محمد بن فضل هاشمی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام کاظم | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[محمد بن فضل هاشمی در تراجم و رجال]] - [[محمد بن فضل هاشمی در تاریخ اسلامی]] - [[محمد بن فضل هاشمی در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
از [[یاران]] و خدمتکاران [[امام]] [[موسی کاظم]]{{ع}} بود. امام{{ع}} بدلیل اعتمادی که به وی داشتند، ایشان را [[مأمور]] أخذ [[هدایا]] و امانات [[مردم]] کرده بودند. [[محمد بن فضل]]، بعد از [[شهادت امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}}، به [[خدمت]] [[امام رضا]]{{ع}} رسیدند و عرض [[ادب]] نموده و به [[امامت]] ایشان [[شهادت]] دادند.
از [[یاران]] و خدمتکاران [[امام]] [[موسی کاظم]] {{ع}} بود. امام {{ع}} بدلیل اعتمادی که به وی داشتند، ایشان را [[مأمور]] أخذ [[هدایا]] و امانات [[مردم]] کرده بودند. [[محمد بن فضل]]، بعد از [[شهادت امام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}}، به [[خدمت]] [[امام رضا]] {{ع}} رسیدند و عرض [[ادب]] نموده و به [[امامت]] ایشان [[شهادت]] دادند.


وی در این زمینه [[روایت]] کرده: «بعد از شهادت امام موسی بن جعفر{{ع}} به [[مدینه]] آمدم و خدمت [[حضرت رضا]]{{ع}} رسیدم و به عنوان امام، بر [[حضرت]] [[سلام]] کردم. آنچه از امانات پدرشان نزد من بود، به ایشان دادم و گفتم: من می‌خواهم به [[بصره]] بروم و می‌دانی که خبر [[رحلت]] موسی بن جعفر{{ع}} به رسیده است و آنها به شدت [[اختلاف]] دارند، مطمئن هستم که از من در مورد [[ادله امامت]] سؤال می‌کنند، ای کاش چیزی از آن [[معجزات]] را به من نشان دهی؟ حضرت رضا{{ع}} فرمودند: این مسأله بر من پوشیده نیست، به [[دوستان]] ما در بصره و غیر بصره برسان که من نزد آنها خواهم آمد. سپس امام{{ع}} تمامی آنچه از [[پیامبر]]{{صل}} نزد [[امامان]] می‌باشد که عبارت است از [[لباس]] و چوبه‌دستی و [[اسلحه]] و دیگر اشیاء، به من نشان داد. عرض کردم: شما کی می‌آیید؟ حضرت فرمودند: وقتی به بصره رسیدی، سه [[روز]] بعد من به بصره خواهم آمد انشاء [[الله]] تعالی. من به بصره آمدم و خبر آمدن حضرت رضا{{ع}} را به مردم دادم. حضرت رضا{{ع}}، بر سر موعد، سه روز بعد از آمدن من، به بصره آمدند و [[دستور]] دادند تا بزرگان [[ادیان]] را برای [[مناظره]] بیاورند. [[مجلسی]] آراستند که از [[شیعه]] و [[زیدیه]] و [[یهود]] و [[نصاری]] پر بود. وقتی مجلس آماده شد، حضرت رضا{{ع}} وارد شده، پس از سلام فرمودند: منم [[علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب]]{{ع}} و پسر پیامبر{{صل}}. امروز صبح [[نماز]] را در مدینه با [[والی]] خواندم و او پس از [[نماز]]، نامه‌ای از [[خلیفه]] به من داد و قرار شد بیاید به [[منزل]] من و جواب [[نامه]] را در حضور من بنویسد. انشاء الله امروز عصر می‌روم و به قرار خود عمل می‌کنم. سپس فرمودند: شما را جمع کردم تا اشکال‌ها و سؤال‌های خود را از من بپرسید و من پاسخ دهم، از علائم [[نبوت]] و [[امامت]] که آنها را جز نزد ما [[اهل بیت]]{{عم}} نخواهید یافت. هر که می‌خواهد سؤال کند، من آماده شنیدن و دادن جواب هستم. حاضرین گفتند: ای پسر [[پیامبر]]{{صل}}! با این دلیل، دیگر دلیلی نمی‌خواهیم و شما نزد ما [[راستگویی]]. و خواستند بلند شوند که [[حضرت]] فرمودند: متفرق نشوید و از من درباره امامت سؤال کنید»<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۵۵۷.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۶۴۳.</ref>
وی در این زمینه [[روایت]] کرده: «بعد از شهادت امام موسی بن جعفر {{ع}} به [[مدینه]] آمدم و خدمت [[حضرت رضا]] {{ع}} رسیدم و به عنوان امام، بر حضرت [[سلام]] کردم. آنچه از امانات پدرشان نزد من بود، به ایشان دادم و گفتم: من می‌خواهم به [[بصره]] بروم و می‌دانی که خبر [[رحلت]] موسی بن جعفر {{ع}} به رسیده است و آنها به شدت [[اختلاف]] دارند، مطمئن هستم که از من در مورد [[ادله امامت]] سؤال می‌کنند، ای کاش چیزی از آن [[معجزات]] را به من نشان دهی؟ حضرت رضا {{ع}} فرمودند: این مسأله بر من پوشیده نیست، به [[دوستان]] ما در بصره و غیر بصره برسان که من نزد آنها خواهم آمد. سپس امام {{ع}} تمامی آنچه از [[پیامبر]] {{صل}} نزد [[امامان]] می‌باشد که عبارت است از [[لباس]] و چوبه‌دستی و [[اسلحه]] و دیگر اشیاء، به من نشان داد. عرض کردم: شما کی می‌آیید؟ حضرت فرمودند: وقتی به بصره رسیدی، سه [[روز]] بعد من به بصره خواهم آمد انشاء [[الله]] تعالی. من به بصره آمدم و خبر آمدن حضرت رضا {{ع}} را به مردم دادم. حضرت رضا {{ع}}، بر سر موعد، سه روز بعد از آمدن من، به بصره آمدند و [[دستور]] دادند تا بزرگان [[ادیان]] را برای [[مناظره]] بیاورند. [[مجلسی]] آراستند که از [[شیعه]] و [[زیدیه]] و [[یهود]] و [[نصاری]] پر بود. وقتی مجلس آماده شد، حضرت رضا {{ع}} وارد شده، پس از سلام فرمودند: منم [[علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب]] {{ع}} و پسر پیامبر {{صل}}. امروز صبح [[نماز]] را در مدینه با والی خواندم و او پس از [[نماز]]، نامه‌ای از [[خلیفه]] به من داد و قرار شد بیاید به [[منزل]] من و جواب [[نامه]] را در حضور من بنویسد. انشاء الله امروز عصر می‌روم و به قرار خود عمل می‌کنم. سپس فرمودند: شما را جمع کردم تا اشکال‌ها و سؤال‌های خود را از من بپرسید و من پاسخ دهم، از علائم [[نبوت]] و [[امامت]] که آنها را جز نزد ما [[اهل بیت]] {{عم}} نخواهید یافت. هر که می‌خواهد سؤال کند، من آماده شنیدن و دادن جواب هستم. حاضرین گفتند: ای پسر [[پیامبر]] {{صل}}! با این دلیل، دیگر دلیلی نمی‌خواهیم و شما نزد ما [[راستگویی]]. و خواستند بلند شوند که [[حضرت]] فرمودند: متفرق نشوید و از من درباره امامت سؤال کنید»<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۵۵۷.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۶۴۳.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌ وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
*[[اصحاب امام رضا]]
* [[اصحاب امام رضا]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


خط ۲۰: خط ۱۹:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:محمد بن فضل هاشمی]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب امام کاظم]]
[[رده:اصحاب امام رضا]]
[[رده:اصحاب امام رضا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۰

مقدمه

از یاران و خدمتکاران امام موسی کاظم (ع) بود. امام (ع) بدلیل اعتمادی که به وی داشتند، ایشان را مأمور أخذ هدایا و امانات مردم کرده بودند. محمد بن فضل، بعد از شهادت امام موسی بن جعفر (ع)، به خدمت امام رضا (ع) رسیدند و عرض ادب نموده و به امامت ایشان شهادت دادند.

وی در این زمینه روایت کرده: «بعد از شهادت امام موسی بن جعفر (ع) به مدینه آمدم و خدمت حضرت رضا (ع) رسیدم و به عنوان امام، بر حضرت سلام کردم. آنچه از امانات پدرشان نزد من بود، به ایشان دادم و گفتم: من می‌خواهم به بصره بروم و می‌دانی که خبر رحلت موسی بن جعفر (ع) به رسیده است و آنها به شدت اختلاف دارند، مطمئن هستم که از من در مورد ادله امامت سؤال می‌کنند، ای کاش چیزی از آن معجزات را به من نشان دهی؟ حضرت رضا (ع) فرمودند: این مسأله بر من پوشیده نیست، به دوستان ما در بصره و غیر بصره برسان که من نزد آنها خواهم آمد. سپس امام (ع) تمامی آنچه از پیامبر (ص) نزد امامان می‌باشد که عبارت است از لباس و چوبه‌دستی و اسلحه و دیگر اشیاء، به من نشان داد. عرض کردم: شما کی می‌آیید؟ حضرت فرمودند: وقتی به بصره رسیدی، سه روز بعد من به بصره خواهم آمد انشاء الله تعالی. من به بصره آمدم و خبر آمدن حضرت رضا (ع) را به مردم دادم. حضرت رضا (ع)، بر سر موعد، سه روز بعد از آمدن من، به بصره آمدند و دستور دادند تا بزرگان ادیان را برای مناظره بیاورند. مجلسی آراستند که از شیعه و زیدیه و یهود و نصاری پر بود. وقتی مجلس آماده شد، حضرت رضا (ع) وارد شده، پس از سلام فرمودند: منم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع) و پسر پیامبر (ص). امروز صبح نماز را در مدینه با والی خواندم و او پس از نماز، نامه‌ای از خلیفه به من داد و قرار شد بیاید به منزل من و جواب نامه را در حضور من بنویسد. انشاء الله امروز عصر می‌روم و به قرار خود عمل می‌کنم. سپس فرمودند: شما را جمع کردم تا اشکال‌ها و سؤال‌های خود را از من بپرسید و من پاسخ دهم، از علائم نبوت و امامت که آنها را جز نزد ما اهل بیت (ع) نخواهید یافت. هر که می‌خواهد سؤال کند، من آماده شنیدن و دادن جواب هستم. حاضرین گفتند: ای پسر پیامبر (ص)! با این دلیل، دیگر دلیلی نمی‌خواهیم و شما نزد ما راستگویی. و خواستند بلند شوند که حضرت فرمودند: متفرق نشوید و از من درباره امامت سؤال کنید»[۱].[۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۵۵۷.
  2. محمدی، حسین، رضانامه ص۶۴۳.