ابوعبدالله جدلی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '[[رده:قبیله ' به '[[رده:') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
در نام وی که از مخضرمین است، [[اختلاف]] اندکی وجود دارد. بیشتر، نام و [[نسب]] وی را [[عبدة بن عبد بن عبدالله بن ابی عمر]] نوشتهاند که در انتساب به [[قبیله]] خود جَدِیلَه، به وی جَدَلی میگویند<ref>برای اطلاع از نسب کامل وی ر. ک: ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸؛ طبری، ج۱۱، ص۶۶۶؛ ابن ماکولا، ج۱، ص۱۶۸.</ref>. | در نام وی که از مخضرمین است، [[اختلاف]] اندکی وجود دارد. بیشتر، نام و [[نسب]] وی را [[عبدة بن عبد بن عبدالله بن ابی عمر]] نوشتهاند که در انتساب به [[قبیله]] خود جَدِیلَه، به وی جَدَلی میگویند<ref>برای اطلاع از نسب کامل وی ر. ک: ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸؛ طبری، ج۱۱، ص۶۶۶؛ ابن ماکولا، ج۱، ص۱۶۸.</ref>. | ||
افزون بر آنچه درباره نامش گذشت، او را [[عبده]]<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸؛ طبری، ج۱۱، ص۶۶۴.</ref> [[عبید]]<ref>طوسی، ص۷۱؛ ابن داوود حلی، ص۱۲۶.</ref> عبدالرحمان<ref>خلیفة بن خیاط، ص۲۴۱؛ بخاری، ج۵، ص۳۱۹.</ref> و [[معبد]]<ref>طبرانی، ج۱۹، ص۳۵۹.</ref> نیز گفتهاند. شرح حال نگاران دیگر، هر کدام یکی از این موارد را ترجیح دادهاند، ولی بیشتر از وی با نام | افزون بر آنچه درباره نامش گذشت، او را [[عبده]]<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸؛ طبری، ج۱۱، ص۶۶۴.</ref> [[عبید]]<ref>طوسی، ص۷۱؛ ابن داوود حلی، ص۱۲۶.</ref> عبدالرحمان<ref>خلیفة بن خیاط، ص۲۴۱؛ بخاری، ج۵، ص۳۱۹.</ref> و [[معبد]]<ref>طبرانی، ج۱۹، ص۳۵۹.</ref> نیز گفتهاند. شرح حال نگاران دیگر، هر کدام یکی از این موارد را ترجیح دادهاند، ولی بیشتر از وی با نام «عبد» یاد کرده و باقی موارد را با واژه «قیل» آوردهاند<ref>مزی، ج۳۴، ص۲۴؛ ابن حجر، تهذیب، ج۱۲، ص۱۶۵.</ref>. ابن ماکولا<ref>ابن ماکولا، ج۱، ص۱۶۸.</ref> و برخی دیگر<ref> بلاذری، ج۱۳، ص۲۷۰.</ref>، [[کنیه]] وی را همان اسمش دانستهاند. [[شعبی]] گفته است که ابوعبدالله جدلی، [[بنده]] [[ازد]] بود (عبدالأزد) اما ادعای انتساب به قبیله [[جدیلة بن عدوان]] میکرد. این ادعا که مورد [[اختلاف]] بود، نزد عمر مطرح شد. عمر در این باره از قبیله عدوان پرسید و آنان وی را دارای نسب بالا و [[برتر]] در میان خود دانستند. عمر نیز [[ابوعبدالله]] را از آنان دانست<ref>ابن شبه، ج۳، ص۱۰۶۵.</ref>. | ||
در اینکه وی [[صحابی]] نیست، تردیدی وجود ندارد. [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸.</ref> شرح حال وی را در طبقه اول [[تابعان]] [[کوفه]] آورده که از [[امام علی]] {{ع}} [[روایت]] میکنند؛ همانگونه که شرح حال نگاران دیگر چنین کردهاند<ref>خلیفة بن خیاط، ص۲۴۱.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۴۸.</ref> نیز در بخش سوم - مخضرمین - به وی اشاره کرده است. | در اینکه وی [[صحابی]] نیست، تردیدی وجود ندارد. [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸.</ref> شرح حال وی را در طبقه اول [[تابعان]] [[کوفه]] آورده که از [[امام علی]] {{ع}} [[روایت]] میکنند؛ همانگونه که شرح حال نگاران دیگر چنین کردهاند<ref>خلیفة بن خیاط، ص۲۴۱.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۴۸.</ref> نیز در بخش سوم - مخضرمین - به وی اشاره کرده است. | ||
او [[شیعه]] و از [[اصحاب امام علی]] {{ع}} بود<ref>طوسی، رجال، ص۷۱.</ref>. بر اساس منابع دیگر، وی از [[اصحاب خاص]] و [[مقرب]] نزد آن [[حضرت]] بود<ref>مفید، ص۷.</ref>، ابن سعد<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸.</ref> با وصف | او [[شیعه]] و از [[اصحاب امام علی]] {{ع}} بود<ref>طوسی، رجال، ص۷۱.</ref>. بر اساس منابع دیگر، وی از [[اصحاب خاص]] و [[مقرب]] نزد آن [[حضرت]] بود<ref>مفید، ص۷.</ref>، ابن سعد<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸.</ref> با وصف «شدید التشیع» از او یاد کرده و [[ابن قتیبه]]<ref>ابن قتیبه، ص۶۲۴.</ref> وی را از [[غالیان]] رافضه دانسته است. [[ذهبی]]<ref>ذهبی، ج۴، ص۵۴۴.</ref> هم وی را «[[شیعی]] بغیض» شیعهای تندرو، معرفی کرده است. | ||
او در حوادث دوره پس از [[رسول خدا]] {{صل}} نقشی فعال داشت. در [[شورش]] بر [[ضد]] [[عثمان]]، در حضور وی بر او انتقادهایی کرد که موجب [[خشم]] عثمان شد<ref>ابن شبه، ج۳، ص۱۰۶۵.</ref>. او با [[امام علی]] {{ع}} رابطی نزدیک داشت. وی گزارش میکند پس از [[قتل عثمان]]، [[عایشه]] را از رفتن به [[بصره]] منصرف کرده است، ولی [[طلحه]] دوباره توانسته وی را به [[همراهی]] [[راضی]] کند<ref>کوفی، ج۲، ص۳۴۵؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۴۰۳.</ref>. ابوعبدالله جدلی [[شاهد]] ضربت خوردن امام علی {{ع}} در [[مسجد کوفه]] و [[وصیت]] آن [[حضرت]] به [[امام حسن]] {{ع}} بود و نقل میکرد هنگام حمل [[پیکر امام]] برای [[دفن]]، جلو [[تابوت]]، خود پیش میرفت<ref>باعونی، ج۲، ص۱۱۳.</ref>. | او در حوادث دوره پس از [[رسول خدا]] {{صل}} نقشی فعال داشت. در [[شورش]] بر [[ضد]] [[عثمان]]، در حضور وی بر او انتقادهایی کرد که موجب [[خشم]] عثمان شد<ref>ابن شبه، ج۳، ص۱۰۶۵.</ref>. او با [[امام علی]] {{ع}} رابطی نزدیک داشت. وی گزارش میکند پس از [[قتل عثمان]]، [[عایشه]] را از رفتن به [[بصره]] منصرف کرده است، ولی [[طلحه]] دوباره توانسته وی را به [[همراهی]] [[راضی]] کند<ref>کوفی، ج۲، ص۳۴۵؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۴۰۳.</ref>. ابوعبدالله جدلی [[شاهد]] ضربت خوردن امام علی {{ع}} در [[مسجد کوفه]] و [[وصیت]] آن [[حضرت]] به [[امام حسن]] {{ع}} بود و نقل میکرد هنگام حمل [[پیکر امام]] برای [[دفن]]، جلو [[تابوت]]، خود پیش میرفت<ref>باعونی، ج۲، ص۱۱۳.</ref>. | ||
از وی [[اخبار]] و [[احادیث]] قابل توجهی درباره امام علی {{ع}} نقل میشود؛ چنان که گزارشهایی از [[کتمان]] [[فضائل اهل بیت]] از سوی عایشه نقل کرده است<ref>قاضی نعمان، ج۲، ص۳۳۸.</ref>. وی گزارشی از [[شجاعت امام علی]] {{ع}} که مربوط به کندن در [[خیبر]] است، از خود [[امام]] نقل میکند<ref>ابن حمزه، ص۲۵۸.</ref>. [[روایت]] دیگر وی، درباره | از وی [[اخبار]] و [[احادیث]] قابل توجهی درباره امام علی {{ع}} نقل میشود؛ چنان که گزارشهایی از [[کتمان]] [[فضائل اهل بیت]] از سوی عایشه نقل کرده است<ref>قاضی نعمان، ج۲، ص۳۳۸.</ref>. وی گزارشی از [[شجاعت امام علی]] {{ع}} که مربوط به کندن در [[خیبر]] است، از خود [[امام]] نقل میکند<ref>ابن حمزه، ص۲۵۸.</ref>. [[روایت]] دیگر وی، درباره «[[دابه الأرض]]» است که مصداق آن، [[حضرت علی]] {{ع}} معرفی میشود<ref>ابنشهرآشوب، ج۲، ص۲۹۷.</ref>. امام علی {{ع}} همچنین برای وی، واژه «[[حسنه]]» را در [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ}}<ref>«آنان که کار نیک آورند (پاداشی) بهتر از آن خواهند داشت و آنان در آن روز از هر بیمی در امانند» سوره نمل، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ}}<ref>«و کسانی که کار بد آورند (با) چهرههایشان در آتش افکنده میشوند؛ آیا جز (برای) آنچه انجام میدادید کیفر داده میشوید؟» سوره نمل، آیه ۹۰.</ref> به [[شناخت]] [[ولایت ائمه]] و [[دوست داشتن]] ایشان، و سینه را [[انکار]] [[ولایت]] و [[بغض]] [[ائمه]] [[تفسیر]] کرده است<ref>کلینی، ج۱، ص۱۸۵؛ برقی، ج۱، ص۱۵۰؛ فرات کوفی، ص۳۱۲؛ قاضی نعمانی، ج۳، ص۲۴۲.</ref>. او از [[ام سلمه]] نقل میکند که [[ناسزا]] به [[امام علی]] {{ع}} را چون ناسزا به [[رسول خدا]] {{صل}} میدانست<ref>ابن ابی شیبه، ج۷، ص۵۰۳؛ حاکم، ج۳، ص۱۲۱.</ref>؛ چنان که از [[ابوذر]] [[روایت]] میکند [[منافقان]] را با [[بغض]] [[علی]] {{ع}} میشناخت<ref>حاکم، ج۳، ص۱۲۹.</ref>. با وجود این [[روایات]] که بر مواضع وی دلالت میکند، او نقل کرده که پشت سر امام علی {{ع}} [[نماز]] میخوانده که شنیده آن [[حضرت]] پس از اتمام [[سوره حمد]]، «آمین» گفته است<ref>سهمی، ص۲۱۴.</ref> که با [[عقاید شیعه]] سازگار نیست. این خبر به احتمال، با خبر دیگری که [[بلاذری]]<ref>بلاذری، ج۶، ص۴۴۸.</ref> گزارش کرده آمیخته و [[اشتباه]] شده است. بر اساس این خبر، ابوعبدالله جدلی پس از [[حمد]] چنین میگفته است: {{متن قرآن|َ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا}}<ref>«و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران نهادیم و پروردگارت (تو را) رهنما و یاور بس» سوره فرقان، آیه ۳۱.</ref>. | ||
وی در [[قیام کربلا]]، از طرف [[کوفیان]] همراه وفدی [[خدمت]] [[امام حسین]] {{ع}} در [[مکه]] رسید تا آن حضرت را برای حضور در [[کوفه]] [[دعوت]] کند<ref>ابوالفرج اصفهانی، ص۶۳؛ ابن نما، ص۱۵.</ref>؛ هر چند پیش از آن، امام علی {{ع}} برای وی [[پیش بینی]] کرده بود که [[مردم]]، امام حسین {{ع}} را [[یاری]] نخواهند کرد<ref>ابن قولویه، ص۱۴۹؛ طوسی، اختیار، ج۱، ص۳۰۷.</ref>. او همچنین در [[قیام مختار]]، وی را [[همراهی]] کرد و [[ریاست]] [[شرطه]] مختار را پذیرفت و گاه [[جانشین]] مختار در [[امامت جماعت]] میشد<ref>بلاذری، ج۶، ص۴۴۷.</ref>. مختار او را با تعدادی از [[اهل کوفه]] برای یاری [[محمد بن حنفیه]] که از سوی [[عبدالله بن زبیر]] محصور شده بود، گسیل داشت. این [[مأموریت]]، با [[جدیت]] ابوعبدالله مجدلی با [[موفقیت]] انجام شد<ref>طبری، ج۶، ص۷۵؛ أخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۳.</ref> و از این پس، [[روابط]] حسنهای میان این دو برقرار گردید؛ چنان که وی، خبر دو زنی را که در کوفه، [[غالیان]] گرد آنان جمع میشدند، برای کسب [[تکلیف]] به محمد بن حنفیه داد و او نیز [[شیعیان کوفه]] را از آنان بر [[حذر]] داشت<ref>طبری، ج۶، ص۱۰۳.</ref>. همچنین محمد بن حنفیه پس از [[قتل]] عبدالله بن زبیر، هنگامی که [[حجاج]] وی را به [[بیعت]] با [[عبدالملک بن مروان]] مجبور کرد، ابوعبدالله جدلی را به سوی [[عبدالملک]] فرستاد تا برای وی [[امان]] بگیرد و عبدالملک نیز وی را ستود و بدو امان داد<ref>بلاذری، ج۳، ص۴۸۳.</ref>. | وی در [[قیام کربلا]]، از طرف [[کوفیان]] همراه وفدی [[خدمت]] [[امام حسین]] {{ع}} در [[مکه]] رسید تا آن حضرت را برای حضور در [[کوفه]] [[دعوت]] کند<ref>ابوالفرج اصفهانی، ص۶۳؛ ابن نما، ص۱۵.</ref>؛ هر چند پیش از آن، امام علی {{ع}} برای وی [[پیش بینی]] کرده بود که [[مردم]]، امام حسین {{ع}} را [[یاری]] نخواهند کرد<ref>ابن قولویه، ص۱۴۹؛ طوسی، اختیار، ج۱، ص۳۰۷.</ref>. او همچنین در [[قیام مختار]]، وی را [[همراهی]] کرد و [[ریاست]] [[شرطه]] مختار را پذیرفت و گاه [[جانشین]] مختار در [[امامت جماعت]] میشد<ref>بلاذری، ج۶، ص۴۴۷.</ref>. مختار او را با تعدادی از [[اهل کوفه]] برای یاری [[محمد بن حنفیه]] که از سوی [[عبدالله بن زبیر]] محصور شده بود، گسیل داشت. این [[مأموریت]]، با [[جدیت]] ابوعبدالله مجدلی با [[موفقیت]] انجام شد<ref>طبری، ج۶، ص۷۵؛ أخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۳.</ref> و از این پس، [[روابط]] حسنهای میان این دو برقرار گردید؛ چنان که وی، خبر دو زنی را که در کوفه، [[غالیان]] گرد آنان جمع میشدند، برای کسب [[تکلیف]] به محمد بن حنفیه داد و او نیز [[شیعیان کوفه]] را از آنان بر [[حذر]] داشت<ref>طبری، ج۶، ص۱۰۳.</ref>. همچنین محمد بن حنفیه پس از [[قتل]] عبدالله بن زبیر، هنگامی که [[حجاج]] وی را به [[بیعت]] با [[عبدالملک بن مروان]] مجبور کرد، ابوعبدالله جدلی را به سوی [[عبدالملک]] فرستاد تا برای وی [[امان]] بگیرد و عبدالملک نیز وی را ستود و بدو امان داد<ref>بلاذری، ج۳، ص۴۸۳.</ref>. |
نسخهٔ ۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۰۹
ابوعبدالله جدلی | |
---|---|
نام کامل | عبدة بن عبد بن عبدالله بن ابی عمر |
جنسیت | مرد |
کنیه | ابو عبدالله جَدلی |
از قبیله | |
از اصحاب | |
حضور در جنگ | قیام مختار |
آشنایی اجمالی
در نام وی که از مخضرمین است، اختلاف اندکی وجود دارد. بیشتر، نام و نسب وی را عبدة بن عبد بن عبدالله بن ابی عمر نوشتهاند که در انتساب به قبیله خود جَدِیلَه، به وی جَدَلی میگویند[۱].
افزون بر آنچه درباره نامش گذشت، او را عبده[۲] عبید[۳] عبدالرحمان[۴] و معبد[۵] نیز گفتهاند. شرح حال نگاران دیگر، هر کدام یکی از این موارد را ترجیح دادهاند، ولی بیشتر از وی با نام «عبد» یاد کرده و باقی موارد را با واژه «قیل» آوردهاند[۶]. ابن ماکولا[۷] و برخی دیگر[۸]، کنیه وی را همان اسمش دانستهاند. شعبی گفته است که ابوعبدالله جدلی، بنده ازد بود (عبدالأزد) اما ادعای انتساب به قبیله جدیلة بن عدوان میکرد. این ادعا که مورد اختلاف بود، نزد عمر مطرح شد. عمر در این باره از قبیله عدوان پرسید و آنان وی را دارای نسب بالا و برتر در میان خود دانستند. عمر نیز ابوعبدالله را از آنان دانست[۹].
در اینکه وی صحابی نیست، تردیدی وجود ندارد. ابن سعد[۱۰] شرح حال وی را در طبقه اول تابعان کوفه آورده که از امام علی (ع) روایت میکنند؛ همانگونه که شرح حال نگاران دیگر چنین کردهاند[۱۱]. ابن حجر[۱۲] نیز در بخش سوم - مخضرمین - به وی اشاره کرده است.
او شیعه و از اصحاب امام علی (ع) بود[۱۳]. بر اساس منابع دیگر، وی از اصحاب خاص و مقرب نزد آن حضرت بود[۱۴]، ابن سعد[۱۵] با وصف «شدید التشیع» از او یاد کرده و ابن قتیبه[۱۶] وی را از غالیان رافضه دانسته است. ذهبی[۱۷] هم وی را «شیعی بغیض» شیعهای تندرو، معرفی کرده است.
او در حوادث دوره پس از رسول خدا (ص) نقشی فعال داشت. در شورش بر ضد عثمان، در حضور وی بر او انتقادهایی کرد که موجب خشم عثمان شد[۱۸]. او با امام علی (ع) رابطی نزدیک داشت. وی گزارش میکند پس از قتل عثمان، عایشه را از رفتن به بصره منصرف کرده است، ولی طلحه دوباره توانسته وی را به همراهی راضی کند[۱۹]. ابوعبدالله جدلی شاهد ضربت خوردن امام علی (ع) در مسجد کوفه و وصیت آن حضرت به امام حسن (ع) بود و نقل میکرد هنگام حمل پیکر امام برای دفن، جلو تابوت، خود پیش میرفت[۲۰].
از وی اخبار و احادیث قابل توجهی درباره امام علی (ع) نقل میشود؛ چنان که گزارشهایی از کتمان فضائل اهل بیت از سوی عایشه نقل کرده است[۲۱]. وی گزارشی از شجاعت امام علی (ع) که مربوط به کندن در خیبر است، از خود امام نقل میکند[۲۲]. روایت دیگر وی، درباره «دابه الأرض» است که مصداق آن، حضرت علی (ع) معرفی میشود[۲۳]. امام علی (ع) همچنین برای وی، واژه «حسنه» را در آیه مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ[۲۴]، وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ[۲۵] به شناخت ولایت ائمه و دوست داشتن ایشان، و سینه را انکار ولایت و بغض ائمه تفسیر کرده است[۲۶]. او از ام سلمه نقل میکند که ناسزا به امام علی (ع) را چون ناسزا به رسول خدا (ص) میدانست[۲۷]؛ چنان که از ابوذر روایت میکند منافقان را با بغض علی (ع) میشناخت[۲۸]. با وجود این روایات که بر مواضع وی دلالت میکند، او نقل کرده که پشت سر امام علی (ع) نماز میخوانده که شنیده آن حضرت پس از اتمام سوره حمد، «آمین» گفته است[۲۹] که با عقاید شیعه سازگار نیست. این خبر به احتمال، با خبر دیگری که بلاذری[۳۰] گزارش کرده آمیخته و اشتباه شده است. بر اساس این خبر، ابوعبدالله جدلی پس از حمد چنین میگفته است: َ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا[۳۱].
وی در قیام کربلا، از طرف کوفیان همراه وفدی خدمت امام حسین (ع) در مکه رسید تا آن حضرت را برای حضور در کوفه دعوت کند[۳۲]؛ هر چند پیش از آن، امام علی (ع) برای وی پیش بینی کرده بود که مردم، امام حسین (ع) را یاری نخواهند کرد[۳۳]. او همچنین در قیام مختار، وی را همراهی کرد و ریاست شرطه مختار را پذیرفت و گاه جانشین مختار در امامت جماعت میشد[۳۴]. مختار او را با تعدادی از اهل کوفه برای یاری محمد بن حنفیه که از سوی عبدالله بن زبیر محصور شده بود، گسیل داشت. این مأموریت، با جدیت ابوعبدالله مجدلی با موفقیت انجام شد[۳۵] و از این پس، روابط حسنهای میان این دو برقرار گردید؛ چنان که وی، خبر دو زنی را که در کوفه، غالیان گرد آنان جمع میشدند، برای کسب تکلیف به محمد بن حنفیه داد و او نیز شیعیان کوفه را از آنان بر حذر داشت[۳۶]. همچنین محمد بن حنفیه پس از قتل عبدالله بن زبیر، هنگامی که حجاج وی را به بیعت با عبدالملک بن مروان مجبور کرد، ابوعبدالله جدلی را به سوی عبدالملک فرستاد تا برای وی امان بگیرد و عبدالملک نیز وی را ستود و بدو امان داد[۳۷].
یحیی بن معین[۳۸]، احمد بن حنبل[۳۹]، عجلی[۴۰] و دیگران وی را توثیق کردهاند[۴۱]. در برابر این توثیق، برخی وی را تضعیف کردهاند که با مواضع شیعی وی بیارتباط نیست. ابن سعد[۴۲] وی را تضعیف کرده است؛ چنانکه ابن حزم[۴۳]حدیث وی را قابل اعتماد ندانسته و گفته وی پرچمدار مختار کافر بود. ابن حجر[۴۴]تردید و قدح برخی را در وی، به دلیل حضور او در لشکر مختار و نجات محمد بن حنفیه ذکر کرده، اما خود وی، این موضوع را موجب عدم اعتبار و قدح ندانسته است.
وی از خزیمة بن ثابت، سلمان فارسی، سلیمان بن صرد، ام سلمه، عایشه و تعدادی دیگر روایت میکند؛ چنانکه ابراهیم نخعی، عامر شعبی و دیگران از وی روایت نقل میکنند[۴۵][۴۶]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ برای اطلاع از نسب کامل وی ر. ک: ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸؛ طبری، ج۱۱، ص۶۶۶؛ ابن ماکولا، ج۱، ص۱۶۸.
- ↑ ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸؛ طبری، ج۱۱، ص۶۶۴.
- ↑ طوسی، ص۷۱؛ ابن داوود حلی، ص۱۲۶.
- ↑ خلیفة بن خیاط، ص۲۴۱؛ بخاری، ج۵، ص۳۱۹.
- ↑ طبرانی، ج۱۹، ص۳۵۹.
- ↑ مزی، ج۳۴، ص۲۴؛ ابن حجر، تهذیب، ج۱۲، ص۱۶۵.
- ↑ ابن ماکولا، ج۱، ص۱۶۸.
- ↑ بلاذری، ج۱۳، ص۲۷۰.
- ↑ ابن شبه، ج۳، ص۱۰۶۵.
- ↑ ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸.
- ↑ خلیفة بن خیاط، ص۲۴۱.
- ↑ الاصابه، ج۷، ص۲۴۸.
- ↑ طوسی، رجال، ص۷۱.
- ↑ مفید، ص۷.
- ↑ ابن سعد، ج۶، ص۲۴۸.
- ↑ ابن قتیبه، ص۶۲۴.
- ↑ ذهبی، ج۴، ص۵۴۴.
- ↑ ابن شبه، ج۳، ص۱۰۶۵.
- ↑ کوفی، ج۲، ص۳۴۵؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۴۰۳.
- ↑ باعونی، ج۲، ص۱۱۳.
- ↑ قاضی نعمان، ج۲، ص۳۳۸.
- ↑ ابن حمزه، ص۲۵۸.
- ↑ ابنشهرآشوب، ج۲، ص۲۹۷.
- ↑ «آنان که کار نیک آورند (پاداشی) بهتر از آن خواهند داشت و آنان در آن روز از هر بیمی در امانند» سوره نمل، آیه ۸۹.
- ↑ «و کسانی که کار بد آورند (با) چهرههایشان در آتش افکنده میشوند؛ آیا جز (برای) آنچه انجام میدادید کیفر داده میشوید؟» سوره نمل، آیه ۹۰.
- ↑ کلینی، ج۱، ص۱۸۵؛ برقی، ج۱، ص۱۵۰؛ فرات کوفی، ص۳۱۲؛ قاضی نعمانی، ج۳، ص۲۴۲.
- ↑ ابن ابی شیبه، ج۷، ص۵۰۳؛ حاکم، ج۳، ص۱۲۱.
- ↑ حاکم، ج۳، ص۱۲۹.
- ↑ سهمی، ص۲۱۴.
- ↑ بلاذری، ج۶، ص۴۴۸.
- ↑ «و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران نهادیم و پروردگارت (تو را) رهنما و یاور بس» سوره فرقان، آیه ۳۱.
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، ص۶۳؛ ابن نما، ص۱۵.
- ↑ ابن قولویه، ص۱۴۹؛ طوسی، اختیار، ج۱، ص۳۰۷.
- ↑ بلاذری، ج۶، ص۴۴۷.
- ↑ طبری، ج۶، ص۷۵؛ أخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۳.
- ↑ طبری، ج۶، ص۱۰۳.
- ↑ بلاذری، ج۳، ص۴۸۳.
- ↑ یحیی بن معین، ج۱، ص۳۶۰؛ لیس بمتروک.
- ↑ ابن ابی حاتم، ج۶، ص۹۳.
- ↑ عجلی، ج۲، ص۴۱۴.
- ↑ مزی، ج۳۴، ص۲۴؛ ابن حجر، تهذیب، ج۱۲، ص۱۶۵.
- ↑ ابن سعد، ج۶، ص۳۴۸.
- ↑ محلی، ج۲، ص۸۹.
- ↑ تهذیب، ج۱۲، ص۱۶۴.
- ↑ مزی، ج۳۴، ص۲۴.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «ابوعبدالله جدلی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۴۲۵-۴۲۶.