهادت]] رسید. یا آنچه در عنوان الکلام آمده است که: شب یازدهم، بعد از خوردن آب، شیر در پستان [رَباب] آمد. پستانها[یش] را سرِ دست گرفت. همی گفت: نورِ دیده، [[علی اصغر]]! کجایی؟ پستانهای من، پُر از شیر است! یا اینکه به عملکرد [[سپاهیان ابن سعد]]، بعد از [[واقعه عاشورا]] اشاره دارد: [[قنداقه علی اصغر]] را از زیر [[خاک]]، بیرون آوردند و سرِ او را به نیزه نمودند<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۷۲-۵۷۷.</ref>. | گفتنی است در شماری از منابع متأخّر، مطالبی در ذکر [[مصائب]] [[علی اصغر]]، گزارش شده است که در منابع قابل استناد، دیده نمیشود؛ مانند آنچه در [[روضة الشهدا]]، در پایان نقل زیر، درباره بیشیر شدن مادر علی اصغر آمده است که: [[امام حسین]] {{ع}}، علی اصغر را روی دست آورده و آواز داد که: ای [[قوم]]! اگر به [[زعم]] شما، من [[گناه]] کردهام، این طفل، باری، هیچ گناهی ندارد. وی را یک جرعه آب دهید که از غایتِ [[تشنگی]]، شیر در پستان مادرش نمانده. یا آنچه در کتاب مَصرَعُ الحسین {{ع}} آمده که: در میان [[لشکر]] [[عمر بن سعد]]، درباره آب دادن به علی اصغر، [[اختلاف]] افتاد. [[ابن سعد]] به حَرمَله گفت: این [[نزاع]] را قطع کن! یا آنچه در سوگ [[نامه]] [[آل محمّد]] {{صل}} آمده است که: [[حرمله]] به مختار گفت: اکنون که مرا میکُشی، بگذار کارهای خودم را بگویم تا قلبت را بسوزانم. ای [[امیر]]! من، سه تیر سه شاخه داشتم که آنها را با زهر، آمیخته کرده بودم. با یکی از آنها، گلوی علی اصغر را در آغوش [[حسین]]، دریدم؛ با دومی، [[قلب]] حسین را نشانه رفتم... ، و با سومی، گلوی [[عبداللّه بن حسن]] را. یا آنچه در مُحْرِقُ القلوب آمده است که: علی اصغر، بعد از تیر خوردن، به روی پدر نگریست و تبسّمی کرد و سپس به [[شهادت]] رسید. یا آنچه در عنوان الکلام آمده است که: شب یازدهم، بعد از خوردن آب، شیر در پستان [رَباب] آمد. پستانها[یش] را سرِ دست گرفت. همی گفت: نورِ دیده، [[علی اصغر]]! کجایی؟ پستانهای من، پُر از شیر است! یا اینکه به عملکرد [[سپاهیان ابن سعد]]، بعد از [[واقعه عاشورا]] اشاره دارد: [[قنداقه علی اصغر]] را از زیر [[خاک]]، بیرون آوردند و سرِ او را به نیزه نمودند<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۷۲-۵۷۷.</ref>. | ||
=== قول صحیح درباره شهادت === | === قول صحیح درباره شهادت === | ||
برخی از آنچه در منابع قابل استناد، گزارش شده، عبارت است از: | برخی از آنچه در منابع قابل استناد، گزارش شده، عبارت است از: | ||
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] آمده است: هنگامی که [[حسین]]{{ع}}، شهادت [[جوانان]] و محبوبانش را دید، [[تصمیم]] گرفت که خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هست که از [[حرم]] [[پیامبر خدا]]{{صل}}، [[دفاع]] کند؟ آیا [[یکتاپرستی]] هست که درباره ما از [[خدا]] بترسد؟ آیا [[دادرسی]] هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاریدهندهای هست که به خاطر خدا، ما را [[یاری]] دهد؟». پس صدای [[زنان]]، به ناله برخاست. [[امام]]{{ع}}، به جلوی درِ [[خیمه]] آمد و به [[زینب]]{{س}} فرمود: «[[کودک]] خُردسالم را به من بده تا با او، خداحافظی کنم». او را گرفت و میخواست او را ببوسد که [[حرملة بن کاهل]]، تیری به سوی او انداخت که در گلویش نشست و او را [[ذبح]] کرد. امام{{ع}} به زینب{{س}} فرمود: «او را بگیر!». سپس، کف دستانش را زیر [[خون]] [گلوی او] گرفت تا پُر شدند. خون را به سوی [[آسمان]] پاشید و فرمود: «آنچه بر من وارد میشود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست». [[امام باقر]]{{ع}} [درباره آن خون] فرموده است: «از آن خون، یک قطره هم به [[زمین]]، بازنگشت»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا رَأَى الْحُسَيْنُ{{ع}} مَصَارِعَ فِتْيَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ فَتَقَدَّمَ إِلَى الْخَيْمَةِ وَ قَالَ لِزَيْنَبَ نَاوِلِينِي وَلَدِيَ الصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَيْهِ لِيُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْكَاهِلِ الْأَسَدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِي نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَيْنَبَ خُذِيهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِكَفَّيْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَيَّ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ. قَالَ الْبَاقِرُ{{ع}} فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ ذَلِكَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ}} (الملهوف، ص۱۶۸).</ref>. | در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] آمده است: هنگامی که [[حسین]] {{ع}}، شهادت [[جوانان]] و محبوبانش را دید، [[تصمیم]] گرفت که خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هست که از [[حرم]] [[پیامبر خدا]] {{صل}}، [[دفاع]] کند؟ آیا [[یکتاپرستی]] هست که درباره ما از [[خدا]] بترسد؟ آیا [[دادرسی]] هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاریدهندهای هست که به خاطر خدا، ما را [[یاری]] دهد؟». پس صدای [[زنان]]، به ناله برخاست. [[امام]] {{ع}}، به جلوی درِ [[خیمه]] آمد و به [[زینب]] {{س}} فرمود: «[[کودک]] خُردسالم را به من بده تا با او، خداحافظی کنم». او را گرفت و میخواست او را ببوسد که [[حرملة بن کاهل]]، تیری به سوی او انداخت که در گلویش نشست و او را [[ذبح]] کرد. امام {{ع}} به زینب {{س}} فرمود: «او را بگیر!». سپس، کف دستانش را زیر [[خون]] [گلوی او] گرفت تا پُر شدند. خون را به سوی [[آسمان]] پاشید و فرمود: «آنچه بر من وارد میشود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست». [[امام باقر]] {{ع}} [درباره آن خون] فرموده است: «از آن خون، یک قطره هم به [[زمین]]، بازنگشت»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا رَأَى الْحُسَيْنُ {{ع}} مَصَارِعَ فِتْيَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ فَتَقَدَّمَ إِلَى الْخَيْمَةِ وَ قَالَ لِزَيْنَبَ نَاوِلِينِي وَلَدِيَ الصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَيْهِ لِيُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْكَاهِلِ الْأَسَدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِي نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَيْنَبَ خُذِيهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِكَفَّيْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَيَّ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ. قَالَ الْبَاقِرُ {{ع}} فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ ذَلِكَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ}} (الملهوف، ص۱۶۸).</ref>. | ||
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] آمده است که: [[حسین]]{{ع}} جلوی [[خیمه]] نشست. فرزندش [[عبداللّه بن حسین]] را ـ که خُردسال بود ـ، برایش آوردند. [[امام]]{{ع}}، او را در دامانش نشانْد. مردی از [[بنی اسد]]، او را با تیری زد و ذبحش کرد. حسین{{ع}}، [[خون]] او را گرفت و هنگامی که کفِ دستش پُر شد، آن را بر [[زمین]] ریخت. سپس گفت: «پروردگارا! اگر یاریِ آسمانیات را از ما دریغ داشتی، آن را برای جای بهتری قرار بده و [[انتقام]] ما را از این [[مردم]] [[ستمکار]]، بگیر». سپس، آن [[کودک]] را آورد و کنار کشتگان خاندانش قرار داد<ref>{{متن حدیث|جَلَسَ الْحُسَيْنُ{{ع}} أَمَامَ الْفُسْطَاطِ فَأُتِيَ بِابْنِهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ طِفْلٌ فَأَجْلَسَهُ فِي حَجْرِهِ فَرَمَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي أَسَدٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ فَتَلَقَّى الْحُسَيْنُ{{ع}} دَمَهُ فَلَمَّا مَلَأَ كَفَّهُ صَبَّهُ فِي الْأَرْضِثُمَّ قَالَ: رَبِّ إِنْ تَكُنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ مِنَ السَّمَاءِ فَاجْعَلْ ذَلِكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ وَ انْتَقِمْ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ- ثُمَّ حَمَلَهُ حَتَّى وَضَعَهُ مَعَ قَتْلَى أَهْلِهِ}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۰۸؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۶۶).</ref>. | در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] آمده است که: [[حسین]] {{ع}} جلوی [[خیمه]] نشست. فرزندش [[عبداللّه بن حسین]] را ـ که خُردسال بود ـ، برایش آوردند. [[امام]] {{ع}}، او را در دامانش نشانْد. مردی از [[بنی اسد]]، او را با تیری زد و ذبحش کرد. حسین {{ع}}، [[خون]] او را گرفت و هنگامی که کفِ دستش پُر شد، آن را بر [[زمین]] ریخت. سپس گفت: «پروردگارا! اگر یاریِ آسمانیات را از ما دریغ داشتی، آن را برای جای بهتری قرار بده و [[انتقام]] ما را از این [[مردم]] [[ستمکار]]، بگیر». سپس، آن [[کودک]] را آورد و کنار کشتگان خاندانش قرار داد<ref>{{متن حدیث|جَلَسَ الْحُسَيْنُ {{ع}} أَمَامَ الْفُسْطَاطِ فَأُتِيَ بِابْنِهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ طِفْلٌ فَأَجْلَسَهُ فِي حَجْرِهِ فَرَمَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي أَسَدٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ فَتَلَقَّى الْحُسَيْنُ {{ع}} دَمَهُ فَلَمَّا مَلَأَ كَفَّهُ صَبَّهُ فِي الْأَرْضِثُمَّ قَالَ: رَبِّ إِنْ تَكُنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ مِنَ السَّمَاءِ فَاجْعَلْ ذَلِكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ وَ انْتَقِمْ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ- ثُمَّ حَمَلَهُ حَتَّى وَضَعَهُ مَعَ قَتْلَى أَهْلِهِ}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۰۸؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۶۶).</ref>. | ||
از کتاب [[سر السلسلة العلویة (کتاب)|سرّ السلسلة العَلَویة]] در یاد کرد [[فرزندان حسین]]{{ع}} نقل شده است که: [[عبداللّه بن حسین بن علی]]، در دامان پدرش کُشته شد. او [[کودکی]] شیرخوار بود که تیری از مردی از [[قبیله بنی اسد]]، به او اصابت کرد که دست و پا زد و [[جان]] داد<ref>{{متن حدیث|وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ الحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ، قُتِلَ فِي حِجْرِ أبِيهِ{{ع}} وَ هُوَ صَبِيٌّ رَضِيعٌ، أَصَابَهُ سَهْمٌ مِنْ رَجُلٍ مِنْ بَنِي أسَدٍ، فَاضْطَرَبَ وَ مَاتَ}} (سرّ السلسلة العلویة، ص۳۰؛ الشجرة المبارکة، ص۷۳).</ref>. | از کتاب [[سر السلسلة العلویة (کتاب)|سرّ السلسلة العَلَویة]] در یاد کرد [[فرزندان حسین]] {{ع}} نقل شده است که: [[عبداللّه بن حسین بن علی]]، در دامان پدرش کُشته شد. او [[کودکی]] شیرخوار بود که تیری از مردی از [[قبیله بنی اسد]]، به او اصابت کرد که دست و پا زد و [[جان]] داد<ref>{{متن حدیث|وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ الحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ، قُتِلَ فِي حِجْرِ أبِيهِ {{ع}} وَ هُوَ صَبِيٌّ رَضِيعٌ، أَصَابَهُ سَهْمٌ مِنْ رَجُلٍ مِنْ بَنِي أسَدٍ، فَاضْطَرَبَ وَ مَاتَ}} (سرّ السلسلة العلویة، ص۳۰؛ الشجرة المبارکة، ص۷۳).</ref>. | ||
از کتاب [[الاحتجاج (کتاب)|الاحتجاج]] چنین نقل شده است: گفته شده است: هنگامی که [[یاران]] و [[نزدیکان]] [[حسین]]{{ع}}، کشته شدند، او یکّه و تنها مانْد و کسی جز پسرش [[علی]] [[زین العابدین]] و پسری دیگر به نام [[عبداللّه ـ که شیرخوار بود ـ، با او نبود. حسین{{ع}} جلوی درِ [[خیمه]] آمد و گفت: «آن [[کودک]] را به من بدهید تا با او خداحافظی کنم». آن کودک را به او دادند. کودک را میبوسید و میگفت: «پسرکم! وای بر این [[مردم]] که طرف دعوایشان، [[محمّد]]{{صل}} است!». گفته شده: در همین حال، تیری آمد و بر گودیِ گلوی کودک نشست و او را کُشت. حسین{{ع}}، از اسبش فرود آمد و با قبضه شمشیرش، گودالی کَنْد و کودک را با [[خون]] آغشتهاش، در آن، [[دفن]] کرد<ref>{{متن حدیث|إنَّهُ لَمَّا قُتِلَ أَصْحَابُ الحُسَيْنِ{{ع}} وَ أَقَارِبُهُ، وَ بَقِيَ وَحِيدَاً فَرِيدَاً لَيْسَ مَعَهُ إلَا ابْنُهُ عَلِيٌّ زَيْنُ الْعَابِدِينَ{{ع}}، وَابْنٌ آخَرُ فِي الرِّضَاعِ اسْمُهُ عَبْدُ اللّهِ، فَتَقَدَّمَ الحُسَيْنُ{{ع}} إِلَى بَابِ الخَيْمَةِ فَقَالَ: نَاوِلونِي ذَلِكَ الطِّفْلَ حَتَّى اُوَدِّعَهُ! فَنَاوَلوهُ الصَّبِيَّ، فَجَعَلَ يُقَبِّلُهُ وَ هُوَ يَقُولُ: يَا بُنَيَّ، وَيْلٌ لِهؤُلاءِ القَوْمِ إِذَا كَانَ خَصْمَهُمْ مُحَمَّدٌ{{صل}}. قِيلَ: فَإِذَا بِسَهْمٍ قَدْ أَقْبَلَ حَتَّى وَقَعَ فِي لَبَّةِ الصَّبِيِّ فَقَتَلَهُ، فَنَزَلَ الحُسَيْنُ{{ع}} عَنْ فَرْسِهِ، وَحَفَرَ لِلصَّبِيِّ بِجَفْنِ سَيْفِهِ، وَ رَمَّلَهُ بِدَمِهِ وَ دَفَنَهُ}} (الاحتجاج، ج۲، ص۱۰۱، ح۱۶۸؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۴۹).</ref>. | از کتاب [[الاحتجاج (کتاب)|الاحتجاج]] چنین نقل شده است: گفته شده است: هنگامی که [[یاران]] و [[نزدیکان]] [[حسین]] {{ع}}، کشته شدند، او یکّه و تنها مانْد و کسی جز پسرش [[علی]] [[زین العابدین]] و پسری دیگر به نام [[عبداللّه]] ـ که شیرخوار بود ـ، با او نبود. حسین {{ع}} جلوی درِ [[خیمه]] آمد و گفت: «آن [[کودک]] را به من بدهید تا با او خداحافظی کنم». آن کودک را به او دادند. کودک را میبوسید و میگفت: «پسرکم! وای بر این [[مردم]] که طرف دعوایشان، [[محمّد]] {{صل}} است!». گفته شده: در همین حال، تیری آمد و بر گودیِ گلوی کودک نشست و او را کُشت. حسین {{ع}}، از اسبش فرود آمد و با قبضه شمشیرش، گودالی کَنْد و کودک را با [[خون]] آغشتهاش، در آن، [[دفن]] کرد<ref>{{متن حدیث|إنَّهُ لَمَّا قُتِلَ أَصْحَابُ الحُسَيْنِ {{ع}} وَ أَقَارِبُهُ، وَ بَقِيَ وَحِيدَاً فَرِيدَاً لَيْسَ مَعَهُ إلَا ابْنُهُ عَلِيٌّ زَيْنُ الْعَابِدِينَ {{ع}}، وَابْنٌ آخَرُ فِي الرِّضَاعِ اسْمُهُ عَبْدُ اللّهِ، فَتَقَدَّمَ الحُسَيْنُ {{ع}} إِلَى بَابِ الخَيْمَةِ فَقَالَ: نَاوِلونِي ذَلِكَ الطِّفْلَ حَتَّى اُوَدِّعَهُ! فَنَاوَلوهُ الصَّبِيَّ، فَجَعَلَ يُقَبِّلُهُ وَ هُوَ يَقُولُ: يَا بُنَيَّ، وَيْلٌ لِهؤُلاءِ القَوْمِ إِذَا كَانَ خَصْمَهُمْ مُحَمَّدٌ {{صل}}. قِيلَ: فَإِذَا بِسَهْمٍ قَدْ أَقْبَلَ حَتَّى وَقَعَ فِي لَبَّةِ الصَّبِيِّ فَقَتَلَهُ، فَنَزَلَ الحُسَيْنُ {{ع}} عَنْ فَرْسِهِ، وَحَفَرَ لِلصَّبِيِّ بِجَفْنِ سَيْفِهِ، وَ رَمَّلَهُ بِدَمِهِ وَ دَفَنَهُ}} (الاحتجاج، ج۲، ص۱۰۱، ح۱۶۸؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۴۹).</ref>. | ||
از کتاب [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]] نقل است که: یاران حسین{{ع}}، یک به یک، گامْ پیش نهادند [و رزمیدند و [[شهید]] شدند] تا اینکه حسین{{ع}} تنها ماند و هیچ یک از [مردان] [[خانواده]] و [[فرزندان]] و نزدیکانش با او نماند. او بر بالای اسبش بود. [[کودکی]] را که همان [[ساعت]] متولّد شده بود، برایش آوردند. حسین{{ع}}، در گوشش [[اذان]] گفت و کامِ او را بر میداشت که تیری آمد و در گلوی کودک نشست و ذبحش کرد. [[حسین]]{{ع}}، تیر را از گلوی او بیرون کشید و خونش را به [[بدن]] او مالید و گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]، تو نزد خدا، از شتر [[صالح]]، گرامیتری و [[محمّد]]{{صل}} نیز نزد خدا از صالح، گرامیتر است». سپس آمد و او را کنار [[فرزندان]] و برادرزادگانش نهاد<ref>{{متن حدیث|تَقَدَّمُوا رَجُلَاً رَجُلَاً، حَتَّى بَقِيَ وَحْدَهُ مَا مَعَهُ أحَدٌ مِنْ أَهْلِهِ، وَ لَا وُلْدِهِ وَ لَا أَقَارِبِهِ، فَإِنَّهُ لَواقِفٌ عَلَى فَرَسِهِ، إِذْ اُتِيَ بِمَولُودٍ قَدْ وُلِدَ لَهُ فِي تِلكَ السَّاعَةِ، فَأَذَّنَ فِي اُذُنِهِ، وَ جَعَلَ يُحَنِّكُهُ إِذْ أَتَاهُ سَهْمٌ فَوَقَعَ فِي حَلْقِ الصَّبِيِّ فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَيْنُ{{ع}} السَّهْمَ مِنْ حَلْقِهِ، وَ جَعَلَ يُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ وَ يَقُولُ: وَاللّهِ لَأَنْتَ أَكْرَمُ عَلَى اللّهِ مِنَ النَّاقَةِ، وَ لَمُحَمَّدٌ أَكْرَمُ عَلَى اللّهِ مِنْ صَالِحٍ! ثُمَّ أَتَى فَوَضَعَهُ مَعَ وُلْدِهِ وَ بَنِي أَخِيهِ}} (تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۷۲-۵۷۷؛ [[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[سوگنامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگنامه کربلا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۴]] ص۹۲؛ جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص۲۳۴-۲۳۵.</ref> | از کتاب [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]] نقل است که: یاران حسین {{ع}}، یک به یک، گامْ پیش نهادند [و رزمیدند و [[شهید]] شدند] تا اینکه حسین {{ع}} تنها ماند و هیچ یک از [مردان] [[خانواده]] و [[فرزندان]] و نزدیکانش با او نماند. او بر بالای اسبش بود. [[کودکی]] را که همان [[ساعت]] متولّد شده بود، برایش آوردند. حسین {{ع}}، در گوشش [[اذان]] گفت و کامِ او را بر میداشت که تیری آمد و در گلوی کودک نشست و ذبحش کرد. [[حسین]] {{ع}}، تیر را از گلوی او بیرون کشید و خونش را به [[بدن]] او مالید و گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]، تو نزد خدا، از شتر [[صالح]]، گرامیتری و [[محمّد]] {{صل}} نیز نزد خدا از صالح، گرامیتر است». سپس آمد و او را کنار [[فرزندان]] و برادرزادگانش نهاد<ref>{{متن حدیث|تَقَدَّمُوا رَجُلَاً رَجُلَاً، حَتَّى بَقِيَ وَحْدَهُ مَا مَعَهُ أحَدٌ مِنْ أَهْلِهِ، وَ لَا وُلْدِهِ وَ لَا أَقَارِبِهِ، فَإِنَّهُ لَواقِفٌ عَلَى فَرَسِهِ، إِذْ اُتِيَ بِمَولُودٍ قَدْ وُلِدَ لَهُ فِي تِلكَ السَّاعَةِ، فَأَذَّنَ فِي اُذُنِهِ، وَ جَعَلَ يُحَنِّكُهُ إِذْ أَتَاهُ سَهْمٌ فَوَقَعَ فِي حَلْقِ الصَّبِيِّ فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَيْنُ {{ع}} السَّهْمَ مِنْ حَلْقِهِ، وَ جَعَلَ يُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ وَ يَقُولُ: وَاللّهِ لَأَنْتَ أَكْرَمُ عَلَى اللّهِ مِنَ النَّاقَةِ، وَ لَمُحَمَّدٌ أَكْرَمُ عَلَى اللّهِ مِنْ صَالِحٍ! ثُمَّ أَتَى فَوَضَعَهُ مَعَ وُلْدِهِ وَ بَنِي أَخِيهِ}} (تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۷۲-۵۷۷؛ [[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[سوگنامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگنامه کربلا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۴]] ص۹۲؛ جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص۲۳۴-۲۳۵.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۵۰: | خط ۵۱: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:امام حسین]] | [[رده:فرزندان امام حسین]] | ||
[[رده:شهدای واقعه کربلا]] | [[رده:شهدای واقعه کربلا]] | ||
[[رده: | [[رده:امامزادگان کربلا]] | ||
[[رده:شهدای بنیهاشم در واقعه کربلا]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۷
برای امام حسین (ع) فرزندی به نام علی اصغر نام برده شده است که در روز عاشورا در دامان پدر شهید شده است و نام مادر او رباب بوده است. درباره سن این کودک و چگونگی شهادت در منابع گوناگون، اختلاف وجود دارد.
مقدمه
برخی منابع، از فرزندی برای امام حسین (ع) به نام علی اصغر یاد کردهاند که در کربلا به شهادت رسید[۱]. گفتنی است برخی مصادر نیز نام وی را عبدالله گزارش کردهاند[۲] و بعید نیست علاوه بر علی اکبر، دو فرزند دیگر امام (یکی به نام علی اصغر و دیگری به نام عبدالله) در عاشورا شهید شده باشند[۳].[۴]
رباب، مادر علی اصغر (همسر امام حسین (ع))
رباب دختر امرئ القیس همسر امام حسین (ع) است که دو فرزند از امام (ع) آورد: علی اصغر و سکینه.
رباب زن بسیار با شخصیت و بافضیلتی بود و امام حسین (ع) بسیار به او علاقهمند بود و منزلت والایی برای او قائل بود[۵]. او در حادثه کربلا حضور داشت و شاهد پرپر شدن شیرخوارهاش در روز عاشورا بود و در میان اسیران، به کوفه و از آنجا به شام برده شد و با قافله کربلا در بازگشت به مدینه همواره در غم اندوه حسین (ع) مینالید و میگریست.
برخی از مورخان گفتهاند: او پس از شام به مدینه آمد و بسیاری از اشراف قریش به خواستگاری او آمدند، اما رباب نپذیرفت و میگفت: هرگز پس از فرزند رسول خدا (ص) همسری فرزند دیگری را نخواهم پذیرفت. وی تا یک سال همچنان میگریست و از زیر آسمان به زیر سقفی نمیرفت تا از شدت گریه و اندوه پس از یک سال درگذشت[۶].
برخی دیگر از مورخان گفتهاند: رباب پس از مراجعت از شام با اذن امام سجاد (ع) تا یک سال در کربلا ماند و پس از آن به مدینه رفت و از شدت اندوه درگذشت[۷].[۸]
تحقیق درباره شهادت کودک شیرخوار
بر پایه برخی از گزارشها، امام حسین، شش پسر داشته که دو تن از آنان، عبداللّه و علی اصغر، نام داشتهاند. احتمالاً ـ همان طور که ابن طلحه گفته ـ، این دو فرزند امام (ع)، هر دو در روز عاشورا، شهید شدهاند، با این تفاوت که یکی شیرخواره بوده است و دیگری، چند ساله. گزارشهایی که کلمه «رَضیع (شیرخواره)» در آنها به کار رفته و یا تصریح میکنند که فرزندی از امام (ع) که در روز عاشورا به دنیا آمده بود، روی دست پدر، تیر خورد و شهید شد، به شهادتِ یکی از این فرزندان، اشاره دارد. البته باید توجّه داشت آنچه مکرّر شنیده میشود که آن کودک، شش ماهه بوده، سند معتبری ندارد[۹]. امّا گزارشهایی که به شهادت فرزند سه ساله امام (ع) اشاره کردهاند یا تعبیرهای مشابه و نزدیک به آن دارند، مربوط به شهادت فرزند دیگری از ایشان است. به نظر میرسد که از یک سو، تشابه شماری از گزارشهای مربوط به شهادت این دو کودک، و از سوی دیگر، اختلاف شماری دیگر از آنها و همچنین، اختلاف در نام مادر فرزند خردسال امام (ع) که شهید شده[۱۰]، حاکی از بیدقّتی گزارشگران در گزارش شهادت این دو کودک (و عدم تفکیک آنها از یکدیگر) است. در «زیارت ناحیه مقدّسه» آمده است: «سلام بر عبداللّه بن الحسین، کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده به خون تیپده که خونش به آسمان، پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد! خدا لعنت کند حَرمَلَه بن کاهِل اسدی و همراهانش را که به او تیر زدند!»[۱۱]. همچنین در «زیارت ناحیه دوم» آمده است: «سلام بر علیِ بزرگ! سلام بر شیرخواره کوچک!»[۱۲].[۱۳]
تحریفات درباره شهادت علی اصغر
گفتنی است در شماری از منابع متأخّر، مطالبی در ذکر مصائب علی اصغر، گزارش شده است که در منابع قابل استناد، دیده نمیشود؛ مانند آنچه در روضة الشهدا، در پایان نقل زیر، درباره بیشیر شدن مادر علی اصغر آمده است که: امام حسین (ع)، علی اصغر را روی دست آورده و آواز داد که: ای قوم! اگر به زعم شما، من گناه کردهام، این طفل، باری، هیچ گناهی ندارد. وی را یک جرعه آب دهید که از غایتِ تشنگی، شیر در پستان مادرش نمانده. یا آنچه در کتاب مَصرَعُ الحسین (ع) آمده که: در میان لشکر عمر بن سعد، درباره آب دادن به علی اصغر، اختلاف افتاد. ابن سعد به حَرمَله گفت: این نزاع را قطع کن! یا آنچه در سوگ نامه آل محمّد (ص) آمده است که: حرمله به مختار گفت: اکنون که مرا میکُشی، بگذار کارهای خودم را بگویم تا قلبت را بسوزانم. ای امیر! من، سه تیر سه شاخه داشتم که آنها را با زهر، آمیخته کرده بودم. با یکی از آنها، گلوی علی اصغر را در آغوش حسین، دریدم؛ با دومی، قلب حسین را نشانه رفتم... ، و با سومی، گلوی عبداللّه بن حسن را. یا آنچه در مُحْرِقُ القلوب آمده است که: علی اصغر، بعد از تیر خوردن، به روی پدر نگریست و تبسّمی کرد و سپس به شهادت رسید. یا آنچه در عنوان الکلام آمده است که: شب یازدهم، بعد از خوردن آب، شیر در پستان [رَباب] آمد. پستانها[یش] را سرِ دست گرفت. همی گفت: نورِ دیده، علی اصغر! کجایی؟ پستانهای من، پُر از شیر است! یا اینکه به عملکرد سپاهیان ابن سعد، بعد از واقعه عاشورا اشاره دارد: قنداقه علی اصغر را از زیر خاک، بیرون آوردند و سرِ او را به نیزه نمودند[۱۴].
قول صحیح درباره شهادت
برخی از آنچه در منابع قابل استناد، گزارش شده، عبارت است از:
در کتاب الملهوف آمده است: هنگامی که حسین (ع)، شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت که خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر خدا (ص)، دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاریدهندهای هست که به خاطر خدا، ما را یاری دهد؟». پس صدای زنان، به ناله برخاست. امام (ع)، به جلوی درِ خیمه آمد و به زینب (س) فرمود: «کودک خُردسالم را به من بده تا با او، خداحافظی کنم». او را گرفت و میخواست او را ببوسد که حرملة بن کاهل، تیری به سوی او انداخت که در گلویش نشست و او را ذبح کرد. امام (ع) به زینب (س) فرمود: «او را بگیر!». سپس، کف دستانش را زیر خون [گلوی او] گرفت تا پُر شدند. خون را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «آنچه بر من وارد میشود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست». امام باقر (ع) [درباره آن خون] فرموده است: «از آن خون، یک قطره هم به زمین، بازنگشت»[۱۵].
در کتاب الإرشاد آمده است که: حسین (ع) جلوی خیمه نشست. فرزندش عبداللّه بن حسین را ـ که خُردسال بود ـ، برایش آوردند. امام (ع)، او را در دامانش نشانْد. مردی از بنی اسد، او را با تیری زد و ذبحش کرد. حسین (ع)، خون او را گرفت و هنگامی که کفِ دستش پُر شد، آن را بر زمین ریخت. سپس گفت: «پروردگارا! اگر یاریِ آسمانیات را از ما دریغ داشتی، آن را برای جای بهتری قرار بده و انتقام ما را از این مردم ستمکار، بگیر». سپس، آن کودک را آورد و کنار کشتگان خاندانش قرار داد[۱۶].
از کتاب سرّ السلسلة العَلَویة در یاد کرد فرزندان حسین (ع) نقل شده است که: عبداللّه بن حسین بن علی، در دامان پدرش کُشته شد. او کودکی شیرخوار بود که تیری از مردی از قبیله بنی اسد، به او اصابت کرد که دست و پا زد و جان داد[۱۷].
از کتاب الاحتجاج چنین نقل شده است: گفته شده است: هنگامی که یاران و نزدیکان حسین (ع)، کشته شدند، او یکّه و تنها مانْد و کسی جز پسرش علی زین العابدین و پسری دیگر به نام عبداللّه ـ که شیرخوار بود ـ، با او نبود. حسین (ع) جلوی درِ خیمه آمد و گفت: «آن کودک را به من بدهید تا با او خداحافظی کنم». آن کودک را به او دادند. کودک را میبوسید و میگفت: «پسرکم! وای بر این مردم که طرف دعوایشان، محمّد (ص) است!». گفته شده: در همین حال، تیری آمد و بر گودیِ گلوی کودک نشست و او را کُشت. حسین (ع)، از اسبش فرود آمد و با قبضه شمشیرش، گودالی کَنْد و کودک را با خون آغشتهاش، در آن، دفن کرد[۱۸].
از کتاب تاریخ الیعقوبی نقل است که: یاران حسین (ع)، یک به یک، گامْ پیش نهادند [و رزمیدند و شهید شدند] تا اینکه حسین (ع) تنها ماند و هیچ یک از [مردان] خانواده و فرزندان و نزدیکانش با او نماند. او بر بالای اسبش بود. کودکی را که همان ساعت متولّد شده بود، برایش آوردند. حسین (ع)، در گوشش اذان گفت و کامِ او را بر میداشت که تیری آمد و در گلوی کودک نشست و ذبحش کرد. حسین (ع)، تیر را از گلوی او بیرون کشید و خونش را به بدن او مالید و گفت: «به خدا سوگند، تو نزد خدا، از شتر صالح، گرامیتری و محمّد (ص) نیز نزد خدا از صالح، گرامیتر است». سپس آمد و او را کنار فرزندان و برادرزادگانش نهاد[۱۹].[۲۰]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: مطالب السؤول، ص۷۳؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ ر.ک: الإرشاد، ج۲، ص۱۳۵؛ مجموعة نفیسة، ص۱۱۰ (تاج الموالید).
- ↑ ر.ک: مطالب السؤول، ص۷۳؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۹۶.
- ↑ نفس المهموم، ص۵۳۷.
- ↑ . منتخب التواریخ، ص۲۹۲.
- ↑ نفس المهموم، ص۴۵۳.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص۲۰۹.
- ↑ منشأ این سخن، احتمالاً نسخه منتشر شده مقتل ضعیف منسوب به ابو مِخنَف باشد که در آن آمده: «از عمر او (علی اصغر) شش ماه گذشته بود». گفتنی است که این سخن، نه تنها در هیچ منبع معتبری نیامده است؛ بلکه در نسخه خطیای از همین کتاب نیز - که در کتاب خانه تخصّصی حدیث (قم / دار الحدیث)، موجود است - این جمله نیامده است البته گزارشی از «یک ساله بودن» وی، در تاریخ بلعمی آمده است.
- ↑ بیشتر منابع، نام مادر این کودک را «رَباب» آوردهاند.
- ↑ «السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ، الطِّفْلِ الرَّضِيعِ وَ الْمَرْمِيِّ الصَّرِيعِ، الْمُتَشَحِّطِ دَماً، الْمُصَعَّدِ دَمُهُ فِي السَّمَاءِ، الْمَذْبُوحِ بِالسَّهْمِ فِي حَجْرِ أَبِيهِ، لَعَنَ اللَّهُ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ الْأَسَدِيَّ وَ ذَوِيهِ» (الإقبال، ج۳، ص۷۳؛ المزار الکبیر، ص۴۸۶، ح۸).
- ↑ «السَّلَامُ عَلَى عَلِيٍ الْكَبِيرِ، السَّلَامُ عَلَى الرَّضِيعِ الصَّغِيرِ» (المزار الکبیر، ص۴۹۶، ح۹؛ بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۳۱۷، ح۸).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۷۲-۵۷۷.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۷۲-۵۷۷.
- ↑ «لَمَّا رَأَى الْحُسَيْنُ (ع) مَصَارِعَ فِتْيَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ فَتَقَدَّمَ إِلَى الْخَيْمَةِ وَ قَالَ لِزَيْنَبَ نَاوِلِينِي وَلَدِيَ الصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَيْهِ لِيُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْكَاهِلِ الْأَسَدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِي نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَيْنَبَ خُذِيهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِكَفَّيْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَيَّ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ. قَالَ الْبَاقِرُ (ع) فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ ذَلِكَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ» (الملهوف، ص۱۶۸).
- ↑ «جَلَسَ الْحُسَيْنُ (ع) أَمَامَ الْفُسْطَاطِ فَأُتِيَ بِابْنِهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ طِفْلٌ فَأَجْلَسَهُ فِي حَجْرِهِ فَرَمَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي أَسَدٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ فَتَلَقَّى الْحُسَيْنُ (ع) دَمَهُ فَلَمَّا مَلَأَ كَفَّهُ صَبَّهُ فِي الْأَرْضِثُمَّ قَالَ: رَبِّ إِنْ تَكُنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ مِنَ السَّمَاءِ فَاجْعَلْ ذَلِكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ وَ انْتَقِمْ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ- ثُمَّ حَمَلَهُ حَتَّى وَضَعَهُ مَعَ قَتْلَى أَهْلِهِ» (الإرشاد، ج۲، ص۱۰۸؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۶۶).
- ↑ «وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ الحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ، قُتِلَ فِي حِجْرِ أبِيهِ (ع) وَ هُوَ صَبِيٌّ رَضِيعٌ، أَصَابَهُ سَهْمٌ مِنْ رَجُلٍ مِنْ بَنِي أسَدٍ، فَاضْطَرَبَ وَ مَاتَ» (سرّ السلسلة العلویة، ص۳۰؛ الشجرة المبارکة، ص۷۳).
- ↑ «إنَّهُ لَمَّا قُتِلَ أَصْحَابُ الحُسَيْنِ (ع) وَ أَقَارِبُهُ، وَ بَقِيَ وَحِيدَاً فَرِيدَاً لَيْسَ مَعَهُ إلَا ابْنُهُ عَلِيٌّ زَيْنُ الْعَابِدِينَ (ع)، وَابْنٌ آخَرُ فِي الرِّضَاعِ اسْمُهُ عَبْدُ اللّهِ، فَتَقَدَّمَ الحُسَيْنُ (ع) إِلَى بَابِ الخَيْمَةِ فَقَالَ: نَاوِلونِي ذَلِكَ الطِّفْلَ حَتَّى اُوَدِّعَهُ! فَنَاوَلوهُ الصَّبِيَّ، فَجَعَلَ يُقَبِّلُهُ وَ هُوَ يَقُولُ: يَا بُنَيَّ، وَيْلٌ لِهؤُلاءِ القَوْمِ إِذَا كَانَ خَصْمَهُمْ مُحَمَّدٌ (ص). قِيلَ: فَإِذَا بِسَهْمٍ قَدْ أَقْبَلَ حَتَّى وَقَعَ فِي لَبَّةِ الصَّبِيِّ فَقَتَلَهُ، فَنَزَلَ الحُسَيْنُ (ع) عَنْ فَرْسِهِ، وَحَفَرَ لِلصَّبِيِّ بِجَفْنِ سَيْفِهِ، وَ رَمَّلَهُ بِدَمِهِ وَ دَفَنَهُ» (الاحتجاج، ج۲، ص۱۰۱، ح۱۶۸؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۴۹).
- ↑ «تَقَدَّمُوا رَجُلَاً رَجُلَاً، حَتَّى بَقِيَ وَحْدَهُ مَا مَعَهُ أحَدٌ مِنْ أَهْلِهِ، وَ لَا وُلْدِهِ وَ لَا أَقَارِبِهِ، فَإِنَّهُ لَواقِفٌ عَلَى فَرَسِهِ، إِذْ اُتِيَ بِمَولُودٍ قَدْ وُلِدَ لَهُ فِي تِلكَ السَّاعَةِ، فَأَذَّنَ فِي اُذُنِهِ، وَ جَعَلَ يُحَنِّكُهُ إِذْ أَتَاهُ سَهْمٌ فَوَقَعَ فِي حَلْقِ الصَّبِيِّ فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَيْنُ (ع) السَّهْمَ مِنْ حَلْقِهِ، وَ جَعَلَ يُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ وَ يَقُولُ: وَاللّهِ لَأَنْتَ أَكْرَمُ عَلَى اللّهِ مِنَ النَّاقَةِ، وَ لَمُحَمَّدٌ أَكْرَمُ عَلَى اللّهِ مِنْ صَالِحٍ! ثُمَّ أَتَى فَوَضَعَهُ مَعَ وُلْدِهِ وَ بَنِي أَخِيهِ» (تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۵).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۷۲-۵۷۷؛ یوسفی غروی، محمد هادی، مقاله «سوگنامه کربلا»، فرهنگ عاشورایی ج۴ ص۹۲؛ جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۲۳۴-۲۳۵.