حاجب بن زرارة بن عدس: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'بنو تمیم' به 'بنی‌تمیم')
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}
== آشنایی اجمالی ==
== آشنایی اجمالی ==
وی از تیره [[بنوعبدالله بن دارم]] از [[قبیله]] [[تمیم]] است<ref>ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب قد والیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۵.</ref>. در [[جاهلیت]] از بزرگان [[طایفه]] خویش بود که گاهی [[داوری]] بین [[مردم]] را بر عهده می‌گرفت<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۳۴.</ref>. در شرح حال دوران جاهلی‌اش گفته‌اند با دختر خود [[ازدواج]] کرد ولی پشیمان شد<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۶۲۱.</ref> و نیز دایی خود، به نام [[قرادة بن حنیفه]] را به سبب اینکه در [[ستایش]] [[همسر]] وی [[شعر]] می‌سرود، به [[قتل]] رساند<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۲۸۹.</ref>. او در برخی جنگ‌های [[جاهلی]] از جمله «نسار»، [[ریاست]] [[بنو تمیم]] را بر عهده داشت<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۱۸.</ref> و در [[جنگ]] [[جبله]] (۱۷ سال قبل از [[تولد پیامبر]]، بین [[بنی‌حنظلة بن مالک]] و [[بنی‌عامر بن صعصعه]] اتفاق افتاد) به دست [[مالک بن سلمه]] از بنوقشیر، [[اسیر]] شد که برای [[آزادی]] خود بیش از هزار شتر فدیه داد؛ از این رو، در [[عرب]] مشهور شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۲۰؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۵۵۵.</ref>.
وی از تیره [[بنوعبدالله بن دارم]] از [[قبیله]] [[تمیم]] است<ref>ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب قد والیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۵.</ref>. در [[جاهلیت]] از بزرگان [[طایفه]] خویش بود که گاهی [[داوری]] بین [[مردم]] را بر عهده می‌گرفت<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۳۴.</ref>. در شرح حال دوران جاهلی‌اش گفته‌اند با دختر خود [[ازدواج]] کرد ولی پشیمان شد<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۶۲۱.</ref> و نیز دایی خود، به نام [[قرادة بن حنیفه]] را به سبب اینکه در [[ستایش]] [[همسر]] وی [[شعر]] می‌سرود، به [[قتل]] رساند<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۲۸۹.</ref>. او در برخی جنگ‌های [[جاهلی]] از جمله «نسار»، [[ریاست]] [[بنی‌تمیم]] را بر عهده داشت<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۱۸.</ref> و در [[جنگ]] [[جبله]] (۱۷ سال قبل از [[تولد پیامبر]]، بین [[بنی‌حنظلة بن مالک]] و [[بنی‌عامر بن صعصعه]] اتفاق افتاد) به دست [[مالک بن سلمه]] از بنوقشیر، [[اسیر]] شد که برای [[آزادی]] خود بیش از هزار شتر فدیه داد؛ از این رو، در [[عرب]] مشهور شد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۲۰؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۵۵۵.</ref>.


اگرچه بر پایه برخی گزارش‌ها او در [[وفد]] بنو تمیم به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} رسید و از سوی [[حضرت]] [[مأمور]] جمع آوری [[زکات]] [[بنوتمیم]] شد<ref>ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۲۸۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۳۴۹؛ زرکلی، خیرالدین ، الأعلام ، ج۲، ص۱۵۳.</ref> و نیز [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۵۶.</ref> در بخش اول کتابش ([[صحابه]]) از وی یاد کرده است، اما این مطلب به چند دلیل بسیار بعید به نظر می‌رسد؛ دلیل نخست: بیشتر [[صحابه‌نگاران]] قبل از ابن حجر، اشاره‌ای به [[صحابی]] بودن او نکرده‌اند. دوم اینکه، از ماجرای جنگ جبله چنین بر می‌آید که حاجب ریاست و جایگاه خوبی داشته و با توجه به [[فرهنگ]] بزرگ سالار عرب در آن [[زمان]]، می‌‌توان گفت؛ سن حاجب بیش از سی یا چهل سال بوده که بر این اساس، در هنگام وفد بنو تمیم (سال نهم)، بیشتر از صد سال [[عمر]] کرده که بعید به نظر می‌رسد. دلیل سوم اینکه بیشتر منابع در شرح حال وی به حادثه مشهوری پرداخته‌اند که خلاصه‌اش چنین است: وقتی [[قبیله]] [[مضر]] [[دعوت پیامبر]] را نپذیرفتند، [[رسول خدا]]{{صل}} آنان را [[نفرین]] کرد، از این رو باران نیامد و [[قحطی]] [[حاکم]] شد. در این [[زمان]] حاجب برای [[نجات]] [[قوم]] خویش از قحطی نزد کسری رفت و از او درخواست کمک کرد. کسری در ابتدا [[امتناع]] کرد و از حاجب وثیقه‌ای خواست که حاجب کمان خود را گرو گذاشت تا در مقابل هدیه فراوانی بگیرد و [[اطمینان]] داد به [[عهد]] خود [[وفا]] می‌کند که کسری پذیرفت. پس از مدتی با دعای رسول خدا{{صل}} [[باران]] نازل شد و قحطی برطرف گردید. در این ماجرا حاجب درگذشت و فرزندش [[عطارد بن حاجب بن زرارة بن عدس|عطارد]] نزد کسری رفت و کمان را گرفت که این کمان به عنوان سند [[افتخار]] نزد [[فرزندان]] حاجب باقی ماند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۲۰؛ حلبی، علی بن برهان الدین، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۴.</ref>. با توجه به اینکه این داستان هنگام [[جنگ]] [[ذی قار]] در [[سال دوم هجری]] رخ داده است<ref>ر.ک: مسعودی، علی بن الحسین، التنبیه والاشراف، ص۲۰۹.</ref>، و نیز [[مرگ]] حاجب، چگونه می‌‌توان گفت وی در [[وفد]] [[بنوتمیم]] (سال نهم) حضور داشته است. همچنین در روایتی از [[امام سجاد]] در باب قضای [[دین]]، آن [[حضرت]] به این داستان اشاره نموده و حاجب را کافری دانسته که به عهد خود وفا کرده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۵۶؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۷۴.</ref>. بنابراین، نمی‌توان گفت حاجب در هنگام این حادثه [[مسلمان]] بوده است. افزون بر این مطالبی که بیان شد، کسی که در وفد [[بنو تمیم]] [[ریاست]] قومش را بر عهده داشت و ب حضور رسول خدا{{صل}} رسید فرزند حاجب به نام طارد است<ref>ر.ک: مدخل عطار دبن حاجب.</ref>.
اگرچه بر پایه برخی گزارش‌ها او در [[وفد]] بنی‌تمیم به حضور [[رسول خدا]] {{صل}} رسید و از سوی [[حضرت]] [[مأمور]] جمع‌آوری [[زکات]] [[بنی‌تمیم]] شد<ref>ر. ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۲۸۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۳۴۹؛ زرکلی، خیرالدین، الأعلام، ج۲، ص۱۵۳.</ref> و نیز [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۵۶.</ref> در بخش اول کتابش ([[صحابه]]) از وی یاد کرده است، اما این مطلب به چند دلیل بسیار بعید به نظر می‌رسد؛ دلیل نخست: بیشتر [[صحابه‌نگاران]] قبل از ابن حجر، اشاره‌ای به [[صحابی]] بودن او نکرده‌اند. دوم اینکه، از ماجرای جنگ جبله چنین بر می‌آید که حاجب ریاست و جایگاه خوبی داشته و با توجه به [[فرهنگ]] بزرگ سالار عرب در آن [[زمان]]، می‌‌توان گفت؛ سن حاجب بیش از سی یا چهل سال بوده که بر این اساس، در هنگام وفد بنی‌تمیم (سال نهم)، بیشتر از صد سال [[عمر]] کرده که بعید به نظر می‌رسد. دلیل سوم اینکه بیشتر منابع در شرح حال وی به حادثه مشهوری پرداخته‌اند که خلاصه‌اش چنین است: وقتی [[قبیله]] [[مضر]] [[دعوت پیامبر]] را نپذیرفتند، [[رسول خدا]] {{صل}} آنان را [[نفرین]] کرد، از این رو باران نیامد و [[قحطی]] [[حاکم]] شد. در این [[زمان]] حاجب برای [[نجات]] [[قوم]] خویش از قحطی نزد کسری رفت و از او درخواست کمک کرد. کسری در ابتدا [[امتناع]] کرد و از حاجب وثیقه‌ای خواست که حاجب کمان خود را گرو گذاشت تا در مقابل هدیه فراوانی بگیرد و [[اطمینان]] داد به [[عهد]] خود [[وفا]] می‌کند که کسری پذیرفت. پس از مدتی با دعای رسول خدا {{صل}} [[باران]] نازل شد و قحطی برطرف گردید. در این ماجرا حاجب درگذشت و فرزندش [[عطارد بن حاجب بن زرارة بن عدس|عطارد]] نزد کسری رفت و کمان را گرفت که این کمان به عنوان سند [[افتخار]] نزد [[فرزندان]] حاجب باقی ماند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۲۰؛ حلبی، علی بن برهان الدین، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۴.</ref>. با توجه به اینکه این داستان هنگام [[جنگ]] [[ذی قار]] در [[سال دوم هجری]] رخ داده است<ref>ر. ک: مسعودی، علی بن الحسین، التنبیه والاشراف، ص۲۰۹.</ref>، و نیز [[مرگ]] حاجب، چگونه می‌‌توان گفت وی در [[وفد]] [[بنی‌تمیم]] (سال نهم) حضور داشته است. همچنین در روایتی از [[امام سجاد]] در باب قضای [[دین]]، آن [[حضرت]] به این داستان اشاره نموده و حاجب را کافری دانسته که به عهد خود وفا کرده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۵۶؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۷۴.</ref>. بنابراین، نمی‌توان گفت حاجب در هنگام این حادثه [[مسلمان]] بوده است. افزون بر این مطالبی که بیان شد، کسی که در وفد [[بنی‌تمیم]] [[ریاست]] قومش را بر عهده داشت و ب حضور رسول خدا {{صل}} رسید فرزند حاجب به نام طارد است<ref>ر. ک: مدخل عطار دبن حاجب.</ref>.


نواده حاجب، یعنی [[محمد بن عمیر بن عطارد]]، در [[جنگ صفین]] در کنار [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} بود<ref>منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۳۰۹.</ref> و پس از آن در شمار سران [[کوفه]] بود که برای [[امام حسین]]{{ع}}[[نامه]] نوشتند<ref>دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۲۹.</ref> و به عهد خود وفا نکردند. از [[نسل]] حاجب افراد معروفی وجود دارند که در شمار [[راویان]] [[زمان]] خود در [[بغداد]] و [[کوفه]] بوده‌اند<ref>ر.ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۳۸۷ و ج۵، ص۱۷.</ref> و برخی از آنها [[گرایش شیعی]] داشته‌اند<ref>ر.ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۸۰؛ امین، سید محسن، أعیان الشیعه، ج۳، ص۱۴۶.</ref>.<ref>[[رحمت‌الله بانشی|بانشی، رحمت‌الله]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حاجب بن زرارة بن عدس»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۴۴۳-۴۴۴.</ref>
نواده حاجب، یعنی [[محمد بن عمیر بن عطارد]]، در [[جنگ صفین]] در کنار [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} بود<ref>منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۳۰۹.</ref> و پس از آن در شمار سران [[کوفه]] بود که برای [[امام حسین]] {{ع}}[[نامه]] نوشتند<ref>دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۲۹.</ref> و به عهد خود وفا نکردند. از [[نسل]] حاجب افراد معروفی وجود دارند که در شمار [[راویان]] [[زمان]] خود در [[بغداد]] و [[کوفه]] بوده‌اند<ref>ر. ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۳۸۷ و ج۵، ص۱۷.</ref> و برخی از آنها [[گرایش شیعی]] داشته‌اند<ref>ر. ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۸۰؛ امین، سید محسن، أعیان الشیعه، ج۳، ص۱۴۶.</ref>.<ref>[[رحمت‌الله بانشی|بانشی، رحمت‌الله]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حاجب بن زرارة بن عدس»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۴۴۳-۴۴۴.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۳

آشنایی اجمالی

وی از تیره بنوعبدالله بن دارم از قبیله تمیم است[۱]. در جاهلیت از بزرگان طایفه خویش بود که گاهی داوری بین مردم را بر عهده می‌گرفت[۲]. در شرح حال دوران جاهلی‌اش گفته‌اند با دختر خود ازدواج کرد ولی پشیمان شد[۳] و نیز دایی خود، به نام قرادة بن حنیفه را به سبب اینکه در ستایش همسر وی شعر می‌سرود، به قتل رساند[۴]. او در برخی جنگ‌های جاهلی از جمله «نسار»، ریاست بنی‌تمیم را بر عهده داشت[۵] و در جنگ جبله (۱۷ سال قبل از تولد پیامبر، بین بنی‌حنظلة بن مالک و بنی‌عامر بن صعصعه اتفاق افتاد) به دست مالک بن سلمه از بنوقشیر، اسیر شد که برای آزادی خود بیش از هزار شتر فدیه داد؛ از این رو، در عرب مشهور شد[۶].

اگرچه بر پایه برخی گزارش‌ها او در وفد بنی‌تمیم به حضور رسول خدا (ص) رسید و از سوی حضرت مأمور جمع‌آوری زکات بنی‌تمیم شد[۷] و نیز ابن حجر[۸] در بخش اول کتابش (صحابه) از وی یاد کرده است، اما این مطلب به چند دلیل بسیار بعید به نظر می‌رسد؛ دلیل نخست: بیشتر صحابه‌نگاران قبل از ابن حجر، اشاره‌ای به صحابی بودن او نکرده‌اند. دوم اینکه، از ماجرای جنگ جبله چنین بر می‌آید که حاجب ریاست و جایگاه خوبی داشته و با توجه به فرهنگ بزرگ سالار عرب در آن زمان، می‌‌توان گفت؛ سن حاجب بیش از سی یا چهل سال بوده که بر این اساس، در هنگام وفد بنی‌تمیم (سال نهم)، بیشتر از صد سال عمر کرده که بعید به نظر می‌رسد. دلیل سوم اینکه بیشتر منابع در شرح حال وی به حادثه مشهوری پرداخته‌اند که خلاصه‌اش چنین است: وقتی قبیله مضر دعوت پیامبر را نپذیرفتند، رسول خدا (ص) آنان را نفرین کرد، از این رو باران نیامد و قحطی حاکم شد. در این زمان حاجب برای نجات قوم خویش از قحطی نزد کسری رفت و از او درخواست کمک کرد. کسری در ابتدا امتناع کرد و از حاجب وثیقه‌ای خواست که حاجب کمان خود را گرو گذاشت تا در مقابل هدیه فراوانی بگیرد و اطمینان داد به عهد خود وفا می‌کند که کسری پذیرفت. پس از مدتی با دعای رسول خدا (ص) باران نازل شد و قحطی برطرف گردید. در این ماجرا حاجب درگذشت و فرزندش عطارد نزد کسری رفت و کمان را گرفت که این کمان به عنوان سند افتخار نزد فرزندان حاجب باقی ماند[۹]. با توجه به اینکه این داستان هنگام جنگ ذی قار در سال دوم هجری رخ داده است[۱۰]، و نیز مرگ حاجب، چگونه می‌‌توان گفت وی در وفد بنی‌تمیم (سال نهم) حضور داشته است. همچنین در روایتی از امام سجاد در باب قضای دین، آن حضرت به این داستان اشاره نموده و حاجب را کافری دانسته که به عهد خود وفا کرده است[۱۱]. بنابراین، نمی‌توان گفت حاجب در هنگام این حادثه مسلمان بوده است. افزون بر این مطالبی که بیان شد، کسی که در وفد بنی‌تمیم ریاست قومش را بر عهده داشت و ب حضور رسول خدا (ص) رسید فرزند حاجب به نام طارد است[۱۲].

نواده حاجب، یعنی محمد بن عمیر بن عطارد، در جنگ صفین در کنار امیر مؤمنان علی (ع) بود[۱۳] و پس از آن در شمار سران کوفه بود که برای امام حسین (ع)نامه نوشتند[۱۴] و به عهد خود وفا نکردند. از نسل حاجب افراد معروفی وجود دارند که در شمار راویان زمان خود در بغداد و کوفه بوده‌اند[۱۵] و برخی از آنها گرایش شیعی داشته‌اند[۱۶].[۱۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب قد والیمن الکبیر، ج۱، ص۲۷۵.
  2. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۳۴.
  3. ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۶۲۱.
  4. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۲۸۹.
  5. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۱۸.
  6. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۲۰؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۵۵۵.
  7. ر. ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۲۸۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۳۴۹؛ زرکلی، خیرالدین، الأعلام، ج۲، ص۱۵۳.
  8. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۵۶.
  9. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۲۰؛ حلبی، علی بن برهان الدین، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۴.
  10. ر. ک: مسعودی، علی بن الحسین، التنبیه والاشراف، ص۲۰۹.
  11. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۵۶؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۷۴.
  12. ر. ک: مدخل عطار دبن حاجب.
  13. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۳۰۹.
  14. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۲۹.
  15. ر. ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۳۸۷ و ج۵، ص۱۷.
  16. ر. ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۸۰؛ امین، سید محسن، أعیان الشیعه، ج۳، ص۱۴۶.
  17. بانشی، رحمت‌الله، مقاله «حاجب بن زرارة بن عدس»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۴۳-۴۴۴.