موعظه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = موعظه
| موضوع مرتبط = موعظه
| عنوان مدخل  = [[موعظه]]
| عنوان مدخل  = موعظه
| مداخل مرتبط = [[موعظه در قرآن]] - [[موعظه در حدیث]] - [[موعظه در نهج البلاغه]] - [[موعظه در کلام اسلامی]] - [[موعظه در تاریخ اسلامی]] - [[موعظه در عرفان اسلامی]] - [[موعظه در معارف دعا و زیارات]] - [[موعظه در معارف و سیره سجادی]] - [[موعظه در معارف و سیره حسینی]]
| مداخل مرتبط = [[موعظه در قرآن]] - [[موعظه در نهج البلاغه]] - [[موعظه در کلام اسلامی]] - [[موعظه در تاریخ اسلامی]] - [[موعظه در معارف دعا و زیارات]] - [[موعظه در معارف و سیره سجادی]] - [[موعظه در معارف و سیره حسینی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


== [[سخنرانی]] با [[هدف]] [[تذکر]] و تنبه مخاطبان ==
== سخنرانی با [[هدف]] [[تذکر]] و تنبه مخاطبان ==
«[[وعظ]]» در لغت به معنی پنددادن است. همچنین ابن‌فارس وعظ را [[ترساندن]] و راغب اصفهانی در مفردات آن را سخنی که موجب [[نرمی]] و [[رقت قلب]] شود معنا کرده‌اند. وعظ و واژه‌های مشابه آن در [[آیات]] متعددی از [[قرآن]] به کار رفته است<ref>از جمله: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}} «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ}} «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیم‌دهنده‌ای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره سبأ، آیه ۴۶؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}} «و آنان که زنان خود را ظهار می‌کنند سپس به آنچه گفته‌اند باز می‌گردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بنده‌ای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده می‌شوید و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۳؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ}} «ای مردم! برای شما پندی از سوی پروردگارتان و شفایی برای دل‌ها و رهنمود و بخشایشی برای مؤمنان آمده است» سوره یونس، آیه ۵۷؛ {{متن قرآن|وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}} «و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این (سوره) برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است» سوره هود، آیه ۱۲۰.</ref>.
«[[وعظ]]» در لغت به معنی پنددادن است. همچنین ابن‌فارس وعظ را ترساندن و راغب اصفهانی در مفردات آن را سخنی که موجب نرمی و رقت قلب شود معنا کرده‌اند. وعظ و واژه‌های مشابه آن در [[آیات]] متعددی از [[قرآن]] به کار رفته است<ref>از جمله: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}} «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ}} «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیم‌دهنده‌ای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره سبأ، آیه ۴۶؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}} «و آنان که زنان خود را ظهار می‌کنند سپس به آنچه گفته‌اند باز می‌گردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بنده‌ای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده می‌شوید و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۳؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ}} «ای مردم! برای شما پندی از سوی پروردگارتان و شفایی برای دل‌ها و رهنمود و بخشایشی برای مؤمنان آمده است» سوره یونس، آیه ۵۷؛ {{متن قرآن|وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}} «و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این (سوره) برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است» سوره هود، آیه ۱۲۰.</ref>.


[[وعظ]] و [[موعظه]]، از دیرباز شیوه‌ای قدیمی و مرسوم در میان انسان‌های والا و صاحب [[حکمت]] برای [[نصیحت]] و آگاهی‌بخشی و [[تذکر]] مخاطبان بوده است. به عنوان نمونه [[نصایح لقمان]] به فرزندش را می‌توان نام برد که در [[قرآن]] هم به آن اشاره شده است<ref>سوره لقمان، آیه ۱۳-۱۹.</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز از این شیوه برای [[راهنمایی]] و [[روشنگری]] [[مردم]] استفاده می‌فرمود. بخشی از این موعظه‌ها در قالب وصایای [[پیامبر]] {{صل}} به [[اصحاب]] در [[منابع حدیثی]] باقی مانده است. پس از پیامبر، این [[سنت]] را [[امامان شیعه]] نیز ادامه دادند. در [[منابع اسلامی]] هم روایاتی با موضوع [[تشویق]] به موعظه آمده است. از جمله از [[امام علی]] {{ع}} خطاب به فرزندش [[امام حسن]] {{ع}} نقل شده است: «قلبت را با موعظه زنده کن!»<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>.
[[وعظ]] و [[موعظه]]، از دیرباز شیوه‌ای قدیمی و مرسوم در میان انسان‌های والا و صاحب [[حکمت]] برای [[نصیحت]] و آگاهی‌بخشی و [[تذکر]] مخاطبان بوده است. به عنوان نمونه [[نصایح لقمان]] به فرزندش را می‌توان نام برد که در [[قرآن]] هم به آن اشاره شده است<ref>سوره لقمان، آیه ۱۳-۱۹.</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز از این شیوه برای [[راهنمایی]] و [[روشنگری]] [[مردم]] استفاده می‌فرمود. بخشی از این موعظه‌ها در قالب وصایای [[پیامبر]] {{صل}} به [[اصحاب]] در [[منابع حدیثی]] باقی مانده است. پس از پیامبر، این [[سنت]] را [[امامان شیعه]] نیز ادامه دادند. در [[منابع اسلامی]] هم روایاتی با موضوع [[تشویق]] به موعظه آمده است. از جمله از [[امام علی]] {{ع}} خطاب به فرزندش [[امام حسن]] {{ع}} نقل شده است: «قلبت را با موعظه زنده کن!»<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>.
خط ۱۵: خط ۱۵:
[[مواعظ]] برخی از این شیوخ توسط شاگردانشان ثبت و در قالب کتاب و رساله منتشر می‌شد که از آن جمله می‌توان به مجالس سبع، مقالات [[شمس تبریزی]] و فیه ما فیه اشاره کرد. استقبال عموم مردم از این مجالس، که عموماً در خانقاه‌ها برگزار می‌شد، سبب شد این [[الگو]] توسط [[عالمان]] [[اسلامی]] هم برای [[تبلیغ دین]] استفاده شود.
[[مواعظ]] برخی از این شیوخ توسط شاگردانشان ثبت و در قالب کتاب و رساله منتشر می‌شد که از آن جمله می‌توان به مجالس سبع، مقالات [[شمس تبریزی]] و فیه ما فیه اشاره کرد. استقبال عموم مردم از این مجالس، که عموماً در خانقاه‌ها برگزار می‌شد، سبب شد این [[الگو]] توسط [[عالمان]] [[اسلامی]] هم برای [[تبلیغ دین]] استفاده شود.


از دوران [[صفویه]] و با رسمیت یافتن [[مذهب تشیع]] در [[ایران]] و رونق یافتن [[مجالس عزاداری]]، به تدریج مفهوم [[وعظ]] از [[سخنرانی]] [[اخلاقی]] به سخنرانی در مجالس عزاداری [[تغییر]] کرد. در معنای جدید، وعظ عنوانی کلی است که برای عموم سخنرانی‌ها در مجالس و محافل مذهبی با مضمون [[مباحث اعتقادی]]، [[کلامی]]، [[تاریخی]] و... به کار می‌رود. [[آیات قرآن]]، [[حدیث]]، اشعار، سخنان بزرگان، حکایات آموزنده، ضرب‌المثل‌ها و باورهای [[عامه]] از جمله منابع مورد استفاده در وعظ بوده‌اند. از دوره [[مشروطه]] و متأثر از [[تحولات اجتماعی]] ۔ [[سیاسی]] [[جامعه]] ایران، مباحث سیاسی هم به مجالس وعظ وارد شد و به ویژه در دوره [[انقلاب اسلامی]] رواج فراوان یافت. به مرور [[زمان]]، وعظ به حرفه‌ای مشخص تبدیل شد که ورود به آن مستلزم آموزش‌هایی خاص بود. متصدی این [[آموزش‌ها]] در گذشته وعاظ پیشکسوت بودند. تدوین کتاب با [[هدف]] [[آموزش]] وعظ و انتقال تجربه هم در بین وعاظ مرسوم است. این کتاب‌ها را به چهار دسته می‌توان تقسیم کرد:
از دوران صفویه و با رسمیت یافتن [[مذهب تشیع]] در [[ایران]] و رونق یافتن [[مجالس عزاداری]]، به تدریج مفهوم [[وعظ]] از [[سخنرانی]] [[اخلاقی]] به سخنرانی در مجالس عزاداری [[تغییر]] کرد. در معنای جدید، وعظ عنوانی کلی است که برای عموم سخنرانی‌ها در مجالس و محافل مذهبی با مضمون [[مباحث اعتقادی]]، [[کلامی]]، [[تاریخی]] و... به کار می‌رود. [[آیات قرآن]]، [[حدیث]]، اشعار، سخنان بزرگان، حکایات آموزنده، ضرب‌المثل‌ها و باورهای [[عامه]] از جمله منابع مورد استفاده در وعظ بوده‌اند. از دوره [[مشروطه]] و متأثر از [[تحولات اجتماعی]] ۔ [[سیاسی]] [[جامعه]] ایران، مباحث سیاسی هم به مجالس وعظ وارد شد و به ویژه در دوره [[انقلاب اسلامی]] رواج فراوان یافت. به مرور [[زمان]]، وعظ به حرفه‌ای مشخص تبدیل شد که ورود به آن مستلزم آموزش‌هایی خاص بود. متصدی این [[آموزش‌ها]] در گذشته وعاظ پیشکسوت بودند. تدوین کتاب با [[هدف]] [[آموزش]] وعظ و انتقال تجربه هم در بین وعاظ مرسوم است. این کتاب‌ها را به چهار دسته می‌توان تقسیم کرد: کتاب‌هایی که مشخصاً با هدف آموزش وعاظ و بیان ویژگی‌ها و بایست‌ها و نبایست‌های وعظ نگاشته شده‌اند؛ مانند [[کبریت احمر (کتاب)|کبریت احمر]] اثر [[محمد باقر بیرجندی]].
کتاب‌هایی که مشخصاً با هدف آموزش وعاظ و بیان ویژگی‌ها و بایست‌ها و نبایست‌های وعظ نگاشته شده‌اند؛ مانند [[کبریت احمر (کتاب)|کبریت احمر]] اثر [[محمد باقر بیرجندی]].


کتاب‌هایی که مجموعه سخنرانی‌های یک [[واعظ]] را در دوره‌ای مشخص شامل می‌شوند؛ مانند [[فوائد المشاهد و نتائج المقاصد (کتاب)|فوائد المشاهد و نتائج المقاصد]] که مجموعه منبرهایی از [[جعفر شوشتری]] است.
کتاب‌هایی که مجموعه سخنرانی‌های یک [[واعظ]] را در دوره‌ای مشخص شامل می‌شوند؛ مانند [[فوائد المشاهد و نتائج المقاصد (کتاب)|فوائد المشاهد و نتائج المقاصد]] که مجموعه منبرهایی از [[جعفر شوشتری]] است. کتاب‌هایی که مؤلفان، آنها را به عنوان [[سرمشق]] و نمونه مجلس وعظ برای آموزش و [[تقلید]] وعاظ جوان‌تر و مبتدی تدوین کرده‌اند؛ مانند [[عنوان‌الکلام (کتاب)|عنوان‌الکلام]] اثر ملا [[محمد باقر فشارکی اصفهانی]] و [[مجالس نظامیه (کتاب)|مجالس نظامیه]] اثر [[رفیع نظام العلما تبریزی]].
کتاب‌هایی که مؤلفان، آنها را به عنوان [[سرمشق]] و نمونه مجلس وعظ برای آموزش و [[تقلید]] وعاظ جوان‌تر و مبتدی تدوین کرده‌اند؛ مانند [[عنوان‌الکلام (کتاب)|عنوان‌الکلام]] اثر ملا [[محمد باقر فشارکی اصفهانی]] و [[مجالس نظامیه (کتاب)|مجالس نظامیه]] اثر [[رفیع نظام العلما تبریزی]].


یادداشت‌های واعظ قبل یا بعد از [[منبر]]؛ مانند مجالس المتقین اثر [[محمد تقی برغانی]].
یادداشت‌های واعظ قبل یا بعد از [[منبر]]؛ مانند مجالس المتقین اثر [[محمد تقی برغانی]]. در دوره معاصر، هم [[حوزه‌های علمیه]] و هم [[دولت‌ها]] کوشیده‌اند با تأسیس سازمان‌هایی به آموزش وعظ مطلوب خود بپردازند. راه‌اندازی «مؤسسه وعظ و [[خطابه]]» (۱۳۱۵) و «دارالتبلیغ» (۱۳۴۴) در دوره پهلوی از جمله مهم‌ترین این تلاش‌ها بوده است<ref>[[جواد نظری مقدم|نظری مقدم، جواد]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|مقاله «وعظ»، فرهنگ سوگ شیعی]]، ص ۵۱۳.</ref>.
در دوره معاصر، هم [[حوزه‌های علمیه]] و هم [[دولت‌ها]] کوشیده‌اند با تأسیس سازمان‌هایی به آموزش وعظ مطلوب خود بپردازند. راه‌اندازی «مؤسسه وعظ و [[خطابه]]» (۱۳۱۵) و «دارالتبلیغ» (۱۳۴۴) در دوره پهلوی از جمله مهم‌ترین این تلاش‌ها بوده است.<ref>[[جواد نظری مقدم|نظری مقدم، جواد]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|مقاله «وعظ»، فرهنگ سوگ شیعی]]، ص ۵۱۳.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۹

سخنرانی با هدف تذکر و تنبه مخاطبان

«وعظ» در لغت به معنی پنددادن است. همچنین ابن‌فارس وعظ را ترساندن و راغب اصفهانی در مفردات آن را سخنی که موجب نرمی و رقت قلب شود معنا کرده‌اند. وعظ و واژه‌های مشابه آن در آیات متعددی از قرآن به کار رفته است[۱].

وعظ و موعظه، از دیرباز شیوه‌ای قدیمی و مرسوم در میان انسان‌های والا و صاحب حکمت برای نصیحت و آگاهی‌بخشی و تذکر مخاطبان بوده است. به عنوان نمونه نصایح لقمان به فرزندش را می‌توان نام برد که در قرآن هم به آن اشاره شده است[۲]. پیامبر اکرم (ص) نیز از این شیوه برای راهنمایی و روشنگری مردم استفاده می‌فرمود. بخشی از این موعظه‌ها در قالب وصایای پیامبر (ص) به اصحاب در منابع حدیثی باقی مانده است. پس از پیامبر، این سنت را امامان شیعه نیز ادامه دادند. در منابع اسلامی هم روایاتی با موضوع تشویق به موعظه آمده است. از جمله از امام علی (ع) خطاب به فرزندش امام حسن (ع) نقل شده است: «قلبت را با موعظه زنده کن!»[۳].

اما به جز معنای کلی، وعظ در فرهنگ اسلامی اصطلاحاً به سخنرانی یک شخص عالم با مضامین مذهبی برای جمعی از مردم که در یک مکان گرد آمده‌اند، گفته می‌شود. به وعظ کننده «واعظ» می‌گویند. ظاهراً نخستین بار وعظ گفتن توسط مشایخ صوفیه انجام شده است که در حلقه شاگردان و مریدان خود یا برای عموم مردم، نوعی سخنرانی با لحن گفتاری ایراد می‌کردند. مضمون اصلی این سخنرانی‌ها، تذکر و انذار، دعوت به زهد و پرهیز از دنیا، تزکیه و تهذیب نفس و بیان معارف عرفانی و صوفیانه بوده است.

مواعظ برخی از این شیوخ توسط شاگردانشان ثبت و در قالب کتاب و رساله منتشر می‌شد که از آن جمله می‌توان به مجالس سبع، مقالات شمس تبریزی و فیه ما فیه اشاره کرد. استقبال عموم مردم از این مجالس، که عموماً در خانقاه‌ها برگزار می‌شد، سبب شد این الگو توسط عالمان اسلامی هم برای تبلیغ دین استفاده شود.

از دوران صفویه و با رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران و رونق یافتن مجالس عزاداری، به تدریج مفهوم وعظ از سخنرانی اخلاقی به سخنرانی در مجالس عزاداری تغییر کرد. در معنای جدید، وعظ عنوانی کلی است که برای عموم سخنرانی‌ها در مجالس و محافل مذهبی با مضمون مباحث اعتقادی، کلامی، تاریخی و... به کار می‌رود. آیات قرآن، حدیث، اشعار، سخنان بزرگان، حکایات آموزنده، ضرب‌المثل‌ها و باورهای عامه از جمله منابع مورد استفاده در وعظ بوده‌اند. از دوره مشروطه و متأثر از تحولات اجتماعی ۔ سیاسی جامعه ایران، مباحث سیاسی هم به مجالس وعظ وارد شد و به ویژه در دوره انقلاب اسلامی رواج فراوان یافت. به مرور زمان، وعظ به حرفه‌ای مشخص تبدیل شد که ورود به آن مستلزم آموزش‌هایی خاص بود. متصدی این آموزش‌ها در گذشته وعاظ پیشکسوت بودند. تدوین کتاب با هدف آموزش وعظ و انتقال تجربه هم در بین وعاظ مرسوم است. این کتاب‌ها را به چهار دسته می‌توان تقسیم کرد: کتاب‌هایی که مشخصاً با هدف آموزش وعاظ و بیان ویژگی‌ها و بایست‌ها و نبایست‌های وعظ نگاشته شده‌اند؛ مانند کبریت احمر اثر محمد باقر بیرجندی.

کتاب‌هایی که مجموعه سخنرانی‌های یک واعظ را در دوره‌ای مشخص شامل می‌شوند؛ مانند فوائد المشاهد و نتائج المقاصد که مجموعه منبرهایی از جعفر شوشتری است. کتاب‌هایی که مؤلفان، آنها را به عنوان سرمشق و نمونه مجلس وعظ برای آموزش و تقلید وعاظ جوان‌تر و مبتدی تدوین کرده‌اند؛ مانند عنوان‌الکلام اثر ملا محمد باقر فشارکی اصفهانی و مجالس نظامیه اثر رفیع نظام العلما تبریزی.

یادداشت‌های واعظ قبل یا بعد از منبر؛ مانند مجالس المتقین اثر محمد تقی برغانی. در دوره معاصر، هم حوزه‌های علمیه و هم دولت‌ها کوشیده‌اند با تأسیس سازمان‌هایی به آموزش وعظ مطلوب خود بپردازند. راه‌اندازی «مؤسسه وعظ و خطابه» (۱۳۱۵) و «دارالتبلیغ» (۱۳۴۴) در دوره پهلوی از جمله مهم‌ترین این تلاش‌ها بوده است[۴].

منابع

پانویس

  1. از جمله: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰؛ ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیم‌دهنده‌ای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره سبأ، آیه ۴۶؛ ﴿وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ «و آنان که زنان خود را ظهار می‌کنند سپس به آنچه گفته‌اند باز می‌گردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بنده‌ای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده می‌شوید و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۳؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ «ای مردم! برای شما پندی از سوی پروردگارتان و شفایی برای دل‌ها و رهنمود و بخشایشی برای مؤمنان آمده است» سوره یونس، آیه ۵۷؛ ﴿وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ «و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این (سوره) برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است» سوره هود، آیه ۱۲۰.
  2. سوره لقمان، آیه ۱۳-۱۹.
  3. نهج البلاغه، نامه ۳۱.
  4. نظری مقدم، جواد، مقاله «وعظ»، فرهنگ سوگ شیعی، ص ۵۱۳.