ضرورت وحی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{علم معصوم}}
| موضوع مرتبط = وحی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = ضرورت وحی
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[وحی]]''' است. "'''ضرورت وحی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[ضرورت وحی در کلام اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ضرورت وحی در قرآن]] | [[ضرورت وحی در حدیث]] | [[ضرورت وحی در کلام اسلامی]] | [[ضرورت وحی در فلسفه اسلامی]] | [[ضرورت وحی در عرفان اسلامی]] | [[ضرورت وحی از دیدگاه برون‌دینی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ضرورت وحی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
 
'''ضرورت وحی''' بیان پاسخ به این پرسش است، بر فرض امکان یک نوع رابطه ویژه بین خدا و برگزیدگانی از بشر، حکمت این کار چیست؟ چه ضرورتی ایجاب می‌کند شیوه خاصی از تعلیم در سرنوشت انسان به وجود آید؟ البته عناصر محوری [[نبوت]] دو چیز است: یکی قانون "وحی" و دیگری آورنده "[[پیامبر]]" لذا بخشی از دلایل ناظر به ضرورت وحی و بخش دیگر آن ناظر به ضرورت [[بعثت|بعثت پیامبران]] است.
'''ضرورت وحی''' بیان پاسخ به این پرسش است، بر فرض امکان یک نوع رابطه ویژه بین خدا و برگزیدگانی از بشر، حکمت این کار چیست؟ چه ضرورتی ایجاب می‌کند شیوه خاصی از تعلیم در سرنوشت انسان به وجود آید؟ البته عناصر محوری [[نبوت]] دو چیز است: یکی قانون "وحی" و دیگری آورنده "[[پیامبر]]" لذا بخشی از دلایل ناظر به ضرورت وحی و بخش دیگر آن ناظر به ضرورت [[بعثت|بعثت پیامبران]] است.


 
== واژه‌شناسی لغوی ==
==واژه‌شناسی لغوی ==
معانی لغوی ضرورت عبارت‌ است از: حاجت و بیچارگی، درماندگی، ناچاری، بایستگی مشقت، الزام و اضطرار بدیهی <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۳ و ۸۴.</ref>.
معانی لغوی ضرورت عبارت‌ است از: حاجت و بیچارگی، درماندگی، ناچاری، بایستگی مشقت، الزام و اضطرار بدیهی <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۳ و ۸۴.</ref>.


==ضرورت وحی در اصطلاح==
== ضرورت وحی در اصطلاح ==
* معنای ضرورت در علوم مختلف، متفاوت از یکدیگر می‌باشد. واژه "ضرورت" در منطق به معنای امتناع انفکاک چیزی از چیز دیگر است، بنابراین در قضیه {{عربی|اندازه=150%|"الانسان حیوان بالضرورة"}} به‌ حکم عقل، انفکاک حیوانیت از انسان محال است.  
* معنای ضرورت در علوم مختلف، متفاوت از یکدیگر می‌باشد. واژه "ضرورت" در منطق به معنای امتناع انفکاک چیزی از چیز دیگر است، بنابراین در قضیه {{عربی|"الانسان حیوان بالضرورة"}} به‌ حکم عقل، انفکاک حیوانیت از انسان محال است.  
* واژه ضرورت در فقه به معنای حالت و زمانی است که انسان در شرایط بسیار سختی قرار گیرد. یعنی شاعر برای درست کردن وزن شعری خود هر کلمه‌ای بیاورد مقصود ما از واژه "ضرورت"، "لزوم" می‌باشد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۵ و ۸۶.</ref>.
* واژه ضرورت در فقه به معنای حالت و زمانی است که انسان در شرایط بسیار سختی قرار گیرد. یعنی شاعر برای درست کردن وزن شعری خود هر کلمه‌ای بیاورد مقصود ما از واژه "ضرورت"، "لزوم" می‌باشد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۵ و ۸۶.</ref>.


==رویکردهای موجود درباره ضرورت وحی و [[نبوت]]==
== نظریات مختلف درباره ضرورت وحی ==
{{همچنین|ضرورت نبوت}}
* هر طایفه‌ای از اندیشمندان دینی با رویکرد خاص به تبیین این مسئله پرداخته‌اند. برخی از اندیشمندان از زاویه مسائل اجتماعی به مسئله [[بعثت]] نگریسته‌اند و دسته‌ای دیگر با نگاه خداگرایانه، زیرا هدف اصلی بعثت را رسیدن به قرب الهی می‌دانند. برخی هم هدف از بعثت را رستگاری دنیا و آخرت دانسته‌اند.
* هر طایفه‌ای از اندیشمندان دینی با رویکرد خاص به تبیین این مسئله پرداخته‌اند. برخی از اندیشمندان از زاویه مسائل اجتماعی به مسئله [[بعثت]] نگریسته‌اند و دسته‌ای دیگر با نگاه خداگرایانه، زیرا هدف اصلی بعثت را رسیدن به قرب الهی می‌دانند. برخی هم هدف از بعثت را رستگاری دنیا و آخرت دانسته‌اند.
#'''رویکرد عدالت‌گرایانه''': هر اندیشمند دینی که با دید اجتماعی به مسئله بعثت پرداخته، رویکرد عدالت‌گرایانه دارد و مقدمات استدلال او ضرورت بعثت انبیا را، به منظور برقراری عدالت اثبات می‌کند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۷ و ۸۸.</ref>.
# '''رویکرد عدالت‌گرایانه''': هر اندیشمند دینی که با دید اجتماعی به مسئله بعثت پرداخته، رویکرد عدالت‌گرایانه دارد و مقدمات استدلال او ضرورت بعثت انبیا را، به منظور برقراری عدالت اثبات می‌کند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۷ و ۸۸.</ref>.
#'''رویکرد خداگرایانه''': عرفا وجود [[انبیا|انبیای الهی]] را، فقط به منظور رسیدن انسان‌ها به قرب الاهی ضروری می‌دانند و بر ضرورت وجود انبیایی الهی برای دستیابی به مقصد مادی کمتر توجه کرده‌اند.
# '''رویکرد خداگرایانه''': عرفا وجود [[انبیا|انبیای الهی]] را، فقط به منظور رسیدن انسان‌ها به قرب الهی ضروری می‌دانند و بر ضرورت وجود انبیایی الهی برای دستیابی به مقصد مادی کمتر توجه کرده‌اند.
#'''رویکرد کارکرد گرایانه''': برخی از اندیشمندان دینی استدلال کرده‌اند که: چون دین در عرصه‌های مختلف زندگی بشر دارای آثار و فواید فراوانی است، لذا ضرورت دارد. در این رویکرد، شخص فارغ از صدق و کذب واقعی گزاره‌های دینی، فقط به کارکردهای آن توجه دارد.
# '''رویکرد کارکرد گرایانه''': برخی از اندیشمندان دینی استدلال کرده‌اند که: چون دین در عرصه‌های مختلف زندگی بشر دارای آثار و فواید فراوانی است، لذا ضرورت دارد. در این رویکرد، شخص فارغ از صدق و کذب واقعی گزاره‌های دینی، فقط به کارکردهای آن توجه دارد.
#'''رویکرد جامع‌نگرانه''': هر متفکری که نقش دین را، در امور دنیوی و اخروی بشر برجسته دانسته، رویکرد جامع‌نگرانه بر مسئله ضرورت [[نبوت]] و وحی الهی و [[بعثت|بعثت انبیای الهی]] دارد. مانند: [[شهید مطهری]]، [[محمد تقی مصباح یزدی|آیت الله مصباح]]، [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی]] و [[علامه طباطبائی]] در المیزان <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۹-۹۱.</ref>.
# '''رویکرد جامع‌نگرانه''': هر متفکری که نقش دین را، در امور دنیوی و اخروی بشر برجسته دانسته، رویکرد جامع‌نگرانه بر مسئله ضرورت [[نبوت]] و وحی الهی و [[بعثت|بعثت انبیای الهی]] دارد. مانند: [[شهید مطهری]]، [[محمد تقی مصباح یزدی|آیت الله مصباح]]، [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی]] و [[علامه طباطبائی]] در المیزان <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۸۹-۹۱.</ref>.


== مبانی ادله ضرورت وحی و [[بعثت|بعثت پیامبران]]==
== مبانی ادله ضرورت وحی و [[بعثت|بعثت پیامبران]] ==
* قواعد زیر به‌عنوان مبانی اثبات ادله ضرورت بعثت انبیا به شمار می‌آیند:
* قواعد زیر به‌عنوان مبانی اثبات ادله ضرورت بعثت انبیا به شمار می‌آیند:
#[[قاعده حسن و قبح افعال]]؛
# [[قاعده حسن و قبح افعال]]؛
#[[قاعده لطف]]؛
# [[قاعده لطف]]؛
# [[قاعده تکلیف]]؛
# [[قاعده تکلیف]]؛
#[[قاعده مدنی بالطبع بودن انسان‌ها]].
# [[قاعده مدنی بالطبع بودن انسان‌ها]].


==منکران ضرورت وحی و [[بعثت|بعثت پیامبران]]==
== منکران ضرورت وحی و [[بعثت|بعثت پیامبران]] ==
* یک گروه از [[اشاعره]] ضرورت بعثت به معنای نیازمندی بشر را قبول دارند، اما ضرورت بعثت به معنای وجوب آن را منکرند. زیرا معتقدند واجب دانستن یک فعل بر خداوند به نوعی حاکمیت مطلقه الهی را محدود می‌کند. و لازم نیست که به‌ طور حتم خدای متعال به‌ سوی سایر بندگان [[پیامبری]] بفرستند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۲ و ۱۲۳.</ref>.
* یک گروه از [[اشاعره]] ضرورت بعثت به معنای نیازمندی بشر را قبول دارند، اما ضرورت بعثت به معنای وجوب آن را منکرند. زیرا معتقدند واجب دانستن یک فعل بر خداوند به نوعی حاکمیت مطلقه الهی را محدود می‌کند. و لازم نیست که به‌ طور حتم خدای متعال به‌ سوی سایر بندگان [[پیامبری]] بفرستند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۲ و ۱۲۳.</ref>.
* دسته‌ای دیگر از منکران ضرورت وحی به بی‌فایده بودن وجود [[انبیا|انبیای الهی]] اعتقاد دارند لذا اصل [[نبوت]] را نیز انکار کرده‌اند. استدلال آنها این است که عقل و علم بشری می‌تواند نیازمندی‌های انسان را برآورده سازد.  
* دسته‌ای دیگر از منکران ضرورت وحی به بی‌فایده بودن وجود [[انبیا|انبیای الهی]] اعتقاد دارند لذا اصل [[نبوت]] را نیز انکار کرده‌اند. استدلال آنها این است که عقل و علم بشری می‌تواند نیازمندی‌های انسان را برآورده سازد.  
* گروه براهمه استدلال می‌کنند بشر می‌تواند بدون کمک انبیا و با تکیه بر عقل و خرد خود همه آنچه را که [[پیامبران]] می‌آورند به دست آورد. کسانی که به نام نافیان تکلیف معروفند و کسانی که برای علم و عقل، قلمرو گسترده و کارایی بسیاری قائلند [[بعثت]] را انکار می‌کنند. از اینرو بر آن هستیم که به کارکردهای عقل و علم در جامعه بشری بپردازیم <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۴ و ۱۲۵.</ref>.
* گروه براهمه استدلال می‌کنند بشر می‌تواند بدون کمک انبیا و با تکیه بر عقل و خرد خود همه آنچه را که [[پیامبران]] می‌آورند به دست آورد. کسانی که به نام نافیان تکلیف معروفند و کسانی که برای علم و عقل، قلمرو گسترده و کارایی بسیاری قائلند [[بعثت]] را انکار می‌کنند. از این‌رو بر آن هستیم که به کارکردهای عقل و علم در جامعه بشری بپردازیم <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۴ و ۱۲۵.</ref>.


== ضرورت وحی و کارکردهای عقل==
== ضرورت وحی و کارکردهای عقل ==
* آیا عقل بشری که در روایات اسلامی در حوزه نظر و عمل بهترین راهنمای انسان و حتی برتر از وحی تلقی گردیده، نمی‌تواند جایگزین دین گردد، و بشر را از وحی و [[شریعت]] بی‌نیاز سازد؟
* آیا عقل بشری که در روایات اسلامی در حوزه نظر و عمل بهترین راهنمای انسان و حتی برتر از وحی تلقی گردیده، نمی‌تواند جایگزین دین گردد، و بشر را از وحی و [[شریعت]] بی‌نیاز سازد؟
* اگر اثبات شود که برد ادراکی عقل چنین گسترده است تز جدایی دین از سیاست تأیید می‌شود. در مشرق زمین برهمانیان مدعی شدند که رهاورد وحی یا مخالف عقل است یا موافق آن. در صورت اول باید آن را رد کرد و در صورت دوم بازهم به آن نیازی نیست.
* اگر اثبات شود که برد ادراکی عقل چنین گسترده است تز جدایی دین از سیاست تأیید می‌شود. در مشرق زمین برهمانیان مدعی شدند که رهاورد وحی یا مخالف عقل است یا موافق آن. در صورت اول باید آن را رد کرد و در صورت دوم بازهم به آن نیازی نیست.
* باید ابتدا ارزیابی مختصری از عقل و کارکردهای آن در امور مختلف زندگی بشر داشته باشیم تا بدانیم آیا کارکردهای عقل، به ضرورت وحی لطمه می‌زند؟
* باید ابتدا ارزیابی مختصری از عقل و کارکردهای آن در امور مختلف زندگی بشر داشته باشیم تا بدانیم آیا کارکردهای عقل، به ضرورت وحی لطمه می‌زند؟


===کارکردهای عقل===
=== کارکردهای عقل ===
* واژه "عقل" در اصل به معنای امساک و منع است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۶ و ۱۲۷.</ref>. اما در اصطلاح، عقل نیروی تشخیص و فهم و ادراک می‌باشد که مشوق انسان بر عمل صالح است و بازدارنده از عمل سنجیده.
* واژه "عقل" در اصل به معنای امساک و منع است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۶ و ۱۲۷.</ref>. اما در اصطلاح، عقل نیروی تشخیص و فهم و ادراک می‌باشد که مشوق انسان بر عمل صالح است و بازدارنده از عمل سنجیده.
* در درون آدم‌ها علاوه بر نیروی عقل، نیروهای دیگری نیز وجود دارند که پیوسته در کشمکش با یکدیگرند. بنابراین باید نیروی عقل را بر سایر نیروها حاکم نمود و تنها راه مناسب بنابر فرمایش [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} به‌واسطه آموزه‌های وحی می‌باشد: {{عربی|اندازه=150%|"وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ ... وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ"}}. یعنی باید عقل را از زیر سلطه سایر نیروهای غریزی و فطری بشر بیرون آورده و تقویت کرد تا به بلوغ و کمال خود برسد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۸ و ۱۲۹.</ref>.
* در درون آدم‌ها علاوه بر نیروی عقل، نیروهای دیگری نیز وجود دارند که پیوسته در کشمکش با یکدیگرند. بنابراین باید نیروی عقل را بر سایر نیروها حاکم نمود و تنها راه مناسب بنابر فرمایش [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} به‌واسطه آموزه‌های وحی می‌باشد: {{عربی|"وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ ... وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ"}}. یعنی باید عقل را از زیر سلطه سایر نیروهای غریزی و فطری بشر بیرون آورده و تقویت کرد تا به بلوغ و کمال خود برسد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۲۸ و ۱۲۹.</ref>.


===شکوفایی عقل در پرتو وحی===
=== شکوفایی عقل در پرتو وحی ===
* هر اندازه عقل به‌ وسیله آموزه‌های وحیانی صیقل بخورد، به همان اندازه در فهم و کشف حقایق تواناتر می‌گردد. البته این به معنای بی‌نیازی عقل از نیروهای دیگر "حتی وحی" در تمام وادی‌ها نیست. به دلایل زیر عقل، همواره نیازمند وحی خواهد بود.
* هر اندازه عقل به‌ وسیله آموزه‌های وحیانی صیقل بخورد، به همان اندازه در فهم و کشف حقایق تواناتر می‌گردد. البته این به معنای بی‌نیازی عقل از نیروهای دیگر "حتی وحی" در تمام وادی‌ها نیست. به دلایل زیر عقل، همواره نیازمند وحی خواهد بود.
#عقل به اسرار هستی و [[غیب]] آگاهی ندارد.
# عقل به اسرار هستی و [[غیب]] آگاهی ندارد.
# به فرض راه داشتن عقل به عالم [[غیب]]، بازهم عقل یک ابزار کافی در تشخیص تمام جزئیات به شمار نمی‌آید. زیرا کار او ادراک یک سلسله مفاهیم کلی است. مثلاً عقل به‌ تنهایی تمام جزئیات عالم آخرت را نمی‌تواند درک کند.
# به فرض راه داشتن عقل به عالم [[غیب]]، بازهم عقل یک ابزار کافی در تشخیص تمام جزئیات به شمار نمی‌آید. زیرا کار او ادراک یک سلسله مفاهیم کلی است. مثلاً عقل به‌ تنهایی تمام جزئیات عالم آخرت را نمی‌تواند درک کند.
#عقل به‌ تنهایی نمی‌تواند فلسفه بسیاری از دستورات شارع را درک کند.
# عقل به‌ تنهایی نمی‌تواند فلسفه بسیاری از دستورات شارع را درک کند.
#عقل یا باید با کمک وحی به حکمت کارها پی ببرد یا با کمک تجربه. در فرض بی‌نیازی از وحی، عقل باید مثلاً آخرت را تجربه کند تا به حکمت افعال پی‌ببرد.
# عقل یا باید با کمک وحی به حکمت کارها پی ببرد یا با کمک تجربه. در فرض بی‌نیازی از وحی، عقل باید مثلاً آخرت را تجربه کند تا به حکمت افعال پی‌ببرد.
# تجربۀ تاریخ ثابت کرده در هر برهه‌ای که [[انبیا]] و وحی در میان بشر نبوده، انسان‌ها با تکیه بر عقلِ تنها نتوانسته‌اند حقیقت را تشخیص دهند و به آن عمل نمایند و مثلاً برای ارضای حس خداجویی‌شان به پرستش سنگ و چوب روی آورده اند.
# تجربۀ تاریخ ثابت کرده در هر برهه‌ای که [[انبیا]] و وحی در میان بشر نبوده، انسان‌ها با تکیه بر عقلِ تنها نتوانسته‌اند حقیقت را تشخیص دهند و به آن عمل نمایند و مثلاً برای ارضای حس خداجویی‌شان به پرستش سنگ و چوب روی آورده اند.
* بنابراین، عقل راهنمایی قابل‌ اطمینان برای سعادت انسان، به شمار نمی‌آید. نه در امور دنیوی و نه در امر آخرتی <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۰ و ۱۳۱.</ref>.
* بنابراین، عقل راهنمایی قابل‌ اطمینان برای سعادت انسان، به شمار نمی‌آید. نه در امور دنیوی و نه در امر آخرتی <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۰ و ۱۳۱.</ref>.
* اینکه عقل در اسلام به‌ عنوان یکی از منابع اصلی و استنباطی احکام شرعی قرار داده شده، با لحاظ همین شرط است که عقل با تعالیم وحی شکوفا گردد. بنابراین، عقل به‌ تنهایی نمی‌تواند در هر وادی گام نهد و درواقع عقل به مثابه چراغ وحی است؛ بدین معنا که فقط عقل می‌تواند آموزه‌های دینی را درست دریابد. البته ما نیز قبول داریم عقل می‌تواند گاهی بر اثر رسیدن به کمال به حسن و قبح برخی از اشیاء و افعال پی‌ببرد. افعال انسان در صورت اختیاری بودن ارزش دارد و اختیار با وجود عقل معنا می‌یابد. لذا از عقل به‌ عنوان پیامبر درونی انسان‌ها و [[حجت باطنی]] آنان یاد شده است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۲ و ۱۳۳.</ref>.
* اینکه عقل در اسلام به‌ عنوان یکی از منابع اصلی و استنباطی احکام شرعی قرار داده شده، با لحاظ همین شرط است که عقل با تعالیم وحی شکوفا گردد. بنابراین، عقل به‌ تنهایی نمی‌تواند در هر وادی گام نهد و درواقع عقل به مثابه چراغ وحی است؛ بدین معنا که فقط عقل می‌تواند آموزه‌های دینی را درست دریابد. البته ما نیز قبول داریم عقل می‌تواند گاهی بر اثر رسیدن به کمال به حسن و قبح برخی از اشیاء و افعال پی‌ببرد. افعال انسان در صورت اختیاری بودن ارزش دارد و اختیار با وجود عقل معنا می‌یابد. لذا از عقل به‌ عنوان پیامبر درونی انسان‌ها و [[حجت باطنی]] آنان یاد شده است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۲ و ۱۳۳.</ref>.


===رابطه عقل و وحی===
=== رابطه عقل و وحی ===
* کسانی که در تمام مسائل فردی، اجتماعی و اخلاقی و... عقل را میزان تشخیص همه‌ چیز قرار داده‌اند دچار افراط شده‌اند. در مقابل کسانی هم هستند که برای عقل هیچ ارزشی قائل نیستند. اما دسته سوم می‌گویند هم عقل ارزش فراوان دارد و هم نقل و بدون عقل، [[شریعت]] به‌ تنهایی کارساز نیست.
* کسانی که در تمام مسائل فردی، اجتماعی و اخلاقی و... عقل را میزان تشخیص همه‌ چیز قرار داده‌اند دچار افراط شده‌اند. در مقابل کسانی هم هستند که برای عقل هیچ ارزشی قائل نیستند. اما دسته سوم می‌گویند هم عقل ارزش فراوان دارد و هم نقل و بدون عقل، [[شریعت]] به‌ تنهایی کارساز نیست.


===روابط عقل و شریعت===
=== روابط عقل و شریعت ===
# یک تصویر این است: اگر چیزی را شریعت گفت و عقل آنرا درک نکرد فتوا به بطلانش بدهد سپس بعد از اثبات درستی نظام شریعت به‌ وسیله عقل به آن معتقد شود، این تصویر افراطی صحیح نیست؛ زیرا برد ادراکی عقل بسیار محدود است و عقل نیز پس از تکامل در پرتو تعالیم وحیانی به این حقیقت معترف است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۴ و ۱۳۵.</ref>.
# یک تصویر این است: اگر چیزی را شریعت گفت و عقل آن را درک نکرد فتوا به بطلانش بدهد سپس بعد از اثبات درستی نظام شریعت به‌ وسیله عقل به آن معتقد شود، این تصویر افراطی صحیح نیست؛ زیرا برد ادراکی عقل بسیار محدود است و عقل نیز پس از تکامل در پرتو تعالیم وحیانی به این حقیقت معترف است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۴ و ۱۳۵.</ref>.
# تصویر دیگر اینکه عقل کلید [[شریعت]] باشد و پس از گشودن در شریعت، عقل هیچ‌کاره گردد. زیرا ایمان بدون هرگونه استدلال و قرینه عقلی تحقق می‌یابد. این دیدگاه نیز باطل و بی‌پایه است. اولاً عقلی که توانایی گشودن در شریعت را دارد چرا در ادامه از کار بیافتد. ثانیاً عقل کمال‌ یافته یکی از منابع اثباتی دین می‌باشد چرا کارایی‌اش تا این حد محدود گردد؟
# تصویر دیگر اینکه عقل کلید [[شریعت]] باشد و پس از گشودن در شریعت، عقل هیچ‌کاره گردد. زیرا ایمان بدون هرگونه استدلال و قرینه عقلی تحقق می‌یابد. این دیدگاه نیز باطل و بی‌پایه است. اولاً عقلی که توانایی گشودن در شریعت را دارد چرا در ادامه از کار بیافتد. ثانیاً عقل کمال‌ یافته یکی از منابع اثباتی دین می‌باشد چرا کارایی‌اش تا این حد محدود گردد؟
# تصویر بعدی اینکه باید عقلا نظام‌های اعتقادات دین را مورد نقد قرار دهند. بنابراین دیدگاه حتی اگر بتوان یک اعتقاد و دینی را اثبات کرد، باز هم نمی‌توان به‌ صورت قطعی بر آن اعتماد نمود و این امر در نهایت به نسبی‌ گرایی منتهی می‌گردد.
# تصویر بعدی اینکه باید عقلا نظام‌های اعتقادات دین را مورد نقد قرار دهند. بنابراین دیدگاه حتی اگر بتوان یک اعتقاد و دینی را اثبات کرد، باز هم نمی‌توان به‌ صورت قطعی بر آن اعتماد نمود و این امر در نهایت به نسبی‌ گرایی منتهی می‌گردد.
# تصویر آخر اینکه عقل می‌تواند اصول اساسی دین را اثبات کند یا نقد کند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۶ و ۱۳۷.</ref>. با توجه به برد ادراکی عقل این تصویر صحیح می‌باشد.
# تصویر آخر اینکه عقل می‌تواند اصول اساسی دین را اثبات کند یا نقد کند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۶ و ۱۳۷.</ref>. با توجه به برد ادراکی عقل این تصویر صحیح می‌باشد.


== ضرورت وحی و کارکردهای علم==
== ضرورت وحی و کارکردهای علم ==
* منظور از علم، علوم متعارف تجربی است و طرح این پرسش نشان‌دهنده بی‌دینی انسان امروزی نیست.
* منظور از علم، علوم متعارف تجربی است و طرح این پرسش نشان‌دهنده بی‌دینی انسان امروزی نیست.
* منظور از جایگزینی علم به جای دین، در زندگی دنیوی می‌باشد، وگرنه علم بشری به علت محدودیت‌هایی که دارد، نمی‌تواند به تمام رموز [[عالم غیب]] راه یابد.
* منظور از جایگزینی علم به جای دین، در زندگی دنیوی می‌باشد، وگرنه علم بشری به علت محدودیت‌هایی که دارد، نمی‌تواند به تمام رموز [[عالم غیب]] راه یابد.
* به‌هرحال آیا دانش بشری می‌تواند بشر را در تدبیر زندگی دنیوی از وحی بی‌نیاز سازد؟ اندیشمندان اسلامی بر این عقیده‌اند که علم بشر نمی‌تواند برای آینده دور و دراز بشر طرح و برنامه بریزد. زندگی دنیوی بشر کاملاً در ارتباط تنگاتنگ با زندگی آخرتی او می‌باشد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۸ و ۱۳۹.</ref>. از آنجا که علم به کمک تجربه، موضوعات و مسائل را مطالعه می‌کند، مسائل مربوط به عالم آخرت هرگز مورد مطالعه علم قرار نمی‌گیرد. علم و دانش در دین اسلام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. اما هرگز بدین معنا و مفهوم نیست که علم می‌تواند جایگزین وحی گردد.  
* به‌هرحال آیا دانش بشری می‌تواند بشر را در تدبیر زندگی دنیوی از وحی بی‌نیاز سازد؟ اندیشمندان اسلامی بر این عقیده‌اند که علم بشر نمی‌تواند برای آینده دور و دراز بشر طرح و برنامه بریزد. زندگی دنیوی بشر کاملاً در ارتباط تنگاتنگ با زندگی آخرتی او می‌باشد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۳۸ و ۱۳۹.</ref>. از آنجا که علم به کمک تجربه، موضوعات و مسائل را مطالعه می‌کند، مسائل مربوط به عالم آخرت هرگز مورد مطالعه علم قرار نمی‌گیرد. علم و دانش در دین اسلام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. اما هرگز بدین معنا و مفهوم نیست که علم می‌تواند جایگزین وحی گردد.  


===نارسایی علم بشر در جایگزینی وحی===
=== نارسایی علم بشر در جایگزینی وحی ===
# علوم بشری، تنها از راه حس و تجربه به دست می‌آید، به همین دلیل نمی‌تواند از امور ماورای عالم حس و طبیعت پرده بردارد.
# علوم بشری، تنها از راه حس و تجربه به دست می‌آید، به همین دلیل نمی‌تواند از امور ماورای عالم حس و طبیعت پرده بردارد.
# علم برای کشف واقعیات طبیعت هیچ چراغ قرمزی نمی‌شناسد و تا حدی پیش می‌رود که موجب تخریب محیط‌ زیست و جوامع بشری می‌گردد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۴۰ و ۱۴۱.</ref>.
# علم برای کشف واقعیات طبیعت هیچ چراغ قرمزی نمی‌شناسد و تا حدی پیش می‌رود که موجب تخریب محیط‌ زیست و جوامع بشری می‌گردد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۴۰ و ۱۴۱.</ref>.
# روش علوم بشری، روش تجربی است و تجربه هم پس از آزمون‌ و خطاهای مکرر در مدت‌ زمان طولانی به دست می‌آید. بنابراین اگر ما تنها بر علم بشری تکیه کنیم، لازمه آن بلاتکلیفی و سردرگمی طولانی‌مدت خواهد بود. علاوه بر این چیزهایی که با روش آزمون‌ و خطا به دست می‌آیند به‌ صورت صد درصد قابل‌ اطمینان نیستند؛ زیرا احتمال پنهان ماندن برخی از عوامل از دید علم منتفی نمی‌باشد.
# روش علوم بشری، روش تجربی است و تجربه هم پس از آزمون‌ و خطاهای مکرر در مدت‌ زمان طولانی به دست می‌آید. بنابراین اگر ما تنها بر علم بشری تکیه کنیم، لازمه آن بلاتکلیفی و سردرگمی طولانی‌مدت خواهد بود. علاوه بر این چیزهایی که با روش آزمون‌ و خطا به دست می‌آیند به‌ صورت صد درصد قابل‌ اطمینان نیستند؛ زیرا احتمال پنهان ماندن برخی از عوامل از دید علم منتفی نمی‌باشد.
# با مراجعه به تاریخ و تجارب خود به‌ روشنی درمی‌یابیم که روند تغییرات حقوقی و قانونی در طول تاریخ بشر، نشان می‌دهد که در طول هزاران سال، هنوز هم یک نظام حقوقی صحیح و کامل به وجود نیامده است.
# با مراجعه به تاریخ و تجارب خود به‌ روشنی درمی‌یابیم که روند تغییرات حقوقی و قانونی در طول تاریخ بشر، نشان می‌دهد که در طول هزاران سال، هنوز هم یک نظام حقوقی صحیح و کامل به وجود نیامده است.
#از ویژگی‌های یک قانون جامع برای جامعه بشری این است که همه مصالح فردی و اجتماعی، مادی و معنوی زندگی انسان را در نظر بگیرد. وضع چنین قانونی فقط از کسی ساخته است که انسان‌شناس کامل بوده، و به آغاز و انجام زندگی بشر، آگاهی کامل داشته باشد. یعنی خداوند متعال که از طریق وحی بشر را راهنمایی می‌کند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>.
# از ویژگی‌های یک قانون جامع برای جامعه بشری این است که همه مصالح فردی و اجتماعی، مادی و معنوی زندگی انسان را در نظر بگیرد. وضع چنین قانونی فقط از کسی ساخته است که انسان‌شناس کامل بوده، و به آغاز و انجام زندگی بشر، آگاهی کامل داشته باشد. یعنی خداوند متعال که از طریق وحی بشر را راهنمایی می‌کند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>.


==منابع==
== منابع ==
*[[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]؛
{{منابع}}
*[[ پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]].
# [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]؛
# [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]].
{{پایان منابع}}


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
{{ستون-شروع|7}}  
* [[وحی در قرآن]]
* [[وحی در قرآن]]
* [[وحی در حدیث]]
* [[وحی در حدیث]]
خط ۹۶: خط ۹۳:
* [[انکشاف]]
* [[انکشاف]]
* [[پدیدارگری]]
* [[پدیدارگری]]
* [[تجلی]]
* تجلی
* [[تجلیگری]]
* [[تجلیگری]]
* [[تنزیل]]
* [[تنزیل]]
خط ۱۴۸: خط ۱۴۵:
* [[نزول قرآن]]
* [[نزول قرآن]]
* [[تجربه دینی]]
* [[تجربه دینی]]
{{پایان}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان}}
 
=='''[[:رده:آثار وحی و الهام|منبع‌شناسی جامع وحی و الهام]]'''==
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های وحی و الهام|کتاب‌شناسی وحی و الهام]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های وحی و الهام|مقاله‌شناسی وحی و الهام]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های وحی و الهام|پایان‌نامه‌شناسی وحی و الهام]].
 
 
{{نبوت شناسی}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل‌های اصلی دانشنامه]]
[[رده:مجاری علم لدنی امام]]
[[رده:وحی و الهام]]
[[رده:وحی]]
[[رده:وحی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۴

ضرورت وحی بیان پاسخ به این پرسش است، بر فرض امکان یک نوع رابطه ویژه بین خدا و برگزیدگانی از بشر، حکمت این کار چیست؟ چه ضرورتی ایجاب می‌کند شیوه خاصی از تعلیم در سرنوشت انسان به وجود آید؟ البته عناصر محوری نبوت دو چیز است: یکی قانون "وحی" و دیگری آورنده "پیامبر" لذا بخشی از دلایل ناظر به ضرورت وحی و بخش دیگر آن ناظر به ضرورت بعثت پیامبران است.

واژه‌شناسی لغوی

معانی لغوی ضرورت عبارت‌ است از: حاجت و بیچارگی، درماندگی، ناچاری، بایستگی مشقت، الزام و اضطرار بدیهی [۱].

ضرورت وحی در اصطلاح

  • معنای ضرورت در علوم مختلف، متفاوت از یکدیگر می‌باشد. واژه "ضرورت" در منطق به معنای امتناع انفکاک چیزی از چیز دیگر است، بنابراین در قضیه "الانسان حیوان بالضرورة" به‌ حکم عقل، انفکاک حیوانیت از انسان محال است.
  • واژه ضرورت در فقه به معنای حالت و زمانی است که انسان در شرایط بسیار سختی قرار گیرد. یعنی شاعر برای درست کردن وزن شعری خود هر کلمه‌ای بیاورد مقصود ما از واژه "ضرورت"، "لزوم" می‌باشد [۲].

نظریات مختلف درباره ضرورت وحی

  • هر طایفه‌ای از اندیشمندان دینی با رویکرد خاص به تبیین این مسئله پرداخته‌اند. برخی از اندیشمندان از زاویه مسائل اجتماعی به مسئله بعثت نگریسته‌اند و دسته‌ای دیگر با نگاه خداگرایانه، زیرا هدف اصلی بعثت را رسیدن به قرب الهی می‌دانند. برخی هم هدف از بعثت را رستگاری دنیا و آخرت دانسته‌اند.
  1. رویکرد عدالت‌گرایانه: هر اندیشمند دینی که با دید اجتماعی به مسئله بعثت پرداخته، رویکرد عدالت‌گرایانه دارد و مقدمات استدلال او ضرورت بعثت انبیا را، به منظور برقراری عدالت اثبات می‌کند [۳].
  2. رویکرد خداگرایانه: عرفا وجود انبیای الهی را، فقط به منظور رسیدن انسان‌ها به قرب الهی ضروری می‌دانند و بر ضرورت وجود انبیایی الهی برای دستیابی به مقصد مادی کمتر توجه کرده‌اند.
  3. رویکرد کارکرد گرایانه: برخی از اندیشمندان دینی استدلال کرده‌اند که: چون دین در عرصه‌های مختلف زندگی بشر دارای آثار و فواید فراوانی است، لذا ضرورت دارد. در این رویکرد، شخص فارغ از صدق و کذب واقعی گزاره‌های دینی، فقط به کارکردهای آن توجه دارد.
  4. رویکرد جامع‌نگرانه: هر متفکری که نقش دین را، در امور دنیوی و اخروی بشر برجسته دانسته، رویکرد جامع‌نگرانه بر مسئله ضرورت نبوت و وحی الهی و بعثت انبیای الهی دارد. مانند: شهید مطهری، آیت الله مصباح، آیت الله جوادی و علامه طباطبائی در المیزان [۴].

مبانی ادله ضرورت وحی و بعثت پیامبران

  • قواعد زیر به‌عنوان مبانی اثبات ادله ضرورت بعثت انبیا به شمار می‌آیند:
  1. قاعده حسن و قبح افعال؛
  2. قاعده لطف؛
  3. قاعده تکلیف؛
  4. قاعده مدنی بالطبع بودن انسان‌ها.

منکران ضرورت وحی و بعثت پیامبران

  • یک گروه از اشاعره ضرورت بعثت به معنای نیازمندی بشر را قبول دارند، اما ضرورت بعثت به معنای وجوب آن را منکرند. زیرا معتقدند واجب دانستن یک فعل بر خداوند به نوعی حاکمیت مطلقه الهی را محدود می‌کند. و لازم نیست که به‌ طور حتم خدای متعال به‌ سوی سایر بندگان پیامبری بفرستند [۵].
  • دسته‌ای دیگر از منکران ضرورت وحی به بی‌فایده بودن وجود انبیای الهی اعتقاد دارند لذا اصل نبوت را نیز انکار کرده‌اند. استدلال آنها این است که عقل و علم بشری می‌تواند نیازمندی‌های انسان را برآورده سازد.
  • گروه براهمه استدلال می‌کنند بشر می‌تواند بدون کمک انبیا و با تکیه بر عقل و خرد خود همه آنچه را که پیامبران می‌آورند به دست آورد. کسانی که به نام نافیان تکلیف معروفند و کسانی که برای علم و عقل، قلمرو گسترده و کارایی بسیاری قائلند بعثت را انکار می‌کنند. از این‌رو بر آن هستیم که به کارکردهای عقل و علم در جامعه بشری بپردازیم [۶].

ضرورت وحی و کارکردهای عقل

  • آیا عقل بشری که در روایات اسلامی در حوزه نظر و عمل بهترین راهنمای انسان و حتی برتر از وحی تلقی گردیده، نمی‌تواند جایگزین دین گردد، و بشر را از وحی و شریعت بی‌نیاز سازد؟
  • اگر اثبات شود که برد ادراکی عقل چنین گسترده است تز جدایی دین از سیاست تأیید می‌شود. در مشرق زمین برهمانیان مدعی شدند که رهاورد وحی یا مخالف عقل است یا موافق آن. در صورت اول باید آن را رد کرد و در صورت دوم بازهم به آن نیازی نیست.
  • باید ابتدا ارزیابی مختصری از عقل و کارکردهای آن در امور مختلف زندگی بشر داشته باشیم تا بدانیم آیا کارکردهای عقل، به ضرورت وحی لطمه می‌زند؟

کارکردهای عقل

  • واژه "عقل" در اصل به معنای امساک و منع است [۷]. اما در اصطلاح، عقل نیروی تشخیص و فهم و ادراک می‌باشد که مشوق انسان بر عمل صالح است و بازدارنده از عمل سنجیده.
  • در درون آدم‌ها علاوه بر نیروی عقل، نیروهای دیگری نیز وجود دارند که پیوسته در کشمکش با یکدیگرند. بنابراین باید نیروی عقل را بر سایر نیروها حاکم نمود و تنها راه مناسب بنابر فرمایش حضرت علی (ع) به‌واسطه آموزه‌های وحی می‌باشد: "وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ ... وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ". یعنی باید عقل را از زیر سلطه سایر نیروهای غریزی و فطری بشر بیرون آورده و تقویت کرد تا به بلوغ و کمال خود برسد [۸].

شکوفایی عقل در پرتو وحی

  • هر اندازه عقل به‌ وسیله آموزه‌های وحیانی صیقل بخورد، به همان اندازه در فهم و کشف حقایق تواناتر می‌گردد. البته این به معنای بی‌نیازی عقل از نیروهای دیگر "حتی وحی" در تمام وادی‌ها نیست. به دلایل زیر عقل، همواره نیازمند وحی خواهد بود.
  1. عقل به اسرار هستی و غیب آگاهی ندارد.
  2. به فرض راه داشتن عقل به عالم غیب، بازهم عقل یک ابزار کافی در تشخیص تمام جزئیات به شمار نمی‌آید. زیرا کار او ادراک یک سلسله مفاهیم کلی است. مثلاً عقل به‌ تنهایی تمام جزئیات عالم آخرت را نمی‌تواند درک کند.
  3. عقل به‌ تنهایی نمی‌تواند فلسفه بسیاری از دستورات شارع را درک کند.
  4. عقل یا باید با کمک وحی به حکمت کارها پی ببرد یا با کمک تجربه. در فرض بی‌نیازی از وحی، عقل باید مثلاً آخرت را تجربه کند تا به حکمت افعال پی‌ببرد.
  5. تجربۀ تاریخ ثابت کرده در هر برهه‌ای که انبیا و وحی در میان بشر نبوده، انسان‌ها با تکیه بر عقلِ تنها نتوانسته‌اند حقیقت را تشخیص دهند و به آن عمل نمایند و مثلاً برای ارضای حس خداجویی‌شان به پرستش سنگ و چوب روی آورده اند.
  • بنابراین، عقل راهنمایی قابل‌ اطمینان برای سعادت انسان، به شمار نمی‌آید. نه در امور دنیوی و نه در امر آخرتی [۹].
  • اینکه عقل در اسلام به‌ عنوان یکی از منابع اصلی و استنباطی احکام شرعی قرار داده شده، با لحاظ همین شرط است که عقل با تعالیم وحی شکوفا گردد. بنابراین، عقل به‌ تنهایی نمی‌تواند در هر وادی گام نهد و درواقع عقل به مثابه چراغ وحی است؛ بدین معنا که فقط عقل می‌تواند آموزه‌های دینی را درست دریابد. البته ما نیز قبول داریم عقل می‌تواند گاهی بر اثر رسیدن به کمال به حسن و قبح برخی از اشیاء و افعال پی‌ببرد. افعال انسان در صورت اختیاری بودن ارزش دارد و اختیار با وجود عقل معنا می‌یابد. لذا از عقل به‌ عنوان پیامبر درونی انسان‌ها و حجت باطنی آنان یاد شده است [۱۰].

رابطه عقل و وحی

  • کسانی که در تمام مسائل فردی، اجتماعی و اخلاقی و... عقل را میزان تشخیص همه‌ چیز قرار داده‌اند دچار افراط شده‌اند. در مقابل کسانی هم هستند که برای عقل هیچ ارزشی قائل نیستند. اما دسته سوم می‌گویند هم عقل ارزش فراوان دارد و هم نقل و بدون عقل، شریعت به‌ تنهایی کارساز نیست.

روابط عقل و شریعت

  1. یک تصویر این است: اگر چیزی را شریعت گفت و عقل آن را درک نکرد فتوا به بطلانش بدهد سپس بعد از اثبات درستی نظام شریعت به‌ وسیله عقل به آن معتقد شود، این تصویر افراطی صحیح نیست؛ زیرا برد ادراکی عقل بسیار محدود است و عقل نیز پس از تکامل در پرتو تعالیم وحیانی به این حقیقت معترف است [۱۱].
  2. تصویر دیگر اینکه عقل کلید شریعت باشد و پس از گشودن در شریعت، عقل هیچ‌کاره گردد. زیرا ایمان بدون هرگونه استدلال و قرینه عقلی تحقق می‌یابد. این دیدگاه نیز باطل و بی‌پایه است. اولاً عقلی که توانایی گشودن در شریعت را دارد چرا در ادامه از کار بیافتد. ثانیاً عقل کمال‌ یافته یکی از منابع اثباتی دین می‌باشد چرا کارایی‌اش تا این حد محدود گردد؟
  3. تصویر بعدی اینکه باید عقلا نظام‌های اعتقادات دین را مورد نقد قرار دهند. بنابراین دیدگاه حتی اگر بتوان یک اعتقاد و دینی را اثبات کرد، باز هم نمی‌توان به‌ صورت قطعی بر آن اعتماد نمود و این امر در نهایت به نسبی‌ گرایی منتهی می‌گردد.
  4. تصویر آخر اینکه عقل می‌تواند اصول اساسی دین را اثبات کند یا نقد کند [۱۲]. با توجه به برد ادراکی عقل این تصویر صحیح می‌باشد.

ضرورت وحی و کارکردهای علم

  • منظور از علم، علوم متعارف تجربی است و طرح این پرسش نشان‌دهنده بی‌دینی انسان امروزی نیست.
  • منظور از جایگزینی علم به جای دین، در زندگی دنیوی می‌باشد، وگرنه علم بشری به علت محدودیت‌هایی که دارد، نمی‌تواند به تمام رموز عالم غیب راه یابد.
  • به‌هرحال آیا دانش بشری می‌تواند بشر را در تدبیر زندگی دنیوی از وحی بی‌نیاز سازد؟ اندیشمندان اسلامی بر این عقیده‌اند که علم بشر نمی‌تواند برای آینده دور و دراز بشر طرح و برنامه بریزد. زندگی دنیوی بشر کاملاً در ارتباط تنگاتنگ با زندگی آخرتی او می‌باشد [۱۳]. از آنجا که علم به کمک تجربه، موضوعات و مسائل را مطالعه می‌کند، مسائل مربوط به عالم آخرت هرگز مورد مطالعه علم قرار نمی‌گیرد. علم و دانش در دین اسلام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. اما هرگز بدین معنا و مفهوم نیست که علم می‌تواند جایگزین وحی گردد.

نارسایی علم بشر در جایگزینی وحی

  1. علوم بشری، تنها از راه حس و تجربه به دست می‌آید، به همین دلیل نمی‌تواند از امور ماورای عالم حس و طبیعت پرده بردارد.
  2. علم برای کشف واقعیات طبیعت هیچ چراغ قرمزی نمی‌شناسد و تا حدی پیش می‌رود که موجب تخریب محیط‌ زیست و جوامع بشری می‌گردد [۱۴].
  3. روش علوم بشری، روش تجربی است و تجربه هم پس از آزمون‌ و خطاهای مکرر در مدت‌ زمان طولانی به دست می‌آید. بنابراین اگر ما تنها بر علم بشری تکیه کنیم، لازمه آن بلاتکلیفی و سردرگمی طولانی‌مدت خواهد بود. علاوه بر این چیزهایی که با روش آزمون‌ و خطا به دست می‌آیند به‌ صورت صد درصد قابل‌ اطمینان نیستند؛ زیرا احتمال پنهان ماندن برخی از عوامل از دید علم منتفی نمی‌باشد.
  4. با مراجعه به تاریخ و تجارب خود به‌ روشنی درمی‌یابیم که روند تغییرات حقوقی و قانونی در طول تاریخ بشر، نشان می‌دهد که در طول هزاران سال، هنوز هم یک نظام حقوقی صحیح و کامل به وجود نیامده است.
  5. از ویژگی‌های یک قانون جامع برای جامعه بشری این است که همه مصالح فردی و اجتماعی، مادی و معنوی زندگی انسان را در نظر بگیرد. وضع چنین قانونی فقط از کسی ساخته است که انسان‌شناس کامل بوده، و به آغاز و انجام زندگی بشر، آگاهی کامل داشته باشد. یعنی خداوند متعال که از طریق وحی بشر را راهنمایی می‌کند [۱۵].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس