عبدالله بن زید ازدی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '22px عزیزی، رستگار، بیات، '''راویان مشترک ج۲'''' به '22px عزیزی، رستگار، بیات، '''راویان مشترک ج۲'''') |
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ') |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
از سخنان اوست که میگفت: هرگاه [[خداوند]] دانشی به تو داد بر عبادتاش بیفزای و در این [[فکر]] مباش که آن را به [[مردم]] بازگو کنی. ازدرگاه [[صاحبان قدرت]] دوری کن. کاری را [[حرفه]] خود بساز؛ زیرا [[عافیت]] در [[بینیازی]] است. از قَدَر و [[تفسیر به رأی]] دور باش. [[یاران پیامبر]] را یاد کن اما درباره شان چیزی مگو<ref>این نیز یکی از شواهدی است بر نادرستی قول عجلی مبنی بر بدگویی ابوقلابه از امام علی{{ع}}</ref>. بدان، هر کس که [[حدیثی]] از [[سنّت]] برایش گفتی و او اعتنا نکرد و تنها به [[کتاب خدا]] فرا خواند، گم راه است <ref>نک: طبقات ۷/ ۱۸۴؛ تاریخ الاسلام ۷/ ۲۹۷ و تهذیب تاریخ دمشق ۷/ ۴۲۹.</ref>. | از سخنان اوست که میگفت: هرگاه [[خداوند]] دانشی به تو داد بر عبادتاش بیفزای و در این [[فکر]] مباش که آن را به [[مردم]] بازگو کنی. ازدرگاه [[صاحبان قدرت]] دوری کن. کاری را [[حرفه]] خود بساز؛ زیرا [[عافیت]] در [[بینیازی]] است. از قَدَر و [[تفسیر به رأی]] دور باش. [[یاران پیامبر]] را یاد کن اما درباره شان چیزی مگو<ref>این نیز یکی از شواهدی است بر نادرستی قول عجلی مبنی بر بدگویی ابوقلابه از امام علی{{ع}}</ref>. بدان، هر کس که [[حدیثی]] از [[سنّت]] برایش گفتی و او اعتنا نکرد و تنها به [[کتاب خدا]] فرا خواند، گم راه است <ref>نک: طبقات ۷/ ۱۸۴؛ تاریخ الاسلام ۷/ ۲۹۷ و تهذیب تاریخ دمشق ۷/ ۴۲۹.</ref>. | ||
یکی از ویژگیهای [[ابوقلابه]]، اهتمام و [[احتیاط]] در اخذ و [[نقل حدیث]] است؛ او برای [[آموختن]] یک [[حدیث]] به [[مدینه]] رفت و در مدت زندگانی علمیاش هزاران برگ نوشته، تهیه و تدوین کرد، | یکی از ویژگیهای [[ابوقلابه]]، اهتمام و [[احتیاط]] در اخذ و [[نقل حدیث]] است؛ او برای [[آموختن]] یک [[حدیث]] به [[مدینه]] رفت و در مدت زندگانی علمیاش هزاران برگ نوشته، تهیه و تدوین کرد، لکن سفارش کرد که همه آنها را به ایوب بن ابی تمیمه بدهند یا بسوزانند. | ||
او از [[راویان]] طبقه سوم است که به گفته [[ابو نعیم]]، [[احادیث]] [[مسند]] و فراوانی از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} نقل کرده است. [[روایات]] او در [[جوامع حدیثی]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]] نقل شده است. او در این روایات از کسانی چون: [[ابوهریره]]، [[ام سلمه]]، [[عایشه]]، [[سمرة بن جندب]]، [[عبدالرحمن بن ابی لیلی]]، [[انس بن مالک]] و [[نعمان بن بشیر]] [[روایت]] کرده است و کسانی چون: [[ایوب بن ابی تمیمه سختیانی]]، قَتاده، [[عاصم احول]]، [[یحیی بن ابی کثیر]] و [[حسان بن عطیه]] از او روایت کردهاند<ref>نک: تهذیب الاحکام ۴/ ۱۵۳(ح ۴۲۲)؛ امالی طوسی ۱/ ۱۸۵و تهذیب الاحکام ۱۴/ ۵۴۵،۵۴۳.</ref>. | او از [[راویان]] طبقه سوم است که به گفته [[ابو نعیم]]، [[احادیث]] [[مسند]] و فراوانی از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} نقل کرده است. [[روایات]] او در [[جوامع حدیثی]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]] نقل شده است. او در این روایات از کسانی چون: [[ابوهریره]]، [[ام سلمه]]، [[عایشه]]، [[سمرة بن جندب]]، [[عبدالرحمن بن ابی لیلی]]، [[انس بن مالک]] و [[نعمان بن بشیر]] [[روایت]] کرده است و کسانی چون: [[ایوب بن ابی تمیمه سختیانی]]، قَتاده، [[عاصم احول]]، [[یحیی بن ابی کثیر]] و [[حسان بن عطیه]] از او روایت کردهاند<ref>نک: تهذیب الاحکام ۴/ ۱۵۳(ح ۴۲۲)؛ امالی طوسی ۱/ ۱۸۵و تهذیب الاحکام ۱۴/ ۵۴۵،۵۴۳.</ref>. |
نسخهٔ کنونی تا ۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۰۲
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
عبدالله بن زید ازدی به کنیهاش مشهور است و یکی از تابعیان پارسا و عابِد بصری است، اما در اصل، وابسته به قبیله یمنی الاصلِ (بنی جَرْم) است.
شرح حال ابو قلابه و خانداناش به درستی معلوم نیست جز آنکه وی اهل بصره بود و در شام به کسب دانش و حدیث پرداخت. شاید چنین خاستگاه علمی بود که وی را مانند برخی از عالمان و محدثان شامی، در شمار ناصبیان و کسانی که از امام علی(ع)بد میگفتهاند، قرار داد[۱]، اما برخی قرائن بر خلاف این دیدگاه دلالت دارند. ابن سعد میگوید: وی در برابر درخواست غیلان بن جریر برای هم سفر شدن تا مکه، گفت: اگر حروری نباشی مانعی ندارد.[۲]
نیز در روایتی از وی آمده است که درباره شیعه علی(ع) از امّ سلمه پرسیدم و او پاسخ داد: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: شیعیان علی در روز قیامت رستگارانند.[۳] همچنین یکی از راویان و شاگردانِ امینِ وی، ایوب بن ابی تمیمه سختیانی است که نوشتههایش را تنها به او سفارش کرد. ایوب مولای عمار بن یاسر و از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به شمار میرود و همو تصریح میکند که: ابو قلابه یکی از فقیهان خردمندی است که در بصره کسی را چون او آگاه به قضا و داوری میان مردم ندیدهام.
ابوقلابه از کسانی است که از دربار سلاطین سخت گریزان بود و دیگران را نیز به دوری از آنان فرا میخواند. از این رو تن به پذیرش منصب قضا نداد و پس از دریافت پیش نهاد آن منصب، پا به فرار نهاد و پنهان شد. بدعت گذاران و کسانی را که تنها به قرآن مراجعه کرده و سنّت را رها میکنند، نکوهش میکرد و میگفت: هوا پرستان و نوآوران همانهایی هستند که فرجام کارشان به خون ریزی و شمشیر منتهی میشود[۴].
از سخنان اوست که میگفت: هرگاه خداوند دانشی به تو داد بر عبادتاش بیفزای و در این فکر مباش که آن را به مردم بازگو کنی. ازدرگاه صاحبان قدرت دوری کن. کاری را حرفه خود بساز؛ زیرا عافیت در بینیازی است. از قَدَر و تفسیر به رأی دور باش. یاران پیامبر را یاد کن اما درباره شان چیزی مگو[۵]. بدان، هر کس که حدیثی از سنّت برایش گفتی و او اعتنا نکرد و تنها به کتاب خدا فرا خواند، گم راه است [۶].
یکی از ویژگیهای ابوقلابه، اهتمام و احتیاط در اخذ و نقل حدیث است؛ او برای آموختن یک حدیث به مدینه رفت و در مدت زندگانی علمیاش هزاران برگ نوشته، تهیه و تدوین کرد، لکن سفارش کرد که همه آنها را به ایوب بن ابی تمیمه بدهند یا بسوزانند.
او از راویان طبقه سوم است که به گفته ابو نعیم، احادیث مسند و فراوانی از اصحاب پیامبر(ص) نقل کرده است. روایات او در جوامع حدیثی اهل سنت و شیعه نقل شده است. او در این روایات از کسانی چون: ابوهریره، ام سلمه، عایشه، سمرة بن جندب، عبدالرحمن بن ابی لیلی، انس بن مالک و نعمان بن بشیر روایت کرده است و کسانی چون: ایوب بن ابی تمیمه سختیانی، قَتاده، عاصم احول، یحیی بن ابی کثیر و حسان بن عطیه از او روایت کردهاند[۷].
شماری از رجالیون اهل سنت، مانند: ابن سیرین، عجلی، ابن خراش، ابن حبّان ذهبی و ابن حجر او را توثیق نمودهاند، اما ذهبی به تدلیس او و ابن حجر به کثرت ارسال او در حدیث نیز اشاره کردهاند.
ابوقلابه از انس بن مالک روایت میکند که پیامبر(ص) فرمود: (سه چیز در هر کس باشد شیرینی ایمان را مییابد؛ کسی را دوست بدار که جز خدا دوستی ندارد، خدا و رسولاش نزد او محبوبتر از دیگران باشند و پس از آنکه ازکفر و نا باوری نجات یافت، چنان از بازگشت به آن بهراسد که از افتادن در آتشِ بر افروخته میترسد[۸].
ابوقلابه سالهای پایانی عمر خود را در شرایط دشواری سپری کرد. او پس از آنکه نابینا، کر و فلج شد در بیابانی در کنار ساحل دریای مدیترانه خیمه نشین شد و تحت سرپرستی تنها پسرش قرار گرفت. او با این حال همواره سپاس گزار و ستایش گر نعمتهای الهی بود تا آنکه به او خبر دادند فرزندش، طعمه جانوران شده واز بین رفته است در این هنگام فریادی کشید و بدرود حیات گفت[۹].
این حدثه بنا بر قول مشهور در یکی از مناطق مرزی مصر به طرف شام به نام (عریش) در سال ۱۰۴ ﻫ.ق اتفاق افتاد[۱۰].[۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ تاریخ الثقات ۲۵۷.
- ↑ الطبقات الکبری ۷/ ۱۸۵. حروریّه، نام دیگر خوارج است که به اعتبار درگیری آنان با علی بن ابی طالب(ع)در روستای (حروراء) به این نام خوانده شدند (فرق الشیعه ۶).
- ↑ بشارة المصطفی ۱۶۱.
- ↑ الطبقات الکبری ۷/ ۱۸۴.
- ↑ این نیز یکی از شواهدی است بر نادرستی قول عجلی مبنی بر بدگویی ابوقلابه از امام علی(ع)
- ↑ نک: طبقات ۷/ ۱۸۴؛ تاریخ الاسلام ۷/ ۲۹۷ و تهذیب تاریخ دمشق ۷/ ۴۲۹.
- ↑ نک: تهذیب الاحکام ۴/ ۱۵۳(ح ۴۲۲)؛ امالی طوسی ۱/ ۱۸۵و تهذیب الاحکام ۱۴/ ۵۴۵،۵۴۳.
- ↑ مسند احمد بن حنبل ۴/ ۱۴۰۰۲.
- ↑ کتاب الثقات ۵/ ۲.
- ↑ الطبقات الکبری ۷/ ۱۸۵؛ کتاب الثقات ۵/ ۳ و تهذیب الکمال ۱۴/ ۵۴۷.
- ↑ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 56.