بحث:اشاعره: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سئوال' به 'سؤال')
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
==مقدمه==
==مقدمه==
*این [[مذهب]] [[کلامی]]، به [[علی بن اسماعیل]] (متوفای ۳۲۴ هجری) مشهور به [[ابوالحسن اشعری]] منسوب است و از مهم‌ترین [[مذاهب کلامی]] [[اهل سنت]] به شمار می‌رود. نَسَب [[ابوالحسن]] به [[ابوموسی اشعری]] می‌رسد. او نخست بر [[مذهب]] [[معتزله]] بود؛ ولی از آن روی گرداند و حول و حوش سال ۳۰۰ ق. [[اصول مذهب]] خویش را بنیان نهاد و نظریه‌های [[کلامی]] خویش را در آثاری همچون‌ الابانة عن اصول الدیانة، مقالات الاسلامیین‌، اللمع‌ و رسالة فی [[استحسان]] الحوض‌ مطرح ساخت<ref>تاریخ فلسفه در اسلام‌، ۱/ ۳۱۹.</ref>. گفته‌اند از دلایلی که منجر به جدایی [[ابوالحسن اشعری]] از [[معتزله]] شد، این بود که در [[مناظره]] با استاد خویش، ابوعلی جبائی، بسیاری از [[عقاید]] [[معتزله]] را با [[توحید]] و [[عدل]] ناسازگار یافت. او بر آن شد تا میان روش [[اصحاب]] [[عقل]]- یا [[معتزله]]- و [[اصحاب]] [[نص]]- یا [[اهل حدیث]]- راه میانه‌ای برگزیند تا از این رهگذر [[عقاید]] [[دینی]] را از لغزش‌های [[کلامی]] مصون بدارد<ref>تاریخ فلسفه در جهان اسلامی‌، ۱/ ۱۴۷.</ref> اما به [[توفیق]] نرسید. دین‌سان، می‌توان گفت که روش [[کلامی]] [[اشعری]]، از هر [[دو مذهب]] وام‌هایی ستانده است. از آن رو که روش [[اشعری]] [[به‌کارگیری عقل]] و [[استدلال]] و [[منطق]] را در [[اصول دین]] روا می‌داند، با روش معتزلی همراه است و از آن رو که ظاهر را بر [[باطن]] مقدم می‌دارد و از [[قرآن]] و [[سنت]] بهره می‌برد، با روش [[اهل حدیث]] همداستان است. البته [[قرابت]] [[کلام]] [[اشعری]] با [[اهل حدیث]] بسی بیش‌تر است؛ چونان که اشاعره را همچون [[حنابله]]- گروهی از [[اهل حدیث]]- دانسته‌اند<ref>آشنایی با علوم اسلامی‌، ۱۶۹.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 78-79.</ref>.
*این [[مذهب]] [[کلامی]]، به [[علی بن اسماعیل]] (متوفای ۳۲۴ هجری) مشهور به [[ابوالحسن اشعری]] منسوب است و از مهم‌ترین [[مذاهب کلامی]] [[اهل سنت]] به شمار می‌رود. نَسَب [[ابوالحسن]] به [[ابوموسی اشعری]] می‌رسد. او نخست بر [[مذهب]] [[معتزله]] بود؛ ولی از آن روی گرداند و حول و حوش سال ۳۰۰ ق. [[اصول مذهب]] خویش را بنیان نهاد و نظریه‌های [[کلامی]] خویش را در آثاری همچون‌ الابانة عن اصول الدیانة، مقالات الاسلامیین‌، اللمع‌ و رسالة فی [[استحسان]] الحوض‌ مطرح ساخت<ref>تاریخ فلسفه در اسلام‌، ۱/ ۳۱۹.</ref>. گفته‌اند از دلایلی که منجر به جدایی [[ابوالحسن اشعری]] از [[معتزله]] شد، این بود که در [[مناظره]] با استاد خویش، ابوعلی جبائی، بسیاری از [[عقاید]] [[معتزله]] را با [[توحید]] و [[عدل]] ناسازگار یافت. او بر آن شد تا میان روش [[اصحاب]] [[عقل]]- یا [[معتزله]]- و [[اصحاب]] [[نص]]- یا [[اهل حدیث]]- راه میانه‌ای برگزیند تا از این رهگذر [[عقاید]] [[دینی]] را از لغزش‌های [[کلامی]] مصون بدارد<ref>تاریخ فلسفه در جهان اسلامی‌، ۱/ ۱۴۷.</ref> اما به [[توفیق]] نرسید. دین‌سان، می‌توان گفت که روش [[کلامی]] [[اشعری]]، از هر [[دو مذهب]] وام‌هایی ستانده است. از آن رو که روش [[اشعری]] [[به‌کارگیری عقل]] و [[استدلال]] و [[منطق]] را در [[اصول دین]] روا می‌داند، با روش معتزلی همراه است و از آن رو که ظاهر را بر [[باطن]] مقدم می‌دارد و از [[قرآن]] و [[سنت]] بهره می‌برد، با روش [[اهل حدیث]] همداستان است. البته [[قرابت]] [[کلام]] [[اشعری]] با [[اهل حدیث]] بسی بیش‌تر است؛ چونان که اشاعره را همچون [[حنابله]]- گروهی از [[اهل حدیث]]- دانسته‌اند<ref>آشنایی با علوم اسلامی‌، ۱۶۹.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 78-79.</ref>.
این گروه با بحث‌های [[عقلی]] [[مخالفت]] می‌کردند و مدعی بودند بر [[مسلمانان]] واجب است به آنچه از [[ظواهر]] الفاظ در همان حدی که [[مردم]] متوجه می‌شوند، [[متعبد]] باشند و هرگونه سؤال و جواب و چون و چرائی [[بدعت]] است. مثلا اگر کسی درباره [[آیه]] {{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>«(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.</ref> سؤال می‌کرد، ناراحت می‌شدند و طرح چنین سؤالی را ناروا می‌دانستند و می‌گفتند: {{عربی|الکیفیه مجهوله و السؤال بدعه}}. یعنی [[حقیقت]] مطلب بر ما مجهول است و پرسش [[ممنوع]]!<ref>سیری در نهج البلاغه، ص۴۶.</ref>. مراجعه به معتزلی و [[اشعری]].<ref> [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۹۵.</ref>
==[[اعتقادات]]==
==[[اعتقادات]]==
*مهم‌ترین معتقدات اشاعره که مایه [[اختلاف]] این [[مذهب]] [[کلامی]] با دیگر [[مذاهب کلامی]] شده‌اند، عبارت‌اند از:
*مهم‌ترین معتقدات اشاعره که مایه [[اختلاف]] این [[مذهب]] [[کلامی]] با دیگر [[مذاهب کلامی]] شده‌اند، عبارت‌اند از:
خط ۲۱: خط ۲۴:
گروه [[اهل حدیث]] که بعدها اشاعره نامیده شدند و طرفدار [[جبر]] و [[اضطرار]] گردیدند<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲؛ انسان کامل، ص۳۳۳.</ref>. یعنی [[پیروان]] [[ابوالحسن اشعری]] که [[کلام]] و تکلّم را جایز می‌شمارند<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۸۷.</ref>.
گروه [[اهل حدیث]] که بعدها اشاعره نامیده شدند و طرفدار [[جبر]] و [[اضطرار]] گردیدند<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲؛ انسان کامل، ص۳۳۳.</ref>. یعنی [[پیروان]] [[ابوالحسن اشعری]] که [[کلام]] و تکلّم را جایز می‌شمارند<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۸۷.</ref>.


در [[قرن دوم]] و سوم [[هجری]] گروهی از نظر [[شرعی]] با بحث‌های [[عقلی]] [[مخالفت]] کردند. این گروه مدعی... بودند که بر [[مسلمانان]] فرض است که به آن چه از [[ظواهر]] الفاظ در همان حدی که [[عامه]] [[مردم]] [[فهم]] می‌کنند، فهمیده می‌شود [[متعبد]] باشند و هرگونه سؤال و جواب و چون و چرائی [[بدعت]] است. احیاناً اگر فی المثل کسی درباره [[آیه قرآن]] {{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>«(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.</ref> [[پرسش]] می‌کرد، اخم می‌کردند و ناراحت می‌شدند و طرح چنین سئوالی را ناروا می‌دانستند و می‌گفتند: {{عربی|الکیفیه مجهوله و السؤال بدعه}}. یعنی [[حقیقت]] مطلب بر ما مجهول است و و پرسش [[ممنوع]]! این گروه بعدها (در [[قرن سوم]]) اشاعره نامیده شدند<ref>سیری در نهج البلاغه، ص۴۶.</ref>. مراجعه به معتزلی و [[اشعری]].<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۹۵.</ref>
در [[قرن دوم]] و سوم [[هجری]] گروهی از نظر [[شرعی]] با بحث‌های [[عقلی]] [[مخالفت]] کردند. این گروه مدعی... بودند که بر [[مسلمانان]] فرض است که به آن چه از [[ظواهر]] الفاظ در همان حدی که [[عامه]] [[مردم]] [[فهم]] می‌کنند، فهمیده می‌شود [[متعبد]] باشند و هرگونه سؤال و جواب و چون و چرائی [[بدعت]] است. احیاناً اگر فی المثل کسی درباره [[آیه قرآن]] {{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>«(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.</ref> [[پرسش]] می‌کرد، اخم می‌کردند و ناراحت می‌شدند و طرح چنین سؤالی را ناروا می‌دانستند و می‌گفتند: {{عربی|الکیفیه مجهوله و السؤال بدعه}}. یعنی [[حقیقت]] مطلب بر ما مجهول است و و پرسش [[ممنوع]]! این گروه بعدها (در [[قرن سوم]]) اشاعره نامیده شدند<ref>سیری در نهج البلاغه، ص۴۶.</ref>. مراجعه به معتزلی و [[اشعری]].<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۹۵.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
{{پانویس2}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۳۸

نویسنده: آقای یوسفی

اشاعره یعنی اشعری مذهبان. نام یکی از فرقه‌های اسلامی از اهل سنّت که در قرن سوّم پدید آمد. آنان پیرو ابوالحسن اشعری بودند که در سال ۳۳۰ در گذشته است. آنان نسبت به خدا و صفات او عقاید خاصّی داشتند، صفات خدا را جدا از ذات او می‌دانستند، انسان را در کارهایش مجبور می‌پنداشتند. شرّ و بدی‌ها را هم از جانب خدا می‌دانستند و به حُسن و قُبح ذاتی افعال عقیده نداشتند و به دیده شدن خدا در قیامت معتقد بودند و نکات دیگری که آنان را از فرقه‌های دیگر مسلمان از جمله از معتزله جدا می‌کرد. این فرقه، کتاب‌هایی نوشتند و دانشمندانی داشتند و تفکرشان به نوعی جمود و قشری‌گری کشیده شد. شرح عقاید اینان در کتاب‌های اعتقادی و کلامی آمده است[۱]. در مجموع، اشاعره یکی از مهم‌ترین مذاهب کلامی اهل سنت به شمار می‌رود که به ابوالحسن اشعری منسوب است. وی ابتدا بر مذهب معتزله بود؛ اما در ادامه چون بسیاری از عقاید معتزله را با توحید و عدل ناسازگار یافت، از مکتب اعتزال رو گرداند و به مذهب "اهل السنه"‌‌گرایید. مهمترین مشخصۀ اشاعره، جواز به کار بردن بحث و استدلال در اصول دین است. زیادت صفات بر ذات، جبر در افعال بندگان، حسن و قبح شرعی افعال، برخی از عقاید این مذهب کلامی هستند.

مقدمه

این گروه با بحث‌های عقلی مخالفت می‌کردند و مدعی بودند بر مسلمانان واجب است به آنچه از ظواهر الفاظ در همان حدی که مردم متوجه می‌شوند، متعبد باشند و هرگونه سؤال و جواب و چون و چرائی بدعت است. مثلا اگر کسی درباره آیه ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى[۶] سؤال می‌کرد، ناراحت می‌شدند و طرح چنین سؤالی را ناروا می‌دانستند و می‌گفتند: الکیفیه مجهوله و السؤال بدعه. یعنی حقیقت مطلب بر ما مجهول است و پرسش ممنوع![۷]. مراجعه به معتزلی و اشعری.[۸]

اعتقادات

  1. کافر نبودن مرتکب کبیره: مراد این است که گناه کبیره موجب از میان رفتن ایمان نمی‌شود و کسی که به گناه کبیره آلوده است، تنها برای گناه کبیره از دایره ایمان بیرون نمی‌رود. گناه کبیره تنها موجب فسق می‌شود. مرتکب گناه کبیره، مؤمنِ فاسق است، نه کافر. گفتنی است که این نظریه با نظریه شیعه همراه است[۹][۱۰].
  2. صفات خبری: اشاعره معتقدند هر صفتی که در قرآن و حدیث برای خداوند آمده است، باید به همان معنای ظاهری تفسیر گردد؛ هر چند از قبیل صفات جسمانی مانند دارا بودن پا، دست، صورت و غیره باشد. با این حال، برای اینکه خویشتن را از مشبهه و مجسمه جدا سازند، ترکیب "بلا تشبیه" یا "بلا کیف" را با چنین صفاتی همراه می‌سازند[۱۱]. پیروان مذهب امامیه در این موضوع با اشاعره مخالف‌اند؛ زیرا اخذ معنای ظاهری این صفات موجب می‌شود که خداوند را دارای جسم بدانیم و صفاتی جسمانی و انسانی بدو نسبت دهیم و- مثلًا- او را دارای دست و پا بدانیم؛ در حالی که خداوند دارای جسم نیست و از صفات انسانی و جسمانی منزه است. جسم، محدود و متناهی است و شی‌ء محدود، دارای حد است و هر آنچه حد دارد، احتمال زیادت و نقصان در او می‌رود، ولی خداوند نامتناهی است و از زیادت و نقصان پاک است[۱۲]. علامه حلی از رهگذر "نفی تحیز"، جسمانیت را از خداوند نفی کرده است[۱۳][۱۴].
  3. افعال بندگان: اشعریان برای حفظ توحید در خالقیت بر آن‌اند که هیچ فعل و انفعالی در جهان نیست مگر آنکه به صورت مستقیم و بی واسطه به خداوند منسوب است. این نظریه، اشعریان را به جبر کشانیده است. آنان برای اثبات نظریه جبرگرایانه خویش، به ظاهر آیات پناه‌ می‌جویند[۱۵]. در برابر اینان، امامیه بر این باور است که فعل بنده، بی واسطه، مخلوق خود او است و با واسطه، مخلوق خداوند است. خداوند، جهان را آفرید و برای هر پدیده‌ای سببی برنهاد و برای هر سببی، سببی دیگر آفرید. همه اسباب و علل بدو می‌انجامند[۱۶]. حدیث «لا جَبْرَ وَلا تَفْویضَ وَ لکنْ أمْرٌ بَینَ امْرَین»[۱۷] نیز بر همین حقیقت ناظر است[۱۸].
  4. اراده باری تعالی: اشاعره برای نگاهداشت توحید در خالقیت بر آن رفته‌اند که اراده خداوند به همه مخلوقات تعلق می‌گیرد[۱۹]. در باور شیعه، تعلق اراده باری تعالی همانند تعلق قدرت و خالقیت الهی به همه ممکنات است. اراده خداوند بر این تعلق یافته است که هر مسببی از سبب خاص خود- با آن ویژگی‌ها که سبب دارد- صادر شود؛ مثلًا در باب افعال انسان، اراده باری تعالی بر این تعلق یافته است که فعل انسان از روی شعور و اختیار از او صادر شود[۲۰][۲۱].
  5. رؤیت خداوند در آخرت: اشاعره معتقدند که مؤمنان به روز قیامت خداوند را می‌بینند[۲۲]. نظریه امامیه آن است که رؤیت خدا با چشم ظاهر ممکن نیست. این حقیقت را عقل و قرآن و حدیث تأیید می‌کنند[۲۳][۲۴].
  6. تکلیف به مُحال: بنابر باورهای اشاعره، بر خداوند روا است که بندگان را به مُحال تکلیف کند. آنان برای اثبات این مدعا به آیاتی همانند آیه ۲۰ سوره هود تمسک می‌جویند. بدین‌سان، خداوند می‌تواند آدمی را به کاری مأمور کند که از توان او بیرون است[۲۵]. در برابر، امامیه معتقد است که تکلیفِ ما لا یطاق، قبیح است و کار قبیح از خداوند حکیم سر نمی‌زند[۲۶]. افزون بر حکم عقل، قرآن کریم[۲۷] و روایات بزرگان معصوم(ع) نیز بر این حقیقت گواهی می‌دهند[۲۸][۲۹].
  7. حُسن و قبح عقلی: اشاعره عقل آدمی را در آن مَرتَبت نمی‌دانند که حُسن و قبح اشیاء را دریابد و اصلح را از غیر اصلح‌ بازشناسد. آنان بر این باورند که نظریه حُسن و قبح اشیاء، خداوند را پیرو عقل انسان می‌کند و او را محدود می‌سازد. امامیه در این موضوع دیدگاهی دیگر دارد و معتقد است که عقل انسان می‌تواند به حُسن و قبح برخی امور راه یابد. برخی افعال حَسن‌اند و برخی قبیح، و عقل را یارای آن هست که این حُسن و قبح را بازشناسد خواه شارع از آن سخن گفته باشد یا نگفته باشد[۳۰][۳۱].
  8. صفات خداوند: اینکه آیا صفات خداوند عین ذات اویند یا زائد بر آن، مسئله‌ای دیگر است که میان اشاعره و دیگر مذاهب کلامی اسلامی اختلاف افکنده است. اشاعره صفات خداوند- همچون علم، قدرت، سمع و بصر- را قدیم و زائد بر ذات می‌دانند؛ اما امامیه معتقد است که صفات خداوند، عین ذات اویند. اگر جز این باشد، یا قدیم‌اند و یا حادث. اگر قدیم باشند، تعدد قدیم لازم می‌آید که محال است، و اگر حادث باشند، ناگزیر باید بپذیریم که آنها در زمانی نبوده‌اند و بعد پدید آمده‌اند و در این صورت، ذات خداوند ناقص می‌شود و نیازمندِ غیر که این فرض نیز مُحال است[۳۲][۳۳].
  9. کلام الهی: اشاعره معتقدند که کلام خدا، قدیم است و آن را دارای دو مرتبت می‌دانند:کلام نفسی و کلام لفظی. آنچه قدیم است، کلام نفسی است که حقیقت کلام است؛ اما کلام لفظی حادث است و وسیله‌ای است برای اظهار و ابراز[۳۴]. امامیه، کلام خدا را فعل او می‌داند و از این رو معتقد به حدوث آن است[۳۵][۳۶].

متکلمان بزرگ اشعری

اشاعره در فرهنگ مطهر

گروه اهل حدیث که بعدها اشاعره نامیده شدند و طرفدار جبر و اضطرار گردیدند[۳۸]. یعنی پیروان ابوالحسن اشعری که کلام و تکلّم را جایز می‌شمارند[۳۹].

در قرن دوم و سوم هجری گروهی از نظر شرعی با بحث‌های عقلی مخالفت کردند. این گروه مدعی... بودند که بر مسلمانان فرض است که به آن چه از ظواهر الفاظ در همان حدی که عامه مردم فهم می‌کنند، فهمیده می‌شود متعبد باشند و هرگونه سؤال و جواب و چون و چرائی بدعت است. احیاناً اگر فی المثل کسی درباره آیه قرآن ﴿الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى[۴۰] پرسش می‌کرد، اخم می‌کردند و ناراحت می‌شدند و طرح چنین سؤالی را ناروا می‌دانستند و می‌گفتند: الکیفیه مجهوله و السؤال بدعه. یعنی حقیقت مطلب بر ما مجهول است و و پرسش ممنوع! این گروه بعدها (در قرن سوم) اشاعره نامیده شدند[۴۱]. مراجعه به معتزلی و اشعری.[۴۲]

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۶.
  2. تاریخ فلسفه در اسلام‌، ۱/ ۳۱۹.
  3. تاریخ فلسفه در جهان اسلامی‌، ۱/ ۱۴۷.
  4. آشنایی با علوم اسلامی‌، ۱۶۹.
  5. فرهنگ شیعه، ص 78-79.
  6. «(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.
  7. سیری در نهج البلاغه، ص۴۶.
  8. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۹۵.
  9. کشف المراد، ۴۵۴.
  10. فرهنگ شیعه، ص 79.
  11. مقالات الاسلامیین‌، ۱۱۰.
  12. الفصول المهمة، ۵۳- ۵۱.
  13. ر.ک: کشف المراد، ۳۱۸.
  14. فرهنگ شیعه، ص 79.
  15. به عنوان نمونه: ﴿قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ؛ سوره صافات، آیه ۹۵ و ۹۶؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ؛ سوره فاطر، آیه ۳.
  16. گوهر مراد، ۳۲۶- ۳۳۰.
  17. بحارالانوار، ۵/ ۱۷.
  18. فرهنگ شیعه، ص 79-80.
  19. تلخیص المحصل‌، ۳۳۴.
  20. فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی‌، ۱/ ۱۲۹.
  21. فرهنگ شیعه، ص 80.
  22. الفرق بین الفرق‌، ۳۳۵ و ۳۳۶.
  23. اوائل المقالات‌، ۲۳ و ۲۴.
  24. فرهنگ شیعه، ص 80.
  25. الملل والنحل‌، ۱/ ۹۶.
  26. الاقتصاد، ۶۱.
  27. به عنوان نمونه: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ سوره اعراف، آیه ۴۲.
  28. ر.ک: میزان الحکمة، ۳/ ۲۷۲۸؛ فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی‌، ۱/ ۱۳۳- ۱۴۲.
  29. فرهنگ شیعه، ص 80.
  30. شیعه در برابر معتزله و اشاعره‌، ۲۶۶- ۲۶۳.
  31. فرهنگ شیعه، ص 80 -81.
  32. شرح المواقف‌، ۴۹- ۴۴.
  33. فرهنگ شیعه، ص 81.
  34. فرق و مذاهب کلامی‌، ۱۹۷.
  35. عقائد الشیعة الامامیة، ۳۸۱.
  36. فرهنگ شیعه، ص 81.
  37. فرهنگ شیعه، ص 81-82.
  38. مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲؛ انسان کامل، ص۳۳۳.
  39. مجموعه آثار، ج۳، ص۸۷.
  40. «(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.
  41. سیری در نهج البلاغه، ص۴۶.
  42. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۹۵.