آبادانی در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


== مقدمه ==
== سفارشات امیرالمؤمنین{{ع}} درباره آباد کردن زمین ==
[[حکمت]] [[علوی]] به [[پیروی]] از تعلیمات [[الهی]]، [[انسان‌ها]] را [[مأمور]] [[عمران]] و آبادی [[زمین]] و بهره‌مندی از آن می‌داند. در باره [[وظیفه]] [[آدم]] {{ع}} پس از [[هبوط]] به زمین می‌فرماید:
[[حکمت]] [[علوی]] به [[پیروی]] از تعلیمات [[الهی]]، [[انسان‌ها]] را [[مأمور]] [[عمران]] و آبادی [[زمین]] و بهره‌مندی از آن می‌داند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درباره [[وظیفه]] [[آدم]] {{ع}} پس از هبوط به زمین می‌فرماید: {{متن حدیث|فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ لِيَعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۱.</ref>؛ «[[خداوند]] آدم {{ع}} را پس از [[توبه]] به زمین فرود آورد، تا با نسل او زمین خود را آباد گرداند».
{{متن حدیث|فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ لِيَعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۱.</ref>؛ «[[خداوند]] آدم {{ع}} را پس از [[توبه]] به زمین فرود آورد، تا با [[نسل]] او زمین خود را آباد گرداند».


[[امام]] برای به فعلیت رساندن وظیفه یادشده به دست [[مردم]]، [[دولت]] را موظف به آباد کردن زمین می‌نماید. از این رو در ابتدای [[نامه]] خود به مالک، یکی از [[وظایف]] اصلی او را آباد کردن [[مصر]] برمی‌شمارد<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.
[[امام]] برای به فعلیت رساندن وظیفه یاد شده به دست [[مردم]]، [[دولت]] را موظف به آباد کردن زمین می‌نماید. از این رو در ابتدای نامه خود به مالک، یکی از [[وظایف]] اصلی او را آباد کردن [[مصر]] برمی‌شمارد<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.


[[حکومت علوی]] با [[درک]] توان بخش خصوصی در آبادکردن زمین، [[مسئولیت]] عمده دولت را [[حمایت]] از این بخش و کاستن از موانع بر سر راه [[تولید]] می‌داند. از این رو به مالک می‌نویسد که [[خراج]] را طوری تنظیم کند که مانع تولید نشود و به امور بازرگانان و صنعت‌گران توجه خاصی مبذول داشته، به آنان کمک نماید<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.
[[حکومت علوی]] با [[درک]] توان بخش خصوصی در آبادکردن زمین، [[مسئولیت]] عمده دولت را حمایت از این بخش و کاستن از موانع بر سر راه [[تولید]] می‌داند. از این رو به مالک می‌نویسد که [[خراج]] را طوری تنظیم کند که مانع تولید نشود و به امور بازرگانان و صنعت‌گران توجه خاصی مبذول داشته، به آنان کمک نماید<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.


[[امام علی]] {{ع}} برای حمایت از بازار - همانند [[زمان پیامبر]] - به ساختن بازار [[اقدام]] کرده و سپس آن را در [[اختیار]] [[تجار]] قرار داده است<ref>عاملی، سیدجعفر مرتضی، بازار در سایه حکومت اسلامی، ص۲۷.</ref>. از ایشان [[روایت]] شده است که از حجره‌های بازار کرایه نمی‌گرفت<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۰۰؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۹.</ref>. در روایتی دیگر آمده است که از گرفتن اجاره [[کراهت]] داشت<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۸۳. </ref>. در نامه‌ای به [[قرظة بن کعب انصاری]] [[کارگزار]] بهقباذات<ref>اسم سه منطقه در بغداد بوده است که از طریق شط فرات مشروب می‌شدند. اهالی آن منسوب به قباد بن فیروز، پدر انوشیروانند. (ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین {{ع}}، ج۱، ص۱۷۶- ۱۷۷).</ref> به او سفارش می‌کند در لای‌روبی نهرها به کشاورزان کمک نماید. [[بلاذری]] نامه [[حضرت]] را چنین گزارش کرده است:
[[امام علی]] {{ع}} برای حمایت از بازار ـ همانند زمان پیامبر ـ به ساختن بازار [[اقدام]] کرده و سپس آن را در [[اختیار]] تجار قرار داده است<ref>عاملی، سیدجعفر مرتضی، بازار در سایه حکومت اسلامی، ص۲۷.</ref>. از ایشان [[روایت]] شده است که از حجره‌های بازار کرایه نمی‌گرفت<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۰۰؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۹.</ref>. در روایتی دیگر آمده است که از گرفتن اجاره [[کراهت]] داشت<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۸۳. </ref>. در نامه‌ای به [[قرظة بن کعب انصاری]] [[کارگزار]] بهقباذات<ref>اسم سه منطقه در بغداد بوده است که از طریق شط فرات مشروب می‌شدند. اهالی آن منسوب به قباد بن فیروز، پدر انوشیروانند. (ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین {{ع}}، ج۱، ص۱۷۶- ۱۷۷).</ref> به او سفارش می‌کند در لای‌روبی نهرها به کشاورزان کمک نماید. [[بلاذری]] نامه حضرت]را چنین گزارش کرده است: «اما بعد؛ گروهی از مردم منطقۀ مأموریت تو نزد من آمدند و یادآوری کردند که نهری از آنها پنهان و از بین رفته است و در صورتی که آن نهر را حفر نموده و آماده سازند، دیار آنها آباد می‌گردد و بر پرداخت [[خراج]] خود [[توانایی]] پیدا می‌کنند و بر [[بیت المال]] [[مسلمین]] نیز افزوده می‌شود. از من خواستند نامه‌ای به تو بنویسم تا آنها را به کار گرفته، برای حفر نهر و لای‌روبی آن، آنها را جمع نمایی و در این راه به آنان کمک مالی کنی. اما من این را صحیح نمی‌دانم که کسی را مجبور به کاری بکنم که [[کراهت]] دارد. آنها را [[دعوت]] نما، پس اگر نهر آن‌گونه بود که آنها می‌گفتند، هر کسی بخواهد او را برای کار بفرست و نهر از آن کسی است که روی آن کار کند، نه آنان که مایل به [[همکاری]] نیستند. اگر آن را آباد سازند و قوی گردند، برای من محبوب‌تر است از آنکه [[ضعیف]] شوند. والسلام»<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۰؛ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین {{ع}}، ج۱، ص۱۷۸ – ۱۷۹؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۳؛ محمودی، محمدباقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۵، ص۳۲ – ۳۳.</ref>.<ref>[[محمد تقی حکیم آبادی گیلک|حکیم آبادی گیلک، محمد تقی]]، [[دولت و سیاست‌های اقتصادی (مقاله)| مقاله «دولت و سیاست‌های اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام علی ج۷]]، ص ۳۳۰.</ref>
اما بعد؛ گروهی از مردم منطقه [[مأموریت]] تو نزد من آمدند و یادآوری کردند که نهری از آنها پنهان و از بین رفته است و در صورتی که آن نهر را حفر نموده و آماده سازند، دیار آنها آباد می‌گردد و بر پرداخت [[خراج]] خود [[توانایی]] پیدا می‌کنند و بر [[بیت المال]] [[مسلمین]] نیز افزوده می‌شود. از من خواستند نامه‌ای به تو بنویسم تا آنها را به کار گرفته، برای حفر نهر و لای‌روبی آن، آنها را جمع نمایی و در این راه به آنان [[کمک مالی]] کنی. اما من این را صحیح نمی‌دانم که کسی را مجبور به کاری بکنم که [[کراهت]] دارد. آنها را [[دعوت]] نما، پس اگر نهر آن‌گونه بود که آنها می‌گفتند، هر کسی بخواهد او را برای کار بفرست و نهر از آن کسی است که روی آن کار کند، نه آنان که مایل به [[همکاری]] نیستند. اگر آن را آباد سازند و [[قوی]] گردند، برای من محبوب‌تر است از آنکه [[ضعیف]] شوند. والسلام<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۰؛ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین {{ع}}، ج۱، ص۱۷۸ – ۱۷۹؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۳؛ محمودی، محمدباقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۵، ص۳۲ – ۳۳.</ref><ref>[[محمد تقی حکیم آبادی گیلک|حکیم آبادی گیلک، محمد تقی]]، [[دولت و سیاست‌های اقتصادی (مقاله)| مقاله «دولت و سیاست‌های اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|دانشنامه امام علی]]، ج۷، ص ۳۳۰.</ref>
 
== سیره عملی حضرت در آبادانی ==
یکی از کارهای [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} آباد کردن زمین‌های موات برای [[کشاورزی]] بوده است. منطقه یَنبُع<ref>ینبع منطقه‌ای در جهت کوه رضوی، نزدیک به دریای سرخ در هفت مرحله‌ا‌ی شهر مدینه و نزدیک مسیر حاجیان شامی که بیشتر ساکنان آن بنی‌حسن بودند (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰).</ref> را حضرت برای کشاورزی آماده ساخت و در آن چشمه ایجاد کرد و بخشی از آن را به نخلستان تبدیل نمود. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[رسول خدا]]{{صل}} فیء را تقسیم کرد؛ به علی{{ع}} نیز قطعه زمینی رسید. حضرت در آن چشمه‌ای ایجاد کرد که از آن آبی به سمت [[آسمان]] فوران کرد مانند گردن شتر. آنجا را [[ینبع]] نامید. مردی [[بشارت]] آن را به حضرت داد؛ ایشان فرمود: {{متن حدیث|بَشِّرِ الْوَارِثَ هِيَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلًا فِي حَجِيجِ بَيْتِ اللَّهِ وَ عَابِرِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص۵۴؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص۳۴۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۹، ص۱۴۸.</ref>: [[وارث]] را بشارت ده. این صدقۀ قطعی قطعی است برای [[حاجیان]] [[خانه خدا]] و کسانی که گذر می‌کنند در راه خداست که فروخته و بخشیده نمی‌شود و به [[ارث]] برده نمی‌شود؛ پس هر کس آن را فروخت یا بخشید، [[لعنت خدا]]، [[ملائکه]] و تمام [[مردم]] بر او باد. [[خداوند]] از او هیچ [[بخشش]] و معادلی را نمی‌پذیرد.
 
درآمد غلۀ حضرت از این نوع [[زمین‌ها]] بوده است. [[بلاذری]] مجموع غله حضرت را در یک سال زراعی مبلغ چهل‌هزار دینار دانسته است<ref>احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۶۰.</ref>؛ درحالی‌که [[احمد حنبل]] از قول [[امام]] نقل کرده که [[صدقه]] و [[زکات]] اموالم به چهل‌هزار دینار می‌رسد<ref>احمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص‌۱۵۹؛ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص‌۷۱۲: {{متن حدیث|و إنّ صدَقَةَ مالي لَتَبْلُغُ أَرْبَعِينَ أَلْفَ دِينَارٍ}}.</ref>. معنای این سخن این است که یک‌بیستم غله حضرت به چهل‌هزار دینار می‌رسیده و کل غله بیشتر بوده است. در آن [[زمان]] هر دیناری ده درهم بوده است که در مجموع مبلغ قابل توجهی را نشان می‌دهد. به نقل [[بلاذری]]، علی{{ع}} همه اینها را [[وقف]] کرد و برای گذران [[زندگی]] خود شمشیرش را فروخت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۶۰.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۱۰۸.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1368105.jpg|22px]] [[محمد تقی حکیم آبادی گیلک|حکیم آبادی گیلک، محمد تقی]]، [[دولت و سیاست‌های اقتصادی (مقاله)| مقاله «دولت و سیاست‌های اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۷''']]
# [[پرونده:1368105.jpg|22px]] [[محمد تقی حکیم آبادی گیلک|حکیم آبادی گیلک، محمد تقی]]، [[دولت و سیاست‌های اقتصادی (مقاله)| مقاله «دولت و سیاست‌های اقتصادی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۷ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۷''']]
# [[پرونده:1100517.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|'''سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۰

سفارشات امیرالمؤمنین(ع) درباره آباد کردن زمین

حکمت علوی به پیروی از تعلیمات الهی، انسان‌ها را مأمور عمران و آبادی زمین و بهره‌مندی از آن می‌داند. امیرالمؤمنین(ع) درباره وظیفه آدم (ع) پس از هبوط به زمین می‌فرماید: «فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ لِيَعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ»[۱]؛ «خداوند آدم (ع) را پس از توبه به زمین فرود آورد، تا با نسل او زمین خود را آباد گرداند».

امام برای به فعلیت رساندن وظیفه یاد شده به دست مردم، دولت را موظف به آباد کردن زمین می‌نماید. از این رو در ابتدای نامه خود به مالک، یکی از وظایف اصلی او را آباد کردن مصر برمی‌شمارد[۲].

حکومت علوی با درک توان بخش خصوصی در آبادکردن زمین، مسئولیت عمده دولت را حمایت از این بخش و کاستن از موانع بر سر راه تولید می‌داند. از این رو به مالک می‌نویسد که خراج را طوری تنظیم کند که مانع تولید نشود و به امور بازرگانان و صنعت‌گران توجه خاصی مبذول داشته، به آنان کمک نماید[۳].

امام علی (ع) برای حمایت از بازار ـ همانند زمان پیامبر ـ به ساختن بازار اقدام کرده و سپس آن را در اختیار تجار قرار داده است[۴]. از ایشان روایت شده است که از حجره‌های بازار کرایه نمی‌گرفت[۵]. در روایتی دیگر آمده است که از گرفتن اجاره کراهت داشت[۶]. در نامه‌ای به قرظة بن کعب انصاری کارگزار بهقباذات[۷] به او سفارش می‌کند در لای‌روبی نهرها به کشاورزان کمک نماید. بلاذری نامه حضرت]را چنین گزارش کرده است: «اما بعد؛ گروهی از مردم منطقۀ مأموریت تو نزد من آمدند و یادآوری کردند که نهری از آنها پنهان و از بین رفته است و در صورتی که آن نهر را حفر نموده و آماده سازند، دیار آنها آباد می‌گردد و بر پرداخت خراج خود توانایی پیدا می‌کنند و بر بیت المال مسلمین نیز افزوده می‌شود. از من خواستند نامه‌ای به تو بنویسم تا آنها را به کار گرفته، برای حفر نهر و لای‌روبی آن، آنها را جمع نمایی و در این راه به آنان کمک مالی کنی. اما من این را صحیح نمی‌دانم که کسی را مجبور به کاری بکنم که کراهت دارد. آنها را دعوت نما، پس اگر نهر آن‌گونه بود که آنها می‌گفتند، هر کسی بخواهد او را برای کار بفرست و نهر از آن کسی است که روی آن کار کند، نه آنان که مایل به همکاری نیستند. اگر آن را آباد سازند و قوی گردند، برای من محبوب‌تر است از آنکه ضعیف شوند. والسلام»[۸].[۹]

سیره عملی حضرت در آبادانی

یکی از کارهای امیر مؤمنان علی(ع) آباد کردن زمین‌های موات برای کشاورزی بوده است. منطقه یَنبُع[۱۰] را حضرت برای کشاورزی آماده ساخت و در آن چشمه ایجاد کرد و بخشی از آن را به نخلستان تبدیل نمود. امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) فیء را تقسیم کرد؛ به علی(ع) نیز قطعه زمینی رسید. حضرت در آن چشمه‌ای ایجاد کرد که از آن آبی به سمت آسمان فوران کرد مانند گردن شتر. آنجا را ینبع نامید. مردی بشارت آن را به حضرت داد؛ ایشان فرمود: «بَشِّرِ الْوَارِثَ هِيَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلًا فِي حَجِيجِ بَيْتِ اللَّهِ وَ عَابِرِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا»[۱۱]: وارث را بشارت ده. این صدقۀ قطعی قطعی است برای حاجیان خانه خدا و کسانی که گذر می‌کنند در راه خداست که فروخته و بخشیده نمی‌شود و به ارث برده نمی‌شود؛ پس هر کس آن را فروخت یا بخشید، لعنت خدا، ملائکه و تمام مردم بر او باد. خداوند از او هیچ بخشش و معادلی را نمی‌پذیرد.

درآمد غلۀ حضرت از این نوع زمین‌ها بوده است. بلاذری مجموع غله حضرت را در یک سال زراعی مبلغ چهل‌هزار دینار دانسته است[۱۲]؛ درحالی‌که احمد حنبل از قول امام نقل کرده که صدقه و زکات اموالم به چهل‌هزار دینار می‌رسد[۱۳]. معنای این سخن این است که یک‌بیستم غله حضرت به چهل‌هزار دینار می‌رسیده و کل غله بیشتر بوده است. در آن زمان هر دیناری ده درهم بوده است که در مجموع مبلغ قابل توجهی را نشان می‌دهد. به نقل بلاذری، علی(ع) همه اینها را وقف کرد و برای گذران زندگی خود شمشیرش را فروخت[۱۴].[۱۵]

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، خطبه ۹۱.
  2. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  3. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  4. عاملی، سیدجعفر مرتضی، بازار در سایه حکومت اسلامی، ص۲۷.
  5. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۰۰؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۹.
  6. وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۸۳.
  7. اسم سه منطقه در بغداد بوده است که از طریق شط فرات مشروب می‌شدند. اهالی آن منسوب به قباد بن فیروز، پدر انوشیروانند. (ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (ع)، ج۱، ص۱۷۶- ۱۷۷).
  8. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۰؛ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (ع)، ج۱، ص۱۷۸ – ۱۷۹؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۳؛ محمودی، محمدباقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۵، ص۳۲ – ۳۳.
  9. حکیم آبادی گیلک، محمد تقی، مقاله «دولت و سیاست‌های اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۳۳۰.
  10. ینبع منطقه‌ای در جهت کوه رضوی، نزدیک به دریای سرخ در هفت مرحله‌ا‌ی شهر مدینه و نزدیک مسیر حاجیان شامی که بیشتر ساکنان آن بنی‌حسن بودند (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۵۰).
  11. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص۵۴؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص۳۴۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۹، ص۱۴۸.
  12. احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۶۰.
  13. احمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص‌۱۵۹؛ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۲، ص‌۷۱۲: «و إنّ صدَقَةَ مالي لَتَبْلُغُ أَرْبَعِينَ أَلْفَ دِينَارٍ».
  14. احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۶۰.
  15. ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۰۸.