نابغه جعدی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ']]↵رده:قبیله نامعلوم' به ']]') برچسب: واگردانی دستی |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده:اصحاب پیامبر]] | [[رده:اصحاب پیامبر]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۹ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۱۳
نابغه جعدی | |
---|---|
نام کامل | نابغه جعدی |
جنسیت | مرد |
کنیه | ابو لیلی |
محل زندگی | کوفه |
درگذشت | ۷۰ هجری، اصفهان |
طول عمر | ۲۴۰ سال |
از اصحاب | |
حضور در جنگ | جنگ صفین |
مقدمه
دربارۀ اسم نابغه بین مؤرخان اختلاف است: بعضی او را نابغه فرزند قیس و برخی او را حبان فرزند قیس و گروهی او را قیس فرزند عبدالله نامیدهاند.
نام جدش جعده و کنیهاش ابو لیلی، معروف به نابغۀ جعدی است. او از شاعران معروف و از اصحاب پیامبر اکرم (ص) بود و عمری طولانی داشت وی در زمره شیعیان امیرالمؤمنین (ع) قرار گرفت و در صفین نیز همراه آن حضرت مجاهدت کرد و سپس در کوفه ساکن شد و معاویه او را با یکی از والیانش به اصفهان اعزام کرد. او در سال هفتاد هجری در اصفهان از دنیا رفت. گفته شده سن او در هنگام وفات ۱۸۰ سال و بعضی سن او را تا ۲۴۰ سال گفتهاند[۱].
به فرموده امام صادق (ع): «قیس در عصر جاهلیّت موحّد بود و از خمر و اسکار دوری میکرد و از بت و پلیدیها اجتناب میورزید و معتقد به دین حنیف ابراهیم (ع) بود، استغفار میکرد، روزه میگرفت و از کارهای بیهوده دوری میجست»[۲].
طبق نقل مؤرخان، نابغه دویست بیت شعر در محضر رسول گرامی اسلام (ص) بالبداهه سرود و همه به حرف «راء» ختم شد و به قصیده رائیه معروف گردید.
رسول خدا (ص) از اشعار او در عجب شد و در حقش دو بار فرمود: «خداوند دهانت را نشکند»[۳] کنایه از این که همواره زبانت گویا و به کلام حق جاری باشد.
نابغه، در کوفه ساکن شد و همواره به امامت امیرالمؤمنین (ع) اعتقاد داشت و در این باره شعری هم سروده است و پس از آنکه علی (ع) به خلافت رسید، بیعت کرد و در صفین در رکاب آن حضرت جنگید و در یکی از شبهای صفین که بر او سخت گذشت، اشعار جالبی را سرود[۴].
نقل است که وی پس از رحلت پیامبر (ص) با عمران بن حصین و قیس بن حرمه در راه با هم ملاقات کردند، نابغه پرسید: علی (ع) در چه حالی است؟ آن دو گفتند: علی مشغولِ تجهیز پیکر مطهر پیامبر (ص) است در همین جا او در تقدم حضرت علی (ع) به مقام امامت و ولایت مؤمنان این سه بیت را سرود: ای عمران و قیس، اگر پیشانی سفید هاشمی علی را ملاقات کردید. به او بگویید: هرگاه قریش به فخر مسجل شود، تو به آن سزاوارتر و زعیم آن خواهی بود. اگر فردا به مقام امیرالمؤمنینی رسیدی، پس نباید آن را رها کنی[۵].
وی تمام عمر خود را در میدانهای نبرد و به زهد و تقوا گذرانید و علاوه بر جهاد با دشمنان اسلام به جهاد با نفس پرداخته و مدام مشغول نماز و تلاوت قرآن و تسبیح بود. و در زمان حکومت عبدالله بن زبیر در سنین بسیار طولانی، در حالی که چشمان را از دست داده بود، دار فانی را وداع گفت[۶].[۷]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: الاغانی، ج۵، ص۸ - ۱۴؛ اسدالغابه، ج۵، ص۲؛ الاصابه، ج۶، ص۳۹۱؛ سفینة البحار، ج۳، باب نون، ص۵۶۹؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۶۵؛ تنقیح المقال، ج۳، فصل القاب، و ۶۸؛ اعیان الشیعه، ج۸،ص ۶۵.
- ↑ سفینة البحار، ج۲، باب نون، ص۵۶۹ و با تفاوتی همان مدارک.
- ↑ « لاَ يُفَضِّضُ اَللَّهُ فَاكَ »؛ سفینة البحار، ج۲، باب نون، ص۵۶۹؛ امالی مفید، مجلس ۲۶.
- ↑ امالی مفید، ص۲۶۵، مجلس ۲۶.
- ↑ قوة لأصلع هاشم إن أنتما *** لا قیتماه لقد حللت ارومها و إذا قریش بالفخار تساجلت *** کنت الجدیر به و کنت زعیمها و علیک سلمت الغداة بإمرة *** للمؤمنین فما رعت تسلیمها؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۶۵.
- ↑ اسدالغابه، ج۵، ص۲؛ و ر. ک: اعیان الشیعه، ج۸، ص۶۵.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۳۶۵-۱۳۶۶.