حق در لغت: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = | | موضوع مرتبط = حق | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = حق | ||
| مداخل مرتبط = [[حق در لغت]] - [[حق در قرآن]] - [[حق در حدیث]] - [[حق در نهج البلاغه | | مداخل مرتبط = [[حق در لغت]] - [[حق در قرآن]] - [[حق در حدیث]] - [[حق در نهج البلاغه]] - [[حق در فلسفه اسلامی]] - [[حق در فقه اسلامی]] - [[حق در اخلاق اسلامی]] - [[حق در معارف مهدویت]] - [[حق در فقه سیاسی]] - [[حق در معارف دعا و زیارات]] - [[حق در معارف و سیره سجادی]] - [[حق در جامعهشناسی اسلامی]] - [[حق در حقوق اسلامی]] - [[حق در خانواده]] - [[حق در علوم قرآنی]] - [[حق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
'''حق در لغت''' به معنای [[استواری]]، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است و در همۀ معانی و استعمالهای "حق"، نوعی "ثبوت" وجود دارد که معنای جامع و مشترک میان همۀ آنهاست. | '''حق در لغت''' به معنای [[استواری]]، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است و در همۀ معانی و استعمالهای "حق"، نوعی "ثبوت" وجود دارد که معنای جامع و مشترک میان همۀ آنهاست. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
حق از واژههایی است که مراجعه به موارد استفاده آن در [[قرآن]] و [[روایات]]، متون [[فلسفی]]، [[کلامی]]، [[اخلاقی]] و [[فقهی]] از یک سو و از سوی دیگر در "علم حقوق"، "فلسفه حقوق" و... نشان میدهد معانی و اصطلاحات مختلفی دارد که جدا کردن این معانی و توجه به تفاوت این اصطلاحات برای رهایی از غلطِ معنا و اشتراک لفظی ضروری است<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۲۶.</ref>. | حق از واژههایی است که مراجعه به موارد استفاده آن در [[قرآن]] و [[روایات]]، متون [[فلسفی]]، [[کلامی]]، [[اخلاقی]] و [[فقهی]] از یک سو و از سوی دیگر در "علم حقوق"، "فلسفه حقوق" و... نشان میدهد معانی و اصطلاحات مختلفی دارد که جدا کردن این معانی و توجه به تفاوت این اصطلاحات برای رهایی از غلطِ معنا و اشتراک لفظی ضروری است<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۲۶.</ref>. | ||
==معنای لغوی== | == معنای لغوی == | ||
حق، مصدر ثلاثی مجرد از ریشه "ح ـ ق ـ ق" به معنای [[استواری]]، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است<ref>مفردات، ج ۱، ص ۲۴۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴-۳۷۵؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲، «حق».</ref>؛ [[وجوب]] و [[ثبات]]<ref>العین، ج ۳، ص ۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴، «حق».</ref>، [[درستی]]<ref>مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۵، «حق».</ref>، واضح و روشن<ref>ابن دُرید، جمهره اللغه، ج۱، ص۲۷.</ref>، شایستگی و سزاواری<ref>العین، ج ۳، ص ۶-۷.</ref>، چیرگی<ref>المصباح، ص ۱۴۳-۱۴۴، «حق»؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹، «حقق».</ref> و [[عدالت]]<ref>تاج العروس، ج ۱۳، ص ۸۰، «حقق».</ref>، اسم خداوند<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۵۷؛ المفردات، ص۱۲۴.</ref>، صفت [[خداوند]]، [[قرآن]]، امر حتمیالوقوع، [[اسلام]]، [[مال]]، موجود ثابت، [[مرگ]]، [[خرد]] و [[تدبیر]]<ref>فیروزآبادی، قاموس المحیط، ص۷۸۷.</ref>، سخن راست و [[مطابق با واقع]] و [[یقین]] بعد از [[شک]]<ref>لسان العرب، ج۱، ص۸۸۹، برای اطلاع بیشتر ر.ک: ابوالحسن، فهری، فرهنگ المحیط فارسی - عربی، ص۲۹۶؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۷۸۷؛ بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهشی، ج۱، ص۵؛ فرهنگ عمید، ص۴۲۷.</ref> از دیگر معانی حق هستند. "حق" در اقوال، [[عقاید]]، [[ادیان]] و [[مذاهب]] استعمال میشود<ref>ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویة، ص۱۹۳ و ۱۹۴.</ref>. | حق، مصدر ثلاثی مجرد از ریشه "ح ـ ق ـ ق" به معنای [[استواری]]، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است<ref>مفردات، ج ۱، ص ۲۴۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴-۳۷۵؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲، «حق».</ref>؛ [[وجوب]] و [[ثبات]]<ref>العین، ج ۳، ص ۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴، «حق».</ref>، [[درستی]]<ref>مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۵، «حق».</ref>، واضح و روشن<ref>ابن دُرید، جمهره اللغه، ج۱، ص۲۷.</ref>، شایستگی و سزاواری<ref>العین، ج ۳، ص ۶-۷.</ref>، چیرگی<ref>المصباح، ص ۱۴۳-۱۴۴، «حق»؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹، «حقق».</ref> و [[عدالت]]<ref>تاج العروس، ج ۱۳، ص ۸۰، «حقق».</ref>، اسم خداوند<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۵۷؛ المفردات، ص۱۲۴.</ref>، صفت [[خداوند]]، [[قرآن]]، امر حتمیالوقوع، [[اسلام]]، [[مال]]، موجود ثابت، [[مرگ]]، [[خرد]] و [[تدبیر]]<ref>فیروزآبادی، قاموس المحیط، ص۷۸۷.</ref>، سخن راست و [[مطابق با واقع]] و [[یقین]] بعد از [[شک]]<ref>لسان العرب، ج۱، ص۸۸۹، برای اطلاع بیشتر ر. ک: ابوالحسن، فهری، فرهنگ المحیط فارسی - عربی، ص۲۹۶؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۷۸۷؛ بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهشی، ج۱، ص۵؛ فرهنگ عمید، ص۴۲۷.</ref> از دیگر معانی حق هستند. "حق" در اقوال، [[عقاید]]، [[ادیان]] و [[مذاهب]] استعمال میشود<ref>ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویة، ص۱۹۳ و ۱۹۴.</ref>. | ||
بیشتر فرهنگهای واژگانی در [[تبیین]] معنای حق، از تضاد و [[تقابل]] مفهوم حق با [[باطل]] [[یاری]] جستهاند<ref>العین، ج ۳، ص ۶؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ المصباح، ص ۱۴۳.</ref>، [[باطل]] به معنای تلف شدن و نابودی، ناواقعی بودن<ref>العین، ج ۷، ص ۴۳۰، «بطل».</ref>، ناپایایی و عدم [[ثبات]]<ref>مفردات، ج ۱، ص ۱۲۹، «بطل».</ref>، بیارزش و بیثمر بودن<ref>الصحاح، ج ۳، ص ۱۶۳۵، «بطل».</ref> است. | بیشتر فرهنگهای واژگانی در [[تبیین]] معنای حق، از تضاد و [[تقابل]] مفهوم حق با [[باطل]] [[یاری]] جستهاند<ref>العین، ج ۳، ص ۶؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ المصباح، ص ۱۴۳.</ref>، [[باطل]] به معنای تلف شدن و نابودی، ناواقعی بودن<ref>العین، ج ۷، ص ۴۳۰، «بطل».</ref>، ناپایایی و عدم [[ثبات]]<ref>مفردات، ج ۱، ص ۱۲۹، «بطل».</ref>، بیارزش و بیثمر بودن<ref>الصحاح، ج ۳، ص ۱۶۳۵، «بطل».</ref> است. | ||
کاربرد این واژه تقریباً در همه لهجههای بخش غربی زبانِ سامی، مانند [[عبری]]، آرامی، مندایی و [[سریانی]]، در معانی مشابه [[مشاهده]] شده است<ref>فرهنگ تطبیقی، ج ۱، ص ۱۸۷.</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، | کاربرد این واژه تقریباً در همه لهجههای بخش غربی زبانِ سامی، مانند [[عبری]]، آرامی، مندایی و [[سریانی]]، در معانی مشابه [[مشاهده]] شده است<ref>فرهنگ تطبیقی، ج ۱، ص ۱۸۷.</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۰، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref> | ||
در لغتنامه فارسی نیز معانی متعددی برای این واژه ذکر شده است که مهمترین آنها عبارت است از: راست کردن سخن، درست کردن [[وعده]]، [[یقین]] نمودن، [[ثابت]] شدن، [[غلبه]] کردن به حق، موجود [[ثابت]] و نامی از اسامی [[خداوند متعال]]<ref>علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج ۶،ص۹۱۴۲، واژه «حق».</ref>. | در لغتنامه فارسی نیز معانی متعددی برای این واژه ذکر شده است که مهمترین آنها عبارت است از: راست کردن سخن، درست کردن [[وعده]]، [[یقین]] نمودن، [[ثابت]] شدن، [[غلبه]] کردن به حق، موجود [[ثابت]] و نامی از اسامی [[خداوند متعال]]<ref>علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج ۶،ص۹۱۴۲، واژه «حق».</ref>. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
'''نتیجه اینکه:''' در همۀ معانی و استعمالهای "حق"، نوعی "ثبوت" به چشم میخورد که معنای جامع و مشترک میان همۀ آنهاست. واژۀ حق که جمع آن [[حقوق]] است در اصل به معنای مطابقت و موافقت است<ref>المفردات، ص۲۴۶.</ref>. مرحوم [[حسن مصطفوی]] میگوید: "اصل در معنای حق، ثبوت همراه با مطابقت داشتن با واقع است که در همه مصادیق آن وجود دارد"<ref>حسن مصطفوی، التحقیق، ج۲، ص۲۶۱.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۲۵- ۲۶؛ [[محمد مهدی کریمینیا|کریمینیا]]، [[حقوق حق و اقسام حق (مقاله)|مقاله «حقوق حق و اقسام حق»]]، [[معرفت (نشریه)|نشریه «معرفت»]]، سال انتشار: ۱۲، شماره مجله: ۷۰، شماره صفحه: ۸۲.</ref> | '''نتیجه اینکه:''' در همۀ معانی و استعمالهای "حق"، نوعی "ثبوت" به چشم میخورد که معنای جامع و مشترک میان همۀ آنهاست. واژۀ حق که جمع آن [[حقوق]] است در اصل به معنای مطابقت و موافقت است<ref>المفردات، ص۲۴۶.</ref>. مرحوم [[حسن مصطفوی]] میگوید: "اصل در معنای حق، ثبوت همراه با مطابقت داشتن با واقع است که در همه مصادیق آن وجود دارد"<ref>حسن مصطفوی، التحقیق، ج۲، ص۲۶۱.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۲۵- ۲۶؛ [[محمد مهدی کریمینیا|کریمینیا]]، [[حقوق حق و اقسام حق (مقاله)|مقاله «حقوق حق و اقسام حق»]]، [[معرفت (نشریه)|نشریه «معرفت»]]، سال انتشار: ۱۲، شماره مجله: ۷۰، شماره صفحه: ۸۲.</ref> | ||
==معنای اصطلاحی== | == معنای اصطلاحی == | ||
در تعریف اصطلاحی، به هر سخن، [[اعتقاد]]، [[دین]] و مذهبی که [[مطابق واقع]] باشد حق گفته میشود<ref>التعریفات، ص ۱۲۰، «حق».</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، | در تعریف اصطلاحی، به هر سخن، [[اعتقاد]]، [[دین]] و مذهبی که [[مطابق واقع]] باشد حق گفته میشود<ref>التعریفات، ص ۱۲۰، «حق».</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۰، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:حق]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۷
حق در لغت به معنای استواری، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است و در همۀ معانی و استعمالهای "حق"، نوعی "ثبوت" وجود دارد که معنای جامع و مشترک میان همۀ آنهاست.
مقدمه
حق از واژههایی است که مراجعه به موارد استفاده آن در قرآن و روایات، متون فلسفی، کلامی، اخلاقی و فقهی از یک سو و از سوی دیگر در "علم حقوق"، "فلسفه حقوق" و... نشان میدهد معانی و اصطلاحات مختلفی دارد که جدا کردن این معانی و توجه به تفاوت این اصطلاحات برای رهایی از غلطِ معنا و اشتراک لفظی ضروری است[۱].
معنای لغوی
حق، مصدر ثلاثی مجرد از ریشه "ح ـ ق ـ ق" به معنای استواری، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است[۲]؛ وجوب و ثبات[۳]، درستی[۴]، واضح و روشن[۵]، شایستگی و سزاواری[۶]، چیرگی[۷] و عدالت[۸]، اسم خداوند[۹]، صفت خداوند، قرآن، امر حتمیالوقوع، اسلام، مال، موجود ثابت، مرگ، خرد و تدبیر[۱۰]، سخن راست و مطابق با واقع و یقین بعد از شک[۱۱] از دیگر معانی حق هستند. "حق" در اقوال، عقاید، ادیان و مذاهب استعمال میشود[۱۲].
بیشتر فرهنگهای واژگانی در تبیین معنای حق، از تضاد و تقابل مفهوم حق با باطل یاری جستهاند[۱۳]، باطل به معنای تلف شدن و نابودی، ناواقعی بودن[۱۴]، ناپایایی و عدم ثبات[۱۵]، بیارزش و بیثمر بودن[۱۶] است.
کاربرد این واژه تقریباً در همه لهجههای بخش غربی زبانِ سامی، مانند عبری، آرامی، مندایی و سریانی، در معانی مشابه مشاهده شده است[۱۷].[۱۸]
در لغتنامه فارسی نیز معانی متعددی برای این واژه ذکر شده است که مهمترین آنها عبارت است از: راست کردن سخن، درست کردن وعده، یقین نمودن، ثابت شدن، غلبه کردن به حق، موجود ثابت و نامی از اسامی خداوند متعال[۱۹].
نتیجه اینکه: در همۀ معانی و استعمالهای "حق"، نوعی "ثبوت" به چشم میخورد که معنای جامع و مشترک میان همۀ آنهاست. واژۀ حق که جمع آن حقوق است در اصل به معنای مطابقت و موافقت است[۲۰]. مرحوم حسن مصطفوی میگوید: "اصل در معنای حق، ثبوت همراه با مطابقت داشتن با واقع است که در همه مصادیق آن وجود دارد"[۲۱].[۲۲]
معنای اصطلاحی
در تعریف اصطلاحی، به هر سخن، اعتقاد، دین و مذهبی که مطابق واقع باشد حق گفته میشود[۲۳].[۲۴]
منابع
پانویس
- ↑ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۲۶.
- ↑ مفردات، ج ۱، ص ۲۴۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴-۳۷۵؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲، «حق».
- ↑ العین، ج ۳، ص ۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴، «حق».
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۵، «حق».
- ↑ ابن دُرید، جمهره اللغه، ج۱، ص۲۷.
- ↑ العین، ج ۳، ص ۶-۷.
- ↑ المصباح، ص ۱۴۳-۱۴۴، «حق»؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹، «حقق».
- ↑ تاج العروس، ج ۱۳، ص ۸۰، «حقق».
- ↑ مجمع البحرین، ج۲، ص۵۷؛ المفردات، ص۱۲۴.
- ↑ فیروزآبادی، قاموس المحیط، ص۷۸۷.
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۸۸۹، برای اطلاع بیشتر ر. ک: ابوالحسن، فهری، فرهنگ المحیط فارسی - عربی، ص۲۹۶؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۷۸۷؛ بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهشی، ج۱، ص۵؛ فرهنگ عمید، ص۴۲۷.
- ↑ ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویة، ص۱۹۳ و ۱۹۴.
- ↑ العین، ج ۳، ص ۶؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ المصباح، ص ۱۴۳.
- ↑ العین، ج ۷، ص ۴۳۰، «بطل».
- ↑ مفردات، ج ۱، ص ۱۲۹، «بطل».
- ↑ الصحاح، ج ۳، ص ۱۶۳۵، «بطل».
- ↑ فرهنگ تطبیقی، ج ۱، ص ۱۸۷.
- ↑ حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۰، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
- ↑ علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج ۶،ص۹۱۴۲، واژه «حق».
- ↑ المفردات، ص۲۴۶.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق، ج۲، ص۲۶۱.
- ↑ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۲۵- ۲۶؛ کریمینیا، مقاله «حقوق حق و اقسام حق»، نشریه «معرفت»، سال انتشار: ۱۲، شماره مجله: ۷۰، شماره صفحه: ۸۲.
- ↑ التعریفات، ص ۱۲۰، «حق».
- ↑ حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۰، ص۱۵۱ - ۱۵۸.