حق در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| موضوع مرتبط = حق
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| عنوان مدخل = حق
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مداخل مرتبط = [[حق در لغت]] - [[حق در قرآن]] - [[حق در حدیث]] - [[حق در نهج البلاغه]] - [[حق در فلسفه اسلامی]] - [[حق در فقه اسلامی]] - [[حق در اخلاق اسلامی]] - [[حق در معارف مهدویت]] - [[حق در فقه سیاسی]] - [[حق در معارف دعا و زیارات]] - [[حق در معارف و سیره سجادی]] - [[حق در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[حق در حقوق اسلامی]] - [[حق در خانواده]] - [[حق در علوم قرآنی]] - [[حق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حق در لغت]] - [[حق در قرآن]] - [[حق در حدیث]] - [[حق در نهج البلاغه]] - [[حق در کلام اسلامی]] - [[حق در فلسفه اسلامی]] - [[حق در فقه اسلامی]] - [[حق در اخلاق اسلامی]] - [[حق در معارف مهدویت]] - [[حق در فقه سیاسی]] - [[حق در معارف دعا و زیارات]] - [[حق در معارف و سیره سجادی]] - [[حق در معارف و سیره رضوی]] - [[حق در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[حق در حقوق اسلامی]] - [[حق در خانواده]]</div>
| پرسش مرتبط  =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
}}
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[حق (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==[[حق]] چیست؟==
'''حق در لغت''' به معنای [[استواری]]، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است و در همۀ معانی و استعمال‌های "حق"، نوعی "ثبوت" وجود دارد که معنای جامع و مشترک میان همۀ آنهاست.  
===حق در لغت===
لغت‌نامه دهخدا معانی متعددی برای این واژه ذکر می‌‌کند که مهم‌ترین آنها از این قرار است: راست کردن سخن، درست کردن [[وعده]]، [[یقین]] نمودن، [[ثابت]] شدن، [[غلبه]] کردن به حق، موجود [[ثابت]] و نامی از اسامی [[خداوند متعال]]<ref>علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج ۶،ص۹۱۴۲، واژه «حق».</ref>.


و [[فرهنگ]] المنجد نیز برای واژه "[[حق]]" چند کاربرد و معنا ذکر می‌‌کند که برخی از آن از این قرار است: [[ضد]] [[باطل]]، [[عدل]]، [[مال]] و [[ملک]]، [[حظ]] و نصیب، موجود [[ثابت]]، [[امر]] مقضی، [[حزم]]، سزاوار<ref>لویس معلوف، المنجد فی اللغة، ص ۱۴۴، واژه «حق».</ref>.
== مقدمه ==
حق از واژه‌هایی است که مراجعه به موارد استفاده آن در [[قرآن]] و [[روایات]]، متون [[فلسفی]]، [[کلامی]]، [[اخلاقی]] و [[فقهی]] از یک سو و از سوی دیگر در "علم حقوق"، "فلسفه حقوق" و... نشان می‌دهد معانی و اصطلاحات مختلفی دارد که جدا کردن این معانی و توجه به تفاوت این اصطلاحات برای رهایی از غلطِ معنا و اشتراک لفظی ضروری است<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۲۶.</ref>.


با توجه به آنچه بیان شد، روشن می‌‌گردد که "حق" واژه ای [[عربی]] است که به معنای "ثبوت" و "تحقق" است و وقتی می‌‌گوییم: چیزی تحقق دارد، یعنی ثبوت دارد<ref>ر.ک: محمدتقی مصباح، نظریه حقوقی اسلام، نگارش محمدمهدی نادری و محمدمهدی کریمی نیا، قم، مؤسسه امام خمینی، ۱۳۸۰، ص ۲۰.</ref> و گاه معادل آن در [[زبان فارسی]] "هستی [[پایدار]]" به کار برده می‌‌شود؛ یعنی هر چیزی که از [[ثبات]] و پایداری بهره‌مند باشد، [[حق]] است<ref>ر.ک: عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص ۷۴.</ref>.<ref>[[محمد مهدی کریمی‌نیا|کریمی‌نیا]]، [[حقوق حق و اقسام حق (مقاله)|مقاله «حقوق حق و اقسام حق»]]، [[معرفت (نشریه)|نشریه «معرفت»]]، سال انتشار: ۱۲، شماره مجله: ۷۰، شماره صفحه: ۸۲.</ref>
== معنای لغوی ==
حق، مصدر ثلاثی مجرد از ریشه "ح ـ ق ـ ق" به معنای [[استواری]]، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است<ref>مفردات، ج ۱، ص ۲۴۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴-۳۷۵؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲، «حق».</ref>؛ [[وجوب]] و [[ثبات]]<ref>العین، ج ۳، ص ۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴، «حق».</ref>، [[درستی]]<ref>مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۵، «حق».</ref>، واضح و روشن<ref>ابن دُرید، جمهره اللغه، ج۱، ص۲۷.</ref>، شایستگی و سزاواری<ref>العین، ج ۳، ص ۶-۷.</ref>، چیرگی<ref>المصباح، ص ۱۴۳-۱۴۴، «حق»؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹، «حقق».</ref> و [[عدالت]]<ref>تاج العروس، ج ۱۳، ص ۸۰، «حقق».</ref>، اسم خداوند<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۵۷؛ المفردات، ص۱۲۴.</ref>، صفت [[خداوند]]، [[قرآن]]، امر حتمی‌الوقوع، [[اسلام]]، [[مال]]، موجود ثابت، [[مرگ]]، [[خرد]] و [[تدبیر]]<ref>فیروزآبادی، قاموس المحیط، ص۷۸۷.</ref>، سخن راست و [[مطابق با واقع]] و [[یقین]] بعد از [[شک]]<ref>لسان العرب، ج۱، ص۸۸۹، برای اطلاع بیشتر ر. ک: ابوالحسن، فهری، فرهنگ المحیط فارسی - عربی، ص۲۹۶؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۷۸۷؛ بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهشی، ج۱، ص۵؛ فرهنگ عمید، ص۴۲۷.</ref> از دیگر معانی حق هستند. "حق" در اقوال، [[عقاید]]، [[ادیان]] و [[مذاهب]] استعمال می‌شود<ref>ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویة، ص۱۹۳ و ۱۹۴.</ref>.


===حق در اصطلاح===
بیشتر فرهنگ‌های واژگانی در [[تبیین]] معنای حق، از تضاد و [[تقابل]] مفهوم حق با [[باطل]] [[یاری]] جسته‌اند<ref>العین، ج ۳، ص ۶؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ المصباح، ص ۱۴۳.</ref>، [[باطل]] به معنای تلف شدن و نابودی، ناواقعی بودن<ref>العین، ج ۷، ص ۴۳۰، «بطل».</ref>، ناپایایی و عدم [[ثبات]]<ref>مفردات، ج ۱، ص ۱۲۹، «بطل».</ref>، بی‌ارزش و بی‌ثمر بودن<ref>الصحاح، ج ۳، ص ۱۶۳۵، «بطل».</ref> است.
پس از بیان معنای لغویِ حق، این پرسش مطرح می‌‌شود که "حق در اصطلاح" دارای چه معنا یا تعریفی است؟ اینک به ذکر چند تعریف اصطلاحی این واژه می‌‌پردازیم:


====حق در اصطلاح [[فقه]]====
کاربرد این واژه تقریباً در همه لهجه‌های بخش غربی زبانِ سامی، مانند [[عبری]]، آرامی، مندایی و [[سریانی]]، در معانی مشابه [[مشاهده]] شده است<ref>فرهنگ تطبیقی، ج ۱، ص ۱۸۷.</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۰، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref>
"در فقه [[اهل]] [[سنّت]]، حق تعریف نشده است"<ref>علی اصغر مدّرس، حقوق فطری یا مبانی حقوق بشر، تبریز، نوبل، ۱۳۷۵، ص ۲۷ از مکتب های حقوقی در حقوق اسلام.</ref> اما [[فقهای شیعه]] تعاریف گوناگونی از آن بیان داشته‌اند. [[میرزای نائینی]] در تعریف آن می‌‌گوید: "حق عبارت است از [[سلطه]] [[ضعیف]] بر مال یا [[منفعت]]"<ref>میرزا محمدحسین نائینی، منیة الطالب، نگارش موسی نجفی خوانساری،قم،مؤسسة النشرالاسلامی،۱۴۱۸، ص ۱۰۶.</ref>. همچنین گفته شده است: "حق نوعی [[سلطنت]] بر چیزی است که گاه به عین تعلّق می‌‌گیرد؛ مانند: حق تحجیر، حق رهن و حق غرما در ترکه میت و گاهی به غیر عین تعلّق می‌‌گیرد؛ مانند حق خیار متعلّق به [[عقد]]؛ گاهی سلطنت متعلّق بر شخص است؛ مانند: حق حضانت و حق [[قصاص]]. بنابراین، حق یک مرتبه ضعیفی از ملک و بلکه نوعی از ملکیت است"<ref>علی اصغر مدّرس، حقوق فطری یا مبانی حقوق بشر، ص ۲۷، از حاشیه سید محمدکاظم طباطبائی بر مکاسب، ص ۵۴.</ref>.


همچنین گفته شده است: "حق عبارت است از [[قدرت]] یک فرد [[انسانی]] مطابق با [[قانون]] بر [[انسان]] دیگر، یا بر یک مال و یا بر هر دو، اعم از اینکه مال مذکور مادی و محسوس باشد؛ مانند [[خانه]]، یا نباشد؛ مانند [[طلب]]"<ref>محمدجعفر جعفری لنگرودی، مقدمه عمومی علم حقوق، ص ۱۵.</ref>.
در لغت‌نامه فارسی نیز معانی متعددی برای این واژه ذکر شده است که مهم‌ترین آنها عبارت است از: راست کردن سخن، درست کردن [[وعده]]، [[یقین]] نمودن، [[ثابت]] شدن، [[غلبه]] کردن به حق، موجود [[ثابت]] و نامی از اسامی [[خداوند متعال]]<ref>علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج ۶،ص۹۱۴۲، واژه «حق».</ref>.
'''نتیجه اینکه:''' در همۀ معانی و استعمال‌های "حق"، نوعی "ثبوت" به چشم می‌خورد که معنای جامع و مشترک میان همۀ آنهاست. واژۀ حق که جمع آن [[حقوق]] است در اصل به معنای مطابقت و موافقت است<ref>المفردات، ص۲۴۶.</ref>. مرحوم [[حسن مصطفوی]] می‌گوید: "اصل در معنای حق، ثبوت همراه با مطابقت داشتن با واقع است که در همه مصادیق آن وجود دارد"<ref>حسن مصطفوی، التحقیق، ج۲، ص۲۶۱.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۲۵- ۲۶؛ [[محمد مهدی کریمی‌نیا|کریمی‌نیا]]، [[حقوق حق و اقسام حق (مقاله)|مقاله «حقوق حق و اقسام حق»]]، [[معرفت (نشریه)|نشریه «معرفت»]]، سال انتشار: ۱۲، شماره مجله: ۷۰، شماره صفحه: ۸۲.</ref>


با توجه به تعاریف بیان شده، می‌‌توان سه نوع حق را در نظر گرفت:
== معنای اصطلاحی ==
#قدرت یک شخص بر شخص دیگر: مانند: حق قصاص، حق حضانت و قدرت بستان‌کار بر طلب‌کار. [[قدرت]] یک [[انسان]] بر انسان دیگر. یک [[قدرت معنوی]] است. برای مثال، هرگاه بدهکار از پرداخت [[بدهی]] خویش کوتاهی کند، طلب‌کار می‌‌تواند با طرح دعوا، او را به [[دادگاه]] کشانده، [[حق]] خویش را از او بگیرد.
در تعریف اصطلاحی، به هر سخن، [[اعتقاد]]، [[دین]] و مذهبی که [[مطابق واقع]] باشد حق گفته می‌شود<ref>التعریفات، ص ۱۲۰، «حق».</ref>.<ref>[[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۰، ص۱۵۱ - ۱۵۸.</ref>
#قدرت شخص [[مالک]] بر [[مال]]: این [[حق]] از نوع قدرت مادی است که خود دو صورت دارد: قدرت مالک بر مال منقول، مانند کتاب و قدرت مالک بر مال غیر منقول، مانند [[زمین]].
#قدرت شخص بر مال و شخص دیگر باهم: برای مثال، هرگاه مستأجری خانه‌ای را اجاره کند، از [[راه]] این [[عقد]] اجازه، دو قدرت متفاوت به دست می‌‌آورد: یکی قدرت مستأجر بر [[منافع]] مال مستأجره که می‌‌تواند از آن استفاده کند؛ و دیگری قدرت مستأجر بر مؤجر. برای مثال، هرگاه خانه به تعمیرات عمده نیاز داشته باشد و مؤجر از تعمیر آن کوتاهی کند، می‌‌تواند او را به دادگاه بکشاند و وی را به تعمیر خانه ملزم نماید<ref>ر.ک: محمدجعفر جعفری لنگرودی، مقدمه عمومی علم حقوق، ص ۱۵ـ۱۶.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]]، ص ۸۶.</ref>


==مقدمه==
== منابع ==
[[حق]] در لغت حق دارای معانی مختلف و متفاوتی است. برخی از معانی لغوی این واژه به این شرح است: نقیض [[باطل]]، [[یقین]]، قطعی و پابرجا، [[راستی]] و [[عدالت]]، کار حتمی و قطعی، [[شایسته]] و سزاوار، [[ملک]] و [[سلطنت]]<ref>فرهنگ الفبایی راند.</ref>. راغب اصفهانی [[معتقد]] است اصل حق به معنای مطابقت و موافقت است. [[طبرسی]] نیز معتقد است "حق" آن است که شیء در موقع خود واقع شود<ref>قاموس قرآن.</ref>. نگاهی دقیق به همه معانی ذکر شده برای این واژه نشان می‌دهد بهتر است ثبوت را نیز به معنای اصلی حق افزوده و ثبوت همراه با تطابق با واقعیت را نقطه مشترک بین همه معانی حق بدانیم.
 
واژه حق از واژه‌هایی است که از حوزه‌های کاربردی بسیاری برخوردار است. از [[علم]] [[حقوق]] گرفته تا [[فلسفه]]، همگی از این واژه بهره‌های بسیار برده‌اند. با توجه به این گستردگی معنایی، در [[قرآن]] نیز در مواضع گوناگونی مورد استفاده قرار گرفته است. این کلمه حدود ۲۴۷ بار در [[مصحف]] [[شریف]]، به معانی مختلف، استعمال شده است. [[حقیقت]] و واقعیت<ref>{{متن قرآن|قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ}} «(پادشاه به زنان) گفت: آن هنگام که از یوسف کام می‌خواستید حال و کارتان چه بود؟ گفتند: پاکا که خداوند است! ما او را هیچ گناهکار نمی‌دانیم؛ همسر عزیز (مصر) گفت: اکنون حقّ آشکار گشت: من از او کام خواستم و او از راستگویان است» سوره یوسف، آیه ۵۱.</ref>، [[هدایت]]<ref>{{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}} «این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref>، صفت برای [[خدای متعال]]<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}} «این بدان روست که خداوند راستین  است و اینکه آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست  است و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است» سوره حج، آیه ۶۲.</ref>، [[افعال]]<ref>{{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ}} «آیا با خویش نیندیشیده‌اند که خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بی‌گمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸.</ref> و وعده‌های او<ref>{{متن قرآن|فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ}} «پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۶۰.</ref>، صفت برای [[دین]]<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}} «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸.</ref>، [[حکم]]<ref>{{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}} «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref>، [[وحی]]<ref>{{متن قرآن|وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ}} «و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است و چیزی  را که پیش از آن بوده است راست می‌شمارد، بی‌گمان خداوند به بندگان خویش، آگاهی بیناست» سوره فاطر، آیه ۳۱.</ref> و قصص<ref>{{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}} «بی‌گمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۶۲.</ref> از جمله کاربردهای [[حق]] در [[آیات قرآن]] است.
 
معنای اصطلاحی حق هر چیزی است که به نفع فرد و برعهده دیگران می‌باشد. اضافه شدن کلمه حق به "[[الله]]" و "[[الناس]]" به اعتبار صاحب آن حق می‌باشد. از این نظر [[حقوقی]] را که برای [[خداوند]] ثابت است و دیگران می‌بایست ادا کنند "حق‌الله" و [[حقوق]] ثابت شده برای [[مردم]] را "[[حق‌الناس]]" می‌نامند. [[شهید]] اول [[حق الله]] را این‌گونه تعریف کرده است: "مقصود از [[حقّ]] خداوند، یا فرمان‌های اوست که راهنمای [[بندگان]] می‌باشد یا خود [[اطاعت]] و [[فرمان]] بردن از خداوند است؛ زیرا اگر امر [[خدا]] نباشد، [[عبادت]] مصداق حق‌الله قرار نمی‌گیرد؛ و یا چون خود عبادت حق‌الله است امر به آن تعلق می‌گیرد‌، در [[احادیث صحیح]]، [[پیامبر]] و [[اهل بیت]] نیز همین معنا را اعلام داشته‌اند که فرموده‌اند: حق خداوند بر بندگان آن است که او را [[پرستش]] کنند و برای او هیچ شریکی نیاورند"<ref>القواعد و الفوائد، ج۲، ص۴۲، قاعده ۲۶۱.</ref>.<ref>[[رضا رهنما|رهنما، رضا]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|مقاله «حق»، دانشنامه صحیفه سجادیه]]، ص ۱۸۸-۱۹۰.</ref>
 
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده: 1100733.jpg|22px]] [[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|'''آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[اعظم حیدری عارف|حیدری عارف، اعظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۰''']]
# [[پرونده:1379781.jpg|22px]] [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|'''حقوق اهل بیت''']]
# [[پرونده: Mar.jpg|22px]] [[محمد مهدی کریمی‌نیا|کریمی‌نیا]]، [[حقوق حق و اقسام حق (مقاله)|مقاله «حقوق حق و اقسام حق»]]، [[معرفت (نشریه)|'''نشریه «معرفت»''']]
# [[پرونده: Mar.jpg|22px]] [[محمد مهدی کریمی‌نیا|کریمی‌نیا]]، [[حقوق حق و اقسام حق (مقاله)|مقاله «حقوق حق و اقسام حق»]]، [[معرفت (نشریه)|'''نشریه «معرفت»''']]
# [[پرونده:1100609.jpg|22px]] [[رضا رهنما|رهنما، رضا]]، [[دانشنامه صحیفه سجادیه (کتاب)|'''مقاله «حق»، دانشنامه صحیفه سجادیه''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:حق]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۷

حق در لغت به معنای استواری، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است و در همۀ معانی و استعمال‌های "حق"، نوعی "ثبوت" وجود دارد که معنای جامع و مشترک میان همۀ آنهاست.

مقدمه

حق از واژه‌هایی است که مراجعه به موارد استفاده آن در قرآن و روایات، متون فلسفی، کلامی، اخلاقی و فقهی از یک سو و از سوی دیگر در "علم حقوق"، "فلسفه حقوق" و... نشان می‌دهد معانی و اصطلاحات مختلفی دارد که جدا کردن این معانی و توجه به تفاوت این اصطلاحات برای رهایی از غلطِ معنا و اشتراک لفظی ضروری است[۱].

معنای لغوی

حق، مصدر ثلاثی مجرد از ریشه "ح ـ ق ـ ق" به معنای استواری، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است[۲]؛ وجوب و ثبات[۳]، درستی[۴]، واضح و روشن[۵]، شایستگی و سزاواری[۶]، چیرگی[۷] و عدالت[۸]، اسم خداوند[۹]، صفت خداوند، قرآن، امر حتمی‌الوقوع، اسلام، مال، موجود ثابت، مرگ، خرد و تدبیر[۱۰]، سخن راست و مطابق با واقع و یقین بعد از شک[۱۱] از دیگر معانی حق هستند. "حق" در اقوال، عقاید، ادیان و مذاهب استعمال می‌شود[۱۲].

بیشتر فرهنگ‌های واژگانی در تبیین معنای حق، از تضاد و تقابل مفهوم حق با باطل یاری جسته‌اند[۱۳]، باطل به معنای تلف شدن و نابودی، ناواقعی بودن[۱۴]، ناپایایی و عدم ثبات[۱۵]، بی‌ارزش و بی‌ثمر بودن[۱۶] است.

کاربرد این واژه تقریباً در همه لهجه‌های بخش غربی زبانِ سامی، مانند عبری، آرامی، مندایی و سریانی، در معانی مشابه مشاهده شده است[۱۷].[۱۸]

در لغت‌نامه فارسی نیز معانی متعددی برای این واژه ذکر شده است که مهم‌ترین آنها عبارت است از: راست کردن سخن، درست کردن وعده، یقین نمودن، ثابت شدن، غلبه کردن به حق، موجود ثابت و نامی از اسامی خداوند متعال[۱۹].

نتیجه اینکه: در همۀ معانی و استعمال‌های "حق"، نوعی "ثبوت" به چشم می‌خورد که معنای جامع و مشترک میان همۀ آنهاست. واژۀ حق که جمع آن حقوق است در اصل به معنای مطابقت و موافقت است[۲۰]. مرحوم حسن مصطفوی می‌گوید: "اصل در معنای حق، ثبوت همراه با مطابقت داشتن با واقع است که در همه مصادیق آن وجود دارد"[۲۱].[۲۲]

معنای اصطلاحی

در تعریف اصطلاحی، به هر سخن، اعتقاد، دین و مذهبی که مطابق واقع باشد حق گفته می‌شود[۲۳].[۲۴]

منابع

پانویس

  1. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۲۶.
  2. مفردات، ج ۱، ص ۲۴۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴-۳۷۵؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲، «حق».
  3. العین، ج ۳، ص ۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴، «حق».
  4. مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۵، «حق».
  5. ابن دُرید، جمهره اللغه، ج۱، ص۲۷.
  6. العین، ج ۳، ص ۶-۷.
  7. المصباح، ص ۱۴۳-۱۴۴، «حق»؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹، «حقق».
  8. تاج العروس، ج ۱۳، ص ۸۰، «حقق».
  9. مجمع البحرین، ج۲، ص۵۷؛ المفردات، ص۱۲۴.
  10. فیروزآبادی، قاموس المحیط، ص۷۸۷.
  11. لسان العرب، ج۱، ص۸۸۹، برای اطلاع بیشتر ر. ک: ابوالحسن، فهری، فرهنگ المحیط فارسی - عربی، ص۲۹۶؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ص۷۸۷؛ بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهشی، ج۱، ص۵؛ فرهنگ عمید، ص۴۲۷.
  12. ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویة، ص۱۹۳ و ۱۹۴.
  13. العین، ج ۳، ص ۶؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ المصباح، ص ۱۴۳.
  14. العین، ج ۷، ص ۴۳۰، «بطل».
  15. مفردات، ج ۱، ص ۱۲۹، «بطل».
  16. الصحاح، ج ۳، ص ۱۶۳۵، «بطل».
  17. فرهنگ تطبیقی، ج ۱، ص ۱۸۷.
  18. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۰، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  19. علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج ۶،ص۹۱۴۲، واژه «حق».
  20. المفردات، ص۲۴۶.
  21. حسن مصطفوی، التحقیق، ج۲، ص۲۶۱.
  22. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۲۵- ۲۶؛ کریمی‌نیا، مقاله «حقوق حق و اقسام حق»، نشریه «معرفت»، سال انتشار: ۱۲، شماره مجله: ۷۰، شماره صفحه: ۸۲.
  23. التعریفات، ص ۱۲۰، «حق».
  24. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۰، ص۱۵۱ - ۱۵۸.