شمایل پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
جز (removed Category:شمایل نبوی; added Category:پیامبر خاتم using HotCat) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
==توصیف [[رسول خدا]]{{صل}} از زبان [[ام معبد]]== | ==توصیف [[رسول خدا]]{{صل}} از زبان [[ام معبد]]== | ||
*او پس از [[دیدار]] با [[رسول خدا]]{{صل}} گفته است: "مردی دیدم خوش [[سیما]] و با [[جمال]]، خوش خلق و نمکینچهره که نه عیبی چون بزرگی شکم داشت و نه نقصی چون کوچکی سر؛ خوشچهره و زیباروی بود و در چشمانش، سیاهی و [[درشتی]]؛ در مژگانش، [[پری]] و [[درشتی]] و در صدایش گرمی و دو رگه بودن [[زیبایی]] و سیاه چشم، سیاه مژه، کشیده ابرو و ابرو پیوسته بود. در گردنش سفیدی و درخشندگی و در محاسنش، [[پری]] [[خودنمایی]] میکرد و هنگام [[سکوت]]، [[وقار]] او و هنگام سخن گفتن والایی او آشکار بود و [[حسن]] و [[زیبایی]] در او هویدا بود. شیرین سخن و گزیدهگوی بود و یاوهگوی و کمگوی نبود؛ گویا که سخنانش دانههای رشته مرواریدی بود که از دهان او فرو میریخت. زیباترین و خوش سیماترین [[مردم]] از فاصله دور و شیرینترین و [[نیکوترین]] آنان از نزدیک بود؛ میانقامت بود و نه به خاطر بلندی قد، کسی از او نفرت داشت و نه از کوتاهی آن، او را [[تحقیر]] میکرد؛ مانند شاخهای میان دو شاخه بلند و کوتاه و خوشمنظرترین این سه شاخه و [[نیک]] قامتترین آنها بود و سرانجام، همراهانی او را در میان داشتند که اگر سخنی میگفت، به گفته وی، گوش فرا میدادند و اگر فرمانی میداد، ترشرویی و نه گریزان بدون، بیدرنگ و شتابان به اجرای آن میشتافتند"<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۷۹؛ المعجم الکبیر، ج ۴، ص ۴۹: الثقات، ج ۱، ص ۱۲۵ - ۱۲۶؛ المستدرک، ج ۳، ص ۹ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۱۷.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۷۱-۴۷۲.</ref>. | *او پس از [[دیدار]] با [[رسول خدا]]{{صل}} گفته است: "مردی دیدم خوش [[سیما]] و با [[جمال]]، خوش خلق و نمکینچهره که نه عیبی چون بزرگی شکم داشت و نه نقصی چون کوچکی سر؛ خوشچهره و زیباروی بود و در چشمانش، سیاهی و [[درشتی]]؛ در مژگانش، [[پری]] و [[درشتی]] و در صدایش گرمی و دو رگه بودن [[زیبایی]] و سیاه چشم، سیاه مژه، کشیده ابرو و ابرو پیوسته بود. در گردنش سفیدی و درخشندگی و در محاسنش، [[پری]] [[خودنمایی]] میکرد و هنگام [[سکوت]]، [[وقار]] او و هنگام سخن گفتن والایی او آشکار بود و [[حسن]] و [[زیبایی]] در او هویدا بود. شیرین سخن و گزیدهگوی بود و یاوهگوی و کمگوی نبود؛ گویا که سخنانش دانههای رشته مرواریدی بود که از دهان او فرو میریخت. زیباترین و خوش سیماترین [[مردم]] از فاصله دور و شیرینترین و [[نیکوترین]] آنان از نزدیک بود؛ میانقامت بود و نه به خاطر بلندی قد، کسی از او نفرت داشت و نه از کوتاهی آن، او را [[تحقیر]] میکرد؛ مانند شاخهای میان دو شاخه بلند و کوتاه و خوشمنظرترین این سه شاخه و [[نیک]] قامتترین آنها بود و سرانجام، همراهانی او را در میان داشتند که اگر سخنی میگفت، به گفته وی، گوش فرا میدادند و اگر فرمانی میداد، ترشرویی و نه گریزان بدون، بیدرنگ و شتابان به اجرای آن میشتافتند"<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۷۹؛ المعجم الکبیر، ج ۴، ص ۴۹: الثقات، ج ۱، ص ۱۲۵ - ۱۲۶؛ المستدرک، ج ۳، ص ۹ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۱۷.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۷۱-۴۷۲.</ref>. | ||
==جستار وابسته== | |||
* [[پیامبر خاتم]] | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۲۸ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۲۱
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شمایل پیامبر خاتم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- در توصیف سیمای پرفروغ و درخشان پیامبر سخنان بسیاری نقل شده است؛ به گونهای که اگر نقّاشی بخواهد تصویری متناسب با آراستگی و زیبایی پیکر جسمانی رسول خدا(ص) ترسیم کند، ترسیمی زیباتر و گویاتر از روایات موجود در توصیف نبی اکرم(ص) نخواهد یافت[۱].
سیمای رسول خدا(ص) در آینه روایات
- در توصیف سیمای مبارک رسول خدا(ص) گفته شده است، ایشان مردی خوش اندام[۲]، چهارشانه[۳] و دارای سینهای ستبر و فراخ بود[۴]. قامتش، متوسط و کوتاه یا بلند نبود[۵]؛ ولی از افراد معمولی بلندتر مینمود و چون همراه گروهی میآمد، از همگان برازندهتر و برتر به نظر میرسید؛ هیچ کس از مردم هر چند بلند قامت، با وی راه نمیرفت؛ مگر آنکه رسول خدا(ص) از او بلندتر و برجستهتر مینمود[۶]. لاغر اندام یا بسیار فربه نبود و خلقتی همگون و میانه داشت[۷]. بدنش فربه و در عین حال، سینه و شکمش در یک سطح بود[۸]. رنگ آن قسمت از پوست بدن حضرت که در معرض تابش خورشید و برخورد با هوا بود، مایل به سرخی بود؛ اما آن قسمت از بدن که در زیر لباس ایشان بود، سفید درخشان بود[۹]. عرقش بسیار[۱۰] و بوی عرق آن حضرت، پاکیزهتر و خوشبوتر از مشک بود[۱۱] و هیچ مشک و عنبری به خوشبویی بدن او نبود[۱۲][۱۳].
- موهایش، مجعد یا کاملاً صاف نبود، بلکه چین و شکن اندکی داشت[۱۴] و موهایش از حد معمولی بلندتر، و از زلف، کوتاهتر بود[۱۵]. بلندای مویش تا نیمه گوشش بود[۱۶] و هیچ گاه موهایش از نرمه گوشش پایینتر نرفت[۱۷]. گاه موها را چهار رشته میکرد و هر گوشش را میان دو رشته قرار میداد و گاه موهایش را روی گوش هایش قرار میداد[۱۸][۱۹].
- موهای سرش انبوه بود[۲۰] و با اینکه سن شریفش از شصت سالگی گذشته بود، اما موهایش کاملا سیاه بود[۲۱]، تا آنجا که اندک موهای سفیدی که بر سر و صورت ایشان روییده بود از بیست[۲۲] یا سی[۲۳] عدد بیشتر نبود؛ انس بن مالک، خادم آن حضرت، شمار این موها را فقط یازده[۲۴] یا چهارده[۲۵] و به نقلی، هفده یا هیجده عدد دانسته است[۲۶]. موهای سپید آن حضرت، بیشتر در کنار دو شقیقهاش[۲۷] و به روایتی در چانه و جلو سرش قرار داشت[۲۸]. البته همین چند تار موی سفید هم دیده نمیشد؛ به این علت که حضرت از روغن استفاده میکرد و درخشش روغن، نمیگذاشت سپیدی موها معلوم شود. استفاده از روغن و درخشش حاصل از آن هم دیده نمیشد[۲۹][۳۰].
- رسول خدا(ص) سری بزرگ و متناسب داشت[۳۱] و چهرهاش گرد[۳۲] و سفید بود[۳۳]؛ پیری چهره ایشان با اندکی سرخی (گلفام) [۳۴] آمیخته و صورت ایشان چون ماه شب چهارده، نورانی و درخشان[۳۵] و دانههای عرق بر چهرهاش چون مروارید غلطان بود[۳۶]؛ پیشانی ایشان بلند و پهن[۳۷] و در عین حال اندکی تمایل به جلو داشت[۳۸] که درخشش و تابندگی ابروان آن چون چراغی روشن مردم را به خود جلب میکرد[۳۹][۴۰].
- ابروان سیاه و باریکش[۴۱] کشیده بود و کمانی که در عین پیوستگی، جدا از هم به نظر میرسید[۴۲]. میان ابروهایش رگی وجود داشت که هنگام عصبانیت،برجسته میشد[۴۳][۴۴].
- پیامبر خدا(ص) چشمانی سیاه[۴۵] و درشت داشت[۴۶] و در سپیدی چشمانش کمی سرخی دیده میشد[۴۷]. مژگانش پر مو، بلند و برجسته بود[۴۸]. بینی کشیده و باریک و ظریفش[۴۹] برجسته بود و دارای سوراخهایی تنگی که در وسط آن کمی برجستگی وجود داشت[۵۰][۵۱].
- محاسن کوتاه و پر پشتش[۵۲] بسیار زیبا بود[۵۳] و جز چند تار موی سپید در زیر لب پایین ایشان[۵۴] تمامی محاسنش سیاه بود[۵۵]. گوش حضرت، بسیار بزرگ بود و یا بسیار کوچک نبود[۵۶] و گونههایش هموار و کمگوشت[۵۷] و دهانش گشاده[۵۸] و زیبا بود[۵۹]. جوهره صدایش بلند و آهنگ صدایش از همه مردم زیباتر بود[۶۰] و صدایش، گرفتگی داشت[۶۱]. دندانهای زیبای رسول خدا(ص) [۶۲] سفید و برّاق بود[۶۳] و میان دندانهای ایشان اندکی فاصله داشت[۶۴] که چون سخن میگفت، چیزی چون پرتو از میان دندانهای پیشین آن حضرت بیرون میجست[۶۵]. چانهای کوتاه و متناسب[۶۶] و زیباترین گردن را در بین مردم داشت[۶۷]؛ گردنی بلند و متناسب[۶۸] که در زیبایی گویی تنگی نقره فام بود[۶۹]. مفاصلش برجسته و استخوانبندیاش درشت[۷۰]، شانه هایش پهن و عضلانی[۷۱] و پشتش پهن و وسیع بود[۷۲]. آن حضرت، بدنی سفید و نورانی داشت[۷۳]؛ چنان سپید و درخشان که گویی پیکرش سیمین است[۷۴] و از بالای سینه تا نافش، رشته مویی ظریف و بسیار باریک رسته بود[۷۵] و جز آن در سینه و شکمش مویی نداشت[۷۶]؛ اما دو ذراع و شانهها و بالای سینهاش پر مو بود[۷۷][۷۸].
- از ویژگیهای جسمانی خاصش، وجود برآمدگی کوچک و سرخ رنگی در پشتشان بود[۷۹] که سیره نگاران از آن با عنوان "مهر نبوت" یاد کردهاند. این مهر که به صورت برجستگی گوشتی[۸۰] یا مویی در میان دو شانه آن حضرت، خودنمایی میکرد، هر چند قدری برآمدگی داشت، امّا کوچک بود؛ به گونهای که از روی لباس به صورت برجستگی مشهود، خود را نشان نمیداد و آن گونه که از سلمان فارسی و برخی دیگر از اصحاب روایت شده است، اندازه این مهر "به اندازه تخم کبوتر" بود[۸۱][۸۲].
- دستان رسول خدا(ص) دستانی ورزیده و بلند[۸۳] با بازوانی ستبر[۸۴] و استخوانهای دست و پاهایش صاف و بدون کجی[۸۵] و بندهای دستش پهن و کشیده بود[۸۶]. کف دست و پایش نیز درشت[۸۷] و کشیده[۸۸] و مانند کف دست عطرفروشان، معطر بود[۸۹] و در لطافت و نرمی، هیچ دیبا و حریری لطیفتر و ملایمتر از کف دست او نبود[۹۰]. همچنین انگشتانش کلفت و ضخیم[۹۱] و در عین حال کشیده و بلند بود[۹۲][۹۳].
- پاهای پیامبر در زیبایی، زیباترین پاها توصیف شدهاند[۹۴]؛ پاهایی باریک و ظریف[۹۵] با ساقهای بلند و ورزیده[۹۶] و پاشنههای ظریف و کم گوشت[۹۷]. رانهایش خیلی کلفت و ضخیم نبود[۹۸]. لگن خاصرهاش چون مردان شجاع، کمی پهن بود[۹۹]. کف پاهایش نسبتاً درشت و ضخیم[۱۰۰] و گودی کف پایش بیشتر از حد متعارف بود[۱۰۱]. قسمت قوزک پایش به پایین، خیلی پر گوشت نبود؛ به گونهای که آب از روی پایش رد میشد[۱۰۲][۱۰۳].
توصیف جامع شمایل نبوی(ص)
- روایت امیر المؤمنین(ع) در توصیف رسول خدا(ص)؛
- حدیث هند بن ابیهاله، پسر خوانده خدیجه(س)، همسر گرامی پیامبر اکرم(ص)
- حدیث امّ معبد[۱۰۴].
اوصاف رسول خدا(ص) از زبان علی(ع)
- مردی از انصار از امیر المؤمنین(ع)، در حالی که آن حضرت در مسجد کوفه حمایل شمشیرش را بر خود پیچیده بود، درباره اوصاف جسمانی پیامبر(ص) پرسید و ایشان در جواب فرمود: "چهره نبی خدا(ص) سپید، رنگ رخسارش گلفام، چشمانش سیاه و درشت و موهایش صاف و نرم، ریش آن حضرت، انبوه، گونههایش کم گوشت و استخوانی و گردنش چون جام سیمین بود؛ زلف داشت و از زیر گلو تا زیر نافش رشتهمویی باریک چون نی رسته بود و بر سینه و شکمش جز آن، موی دیگری وجود نداشت؛ دست و پایش درشت و استخوانی بود و هنگام راه رفتن، اندکی به جلو خم میشد. همچون کسی که از سرازیریها فرود میآید و هنگام برخاستن، چابک و سریع بود. هرگاه به سویی برمیگشت، با تمام بدن خود برمیگشت؛ دانههای عرق بر چهرهاش چون مروارید و عرق بدنش خوشبوتر از مشک تازه بود؛ کوتاه قامت یا بلند قامت و ناتوان و تنبل نبود. پیش از وی و پس از او هیچ کس را چون ایشان ندیدهام؛ درود و سلام خدا بر ایشان باد"[۱۰۵][۱۰۶].
- ابراهیم بن محمد، از نوادگان امیرالمؤمنین علی(ع) نقل کرده است که هرگاه علی(ع)، پیامبر(ص) را وصف میکرد، چنین میفرمود: رسول خدا(ص) بلند قامت نبود، که بیش از معمول بلندتر باشد بود و کوته قامت نیز نبود؛ بلکه قدی میانه داشت. موهای آن حضرت، نیز کاملاً پیچیده یا کاملا صاف نبود؛ ولی مختصر تابی داشت و صاف بود. صورتش استخوانی و لاغر و یا فربه و گوشتآلود نبود، چهرهاش سپید و مدور و آمیخته با رگههای سرخ (گلفام) و چشمانش، سیاه و درشت و مژگانش برجسته، شانههایش فراخ و ستبر و خالی از مو بود. روی سینهاش موی نرمی رسته بود؛ دو کف دست و پای ایشان ستبر و درشت بود و هنگامی که راه میرفت، گویی در سرازیری حرکت میکرد و چون به سویی برمیگشت، با تمام بدن برمیگشت. میان دو شانهاش مهر نبوت قرار داشت... هرکس میخواست آن حضرت را توصیف کند، میگفت، پیش از آن حضرت و، پس از ایشان، کسی همچون ایشان ندیدهام؛ درود و سلام خدا بر او باد!"[۱۰۷][۱۰۸].
اوصاف آن حضرت از زبان هند بن ابیهاله
- امام حسن بن علی(ع) فرموده است: "روزی از دایی خود، هند بن ابوهاله تمیمی که مردی وصف کننده بود، خواستم تا صفات رسول خدا(ص) را برای من بیان کند و دوست میداشتم چیزهایی را بگوید که به آن دلبستگی داشتم و میان من و آن حضرت، مشترک بود؛ و او چنین گفت: "پیامبر(ص) در نظر مردم بسیار بزرگ و بزرگوار بود؛ چهرهاش چون ماه شب چهاردهم میدرخشید؛ از فرد کوتهقامت، بلندتر و از فرد بلندقامت کوتاهتر بود؛ سرش بزرگ و موهایش نسبتا صاف بود و گاه که موهایش زیاد بود، فرق میگشود؛ وگرنه آن آن را به حال خود میگذاشت و مویش هیچگاه از لاله گوش فروتر نبود؛ مگر هنگامی که زلف داشت. چهرهاش گلفام و درخشان و پیشانی اش گشاده و ابروانش نسبتا باریک و کشیده بود، گرچه به یکدیگر پیوسته نبود و میان آن، رگی وجود داشت که هنگام خشم برجسته میشد. بینی اش نسبتا برجسته بود و پرتوی بر آن دیده میشد که میپنداشتی بدون برآمدگی است. ریش آن حضرت، انبوه و دهانش بزرگ و دندانهایش سپید و میان آنها اندکی فاصله بود؛ موهای سینهاش نرم و گردنش در سپیدی چون گردن مجسمههای مرمرین با درخشش نقره فام بود. همه اندامهایش معتدل و ورزیده بود و سینه و شکمش در یک سطح قرار داشت. شانههایش فراخ و استخوانبندی آن حضرت، درشت و قسمتهای بدنش که از زیر جامه بیرون بود، درخشنده و سپید بود و از زیر گلو تا روی نافش رشتهمویی چون خط رسته بود و روی سینهاش موی دیگری نرسته بود؛ ولی روی شانهها و ساقهای دستش مو داشت و نیز بالای سینهاش موهایی رسته بود. استخوانهای ساعد ایشان دراز و کشیده و کف دست آن حضرت، ضخیم و گشاده بود که این صفت، کنایه از بخشندگی است. در عین حال، دست و پایشان استخوانی و درشت و کف پاها گود و پوست آن صاف و بدون چروک بود. پشت پای آن بزرگوار به سمت جلو متمایل میشد؛ گویی در سرازیری حرکت میکرد و به هر سو که برمیگشت، با تمام بدن برمیگشت. نگاهش غالبا به سمت پایین بود و بیشتر به زمین مینگریست تا به آسمان. از اصحاب خود سبقت میگرفت و هر کس را که میدید، به سلام دادن پیشی میگرفت"[۱۰۹][۱۱۰].
توصیف رسول خدا(ص) از زبان ام معبد
- او پس از دیدار با رسول خدا(ص) گفته است: "مردی دیدم خوش سیما و با جمال، خوش خلق و نمکینچهره که نه عیبی چون بزرگی شکم داشت و نه نقصی چون کوچکی سر؛ خوشچهره و زیباروی بود و در چشمانش، سیاهی و درشتی؛ در مژگانش، پری و درشتی و در صدایش گرمی و دو رگه بودن زیبایی و سیاه چشم، سیاه مژه، کشیده ابرو و ابرو پیوسته بود. در گردنش سفیدی و درخشندگی و در محاسنش، پری خودنمایی میکرد و هنگام سکوت، وقار او و هنگام سخن گفتن والایی او آشکار بود و حسن و زیبایی در او هویدا بود. شیرین سخن و گزیدهگوی بود و یاوهگوی و کمگوی نبود؛ گویا که سخنانش دانههای رشته مرواریدی بود که از دهان او فرو میریخت. زیباترین و خوش سیماترین مردم از فاصله دور و شیرینترین و نیکوترین آنان از نزدیک بود؛ میانقامت بود و نه به خاطر بلندی قد، کسی از او نفرت داشت و نه از کوتاهی آن، او را تحقیر میکرد؛ مانند شاخهای میان دو شاخه بلند و کوتاه و خوشمنظرترین این سه شاخه و نیک قامتترین آنها بود و سرانجام، همراهانی او را در میان داشتند که اگر سخنی میگفت، به گفته وی، گوش فرا میدادند و اگر فرمانی میداد، ترشرویی و نه گریزان بدون، بیدرنگ و شتابان به اجرای آن میشتافتند"[۱۱۱][۱۱۲].
جستار وابسته
منابع
پانویس
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۲.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ ترمذی، سنن، ج ۳، ص ۱۴۵، ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۶، ص ۴۴۵ و ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۶.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۹؛ الشمائل المحمدیه، ص ۱۷؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۲، ص ۳۲۸ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۲۲.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۰۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۵۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۶ و نویری، نهایةالإرب، ج۱۸، ص۲۳۹.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۰۱؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۴ و الشمائل المحمدیه،ص۱۵.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۲۶۰؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۱؛ ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۲، ص ۸۷؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۵ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۵۲.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۴۵۴؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۷، ص ۸۴؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۰۳؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۰ و المناقب، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۴۱؛ تاریخ مدینه دمشق ،ج٣، ص۲۷۱ و نهایةالإرب، ج۱۸، ص۲۳۹.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۰۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۶، ص ۱۵؛ ابن حجر، فتح الباری، ج ۶، ص ۴۱۳ و صالحی دمشقی، سبل الهدی والرشاد، ج ۲، ص ۱۲.
- ↑ مسند احمد، ج ۶، ص ۳۷۷؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۸۲؛ مسند ابویعلی، ج ۵، ص ۱۸۳ و الطبقات الکبری، ص ۳۱۷.
- ↑ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۲۶۰ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۷، ص ۱۷۵.
- ↑ البخاری، صحیح، ج ۲، ص ۲۴۴؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۸۱؛ سنن ترمذی، ج ۳، ص ۲۴۹ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۵۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۲-۴۶۳.
- ↑ الامام مالک، کتاب الموطأ، ج ۲، ص ۹۱۹؛ صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۶۵؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۸۷؛ مسند احمد، ص ۳۱۵؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۰۱ و الشمائل المحمدیه، ص ۱۶.
- ↑ مسند احمد، ج ۶، ص ۱۰۸؛ ابن الأشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۲۸۷: الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۳۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۵۸.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص ۲۴۹، الشمائل المحمدیه، ص ۱۸؛ ابن حبان، صحیح، ج ۱۴، ص ۱۹۵؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۹ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۲۱.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۳۵؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۹ و نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۳.
- ↑ مسند احمد، ج ۶، ص ۳۴۱؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۱۹۹؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۲۸۸؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۶۱ و الشمائل المحمدیه، ص ۳۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۳.
- ↑ مسند احمد، ج ۱، ص ۸۹؛ البخاری، الادب المفرد، ص ۲۷۹، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۳۱ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۱۶.
- ↑ مسند احمد، ج ۱، ص ۵۱؛ صحیح مسلم، ج ۱، ص ۲۹؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۱؛ ابن حبان، الثقات، ج ۱، ص۱۲۶ و البیهقی، السنن الکبری، ج۴، ص۳۲۵.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۱۹۹؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۴، ص ۲۰۴؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۹۰ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۳۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۳۴ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۶۷.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۳۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۲، ص ۶۰۷ و فتح الباری، ج ۶، ص ۴۱۵.
- ↑ صحیح ابنحبان، ج۱۴، ص۲۰۳؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۶۵؛ عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۱۱، ص ۱۵۵ و الشمائل المحمدیه، ص۴۴.
- ↑ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۵۴؛ المستدرک، ج ۲، ص ۶۰۸؛ فتح الباری، ج ۶، ص ۴۱۵ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۳۲.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۹۲؛ صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۶۵، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۳۲ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۳۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۱ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۱۶۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۳۳؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۳۴، الشمائل المحمدیه، ص ۴۶ و النسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۴۲۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۴.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۱۵؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۱۶؛ الشمائل المحمدیه، ص ۱۹ و مسند احمد، ج ۱، ص۱۱۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۱۹؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۱۹۶؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج۷، ص۴۴۶؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۸۶ و مسند احمد، ج۵، ص۱۰۴.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۵؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص ۲۶۰؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۴، ص ۲۱۷ و مسند ابو یعلی، ج ۱، ص ۳۰۴.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص۳۱۵؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۳۴؛ کوفی، المصنّف، ج ۷، ص ۴۴۵، صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۲۱۷ ومسند ابو یعلی، ج۱، ص۳۰۴.
- ↑ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص۱۵۵؛ عبدالله بن عدی، الکامل، ج ۲، ص ۱۶۷؛ دلائل النبوة، ج ۱، ص ۲۸۶ و ٢ الشمائل المحمدیه، ص۲۲.
- ↑ مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۲۶۰؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۵۲ و شرف المصطفی، ج ۲، ص ۸۸.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۵، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۶؛ دلائل النبوة، ج ۱، ص ۲۴۸ و شرف المصطفی، ج۲، ص۹۰.
- ↑ المناقب ج ۲، ص ۱۵۶ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱۸۱.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۰۲؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۵۹ و المناقب، ج ۱، ص ۱۵۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۴-۴۶۵.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ مسند ابویعلی، ج ۱۲، ص ۲۱۳؛ البدایه و النهایة، ج ۶، ص ۱۹ و الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۲۷۳.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۵؛ کنز العمال، ج ۷، ص ۳۲؛ ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص ۸۵ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۰۶.
- ↑ المعجم الکبیر.، ج ۲۲، ص ۱۵۵؛ الثقات، ج ۲، ص ۱۴۶؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۷ و دلائل النبوه، ج ۱، ص۲۱۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۶؛ دلائل النبوة، ج ۱، ص ۲۱۳؛ الشمائل المحمدیه، ص ۲۰ و قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۱۴۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۱، ص ۸۸؛ الادب المفرد، ص ۲۷۹ و دلائل النبوة، ج ۱، ص ۲۱۲.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۹۷؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۸۴؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۱۴۷ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ص ۱۹.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۵؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۸۳؛ کوفی، المصنّف، ج ۷، ص ۴۴۵؛ المستدرک، ج ۳، ص ۹۰ و المعجم الکبیر، ج ۴، ص ۴۹.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۴۸؛ مسند ابویعلی، ج ۱۲، ص ۲۱۳؛ البدایه و النهایه، ج ۶، ص ۱۹ و مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۲۷۳.
- ↑ الثقات،، ج۲، ص۱۴۶؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۵؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۱۴۸؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۴ و انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۵.
- ↑ مسنداحمد، ج ۱، ص ۸۹؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۱۵؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۱۶ و محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۳، ص۱۷۹.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۱۶؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۳۲؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۲۴۹ و کنزالعمال، ج۷، ص۱۷۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۱؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۳۲؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۲۶۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۱؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۱۷؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۲۶۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۱۹؛ البدایه و النهایه، ج۶، ص۱۶؛ کنزالعمال، ج۷، ص۱۷۳ و تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۲۴۹.
- ↑ المعجم الکبیر ، ج ۲۲، ص ۱۵۵؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۷؛ اعلام النبوة، ص ۸۵، دلائل النبوه، ج ۱، ص۲۱۵ و شرف المصطفی، ج۲، ص۹۱.
- ↑ المستدرک، ج۲، ص۶۰۶؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص۸۴؛ مسند احمد، ج ۵، ص۹۷ و الشمائل المحمدیه، ص۲۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۱۶؛ البدایه و النهایه، ج۶، ص۱۶؛ کنزالعمال، ج۷، ص۱۷۳ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۲۴۹.
- ↑ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۷۹
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۹؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۴۹؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۳۲۸ و شرف المصطفی، ج۲، ص۳۵۸.
- ↑ دلائل النبوه، ج۱، ص۲۱۷؛ الادب المفرد، ص۲۴۷ و جوامع السیره، ص۱۹.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۶؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۳۳۸؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۳۰۶ و دلائل النبوه، ج۱، ص۲۱۵.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۵؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۴؛ دلائل النبوه، ج۱، ص۲۱۵ و شمائل المحمدیه، ص۲۷.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۳۲۸؛ دلائل النبوه، ج۱، ص۲۱۵ و شمائل المحمدیه، ص۲۷.
- ↑ المناقب، ج۱، ص۱۵۶ و بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۸۱.
- ↑ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۴۹ و سبل الهدی و الرشاد، ج۲، ص۴۳.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۴، ص۴۹؛ المستدرک، ج۳، ص۹؛ دلائل النبوه، ج۱، ص۲۷۹ و شرف المصطفی، ج۲، ص۳۵۸.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۶؛ الثقات، ج۲، ص۱۴۶؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۴ و تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۳۳۸.
- ↑ المستدرک، ج ۲، ص ۶۰۶؛ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۵۹؛ مسند احمد، ج ۱، ص ۹۶ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۴۴.
- ↑ مسند احمد، ج ۲، ص ۳۲۸؛ صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۶۵؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۸۳؛ اعلام النبوه، ص ۸۵ و الشمائل المحمدیه، ص ۱۷.
- ↑ دلائل النبوه، ج۱، ص۳۰۴؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۳۶۲ و تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۶.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۲۶؛ صنعانی، المصنّف، ج ۱۱، ص ۲۶۰؛ المعجم الکبیر، ج ۲۰، ص ۲۲۷ و دلائل النبوه، ج۱، ص۲۰۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۲۶؛ صنعانی، المصنّف، ج ۱۱، ص ۲۶۰؛ المعجم الکبیر، ج ۲۰، ص ۲۲۷؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۲۷۰ و دلائل النبوه، ج۱، ص۲۰۷.
- ↑ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۷۹؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۲۶۰؛ دلائل النبوه، ج۱، ص۲۷۴ و تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۶.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۶؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۷۹؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۲۶۰؛ دلائل النبوه، ج۱، ص۲۷۴ و مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۷۳.
- ↑ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۳۰۶؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۸۷؛ کنزالعمال، ج ۷، ص ۳۲ و شرف المصطفی، ج ۲، ص ۹۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۶-۴۶۷.
- ↑ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۶۳؛ الشمائل المحمدیه، ص ۲۹ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۲، ص ۴۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۷؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۲۶؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۸۶ و سنن ترمذی، ج ۵، ص۲۶۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۷؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۲۶؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۸۶؛ کوفی، المصنّف، ج ۷، ص ۴۴۶ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۶۶.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۲، ص ۳۲۸؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۸؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۴۴ و شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۳۱۷.
- ↑ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۱۴۸؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۲۷۰ و البدایه و النهایة، ج ۶، ص ۱۹.
- ↑ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۱۴۸؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۳۱۶ - ۳۱۷ و شرف المصطفی، ج ۲، ص ۹۲.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۸۷؛ المناقب، ج ۱، ص ۱۵۶ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۰۶.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶؛ صحیح بخاری، ج ۷، ص ۵۸؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۵ و الشمائل المحمدیه، ص۱۹.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۸۷؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۰۶ و اعلام النبوه، ص ۸۵.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۰۵؛ المناقب، ج ۱، ص ۱۵۷ و سبل الهدی و الرشاد، ج ۲، ص۸۵.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۰۷؛ صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۴۴؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۸۱ و سنن ترمذی، ج ۳، ص ۲۴۹.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۲۶۵؛ البدایه و النهایه، ج ۶، ص ۱۸ و کنزالعمال، ج ۷، ص ۱۷۷.
- ↑ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۱۴۸؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶؛ شرف المصطفی، ج ۲، ص ۹۲ و الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۷-۴۶۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۲، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۰۴؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۲، ص ۷۹ و کنزالعمال، ج ۷، ص ۳۳.
- ↑ مسند احمد، ج۵، ص ۹۷؛ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۶۴؛ کوفی، المصنف، ج ۷، ص ۴۴۶ و انساب الاشراف، ۱۰، مسند احمد، ج ۵، ج ۱، ص ۳۹۳.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۵؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص ۸۱ و عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۱۷.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۸۷؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۸۴؛ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۶۴ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۹.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۷۱؛ المناقب، ج۱، ص۱۵۶ و تقیالدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۷۵.
- ↑ المناقب، ج۱، ص۱۵۶ و بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۸۱.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶؛ صحیح بخاری، ج ۷، ص ۵۸، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۵ و الشمائل المحمدیه، ص۱۹.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۵، الشمائل المحمدیه، ص ۲۳ و شرف المصطفی، ج ۲، ص ۹۳.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶، الثقات، ج ۲، ص ۱۴۶ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۰۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۸-۴۶۹.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۹.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۴؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۷۴ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۹۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۶۹-۴۷۰.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۱۵ - ۳۱۶؛ کوفی، المصنّف، ج ۷، ص ۴۴۵؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص ۳۱ و دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۷۰.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۰.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۴ - ۳۲۵، دلائل النبوه، ص ۲۸۶ - ۲۸۷؛ المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۵۶ - ۱۵۷؛ الثقات، ج ۲، ص ۱۴۵ - ۱۴۶ و معانی الاخبار، ص ۸۰ - ۰۸۱
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۰-۴۷۱.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۷۹؛ المعجم الکبیر، ج ۴، ص ۴۹: الثقات، ج ۱، ص ۱۲۵ - ۱۲۶؛ المستدرک، ج ۳، ص ۹ و تاریخ مدینه دمشق، ج ۳، ص ۳۱۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۷۱-۴۷۲.