کسب و کار در معارف و سیره معصوم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==[[تشویق]] به [[کار و تلاش]]==
==تشویق به کار و تلاش==
کار و [[کوشش]] برای گذران [[زندگی]] و ایجاد [[رفاه]] برای [[خانواده]] و [[کمک به دیگران]] جزو [[سیره معصومان]]{{عم}} بوده است. آنان [[مردم]] را به کار و تلاش [[دعوت]] می‌کردند و از [[سستی]]، [[تنبلی]] و [[بیکاری]] [[نهی]] می‌نمودند. خود نیز به کار و تلاش [[اقتصادی]] می‌پرداختند. آنان از انجام کار و تلاش به جهت موقعیت اجتماعی‌ای که داشتند، باز نمی‌ایستادند؛ گرچه در مواردی، با نگاه‌های غیرمنطقی و اعتراض‌آمیز دیگران مواجه می‌شدند. راه‌های [[کسب درآمد]] در آن [[زمان]] به چند کار محدود می‌شد: [[کشاورزی]]، کارگری، [[دامداری]] و [[تجارت]] که برای هر یک از چهار راه فوق، می‌توان نمونه‌هایی در سیره معصومان دید و آن را ملاک عمل قرار داد. قبل از هر چیز لازم است به‌اختصار اشاره‌ای به اهمیت کار و تلاش در نگاه [[معصومان]] داشته باشیم.
کار و [[کوشش]] برای گذران [[زندگی]] و ایجاد [[رفاه]] برای [[خانواده]] و [[کمک به دیگران]] جزو [[سیره معصومان]]{{عم}} بوده است. آنان [[مردم]] را به کار و تلاش [[دعوت]] می‌کردند و از [[سستی]]، [[تنبلی]] و [[بیکاری]] [[نهی]] می‌نمودند. خود نیز به کار و تلاش [[اقتصادی]] می‌پرداختند. آنان از انجام کار و تلاش به جهت موقعیت اجتماعی‌ای که داشتند، باز نمی‌ایستادند؛ گرچه در مواردی، با نگاه‌های غیرمنطقی و اعتراض‌آمیز دیگران مواجه می‌شدند. راه‌های [[کسب درآمد]] در آن [[زمان]] به چند کار محدود می‌شد: [[کشاورزی]]، کارگری، [[دامداری]] و [[تجارت]] که برای هر یک از چهار راه فوق، می‌توان نمونه‌هایی در سیره معصومان دید و آن را ملاک عمل قرار داد. قبل از هر چیز لازم است به‌اختصار اشاره‌ای به اهمیت کار و تلاش در نگاه [[معصومان]] داشته باشیم.



نسخهٔ ‏۷ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۵

تشویق به کار و تلاش

کار و کوشش برای گذران زندگی و ایجاد رفاه برای خانواده و کمک به دیگران جزو سیره معصومان(ع) بوده است. آنان مردم را به کار و تلاش دعوت می‌کردند و از سستی، تنبلی و بیکاری نهی می‌نمودند. خود نیز به کار و تلاش اقتصادی می‌پرداختند. آنان از انجام کار و تلاش به جهت موقعیت اجتماعی‌ای که داشتند، باز نمی‌ایستادند؛ گرچه در مواردی، با نگاه‌های غیرمنطقی و اعتراض‌آمیز دیگران مواجه می‌شدند. راه‌های کسب درآمد در آن زمان به چند کار محدود می‌شد: کشاورزی، کارگری، دامداری و تجارت که برای هر یک از چهار راه فوق، می‌توان نمونه‌هایی در سیره معصومان دید و آن را ملاک عمل قرار داد. قبل از هر چیز لازم است به‌اختصار اشاره‌ای به اهمیت کار و تلاش در نگاه معصومان داشته باشیم.

در روایات متعددی، تلاشگرِ برای تأمین زندگی خانواده، مانند مجاهد در راه خدا، معرفی شده است. امام صادق(ع) می‌فرماید: «الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[۱]: «کسی که برای تأمین زندگی خانواده خود تلاش کند، مانند مجاهد در راه خداست». امام رضا(ع) اجر چنین فردی را بالاتر از مجاهد در راه خدا دانسته است[۲]. امام صادق(ع) شرط پاداش مجاهد در راه خدا را برای چنین فردی، کسب درآمد از راه حلال دانسته است[۳]. اسلام برای اینکه جامعه‌ای پویا و بی‌نیاز و دور از فقر و نکبت ایجاد کند، افراد جامعه را به کار و تلاش دعوت نموده و تنبلی و بیکاری را به‌شدت زشت شمرده است؛ از سوی دیگر چشمداشت افراد را به مصرف از بیت‌المال و اموال عمومی، ناپسند دانسته است. اسلام این قسمت از اموال را برای کسانی قرار داده که به جهاتی دچار فقر شده یا بر اثر حوادث ناملایمی، نیاز پیدا کرده‌اند. معصومان(ع) خود به کار و تلاش می‌پرداختند و از هرگونه تنبلی دور بودند. کار و کسب درآمد راه‌های مختلفی دارد. برخی کارها در آن زمان با دست بوده است، مانند کارگری و کشاورزی و کار در معدن و برخی کارها برای کسب درآمد جنبه دستی نداشته؛ مانند معامله و تجارت که معصومان به همه این شغل‌ها توصیه می‌کردند.

شیخ صدوق از امام صادق(ع) نقل می‌کند که امیرالمؤمنین(ع) علی هیزم جمع می‌کرد و آب می‌آورد و خانه را جارو و نظافت می‌نمود و فاطمه گندم آسیاب می‌کرد، خمیر می‌نمود و نان می‌پخت[۴]؛ یعنی هم زن و هم شوهر برای تأمین آسایش زندگی تلاش می‌کردند و امور خانه را بین خود تقسیم کرده بودند. امام صادق(ع) بیان می‌کند: امیرالمؤمنین(ع) هزار برده را از درآمدی که با تلاش خود به دست آورده بود، آزاد کرد[۵]. اسلام برای اینکه افراد جامعه اسلامی به کار و تلاش بپردازند و نیازمند به دیگری و حتی بیت‌المال نشوند، مسائلی را مطرح کرده است: افراد را از تنبلی نهی کرده و به بی‌نیازی از دیگران توصیه نموده است؛ بهره‌بردن از بیت‌المال و اموال عمومی را نیز مخصوص افرادی خاص قرار داده است. از سوی دیگر برای اینکه فرد همه چیز را فدای کار نکند و به دیگر مسائل و وظایف دینی خود بی‌توجه نباشد، مفاهیم ارزشی متعددی در اسلام مطرح شده است؛ مفاهیمی مانند قناعت، کفاف و زهد که باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد.[۶].

امور مضر به کار و تلاش

شخص وقتی به کار می‌پردازد که انسانی فعال و دارای روحیه تلاشگر باشد. انسان تلاشگر باید دقت داشته باشد و از برخی امور دوری کند و کار خود را به نحو احسن انجام دهد. برخی روحیات و باورها در حین کار، رهزن و با تلاش درست در تضاد است که به نمونه‌ها‌یی از آنها اشاره می‌شود:

تنبلی و بیکاری

معصومان که خود کار می‌کردند و دیگران را نیز به کار و تلاش تشویق می‌نمودند، به مذمت تنبلی و بیکاری پرداخته‌اند. آنان تنبلان را مورد لعن قرار داده‌اند. رسول خدا(ص) افراد تنبل و کَلّ بر جامعه را لعن کرده است[۷]؛ همچنین کسانی که به تأمین نانخوران خود نپردازند، ملعون و دور از رحمت خدا معرفی شده‌اند[۸]. بیکار دشمن خداست و خداوند افراد تنبل را دوست ندارد. موسی بن جعفر(ع) می‌فرماید: خداوند تعالی دشمن دارد بنده‌ای را که بسیار بخوابد و بیکار باشد[۹]. رسول خدا(ص) وقتی از مردی خوشش می‌آمد، می‌پرسید چه حرفه‌ای دارد. اگر بیکار بود می‌فرمود: از چشم من ساقط شد؛ پرسیده شد چگونه؟ پیامبر(ص) پاسخ داد: زیرا اگر مرد بیکار باشد، از طریق دینش امرار معاش می‌کند[۱۰]. معنای سخن حضرت این است که فرد بیکار به‌اجبار کارهایی بر خلاف شرع انجام می‌دهد؛ برای مثال از مال مردم سوءاستفاده می‌کند، برای دیگران کاری که خلاف شرع است انجام می‌دهد و مزدی می‌گیرد، با تهدید دیگران، از اطلاعاتی که دارد سوءاستفاده می‌کند، به مدح انسان‌های فاسد می‌پردازد و بازیچه آنان قرار می‌گیرد.[۱۱].

احساس نیاز به مردم

نیاز به مردم و به دیگران تکیه‌کردن انسان را از کار و تلاش باز می‌دارد؛ در برابر آن بی‌نیازی یا استغناء قرار دارد که در اسلام ارزش شمرده شده است. احساس بی‌نیازی از دیگران زمینه را برای کار و تلاش فراهم می‌کند. مردی خدمت ابو‌عبدالله صادق(ع) آمد و گفت: من هنر دستی ندارم؛ در داد و ستد نیز شانسی ندارم. من محروم و بی‌نوایم. ابو‌عبدالله گفت: برو کار کن، حمالی کن و بر روی سرت بار بکش و از مردم بی‌نیاز شو. رسول خدا(ص) سنگی را بر دوش خود آورد و در یکی از جالیزهای خود نصب کرد تا جلوی سیلاب را بگیرد. آن سنگ هنوز هم در جای خود باقی است و نمایان نیست که تا چه اندازه در قعر زمین جای دارد[۱۲]. منظور حضرت آن است که ایشان کار کرد و سنگی را برای تأمین نیاز خود جابه‌جا و حمل فرمود و در مسیر آبی قرار داد که بزرگ و در خور توجه است و حمل و نقل آن، انسان را به زحمت می‌اندازد، بنابراین باربری برای رفع نیاز زندگی کار ناپسندی نیست.

بی‌نیازی از دیگران باعث می‌شود شخص همیشه عزت خود را حفظ کند و برای رسیدن به مال، خود را از دیگران بی‌نیاز بداند و خود را از اظهار نیاز به افراد پست یا وابسته که بعداً توقعات بی‌مورد دارند، بی‌نیاز سازد. احمد بن محمد بن ابی‌نصر گوید: به ابوالحسن رضا(ع) گفتم: فدایت شوم، نامه‌ای برای من به اسماعیل داوود کاتب، بنویس شاید از طریق او به مالی برسم. حضرت فرمود: «أَنَا أَضَنُّ بِكَ أَنْ تَطْلُبَ مِثْلَ هَذَا وَ شِبْهَهُ وَ لَكِنْ عَوِّلْ عَلَى مَالِي»[۱۳]: «من کراهت دارم که تو مانند این و مشابه آن را درخواست کنی؛ ولی بر مال من تکیه کن و از آن بهره ببر». امام رضا(ع) ابن‌ابی‌نصر را از درخواست از کاتب حکومت عباسی نهی می‌کند و می‌فرماید: من نیاز تو را برطرف می‌کنم و به تو سرمایه می‌دهم تا کار و تلاش کنی و از حکومت جائر درخواستی ننمایی.[۱۴].

چشمداشت به بیت‌المال

انسان نباید به امید دریافت کمک مالی از بیت‌المال، از کار و تلاش باز بماند؛ زیرا بیت‌المال مصارف خاصی دارد. کار و تلاش آن‌قدر نزد خداوند اهمیت دارد که بنا به نقل امام صادق(ع) از امیرالمؤمنین(ع)، خداوند به داوود پیامبر وحی کرد که تو بنده خوبی هستی، جز اینکه از بیت‌المال مصرف می‌کنی و با دست خود کاری انجام نمی‌دهی. داوود چهل روز گریه کرد؛ بعد از آن خداوند به آهن دستور داد برای داوود نرم شود. خداوند آهن را برای داوود نرم کرد و او هر روز یک زره می‌ساخت و آن را به هزار درهم می‌فروخت و در مجموع ۳۶۰ زره ساخت و آنها را به ۳۶۰ هزار درهم فروخت و از مصرف بیت‌المال بی‌نیاز شد[۱۵]. بنابراین استفاده از بیت‌المال کار پسندیده‌ای نیست و مورد نهی قرار گرفته است، گرچه مصرف‌کننده آن پیامبر باشد. افراد توانمند از بیت‌المال محروم شده‌اند. مفت‌خوری و بهره‌بردن از درآمد دیگران و بیت‌المال و دریافت زکات برای افراد دارای شغل و توانا در انجام کار در اسلام ممنوع اعلام شده است[۱۶]؛ بنابراین با دوری از تنبلی و چشم‌نداشتن به دیگران و اموال عمومی، می‌توان فردی فعال در صحنه اقتصادی بود و با کار و تلاش، جامعه‌ای بی‌نیاز و مستقل ایجاد کرد.[۱۷].

منابع

پانویس

  1. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص۸۸؛ شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص۱۶۸.
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص۸۸: «الَّذِي يَطْلُبُ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا يَكُفُّ بِهِ عِيَالَهُ أَعْظَمُ أَجْراً مِنَ الْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص۸۸: «إِذَا كَانَ الرَّجُلُ مُعْسِراً فَيَعْمَلُ بِقَدْرِ مَا يَقُوتُ بِهِ نَفْسَهُ وَ أَهْلَهُ وَ لَا يَطْلُبُ حَرَاماً فَهُوَ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ».
  4. شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص۱۶۹: «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) يَحْتَطِبُ وَ يَسْتَقِي وَ يَكْنُسُ وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ(س) تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِزُ».
  5. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص۷۴: «أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ كَدِّ يَدِهِ».
  6. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۳۶.
  7. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۲؛ شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص۱۶: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاسِ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ يَعُولُ».
  8. شیخ صدوق، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص۱۶۹: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيُبْغِضُ الْعَبْدَ الْفَارِغَ».
  9. ابوبکر احمد بن علی خطیب بغدادی، الجامع لأخلاق الراوی و آداب السامع، ج۱، ص‌۹۸؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج‌۱۰۰، ص۹.
  10. میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج‌۱۳، ص۱۱: بحار: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا نَظَرَ إِلَى الرَّجُلِ فَأَعْجَبَهُ فَقَالَ: هَلْ لَهُ حِرْفَةٌ؟ فَإِنْ قَالُوا: لَا، قَالَ: سَقَطَ مِنْ عَيْنِي، قِيلَ: وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ حِرْفَةٌ يَعِيشُ بِدِينِهِ».
  11. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۳۸.
  12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۶.
  13. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۲، ص‌۱۴۹.
  14. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۳۹.
  15. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص۷۴.
  16. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۶۰: «إِنَّ الصَّدَقَةَ لَا تَحِلُّ لِمُحْتَرِفٍ وَ لَا لِذِي مِرَّةٍ سَوِيٍّ قَوِيٍّ فَتَنَزَّهُوا عَنْهَا».
  17. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۴۱.