اخلاق در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = اخلاق| عنوان مدخل  = اخلاق| مداخل مرتبط = [[اخلاق در لغت]] - [[اخلاق در قرآن]] - [[اخلاق در فقه اسلامی]] - [[اخلاق در نهج البلاغه]] - [[اخلاق در اخلاق اسلامی]] - [[اخلاق در معارف و سیره نبوی]] - [[اخلاق در معارف و سیره علوی]] - [[اخلاق در معارف دعا و زیارات]] - [[اخلاق در معارف و سیره سجادی]] - [[اخلاق در معارف و سیره رضوی]] - [[اخلاق در فلسفه اسلامی]] - [[اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
| موضوع مرتبط = اخلاق
| عنوان مدخل  = اخلاق
| مداخل مرتبط = [[اخلاق در لغت]] - [[اخلاق در قرآن]] - [[اخلاق در فقه اسلامی]] - [[اخلاق در نهج البلاغه]] - [[اخلاق در اخلاق اسلامی]] - [[اخلاق در معارف و سیره نبوی]] - [[اخلاق در معارف و سیره علوی]] - [[اخلاق در معارف دعا و زیارات]] - [[اخلاق در معارف و سیره سجادی]] - [[اخلاق در معارف و سیره رضوی]] - [[اخلاق در فلسفه اسلامی]] - [[اخلاق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
}}


== مقدمه ==
== مقدمه ==
اخلاق شاخه‌ای از [[علوم]] انسانی به‌شمار می‌رود که موضوع آن عبارت از [[ارزش]] اعمال [[آدمی]] است. بر این اساس، افعال [[آدمی]] دارای [[حسن]] و قبح یا [[ارزش]] و [[ضد ارزش]] است. [[دین اسلام]] با تأکیدی که مسئله اخلاق دارد، [[مکتب]] [[اخلاقی]] [[اسلام]] را به‌وجود آورد. اهمیت اخلاق در [[دین اسلام]] به حدی است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} علت [[بعثت]] خود را در زمینه‌های بروز و تحقّق کامل [[مکارم اخلاق]] در [[جامعه]] ذکر می‌کند و [[قرآن کریم]] نیز با عباراتی چون "هر آینه پاکان رستگار شدند"<ref>{{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى }}؛ سوره اعلی، ۱۴</ref> و نیز "هر که در [[پاکی]] آن ([[نفس]]) کوشید رستگار شد و هر که در پلیدی‌اش فرو پوشید نومید شد"<ref>{{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا}}؛ سوره شمس، آیه ۹ – ۱۰</ref> بر اهمیت موضوع اخلاق تأکید ورزیده است. [[قرآن کریم]] [[انسان]] را [[خلیفه]] [[خدا]] در [[زمین]] می‌داند<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ}}؛ سوره بقره، آیه۳۰.</ref> و او را از اخلاق ناپسند بازمی‌دارد<ref>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}؛ سوره نحل، آیه ۹۰</ref>.
اخلاق شاخه‌ای از [[علوم]] انسانی به‌شمار می‌رود که موضوع آن عبارت از [[ارزش]] اعمال [[آدمی]] است. بر این اساس، افعال [[آدمی]] دارای [[حسن]] و قبح یا [[ارزش]] و [[ضد ارزش]] است. [[دین اسلام]] با تأکیدی که مسئله اخلاق دارد، [[مکتب]] [[اخلاقی]] [[اسلام]] را به‌وجود آورد. اهمیت اخلاق در [[دین اسلام]] به حدی است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} علت [[بعثت]] خود را در زمینه‌های بروز و تحقّق کامل [[مکارم اخلاق]] در [[جامعه]] ذکر می‌کند و [[قرآن کریم]] نیز با عباراتی چون: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى}}<ref>«بی‌گمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد» سوره اعلی، آیه ۱۴.</ref> و نیز {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا}}<ref>«بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا}}<ref>«و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۱۰.</ref> بر اهمیت موضوع اخلاق تأکید ورزیده است. [[قرآن کریم]] [[انسان]] را [[خلیفه]] [[خدا]] در [[زمین]] می‌داند{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> و او را از اخلاق ناپسند بازمی‌دارد {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>.


در [[مکتب]] [[اسلام]] گستره اخلاق به گونه‌ای است که [[انسان]] می‌تواند تا حضیض زندگی حیوانی تنزّل یابد یا به مقامی [[برتر]] از [[مقام]] [[فرشتگان]] برسد. [[امام علی]] {{ع}} تأدیب [[آدمی]] به [[ادب]] الهی را دلیلی بر [[ادب]] او می‌داند و بر وفق معیارهایی، تشخیص و تمیز بین خوهای [[پسندیده]] و ناپسند را در رأس [[دانش‌ها]] برمی‌شمرد. از این‌رو نزد [[امام]]، پرداختن به امر اخلاق بر کارها دیگر مقدم است و ابتدا [[آدمی]] باید خوهای [[پسندیده]] را از خوهای ناپسند تمیز دهد و سپس خود را به خوهای [[پسندیده]] متخلق گرداند. [[امام]] {{ع}} [[اخلاق نیکو]] را به‌سان زیورهای همیشه تازه می‌داند<ref>{{متن حدیث|وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۵</ref> و از [[ادب]] با عنوان [[برترین]] [[میراث]] برای [[آدمی]] یاد می‌کند<ref>{{متن حدیث|وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۵٤</ref> و اخلاق خوب را [[بهترین]] هم‌نشین<ref>{{متن حدیث|وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ١١٣</ref> و [[بهترین]] حسب و [[نسب]] برای [[انسان]] می‌داند<ref>{{متن حدیث|وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۸</ref>. بر این اساس، پایه‌های [[نظام]] اخلاق اسلامی شکل می‌گیرد.
در [[مکتب]] [[اسلام]] گستره اخلاق به گونه‌ای است که [[انسان]] می‌تواند تا حضیض زندگی حیوانی تنزّل یابد یا به مقامی [[برتر]] از [[مقام]] [[فرشتگان]] برسد. [[امام علی]] {{ع}} تأدیب [[آدمی]] به [[ادب]] الهی را دلیلی بر [[ادب]] او می‌داند و بر وفق معیارهایی، تشخیص و تمیز بین خوهای [[پسندیده]] و ناپسند را در رأس [[دانش‌ها]] برمی‌شمرد. از این‌رو نزد [[امام]]، پرداختن به امر اخلاق بر کارها دیگر مقدم است و ابتدا [[آدمی]] باید خوهای [[پسندیده]] را از خوهای ناپسند تمیز دهد و سپس خود را به خوهای [[پسندیده]] متخلق گرداند. [[امام]] {{ع}} [[اخلاق نیکو]] را به‌سان زیورهای همیشه تازه می‌داند<ref>{{متن حدیث|وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۵</ref> و از [[ادب]] با عنوان [[برترین]] [[میراث]] برای [[آدمی]] یاد می‌کند<ref>{{متن حدیث|وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۵۴</ref> و اخلاق خوب را [[بهترین]] هم‌نشین<ref>{{متن حدیث|وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ١١٣</ref> و [[بهترین]] حسب و [[نسب]] برای [[انسان]] می‌داند<ref>{{متن حدیث|وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۸</ref>. بر این اساس، پایه‌های [[نظام]] اخلاق اسلامی شکل می‌گیرد.


== شکل‌گیری مفاهیم اخلاقی ==
== شکل‌گیری مفاهیم اخلاقی ==
از آن‌جا که تمیز فعل خیر از شر جزو [[برترین]] [[دانش‌ها]] شمرده شده، [[امام علی]] {{ع}} در تعریف و معرفی افعال [[آدمی]] و بیان مرزهای افعال [[اخلاقی]] کوشیده است. برای مثال، [[حدود]] [[ایمان]] را، یک باور عمیق و مؤثر در اخلاق، در چارچوب [[معرفت]] با [[دل]]، اقرار به زبان و عمل با اندام می‌داند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷</ref> و ارکان [[استواری]] [[ایمان]] را بر چهار پایه [[صبر]]، [[یقین]]، [[عدل]] و [[جهاد]] یاد می‌کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۱</ref>. نیز در تعریف بزرگ‌ترین [[گناهان]] به کوچک‌انگاری [[گناه]] نزد [[صاحب]] آن اشاره دارد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۴۵</ref> و بزرگ‌ترین [[عیب]] را گرفتاری فرد در عیبی می‌داند که خود گرفتار آن است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۵۳</ref>. از این‌رو مطابق با گفتار نخست، بزرگ‌ترین [[گناه]] صرف‌نظر از خود [[گناه]]، کوچک‌انگاری عمل قبیح است و بنا بر [[نقل]] دوم، صرف‌نظر از وجود [[عیب]] در وجود [[آدمی]] بزرگ‌ترین [[عیب]] منع از عیبی دانسته شده که شخص، خود، گرفتار آن است. در تعریف [[عقل]]، [[خردمندی]] را قرار دادن اشیاء در [[جایگاه]] خویش می‌داند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۵</ref> و در تعریف [[نادان]]، افعال او را در "فراتر از اندازه کشاندن امور" یاد می‌کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۸</ref>. بدین‌ترتیب بسیاری از مفاهیم را مشخص و [[حدود]] آنها را تعیین می‌کند.
از آن‌جا که تمیز فعل خیر از شر جزو [[برترین]] [[دانش‌ها]] شمرده شده، [[امام علی]] {{ع}} در تعریف و معرفی افعال [[آدمی]] و بیان مرزهای افعال [[اخلاقی]] کوشیده است. برای مثال، [[حدود]] [[ایمان]] را، یک باور عمیق و مؤثر در اخلاق، در چارچوب [[معرفت]] با [[دل]]، اقرار به زبان و عمل با اندام می‌داند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷</ref> و ارکان [[استواری]] [[ایمان]] را بر چهار پایه [[صبر]]، [[یقین]]، [[عدل]] و [[جهاد]] یاد می‌کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۱</ref>. نیز در تعریف بزرگ‌ترین [[گناهان]] به کوچک‌انگاری [[گناه]] نزد [[صاحب]] آن اشاره دارد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۴۵</ref> و بزرگ‌ترین [[عیب]] را گرفتاری فرد در عیبی می‌داند که خود گرفتار آن است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۵۳</ref>. از این‌رو مطابق با گفتار نخست، بزرگ‌ترین [[گناه]] صرف‌نظر از خود [[گناه]]، کوچک‌انگاری عمل قبیح است و بنا بر [[نقل]] دوم، صرف‌نظر از وجود [[عیب]] در وجود [[آدمی]] بزرگ‌ترین [[عیب]] منع از عیبی دانسته شده که شخص، خود، گرفتار آن است. در تعریف [[عقل]]، [[خردمندی]] را قرار دادن اشیاء در [[جایگاه]] خویش می‌داند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۵</ref> و در تعریف [[نادان]]، افعال او را در «فراتر از اندازه کشاندن امور» یاد می‌کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۸</ref>. بدین‌ترتیب بسیاری از مفاهیم را مشخص و [[حدود]] آنها را تعیین می‌کند.


== مفاهیم و شرایط ارزشمند بودن فعل اخلاقی ==
== مفاهیم و شرایط ارزشمند بودن فعل اخلاقی ==
خط ۲۱: خط ۱۶:


== استدلال ==
== استدلال ==
[[امام]] {{ع}} در مواردی چند در تبیین خیر و شر [[اخلاقی]] به اقامه [[دلیل]] و [[برهان]] پرداخته که این امر در تأثیرگذاری بر افراد در ایجاد انگیزه عمل به خیر یا پرهیز از شر مؤثر است. برای مثال "[[حسد]] نورزید، زیرا از بین برنده [[ایمان]] است"<ref>{{متن حدیث|تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۶</ref>، [[استدلال]] در پرهیز از [[بخل]] و [[غرور]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۲۱</ref> و [[استدلال]] در پرهیز از عیب‌جویی<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۰</ref> و... .
[[امام]] {{ع}} در مواردی چند در تبیین خیر و شر [[اخلاقی]] به اقامه [[دلیل]] و [[برهان]] پرداخته که این امر در تأثیرگذاری بر افراد در ایجاد انگیزه عمل به خیر یا پرهیز از شر مؤثر است. برای مثال «[[حسد]] نورزید، زیرا از بین برنده [[ایمان]] است»<ref>{{متن حدیث|تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۶</ref>، [[استدلال]] در پرهیز از [[بخل]] و [[غرور]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۲۱</ref> و [[استدلال]] در پرهیز از عیب‌جویی<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۰</ref> و... .


بدین‌ترتیب [[نظام]] [[اخلاقی]] بر اساس چهار رکن تمیز اعمال خیر از شر، تبیین مفاهیم [[اخلاقی]]، ترجیح اهم بر مهم در فعل [[اخلاقی]] و [[استدلال]] در تبیین خیر و شر شکل می‌گیرد. با مراجعه به [[نهج البلاغه]]، افزون بر این‌که با [[نظام]] [[اخلاقی]] منسجم و برگرفته از [[فرهنگ]] قرآنی مواجه می‌شویم، در عین حال بسیاری از [[ارزش‌ها]] یا ضدارزش‌های [[اخلاقی]] به [[بهترین]] شکل و به‌گونه‌ای بسیار نافذ و مؤثر در [[جان]] [[آدمی]] می‌نشیند. [[خطبه]] [[متقین]] ترسیم گویایی از [[فضایل]] و ارزش‌های [[اخلاقی]] است که هر خواننده‌ای را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. هم‌چنین [[خطبه قاصعه]] که در [[نکوهش]] [[تکبر]] است، عمیق‌ترین آثار را در نفرت [[انسان]] از این رذیلت [[اخلاقی]] بر جای می‌گذارد<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 93- 95.</ref>.
بدین‌ترتیب [[نظام]] [[اخلاقی]] بر اساس چهار رکن تمیز اعمال خیر از شر، تبیین مفاهیم [[اخلاقی]]، ترجیح اهم بر مهم در فعل [[اخلاقی]] و [[استدلال]] در تبیین خیر و شر شکل می‌گیرد. با مراجعه به [[نهج البلاغه]]، افزون بر این‌که با [[نظام]] [[اخلاقی]] منسجم و برگرفته از [[فرهنگ]] قرآنی مواجه می‌شویم، در عین حال بسیاری از [[ارزش‌ها]] یا ضدارزش‌های [[اخلاقی]] به [[بهترین]] شکل و به‌گونه‌ای بسیار نافذ و مؤثر در [[جان]] [[آدمی]] می‌نشیند. [[خطبه]] [[متقین]] ترسیم گویایی از [[فضایل]] و ارزش‌های [[اخلاقی]] است که هر خواننده‌ای را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. هم‌چنین [[خطبه قاصعه]] که در [[نکوهش]] [[تکبر]] است، عمیق‌ترین آثار را در نفرت [[انسان]] از این رذیلت [[اخلاقی]] بر جای می‌گذارد<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 93- 95.</ref>.
خط ۳۳: خط ۲۸:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:امام علی]]
[[رده:مفاهیم در نهج البلاغه]]
[[رده:اخلاق]]
[[رده:اخلاق]]
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۶

مقدمه

اخلاق شاخه‌ای از علوم انسانی به‌شمار می‌رود که موضوع آن عبارت از ارزش اعمال آدمی است. بر این اساس، افعال آدمی دارای حسن و قبح یا ارزش و ضد ارزش است. دین اسلام با تأکیدی که مسئله اخلاق دارد، مکتب اخلاقی اسلام را به‌وجود آورد. اهمیت اخلاق در دین اسلام به حدی است که پیامبر اکرم (ص) علت بعثت خود را در زمینه‌های بروز و تحقّق کامل مکارم اخلاق در جامعه ذکر می‌کند و قرآن کریم نیز با عباراتی چون: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى[۱] و نیز ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا[۲]، ﴿وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا[۳] بر اهمیت موضوع اخلاق تأکید ورزیده است. قرآن کریم انسان را خلیفه خدا در زمین می‌داند﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۴] و او را از اخلاق ناپسند بازمی‌دارد ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۵].

در مکتب اسلام گستره اخلاق به گونه‌ای است که انسان می‌تواند تا حضیض زندگی حیوانی تنزّل یابد یا به مقامی برتر از مقام فرشتگان برسد. امام علی (ع) تأدیب آدمی به ادب الهی را دلیلی بر ادب او می‌داند و بر وفق معیارهایی، تشخیص و تمیز بین خوهای پسندیده و ناپسند را در رأس دانش‌ها برمی‌شمرد. از این‌رو نزد امام، پرداختن به امر اخلاق بر کارها دیگر مقدم است و ابتدا آدمی باید خوهای پسندیده را از خوهای ناپسند تمیز دهد و سپس خود را به خوهای پسندیده متخلق گرداند. امام (ع) اخلاق نیکو را به‌سان زیورهای همیشه تازه می‌داند[۶] و از ادب با عنوان برترین میراث برای آدمی یاد می‌کند[۷] و اخلاق خوب را بهترین هم‌نشین[۸] و بهترین حسب و نسب برای انسان می‌داند[۹]. بر این اساس، پایه‌های نظام اخلاق اسلامی شکل می‌گیرد.

شکل‌گیری مفاهیم اخلاقی

از آن‌جا که تمیز فعل خیر از شر جزو برترین دانش‌ها شمرده شده، امام علی (ع) در تعریف و معرفی افعال آدمی و بیان مرزهای افعال اخلاقی کوشیده است. برای مثال، حدود ایمان را، یک باور عمیق و مؤثر در اخلاق، در چارچوب معرفت با دل، اقرار به زبان و عمل با اندام می‌داند[۱۰] و ارکان استواری ایمان را بر چهار پایه صبر، یقین، عدل و جهاد یاد می‌کند[۱۱]. نیز در تعریف بزرگ‌ترین گناهان به کوچک‌انگاری گناه نزد صاحب آن اشاره دارد[۱۲] و بزرگ‌ترین عیب را گرفتاری فرد در عیبی می‌داند که خود گرفتار آن است[۱۳]. از این‌رو مطابق با گفتار نخست، بزرگ‌ترین گناه صرف‌نظر از خود گناه، کوچک‌انگاری عمل قبیح است و بنا بر نقل دوم، صرف‌نظر از وجود عیب در وجود آدمی بزرگ‌ترین عیب منع از عیبی دانسته شده که شخص، خود، گرفتار آن است. در تعریف عقل، خردمندی را قرار دادن اشیاء در جایگاه خویش می‌داند[۱۴] و در تعریف نادان، افعال او را در «فراتر از اندازه کشاندن امور» یاد می‌کند[۱۵]. بدین‌ترتیب بسیاری از مفاهیم را مشخص و حدود آنها را تعیین می‌کند.

مفاهیم و شرایط ارزشمند بودن فعل اخلاقی

افعال آدمی تحت شرایطی می‌تواند ارزش تلقی شود. امام علی (ع) در نهج البلاغه به تبیین این شرایط پرداخته‌اند. برای مثال، تعریف شجاعت را اقدام و دست از اقدام کشیدن به موقع انگاشته‌اند. نیز در تبیین محدوده سکوت و سخن، سکوت و سخن بهنگام را معیار می‌داند. از این‌رو امام به تبیین شرایط فعل خیر اخلاقی کوشیده است.

ترجیح اهمّ بر مهمّ در فعل اخلاقی

گاه در افعال گوناگون اخلاقی ممکن است دو خیر و شر اخلاقی در تضاد با یکدیگر قرار گیرند. برای مثال بین راست‌گویی و آبروی فرد تضاد به‌وجود می‌آید. از این‌رو امام (ع) به تبیین این‌گونه موارد پرداخته‌اند. برای نمونه، می‌توان به این موارد اشاره کرد: ترجیح فرایض بر نوافل و مستحبات در صورتی که مستحبات به واجبات آسیب رساند[۱۶]، ترجیح عدل بر بخشش[۱۷] و ترجیح امر اندکی که دوام دارد بر بسیاری که ملال آورد[۱۸].

استدلال

امام (ع) در مواردی چند در تبیین خیر و شر اخلاقی به اقامه دلیل و برهان پرداخته که این امر در تأثیرگذاری بر افراد در ایجاد انگیزه عمل به خیر یا پرهیز از شر مؤثر است. برای مثال «حسد نورزید، زیرا از بین برنده ایمان است»[۱۹]، استدلال در پرهیز از بخل و غرور[۲۰] و استدلال در پرهیز از عیب‌جویی[۲۱] و... .

بدین‌ترتیب نظام اخلاقی بر اساس چهار رکن تمیز اعمال خیر از شر، تبیین مفاهیم اخلاقی، ترجیح اهم بر مهم در فعل اخلاقی و استدلال در تبیین خیر و شر شکل می‌گیرد. با مراجعه به نهج البلاغه، افزون بر این‌که با نظام اخلاقی منسجم و برگرفته از فرهنگ قرآنی مواجه می‌شویم، در عین حال بسیاری از ارزش‌ها یا ضدارزش‌های اخلاقی به بهترین شکل و به‌گونه‌ای بسیار نافذ و مؤثر در جان آدمی می‌نشیند. خطبه متقین ترسیم گویایی از فضایل و ارزش‌های اخلاقی است که هر خواننده‌ای را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد. هم‌چنین خطبه قاصعه که در نکوهش تکبر است، عمیق‌ترین آثار را در نفرت انسان از این رذیلت اخلاقی بر جای می‌گذارد[۲۲].

منابع

پانویس

  1. «بی‌گمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد» سوره اعلی، آیه ۱۴.
  2. «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.
  3. «و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۱۰.
  4. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.
  5. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  6. «وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۵
  7. «وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۵۴
  8. «وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ١١٣
  9. «وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۸
  10. نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷
  11. نهج البلاغه، حکمت ۳۱
  12. نهج البلاغه، حکمت ۲۴۵
  13. نهج البلاغه، حکمت ۳۵۳
  14. نهج البلاغه، حکمت ۲۳۵
  15. نهج البلاغه، حکمت ۴۸
  16. نهج البلاغه، حکمت ۳۹ و ۲۷۹
  17. نهج البلاغه، حکمت ۴۲۹
  18. نهج البلاغه، حکمت ۴۴۴
  19. «تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۶
  20. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۱
  21. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۰
  22. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 93- 95.