بشیر بن معبد در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - ']]،' به '، [[')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۸: خط ۸:
| زادگاه =  
| زادگاه =  
| تاریخ درگذشت =  
| تاریخ درگذشت =  
| آرامگاه =
| آرامگاه =  
| محل زندگی = [[دمشق]]، [[حمص]]، [[بصره]]
| محل زندگی = [[دمشق]]، [[حمص]]، [[بصره]]
| پیشه =  
| پیشه =  
خط ۲۵: خط ۲۵:
| آثار =  
| آثار =  
}}
}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[بشیر بن معبد]]''' است. "'''[[بشیر بن معبد]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[بشیر بن معبد در تاریخ اسلامی]] - [[بشیر بن معبد در تراجم و رجال]] - [[بشیر بن معبد در حدیث]]</div>
| موضوع مرتبط = بشیر بن معبد
| عنوان مدخل  = [[بشیر بن معبد]]
| مداخل مرتبط = [[بشیر بن معبد در تاریخ اسلامی]] - [[بشیر بن معبد در تراجم و رجال]] - [[بشیر بن معبد در حدیث]]
| پرسش مرتبط  =
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
نام اصلی او [[ترحم بن معبد بن خصاصیه]] است که به [[ابن خصاصیه]] معروف بود<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۳۴۲.</ref>. خصاصیه، نام [[مادر]] بزرگش بوده که او از [[قبیله]] پر آوازه [[ازد]] بوده است<ref>معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۳.</ref>. انتساب او به پدری به نام [[یزید]]، استناد [[تاریخی]] محکمی ندارد و لذا [[شهرت]] او به [[بشیر]] بن یزید [[نادرست]] است.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[بشیر بن معبد (مقاله)|مقاله «بشیر بن معبد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۴۰.</ref>
نام اصلی او [[ترحم بن معبد بن خصاصیه]] است که به [[ابن خصاصیه]] معروف بود<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۳۴۲.</ref>. خصاصیه، نام [[مادر]] بزرگش بوده که او از [[قبیله]] پر آوازه [[ازد]] بوده است<ref>معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۳.</ref>. انتساب او به پدری به نام [[یزید]]، استناد [[تاریخی]] محکمی ندارد و لذا [[شهرت]] او به [[بشیر]] بن یزید [[نادرست]] است.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[بشیر بن معبد (مقاله)|مقاله «بشیر بن معبد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۴۰.</ref>


==بشیر و قبول [[اسلام]]==
== بشیر و قبول [[اسلام]] ==
در هنگام [[مهاجرت]] تازه [[مسلمانان]] به [[مدینه]]، او نیز به همراه عده‌ای دیگر از [[قبیله بکر بن وائل]] به حضور [[پیامبر]]{{صل}} در مدینه رسید<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۷۴.</ref>.
در هنگام [[مهاجرت]] تازه [[مسلمانان]] به [[مدینه]]، او نیز به همراه عده‌ای دیگر از [[قبیله بکر بن وائل]] به حضور [[پیامبر]] {{صل}} در مدینه رسید<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۷۴.</ref>.


پیامبر{{صل}} از او پرسید: نامت چیست؟
پیامبر {{صل}} از او پرسید: نامت چیست؟


او گفت: "زحم".
او گفت: "زحم".


پیامبر{{صل}} فرمود: "نیکوست که نامت از این به بعد، بشیر باشد"<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۷۳؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۳.</ref>.
پیامبر {{صل}} فرمود: "نیکوست که نامت از این به بعد، بشیر باشد"<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۷۳؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۳.</ref>.


بشیر می‌گوید: همراه پیامبر{{صل}} مشغول قدم زدن بودم، از [[قبرستان]] [[مشرکان]] گذر کردیم؛ در این موقع پیامبر{{صل}} فرمود: "دریغا که اینان، [[سعادت ابدی]] را از دست دادند!". آنگاه به قبرستان مسلمانان رسیدیم و پیامبر{{صل}} فرمود: "اما سعادت ابدی نصیب این [[جماعت]] شد". سپس پیامبر{{صل}} نگاهی به اطراف افکند. مردی را دید که بدون رعایت [[احترام]] قبرهای مسلمانان، با [[کفش]] روی آنها [[راه]] می‌رود. پیامبر{{صل}} به او فرمود: "ای مرد! چرا با کفش روی [[قبر]] راه می‌روی؟ کفشهایت را از پا بیرون بیاور و آنگاه روی قبرها قدم بگذار" و آن مرد نیز چنین کرد<ref>معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۴.</ref>.
بشیر می‌گوید: همراه پیامبر {{صل}} مشغول قدم زدن بودم، از [[قبرستان]] [[مشرکان]] گذر کردیم؛ در این موقع پیامبر {{صل}} فرمود: "دریغا که اینان، [[سعادت ابدی]] را از دست دادند!". آنگاه به قبرستان مسلمانان رسیدیم و پیامبر {{صل}} فرمود: "اما سعادت ابدی نصیب این [[جماعت]] شد". سپس پیامبر {{صل}} نگاهی به اطراف افکند. مردی را دید که بدون رعایت [[احترام]] قبرهای مسلمانان، با [[کفش]] روی آنها [[راه]] می‌رود. پیامبر {{صل}} به او فرمود: "ای مرد! چرا با کفش روی [[قبر]] راه می‌روی؟ کفشهایت را از پا بیرون بیاور و آنگاه روی قبرها قدم بگذار" و آن مرد نیز چنین کرد<ref>معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۴.</ref>.


پس پیامبر{{صل}} فرمود: "آیا به [[یگانگی خداوند]] [[شهادت]] می‌دهی و [[اقرار]] می‌کنی که در [[جهان]] هیچ قدرتی جز [[قدرت]] او [[حاکم]] و نافذ نیست؟"
پس پیامبر {{صل}} فرمود: "آیا به [[یگانگی خداوند]] [[شهادت]] می‌دهی و [[اقرار]] می‌کنی که در [[جهان]] هیچ قدرتی جز [[قدرت]] او [[حاکم]] و نافذ نیست؟"


بشیر گفت: "آری، اقرار می‌کنم که جز [[خداوند]]، هیچ قدرت دیگری وجود ندارد و او یگانه و خداوند [[زمین]] و [[آسمان]] است".
بشیر گفت: "آری، اقرار می‌کنم که جز [[خداوند]]، هیچ قدرت دیگری وجود ندارد و او یگانه و خداوند [[زمین]] و [[آسمان]] است".


پیامبر{{صل}} فرمود: "آیا [[گواهی]] می‌دهی که [[محمد]]، [[بنده]] و [[رسول]] خداست؟"
پیامبر {{صل}} فرمود: "آیا [[گواهی]] می‌دهی که [[محمد]]، [[بنده]] و [[رسول]] خداست؟"


بشیر گفت: "آری، به [[پیامبری]] شما شهادت می‌دهم".
بشیر گفت: "آری، به [[پیامبری]] شما شهادت می‌دهم".
خط ۵۴: خط ۵۸:
[[بشیر]] گفت: "ای [[پیامبر خدا]]! [[نماز]] می‌خوانم، [[روزه]] می‌گیرم و [[حج]] به جای می‌آورم، اما از [[زکات]] و جهاد معافم کنید؛ زیرا بیش از ده شتر ندارم که به [[سختی]]، خانواده‌ام را تأمین می‌کنند. درباره جهاد هم شنیده‌ام که هر کس در صحنه [[جنگ]]، پشت به [[دشمن]] کند، [[غضب]] [[خدا]] را نصیب خود کرده است و من [[آدم]] شجاعی نیستم و از [[مرگ]] می‌ترسم و نمی‌خواهم که با فرار از صحنه جنگ، [[خشم خدا]] را بر خود برانگیزانم.
[[بشیر]] گفت: "ای [[پیامبر خدا]]! [[نماز]] می‌خوانم، [[روزه]] می‌گیرم و [[حج]] به جای می‌آورم، اما از [[زکات]] و جهاد معافم کنید؛ زیرا بیش از ده شتر ندارم که به [[سختی]]، خانواده‌ام را تأمین می‌کنند. درباره جهاد هم شنیده‌ام که هر کس در صحنه [[جنگ]]، پشت به [[دشمن]] کند، [[غضب]] [[خدا]] را نصیب خود کرده است و من [[آدم]] شجاعی نیستم و از [[مرگ]] می‌ترسم و نمی‌خواهم که با فرار از صحنه جنگ، [[خشم خدا]] را بر خود برانگیزانم.


[[پیامبر]]{{صل}} که قبلاً دست خود را برای [[بیعت گرفتن]] به سوی بشیر دراز کرده بود، آن را باز پس کشید و فرمود: "اگر زکات ندهی و جهاد نروی، پس چگونه [[انتظار]] داری که [[بهشت]] نصیب تو شود؟"
[[پیامبر]] {{صل}} که قبلاً دست خود را برای [[بیعت گرفتن]] به سوی بشیر دراز کرده بود، آن را باز پس کشید و فرمود: "اگر زکات ندهی و جهاد نروی، پس چگونه [[انتظار]] داری که [[بهشت]] نصیب تو شود؟"
 
آنگاه بشیر مصمم شد و تمام شرایط [[رسول خدا]]{{صل}} را پذیرفت و [[شهادتین]] را بر [[زبان]] جاری ساخت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۳۰؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۸.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[بشیر بن معبد (مقاله)|مقاله «بشیر بن معبد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۴۰-۱۴۲.</ref>


==بشیر و [[نقل حدیث]]==
آنگاه بشیر مصمم شد و تمام شرایط [[رسول خدا]] {{صل}} را پذیرفت و [[شهادتین]] را بر [[زبان]] جاری ساخت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۳۰؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۸.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[بشیر بن معبد (مقاله)|مقاله «بشیر بن معبد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۴۰-۱۴۲.</ref>
[[بشیر بن معبد]] در زمرۀ [[اصحاب]] [[حدیث]] بوده و شماری از [[راویان]]، با استناد به او [[احادیث نبوی]] را [[نقل]] کرده‌اند. از جمله ناقلان حدیث او، همسرش، جهدمه، می‌باشد. [[بخاری]]، [[ابو داود]] و [[نسایی]] و [[ابن ماجه]] و [[ابن اثیر]] نیز از بشیر بن معبد روایاتی نقل کرده‌اند<ref>معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۳.</ref>.


[[اهل حدیث]]، او را با کلماتی مانند: [[ثقه]] است، حدیثش نیکوست، از [[بندگان]] [[شایسته]] خداست، [[اهل عبادت]] است، از سروران است و... معرفی کرده‌اند<ref>معجم الصحابه، این قانع، ج۲، ص۷۲۶.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[بشیر بن معبد (مقاله)|مقاله «بشیر بن معبد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۴۲.</ref>
== بشیر و [[نقل حدیث]] ==
[[بشیر بن معبد]] در زمرۀ [[اصحاب]] [[حدیث]] بوده و شماری از [[راویان]]، با استناد به او [[احادیث نبوی]] را [[نقل]] کرده‌اند. از جمله ناقلان حدیث او، همسرش، جهدمه، می‌باشد. [[بخاری]]، [[ابو داوود]] و [[نسایی]] و [[ابن ماجه]] و [[ابن اثیر]] نیز از بشیر بن معبد روایاتی نقل کرده‌اند<ref>معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۳.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
[[اهل حدیث]]، او را با کلماتی مانند: [[ثقه]] است، حدیثش نیکوست، از [[بندگان]] [[شایسته]] خداست، [[اهل عبادت]] است، از سروران است و... معرفی کرده‌اند<ref>معجم الصحابه، این قانع، ج۲، ص۷۲۶.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[بشیر بن معبد (مقاله)|مقاله «بشیر بن معبد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۴۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۷۳: خط ۷۵:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:بشیر بن معبد]]
[[رده:بشیر بن معبد سدوسی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۲۹

بشیر بن زید بن معبد بن ضباب بن سبیع
محل زندگیدمشق، حمص، بصره
دیناسلام
اطلاعات علمی
شاگردانجری بن کلیب السدوسی، دیسم السدوسی، سلیمان بن فیروز الشیبانی، لیلی امرأة بشیر، مؤثر بن عفازة الشیبانی

مقدمه

نام اصلی او ترحم بن معبد بن خصاصیه است که به ابن خصاصیه معروف بود[۱]. خصاصیه، نام مادر بزرگش بوده که او از قبیله پر آوازه ازد بوده است[۲]. انتساب او به پدری به نام یزید، استناد تاریخی محکمی ندارد و لذا شهرت او به بشیر بن یزید نادرست است.[۳]

بشیر و قبول اسلام

در هنگام مهاجرت تازه مسلمانان به مدینه، او نیز به همراه عده‌ای دیگر از قبیله بکر بن وائل به حضور پیامبر (ص) در مدینه رسید[۴].

پیامبر (ص) از او پرسید: نامت چیست؟

او گفت: "زحم".

پیامبر (ص) فرمود: "نیکوست که نامت از این به بعد، بشیر باشد"[۵].

بشیر می‌گوید: همراه پیامبر (ص) مشغول قدم زدن بودم، از قبرستان مشرکان گذر کردیم؛ در این موقع پیامبر (ص) فرمود: "دریغا که اینان، سعادت ابدی را از دست دادند!". آنگاه به قبرستان مسلمانان رسیدیم و پیامبر (ص) فرمود: "اما سعادت ابدی نصیب این جماعت شد". سپس پیامبر (ص) نگاهی به اطراف افکند. مردی را دید که بدون رعایت احترام قبرهای مسلمانان، با کفش روی آنها راه می‌رود. پیامبر (ص) به او فرمود: "ای مرد! چرا با کفش روی قبر راه می‌روی؟ کفشهایت را از پا بیرون بیاور و آنگاه روی قبرها قدم بگذار" و آن مرد نیز چنین کرد[۶].

پس پیامبر (ص) فرمود: "آیا به یگانگی خداوند شهادت می‌دهی و اقرار می‌کنی که در جهان هیچ قدرتی جز قدرت او حاکم و نافذ نیست؟"

بشیر گفت: "آری، اقرار می‌کنم که جز خداوند، هیچ قدرت دیگری وجود ندارد و او یگانه و خداوند زمین و آسمان است".

پیامبر (ص) فرمود: "آیا گواهی می‌دهی که محمد، بنده و رسول خداست؟"

بشیر گفت: "آری، به پیامبری شما شهادت می‌دهم".

پیامبر فرمود: "آیا نماز می‌خوانی؟ ماه رمضان را روزه می‌گیری؟ زکات می‌دهی؟ در خانه خدا اعمال حج را به جا می‌آوری و در راه خدا جهاد خواهی کرد؟»

بشیر گفت: "ای پیامبر خدا! نماز می‌خوانم، روزه می‌گیرم و حج به جای می‌آورم، اما از زکات و جهاد معافم کنید؛ زیرا بیش از ده شتر ندارم که به سختی، خانواده‌ام را تأمین می‌کنند. درباره جهاد هم شنیده‌ام که هر کس در صحنه جنگ، پشت به دشمن کند، غضب خدا را نصیب خود کرده است و من آدم شجاعی نیستم و از مرگ می‌ترسم و نمی‌خواهم که با فرار از صحنه جنگ، خشم خدا را بر خود برانگیزانم.

پیامبر (ص) که قبلاً دست خود را برای بیعت گرفتن به سوی بشیر دراز کرده بود، آن را باز پس کشید و فرمود: "اگر زکات ندهی و جهاد نروی، پس چگونه انتظار داری که بهشت نصیب تو شود؟"

آنگاه بشیر مصمم شد و تمام شرایط رسول خدا (ص) را پذیرفت و شهادتین را بر زبان جاری ساخت[۷][۸]

بشیر و نقل حدیث

بشیر بن معبد در زمرۀ اصحاب حدیث بوده و شماری از راویان، با استناد به او احادیث نبوی را نقل کرده‌اند. از جمله ناقلان حدیث او، همسرش، جهدمه، می‌باشد. بخاری، ابو داوود و نسایی و ابن ماجه و ابن اثیر نیز از بشیر بن معبد روایاتی نقل کرده‌اند[۹].

اهل حدیث، او را با کلماتی مانند: ثقه است، حدیثش نیکوست، از بندگان شایسته خداست، اهل عبادت است، از سروران است و... معرفی کرده‌اند[۱۰][۱۱]

منابع

پانویس

  1. قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۳۴۲.
  2. معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۳.
  3. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «بشیر بن معبد»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۴۰.
  4. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۷۴.
  5. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۷۳؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۳.
  6. معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۴.
  7. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۳۰؛ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۸.
  8. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «بشیر بن معبد»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۴۰-۱۴۲.
  9. معجم الصحابه، ابن قانع، ج۲، ص۷۲۳.
  10. معجم الصحابه، این قانع، ج۲، ص۷۲۶.
  11. کاظمی، محمد ایوب، مقاله «بشیر بن معبد»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۴۲.